#نکته_ها_ی_آرایه_ی_ی
#تشبیه_یک_چیز_به_خودش
چیزی را به خودش تشبیه كردن و گفتن كه ”این آینه مثل آینه“ است یا ”این چراغ مثل چراغ است“ چه لطفی دارد؟ این كه نوعی تحصیلِ حاصل و به اصطلاحِ توتولوژی Tautology است..
در بلاغتِ هند (سانسكریت) چشماندازهای دیگری در باب تقسیمات تشبیه وجود دارد كه اولین آنها همین مسئلۀ ”تشبیهِ یك چیز به خودش“ است به گونهای كه ”مُشبَّه“ و ”مشبَّهُبه“ یكی باشد، اینگونه تشبیه در ادبیات فارسی سابقه دارد، چنانكه مولانا فرموده است::
صبحدمی، همچو صبح، پردۀ ظلمت درید
نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید.
در زَهْرُالربیع سیدنعمتالله جزایری (1050-1112ق/1640-1701م) شاعری آب را به آب تشبیه كرده است و قصدش از این كار ظاهراً طعن و طنزی بوده است نسبت به چنین هنر سازهای:
كأنَّنا و الماءُ مِنْ حَوْلِنا
قومٌ جُلُوسٌ حَولَهُم ماءُ[v]
كه ترجمهاش در این حدود است: حالِ ما، در آن هنگام كه آب گرد ما را گرفته بود، مثل این بود كه گروهی باشند و آب گرد ایشان را گرفته باشد. شاعرِ معروف در حق گویندۀ این بیت به شوخی و طنز گفته است:
و شاعِرٌ اَوَقَدَ الطَبْعَ الذُكاءُ لَهُ
فكادَ یحْرِقُهُ مِنْ فَرْطِ اِذكاءِ
اَقـامَ یـجـهِدُ اَیـّاماً قَریـحَـتَهُ
وَ شَبَّه الماءَ، بَعْد الجَهْدِ، بالماءِ[vi]
كه ترجمهاش در این حدود است: شاعری كه از فرطِ تیزی ذوق نزدیك بود كه آتش بگیرد، چندین روز قریحۀ خویش را به رنج افكند و زحمت كشید تا آب را به آب تشبیه كرد.
شاعر فارسیگوی هند در قرن دوازدهم، در قطعهای عربی گفته است:
اَلا لِكُلِّ حُسَینِ الوَجْهِ اَشباهُ
و لانظیرَ لِمَنْ اَهْواهُ اِلاّهُ[ii]
كه ترجمهاش در این حدود است: ”از برای هرزیباچهرهای همانندی است و آن را كه من دوست دارم، جز خود همانندی ندارد. “
- استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
- نوعی ساختارِ مبالغه در زبان فارسی كهن
مطلب ارسالی از : محمود علی اصغری ؛ گروه ادبیات استان آذربایجان شرقی
🆔 @jamshidfarahmand
#تشبیه_یک_چیز_به_خودش
چیزی را به خودش تشبیه كردن و گفتن كه ”این آینه مثل آینه“ است یا ”این چراغ مثل چراغ است“ چه لطفی دارد؟ این كه نوعی تحصیلِ حاصل و به اصطلاحِ توتولوژی Tautology است..
در بلاغتِ هند (سانسكریت) چشماندازهای دیگری در باب تقسیمات تشبیه وجود دارد كه اولین آنها همین مسئلۀ ”تشبیهِ یك چیز به خودش“ است به گونهای كه ”مُشبَّه“ و ”مشبَّهُبه“ یكی باشد، اینگونه تشبیه در ادبیات فارسی سابقه دارد، چنانكه مولانا فرموده است::
صبحدمی، همچو صبح، پردۀ ظلمت درید
نیم شبی ناگهان صبح قیامت دمید.
در زَهْرُالربیع سیدنعمتالله جزایری (1050-1112ق/1640-1701م) شاعری آب را به آب تشبیه كرده است و قصدش از این كار ظاهراً طعن و طنزی بوده است نسبت به چنین هنر سازهای:
كأنَّنا و الماءُ مِنْ حَوْلِنا
قومٌ جُلُوسٌ حَولَهُم ماءُ[v]
كه ترجمهاش در این حدود است: حالِ ما، در آن هنگام كه آب گرد ما را گرفته بود، مثل این بود كه گروهی باشند و آب گرد ایشان را گرفته باشد. شاعرِ معروف در حق گویندۀ این بیت به شوخی و طنز گفته است:
و شاعِرٌ اَوَقَدَ الطَبْعَ الذُكاءُ لَهُ
فكادَ یحْرِقُهُ مِنْ فَرْطِ اِذكاءِ
اَقـامَ یـجـهِدُ اَیـّاماً قَریـحَـتَهُ
وَ شَبَّه الماءَ، بَعْد الجَهْدِ، بالماءِ[vi]
كه ترجمهاش در این حدود است: شاعری كه از فرطِ تیزی ذوق نزدیك بود كه آتش بگیرد، چندین روز قریحۀ خویش را به رنج افكند و زحمت كشید تا آب را به آب تشبیه كرد.
شاعر فارسیگوی هند در قرن دوازدهم، در قطعهای عربی گفته است:
اَلا لِكُلِّ حُسَینِ الوَجْهِ اَشباهُ
و لانظیرَ لِمَنْ اَهْواهُ اِلاّهُ[ii]
كه ترجمهاش در این حدود است: ”از برای هرزیباچهرهای همانندی است و آن را كه من دوست دارم، جز خود همانندی ندارد. “
- استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
- نوعی ساختارِ مبالغه در زبان فارسی كهن
مطلب ارسالی از : محمود علی اصغری ؛ گروه ادبیات استان آذربایجان شرقی
🆔 @jamshidfarahmand