#نکته_ها_ی_آرایه_ی_ی
#لف_و_نشر
«لف» در لغت به معنی «پیچاندن» و «نشر» به معنی «آشکار کردن» و «لف و نشر»، بر روی هم به معنی «پیچاندن و آشکارکردن» است.
در اصطلاح ادبی، آن است که دو یا چند کلمه در بخشی از سخن به کار رفته باشد که با دو یا چند کلمه در بخش دیگری از سخن، ارتباط دستوری یا معنایی داشته باشند؛ کلمات بخش اوّل را «لف» و «کلمات» بخش دوم را «نشر» میگویند؛ چند نمونه:
افروختن و سوختن و جامه دریدن
پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت
در مصراع اوّل، شاعر سه واژهی «افروختن»، «سوختن» و «جامهدریدن» را به کار برده که با واژههای «شمع»، «پروانه» و «گل» در مصراع دوم، ارتباط دارند:
پروانه، سوختن را از من آموخت
شمع، افروختن (آتش گرفتن) را از من آموخت
گل، جامه دریدن (شکفتن) را از من آموخت
همچنین در بیت زیر لف و نشر دیده میشود:
گر دهدت روزگار، دست و زبان، زینهار
هرچه بدانی مگوی، هرچه توانی مکن
واژهی «دست» با «هرچه توانی مکن» و «زبان» با «هرچه بدانی مگوی»، ارتباط دارد.
اگر کلمات بخش دوم، به همان ترتیبِ کلمات بخش اوّل، آمده باشند، لف و نشر را مرتّب میگویند؛ نمونه:
تا دهان و رخِ تو را دیدند
غنچه دلتنگ و ارغوان، خَجل است
میبینید که کلمات «دهان» و «رخ»، به ترتیب با «غنچه» و «ارغوان» ارتباط دارند؛ یعنی غنچه و ارغوان، به همان ترتیبِ دهان و رخ، آمدهاند.
اما در بیت زیر:
اکنون نه مرا کشتی از آن ابرو و مژگان
دیری است که من، کشتهی آن تیر و کمانم
میبینیم که «ابرو» و «مژگان» (مژهها) در مصراع اوّل، به «کمان» و «تیر» در مصراع دوم، تشبیه شدهاند؛ امّا واژههای «تیر» و «کمان» به همان ترتیبِ «ابرو» و «مژگان» نیامدهاند؛ این نوع لف و نشر را نامرتّب یا مشوّش میگویند.
اکنون نمونههای دیگری از لف و نشر مرتب و نامرتب را در بیتهای زیر، بررسی کنید:
از درونِ سوزناک و چشمِ تر
نیمهای در آتشم، نیمی در آب
درون سوزناک با آتش و چشم تر با آب ارتباط دارد.
آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وآن نه بالای صنوبر که درخت رطب است
زلف در سیاهی به شب و بناگوش در سپیدی به روز تشبیه شدهاست.
🆔 @jamshidfarahmand
#لف_و_نشر
«لف» در لغت به معنی «پیچاندن» و «نشر» به معنی «آشکار کردن» و «لف و نشر»، بر روی هم به معنی «پیچاندن و آشکارکردن» است.
در اصطلاح ادبی، آن است که دو یا چند کلمه در بخشی از سخن به کار رفته باشد که با دو یا چند کلمه در بخش دیگری از سخن، ارتباط دستوری یا معنایی داشته باشند؛ کلمات بخش اوّل را «لف» و «کلمات» بخش دوم را «نشر» میگویند؛ چند نمونه:
افروختن و سوختن و جامه دریدن
پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت
در مصراع اوّل، شاعر سه واژهی «افروختن»، «سوختن» و «جامهدریدن» را به کار برده که با واژههای «شمع»، «پروانه» و «گل» در مصراع دوم، ارتباط دارند:
پروانه، سوختن را از من آموخت
شمع، افروختن (آتش گرفتن) را از من آموخت
گل، جامه دریدن (شکفتن) را از من آموخت
همچنین در بیت زیر لف و نشر دیده میشود:
گر دهدت روزگار، دست و زبان، زینهار
هرچه بدانی مگوی، هرچه توانی مکن
واژهی «دست» با «هرچه توانی مکن» و «زبان» با «هرچه بدانی مگوی»، ارتباط دارد.
اگر کلمات بخش دوم، به همان ترتیبِ کلمات بخش اوّل، آمده باشند، لف و نشر را مرتّب میگویند؛ نمونه:
تا دهان و رخِ تو را دیدند
غنچه دلتنگ و ارغوان، خَجل است
میبینید که کلمات «دهان» و «رخ»، به ترتیب با «غنچه» و «ارغوان» ارتباط دارند؛ یعنی غنچه و ارغوان، به همان ترتیبِ دهان و رخ، آمدهاند.
اما در بیت زیر:
اکنون نه مرا کشتی از آن ابرو و مژگان
دیری است که من، کشتهی آن تیر و کمانم
میبینیم که «ابرو» و «مژگان» (مژهها) در مصراع اوّل، به «کمان» و «تیر» در مصراع دوم، تشبیه شدهاند؛ امّا واژههای «تیر» و «کمان» به همان ترتیبِ «ابرو» و «مژگان» نیامدهاند؛ این نوع لف و نشر را نامرتّب یا مشوّش میگویند.
اکنون نمونههای دیگری از لف و نشر مرتب و نامرتب را در بیتهای زیر، بررسی کنید:
از درونِ سوزناک و چشمِ تر
نیمهای در آتشم، نیمی در آب
درون سوزناک با آتش و چشم تر با آب ارتباط دارد.
آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وآن نه بالای صنوبر که درخت رطب است
زلف در سیاهی به شب و بناگوش در سپیدی به روز تشبیه شدهاست.
🆔 @jamshidfarahmand