آشتی با ادبیات
46 subscribers
69 photos
16 videos
80 files
39 links
ادبیات در کنکور سراسری بالاترین ضریب را در کل درس های عمومی دارد.
با عضویت در این کانال به راحتی، به همه ی تکنیک ها و روش های تست زنی ادبیات احاطه ی کامل پیدا می کنید.
جمشید فرهمندمنش
مولف کتب کنکوری
ارتباط با ادمین jamshidfarahmandmanesh@
Download Telegram
#نکته_ها_ی_دستوری
#ممیز_ها_ی_متفاوت_در_سبک_هندی

برای اینکه درتعریف ممیز ها خوانده ایم که ممیزها واحدهای استاندارد و مشخصی هستند که شمارش،اندازه ،تعداد و وزن اشیاء و انسان ها راتعیین مینمایند و بین عدد و معدود می آیند...

دو جلد کتاب(جلد:واحد شمارش کتاب)

یک تخته فرش:تخته:واحدشمارش فرش

دو کیلو هندوانه/ سه فروند هواپیما/دونخ سیگار/سه پیمانه روغن/دودستگاه اتومبیل/دو واحد آپارتمان و......

اما آیا تا به حال ممیزی با نام (چمن)برای شمارش (غم)داشته ایم؟؟؟
به این تعابیر جدید وخارج از عرف، که البته بنوعی در اشعار فارسی به سبک هندی هم بسیار دیده میشود نوعی آشنایی زدایی گفته میشود....

مثال از بیدل دهلوی:

1-هزارآینه خندیدن؛یک دو گلشن شکفتن....(آینه/گلشن:ممیز)

2-یک کربلا شکوه به چشمت نهفته است(کربلا:ممیز)

3-صد مصر شِکَر،صد دشت جنون،یک تپش درنگ(مصر /شکر/ تپش:ممیز)
#دستورزبان فارسی
#نکته_ها_ی_دستوری
#هفت_معیار_تشخیص_فعل_مرکب_¹

۱) میان اجزای آن نقش‌نمای «را» نمی‌توان افزود.
◻️علی کتاب داستان را مطالعه کرد.
🔺علی کتاب داستان را مطالعه «را» کرد.

۲) به فعل‌یار² نمی‌توان پسوندهای صفتِ برتر و عالی افزود.
◻️من به کارهای او ایمان دارم.
🔺من به کارهای او ایمان‌تر — ترین دارم.

۳) پیش‌از فعل‌یار صفتِ اشاره نمی‌توان آورد، بلکه گاهی ضمیرِ اشاره می‌توان افزود.
◻️همهٔ بچه‌ها در این جشن شرکت کردند.
🔺همهٔ بچه‌ها در این جشن «این — آن» شرکت کردند.

۴) هیچ‌یک از نشانه‌های نکره را به فعل‌یار نمی‌توان افزود.
◻️خطر سیل شهر را تهدید کرد.
🔺خطرِ سیل شهر را یک تهدیدی کرد.

۵) میان اجزای آن نمی‌توان قید آورد، زیرا قید همهٔ مقوله را وابسته می‌کند.
◻️دیروز حادثهٔ وحشتناکی روی داد.
🔺دیروز حادثهٔ وحشتناکی روی «بالا» داد.

۶) میان اجزای آن نمی‌توان صفت آورد.
◻️حسن تعدادی کتاب از دوستش قرض گرفت.
🔺حسن تعدادی کتاب از دوستش قرض خوب گرفت.

۷) میان اجزای فعلِ مرکب، در حدِ افزودنِ نشانه‌های سجاوندی، مکث وجود ندارد.
◻️کارگران از کار دست کشیدند.
🔺کارگران از کار دست، کشیدند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. سید حمید حسنی
۲. «فعل‌یار» واژه‌ای است که قبل‌از فعلِ ساده (= همکرد) می‌آید. مثال: تصمیم گرفتن: تصمیم (فعل‌یار) + گرفتن (همکرد)
‌‌
مطلب برگرفته از : کانال ویراستاران‌ متنوک
@jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#کاربرد_ها_و_تفاوت_ها_ی_است_و_هست

هرچند در گفتار و نوشتارِ روزانه و مردمی و گاهی حتی در ادبیات فاخر،"است و هست" تفاوتی نداشته،پیوسته بجای همدیگر بکار میروند ولی تمایز آنها در زبان معیار و علم دستور بی فایدتی نیست.
"است" فعل ناقصی است که بواسطه یک کلمه دیگر که مکمل نامیده میشود،صفتی را به مسندالیهی(نهادی) نسبت میدهد.مثلا در جمله "یادگیریِ دستور آسان است" فعل است، به کمک مکمل خود یعنی آسان؛ صفت سادگی را به یادگیری دستور نسبت میدهد.
"هست" فعل تام و بمعنای وجود داشتن است.کتاب روی میز هست؛ یعنی کتاب روی میز وجود دارد.اینک به مثالهای زیر توجه شود:
-ایران یک کشور است.
-کشوری در جهان هست به نام ایران.
هرگاه بین استفاده از است و هست شکی پیش آمد؛باید دقت کرد که اگر صفتی را به چیزی نسبت میدهیم،فعل "است"ولی اگر معنای وجود داشتن و بودن را میجوییم، "هست" فعل مناسب خواهد بود.مثلا در ابیات حافظ و سعدی:
-مرا شرطی است با جانان که تا جان در بدن دارم/هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم(حافظ)
-مرا خود با تو چیزی در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست(سعدی)
در بیت سعدی فعل "هست" بدرستی بکار رفته اما در بیت حافظ، "است" مسامحتا بجای "هست" نشسته!
در پایان یادآور میشود که مصدر هر دو فعل مذکور، "بودن" است و اینکه در برخی کتابهای دستور از استن و هستن بعنوان مصادر آنها یاد شده؛ سخن درستی نیست.
@jamshidfarahmand
#نکته‌_ها_ی_دستوری
#صفت_نسبی

صفتی است که ویژگی هایی چون مذهب، ملیت، محل و ... را به موصوف خود نسبت دهد. صفت نسبی به صورت های زیر ساخته می شود:

1) اسم+ ی = خاکی، تهرانی، خودی، خانگی، هفتگی ( به واژه های مختوم به « ه» به جای « ی »، « گی» می افزایند ).

اگر اسم یا کلمه ای که یای نسبت به آن افزوده می شود، حرف آخرش مصوت بلند « ا» باشد، میان کلمه و « ی » نسبت حرف میانجی « ی » می افزایند؛ مانند:

دنیایی، مومیایی، سرایی، همایی.

اگر کلمه به « های بیان حرکت » ختم شده باشد، به جای « ی» به کلمه « ای » می افزایند: خامه ای، حرفه ای.

2) اسم یا صفت + انه = روزانه، شبانه، دلیرانه، محترمانه،پسرانه، دخترانه،مادرانه.

3) اسم یا صفت + ین یا ینه = زرین، زرینه، پشمین، پشمینه، سیمین، سیمینه.

4) اسم + کسره پایانی = ریزه، درسته، کاره.

5) ترکیب وصفی+ کسره پایانی = چند روزه، یک شبه، همه کاره.

6) اسم+ انی= روحانی، جسمانی، نورانی.

7) اسم یا صفت + گان= گروگان، رایگان.

8) صفت+ گانه = دوگانه، جداگانه، چندگانه.

9) اسم یا صفت + کی = دروغکی، دزدکی.

10) اسم+ چی= پستچی، پنبه چی، تماشاچی.

11) اسم + و= ترسو، اخمو.

🔴دقت داشته باشید که تسلط بر موارد فوق می تواند راهگشای خوبی برای تشخیص ساختمان کلمات باشد.

🆔@jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#اشکال_مختلف_ماضی_استمراری
#ویژه_ی_رشته_ی_انسانی

ماضي استمراري علاوه بر آنچه امروزه رایج است در قديم به صورت هاي زير نيز به كار می رفته است :

1 ـ با « همی » به جای « می » در اوّل ماضی مطلق :
همي رفت و همي گفت اي دريغا
كه بايد كشتن و هشتن در اين دشت
« باباطاهر»

2 ـ « ی » در آخر ماضی مطلق به جاي « می » در اوّل آن :

هركجا مردی يا زنی در صناعتي استاد یافتی ، اين جا مي فرستاد . بيهقي »
یافتی> می یافت

3 ـ « می » در اوّل و « ی » در آخر :

گر آنها كه مي گفتمی كردمی
نكو سيرت و پارسا مردمی
« سعدی »

4 ـ « همی » در اوّل و « ی » در آخر :

به كردار، نيكي همی كردمی
وز الفغده ي خود همي خوردمی
« ابوشكور»

5 ـ « ب » در اوّل و « ی » در آخر :

هر بیدقی كه براندی ، به دفع آن بكوشيدمي و هر شاهی كه بخواندی ، به فرزين بپوشيدمي .
«گلستان »

6 ـ « می » و « ب » در اوّل :

شكرخنده اي انگبين مي فروخت
كه دل ها ز شيريني اش مي بسوخت
« بوستان »

7 ـ « همی » و « ب » در اوّل :

همي بگريستم تا ز آب چشمم
چو روی يارمي شد روی كشور
« دقیقی »

8 ـ « می » و « ب » در اوّل و « ی » در آخر :

آن چه فرمودی نبشتمي و كارها براندمي .
« بیهقی »

9 ـ « مانی » و « تانی » در آخر با « ب » يا بدون « ب » در اوّل :

اگر شايستی همه به يك بار برفتمانی تا زود به ... رسيدمانی .
« سمك عيّار »

10 ـ«همی»در آخر ماضی مطلق :

همه اميد من توي در غم
تو رسیدی همی مرا فرياد
« فرخي سیستانی »

مطلب ارسالی از : محمّد عزیززاده ؛ گروه ادبیات ایران
🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#فعل_اسنادی_و_مسند

هر گاه فعل جمله ما یکی از فعل های اسنادی باشد ( یعنی : است – بود – شد – گشت و گردید ) آن گاه گزاره علاوه بر نهاد یک جزء اصلی دیگر نیز دارد ( یعنی فعل گذرا است ) و آن مسند است.

هوا دلپذیر شد. ( هوا: نهاد – دلپذیر : مسند – شد : فعل )
خرد چشمِ جان است اگر بنگری ( خرد : نهاد – چشمِ جان : مسند – است : فعل اسنادی )

برای پیدا کردن مسند در جمله نهاد را به همراه چگونه ؟ چطور؟ یا چه جور؟ به صورت جمله ای پرسشی از فعل می پرسیم و به جواب می رسیم.

هنر خوار شد جادُوی ارجمند ( هنر چگونه شد؟ خوار: مسند )
تا سیه روی شود هرکه در او غشّ باشد ( چطور شود؟ سیه روی : مسند )

نکات :

۱. فعل های گشتن و گردیدن اگر به معنای گشت و گذار یا چرخیدن باشند اسنادی نیستند.
این دو فعل باید هم معنی «شد» باشند.

همی بر شد آتش فرود آمد آب / همی گشت گرد زمین آفتاب ( چرخید – پس اسنادی نیست )
نهان گشت آیین فرزنگان ( گشت یعنی شد. )

۲- است و بود اگر به معنی وجود داشتن باشند اسنادی نیستند.

۳. فعل شد اگر به معنای رفت باشد اسنادی نیست.
خرامان بشد سوی آب روان ( بشُد : برفت )

اما در این مثال «شد» اسنادی است.
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده است / دریاب که هفته دگر خاک شده است

۴. است ، بود ، شد تنها وتنها اگر خودشان به عنوان فعل به کار رفته باشند می توانند اسنادی باشند.

راه تشخیص:

اگر کلمه قبل از است ، بود ، شد ریشه فعلی داشت آن دو با هم فعل هستند. ( دیده بودم – گفته شد – خورده است )
اما اگر کلمه قبل اینها ریشه فعلی نداشته باشد خودشان فعل اسنادی هستند.

🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#بدل_و_راه_های_تشخیص_آن

بدل

چکیده:
 یکی از موانع اصلی یادگیـــری ، عدم توانــــایی دانش آموزان در درک و تعمیم مفاهیم و خلط مبحث با مباحث دیگر می باشد. بـــدل در کتاب فارســـی دوره ی اول متوسطه از جمله مباحثــی است که معمولا دانش آموزان در تشخیص و کاربرد آن دچار اشتباه شده و آن را با مباحث دیگر از جمله صفت و مضاف الیه قاطی می کنند.این مقاله در پی تسهیل در امر آموزش بدل و راه های تشخیص آن است.
کلید واژه : بدل ، صفت ، مضاف الیه
 
تعریف بدل:
بــــدل اسم یا گروه اسمی است که نــام دیگر یا شهرت یامقام و عنوان یا لقب یا شغـــل ویا یکی دیگر از خصوصیات اسم قبل از خود را بیان می کند.( انوری ، ۱27 و دکتر خانلری ، 93 ) در واقع بدل برای توضیح یا تاکید اسم قبل از خود می آید . ( خیامپور ، 44 )   به بیان ساده تر گاهی چون کسی یا چیزی را نام می بریم گمان می کنیم که شنونده احتمـــال دارد مقصود ما را در نیابد.پس برای واضح تر کردن مقصـود خودمان ، نـام دیگر یا شغـل و مقام یا نشـــانی دیگر اسم را بیان می کنیم.این توضیح اضافی که درباره ی اسم می دهیم «بدل»خوانده می شود . (خانلری ،94-93)

ویژگی های بدل:
ویژگی های بدل که ما آنها را با عنوان « راه های تشخیص بدل » می شناسیم عبارت اند از :

۱ – بدل و اسم قبل از آن باید در جمله ، یک نقش داشته باشند.
2 – بدل و اسم قبل از آن باید یک چیز یا یک شخص باشند و دو چیز یا دو کس مستقل از هم نباشند .
3 – بدل از جمله قابل حذف شدن باشد ؛بدون این که به معنی جمله آسیبی برسد .
4 –بعد از بدل فعل نیامده باشد .
5 – اسم قبل از بدل نباید کسره داشته باشد .
6 – بدل بین دو ویرگول قرار می گیرد .

مثال : فردوسی ، حماسه سرای بزرگ ایران ، سخن را به آسمان علیین برد .

که اگر این مثال را با روش ها یا همان ویژگی های شش گانه ی فوق بررسی کنیم ؛می بینیم که :
۱ – حماسه سرای بزرگ ایران  و فردوسی هر دو در جمله  نقش نهادی دارند .
2 – هر دو یک شخص هستند .یعنی فردوسی همان حماسه سرای بزرگ ایران  است و این ها دو شخص مستقل از هم نیستند .
3 – ما می توانیم بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) را از جمله حذف کنیم ؛ بدون این که به معنی جمله آسیبی برسد .
4 – بعد از بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) بلافاصله فعل نیامده است .
5 – اسم قبل از بدل ( فردوسی ) کسره ندارد .
6 – بدل ( حماسه سرای بزرگ ایران ) بین دو ویرگول قرار گرفته است .

فرق بدل با صفت و مضاف الیه:
فرق بدل با صفت ، آن است که موصوف با کسره به صفت اضافه می شود ، ولی مبدل منه ( اسم قبل از بدل ) با کسره به بدل اضافه نمی شود . ( انوری ، ۱28 )

فرق بدل با مضاف الیه :
آن است که:
اولا : مضــاف با کســره به مضاف الیـــه اضـــــافه می شود ،ولی مبدل منه ( اسم قبل از بدل ) به بدل اضـــافه نمی شود .

ثانیا : مضـــاف ومضاف الیه دو موجود مستقل وجداگانه اند ، در حالی که بدل و اسم قبل از آن هردو یکی هستند . ( انوری ، ۱28 )

منابع و ماخذ:
ا – انوری، حسن ، دستور زبان فارسی  ، جلد2 ، چاپ بیستم ، انتشارات فاطمی ،تهران ، ۱379

2 – ناتل خانلری ، پرویز ، دستور زبان فارسی ، چاپ هجدهم، انتشارات توس ، تهران ،۱380

3 – خیامپور ، عبدالرسول دستور زبان فارسی ، چاپ یازدهم ، انتشارات ستوده ،تبریز ، ۱382

 نویسنده ی مقاله : محمد حسین زاده

🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#انواع_جمله

جمله ی خبری:  در این جمله از وقوع کاری یا پذیرفتن حالتی خبر می دهیم .
در پایان جمله خبری باید نقطه بگذاریم.        مانند   :    امید بیمار است.

 جمله ی امری :  جمله ای که در آن انجام دادن یا ندادن  کاری و پذیرفتن یا عدم پذیرفتن حالتی را طلب می کند. در پایان جمله امری بایدنقطه بگذاریم .      مانند : به دنبال خواهرت برو.

نکته:اگر در جمله ای دستور به عدم انجام کاری باشد (فعل نهی) باز هم آن جمله را باید جمله امری به 
حساب آورد.  مانند : این گل را نچین.  امری منفی

 جمله ی عاطفی :  در این جمله ها یکی ازعواطف انسانی خود را ازقبیل ، تعجب ، خشنودی ، تاسف ، آرزو ، خشم، دعا و ..... )  را بیان می کند. 
مثال :   به به  چه هوای خوبی!

 جمله ی پرسشی: در این نوع جمله ها ، در باره ی کاری یا موضوعی  پرسشی به عمل می آید. 
در پایان جمله ی پرسشی علامت (؟) می گذاریم . مانند : آیا کتاب را خواندی؟

 شبه جمله 
کلمه یا عبارتی که شبیه به جمله بوده و در شمارش تعداد جمله یک جمله به حساب می آید.
شبه جمله ممکن است بدون فعل ویا فعل درآن مخفی باشد.
شبه جمله به دو قسمت تقسیم می شود که عبارتند از:

اصوات: به کلمه هایی می گویند که برای بیان یکی ازعواطف انسانی به کار می رود.
مثلا وقتی بیمار می گوید "آه" با همین یک کلمه همه ی درد خود را بیان می کند.

نکته:مهم ترین اصوات عبارتند از :
" به به،آه ، آفرین، دریغا، خوشا، افسوس، آخ، وای ، مرحبا”

 منادا: اسمی که مورد خطاب قرار بگیرد وغالبا بعد از نشانه ها وحروفی مانند :"ای ،یا ،آی " بیاید منادا نامیده می شود .ومی توان آن را یک جمله به حساب آورد . 
مثال:  ای یاران بیایید تا با هم برویم .         ای خدا !خودت کمکم کن .           خدایا !متشکرم

 نکته تیزهوشانی

روش تشخیص تعداد جمله ها :
تعدادجمله ازفرمول زیربه دست می اید .
تعداد فعل های ذکر شده + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله 
مثال : ای مردم ! بدانیدملتی که تلاش کند وپشتکار داشته باشد هم به برخورداری می رسد وهم به موفقیت .
ای مردم  + بدانید+ تلاش کند+ داشته باشد +می رسد +می رسد (که حذف شده )
شبه جمله   +   فعل  +   فعل      +    فعل       +     فعل  +(فعل  حذف شده)
گاهی در جمله عبارتی شبیه به فعل می آید که هرگز فعل نیست .مانند مصدر ها ،بنابراین، این گروه هرگز در شمارش، جمله محسوب نمی شوند.
مثال : هنگام رفت وآمد از خیابان احتیاط کن . ( یک جمله )
کار کردن وتلاش کردن رمز موفقیت است . ( یک جمله )
نکته :گاهی فعل ها به صورت مخفف می آیند .درشمارش جمله ها محسوب می شوند .
مثال :من آن نی ام که تورها نکنم .(من آن کسی
نیستم که تورارهانکنم

🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#انواع_تا_در_دستور_زبان_فارسی

برای پی بردن به معانی کلمات و به خصوص در شعر، نیازمند کنکاشی دقیق در کاربرد آن ها هستیم. در حقیقت برای فهم معنای یک کلمه ( اسم، فعل ، حرف، صفت ، قید و ...) باید بتوان زنجیره معنای موجود در جمله را درک کرد تا به وسیله فهم معنای کل جمله، کلمه مورد نظر هم معنا شود.

کلمه #تا در زبان فارسی بیش از بیست نوع و کارکرد دارد که البته ما در پایه ششم تنها با چند نمونه از آن آشنا می شویم.

1. تا می تواند به تنهایی به عنوان یک #شبه_جمله و در معنای آگاه باش ، هشدار و .... به کار رود.

ز صاحب غرض تا سخن نشنوی / که گر کار بندی پشیمان شوی ( اگاه باش که سخنی را از فرد دارای سوء نیت نشنوی که اگر بشنوی و به کار بگیری پشیمان خواهی شد)

2. به عنوان حرف بیان علت در معنای: برای اینکه – تا اینکه

زین دایره مینا خونین جگیرم، می ده / تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی ( تا: برای اینکه)
تا کمالِ علمِ او ظاهر شود / این همه اسرار در صحرا نهاد ( تا: برای اینکه)
دست از مسِ وجود چو مردانِ ره بشوی / تا کیمیایِ عشق بیابی و زر شوی ( تا: برای اینکه)

3. به معنای تا زمانیکه – مادامی که. در این صورت حرف تا، #حرف_ربط است.

تا جان در تن است امید صد هزار راحت است ( تا: تا زمانی که)
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم / تا نیست غیبتی نبود لذت حضور

4. اگر حرف تا به معنی #که به کار رود باز هم #حرف_ربط است.

عمر گرانمایه در این صرف شد / تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا ( عمر ارزشمند بر این گذشت که ...)
عمری است تا به راه غمت رو نهاده ایم ( عمری است که....)

5. اگر #تا به معنای آغاز یک زمان باشد #حرف_ربط است

تا جهان بود از سر آدم فراز / کس نبود از راه دانش بی نیاز ( از زمانی که جهان بالای سر انسان بود...)
تا دل به مهرت داده ام در بحر غم افتاده ام ( از زمانی که ....)

6. اگر #تا به معنای پایان زمان و یا انتهای مسیری باشد #حرف_اضافه خواهد بود.

از دم صبح ازل تا آخر شامِ ابد / دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود ( اشاره به پایان زمان)
دوش در حلقه ما صحبت گیسوی تو بود / تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
نقش خیال تو تا وقت صبحدم / بر کارگاه دیده بی خواب می زدم
گفت می باید تو را تا خانه قاضی برم ( اشاره به مقصد ، پایان مسیر)
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت / رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی / تا در میکده شادان و غزلخوان بروم
با صبا افتان و خیزان میروم تا کوی دوست

🆔 @jamshidfarahmand
#نکته_ها_ی_دستوری
#انواع_جمله

جمله ی خبری:  در این جمله از وقوع کاری یا پذیرفتن حالتی خبر می دهیم .
در پایان جمله خبری باید نقطه بگذاریم.        مانند   :    امید بیمار است.

 جمله ی امری :  جمله ای که در آن انجام دادن یا ندادن  کاری و پذیرفتن یا عدم پذیرفتن حالتی را طلب می کند. در پایان جمله امری بایدنقطه بگذاریم .      مانند : به دنبال خواهرت برو.

نکته:اگر در جمله ای دستور به عدم انجام کاری باشد (فعل نهی) باز هم آن جمله را باید جمله امری به 
حساب آورد.  مانند : این گل را نچین.  امری منفی

 جمله ی عاطفی :  در این جمله ها یکی ازعواطف انسانی خود را ازقبیل ، تعجب ، خشنودی ، تاسف ، آرزو ، خشم، دعا و ..... )  را بیان می کند. 
مثال :   به به  چه هوای خوبی!

 جمله ی پرسشی: در این نوع جمله ها ، در باره ی کاری یا موضوعی  پرسشی به عمل می آید. 
در پایان جمله ی پرسشی علامت (؟) می گذاریم . مانند : آیا کتاب را خواندی؟

 شبه جمله 
کلمه یا عبارتی که شبیه به جمله بوده و در شمارش تعداد جمله یک جمله به حساب می آید.
شبه جمله ممکن است بدون فعل ویا فعل درآن مخفی باشد.
شبه جمله به دو قسمت تقسیم می شود که عبارتند از:

اصوات: به کلمه هایی می گویند که برای بیان یکی ازعواطف انسانی به کار می رود.
مثلا وقتی بیمار می گوید "آه" با همین یک کلمه همه ی درد خود را بیان می کند.

نکته:مهم ترین اصوات عبارتند از :
" به به،آه ، آفرین، دریغا، خوشا، افسوس، آخ، وای ، مرحبا”

 منادا: اسمی که مورد خطاب قرار بگیرد وغالبا بعد از نشانه ها وحروفی مانند :"ای ،یا ،آی " بیاید منادا نامیده می شود .ومی توان آن را یک جمله به حساب آورد . 
مثال:  ای یاران بیایید تا با هم برویم .         ای خدا !خودت کمکم کن .           خدایا !متشکرم

 نکته تیزهوشانی

روش تشخیص تعداد جمله ها :
تعدادجمله ازفرمول زیربه دست می اید .
تعداد فعل های ذکر شده + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله 
مثال : ای مردم ! بدانیدملتی که تلاش کند وپشتکار داشته باشد هم به برخورداری می رسد وهم به موفقیت .
ای مردم  + بدانید+ تلاش کند+ داشته باشد +می رسد +می رسد (که حذف شده )
شبه جمله   +   فعل  +   فعل      +    فعل       +     فعل  +(فعل  حذف شده)
گاهی در جمله عبارتی شبیه به فعل می آید که هرگز فعل نیست .مانند مصدر ها ،بنابراین، این گروه هرگز در شمارش، جمله محسوب نمی شوند.
مثال : هنگام رفت وآمد از خیابان احتیاط کن . ( یک جمله )
کار کردن وتلاش کردن رمز موفقیت است . ( یک جمله )
نکته :گاهی فعل ها به صورت مخفف می آیند .درشمارش جمله ها محسوب می شوند .
مثال :من آن نی ام که تورها نکنم .(من آن کسی
نیستم که تورارهانکنم

🆔 @jamshidfarahmand