📜 هشتم ذیالحجه 📜
🔰سپیده از پس ستیغ کوه سر زده بود و انوار خود را به کعبه می تاباند•••
🔰و جُناده انصاری، در انتظار از پس دیوار خانه، به کوچه ذُل زده بود•••
•••مردی از مکه، خود را به جُناده انصاری رساند•••
+ گفت:
"مگر می شود فریضه حج را رها کرد و رفت؟"
✅جُناده گفت:
"اگر بماند، امت رسول الله از کجا بداند چه طغیانی به پا شده و شجرۀ ملعونه
چگونه ریشه دوانده!"
+ گفت:
جهاد، آن هم در موسم حج؟
✅ جُناده گفت:
"بنی امیه چنان چهرۀ دین را قلب کرده که از اسلام جز نامی نمانده. اگر اسلام نباشد، حج نیست!"
+ گفت:
"ولی او مردمان را به سفر مرگ می خواند."
✅جُناده گفت:
"نه برادر، به لقاءالله می خواند!"
•••به صدای نزدیک شدن کاروان، جُناده انصاری با تبسمی بر لب، با مرد وداع کرد•••
•••دست در دست عمرو، عِنان اشتر ام عمرو را گرفت و به کاروان ملحق شد•••
🔺و مرد، تنها و در حیرت، او را نظاره کرد.🔻
🔹کاروان، از کنار مردمانی که به گِرد کعبه در طواف بودند گذر کرد، و جُناده با نگاهی به آنان لحظه ای ایستاد و با خود نجوا کرد🔹
- گفت:
"در میان اهل مکه و آنانی که به عشق میقات آمده اند، بیست نفر هم نبود تا حسین را یاری کند؟!"
🔹اندکی با خود، در اندیشه بود، و سپس به دنبال کاروان روان شد و زیر لب زمزمه کرد🔹
- گفت:
"لبیک الهم لبیک. لبیک لا شریک لک لبیک. ان الحمد و النعمته لک و الملک. لا شریک لک لبیک!"
● ۲۲ روز تا #محرم ●
● ۳۰ روز تا #تاسوعا ●
🔰سپیده از پس ستیغ کوه سر زده بود و انوار خود را به کعبه می تاباند•••
🔰و جُناده انصاری، در انتظار از پس دیوار خانه، به کوچه ذُل زده بود•••
•••مردی از مکه، خود را به جُناده انصاری رساند•••
+ گفت:
"مگر می شود فریضه حج را رها کرد و رفت؟"
✅جُناده گفت:
"اگر بماند، امت رسول الله از کجا بداند چه طغیانی به پا شده و شجرۀ ملعونه
چگونه ریشه دوانده!"
+ گفت:
جهاد، آن هم در موسم حج؟
✅ جُناده گفت:
"بنی امیه چنان چهرۀ دین را قلب کرده که از اسلام جز نامی نمانده. اگر اسلام نباشد، حج نیست!"
+ گفت:
"ولی او مردمان را به سفر مرگ می خواند."
✅جُناده گفت:
"نه برادر، به لقاءالله می خواند!"
•••به صدای نزدیک شدن کاروان، جُناده انصاری با تبسمی بر لب، با مرد وداع کرد•••
•••دست در دست عمرو، عِنان اشتر ام عمرو را گرفت و به کاروان ملحق شد•••
🔺و مرد، تنها و در حیرت، او را نظاره کرد.🔻
🔹کاروان، از کنار مردمانی که به گِرد کعبه در طواف بودند گذر کرد، و جُناده با نگاهی به آنان لحظه ای ایستاد و با خود نجوا کرد🔹
- گفت:
"در میان اهل مکه و آنانی که به عشق میقات آمده اند، بیست نفر هم نبود تا حسین را یاری کند؟!"
🔹اندکی با خود، در اندیشه بود، و سپس به دنبال کاروان روان شد و زیر لب زمزمه کرد🔹
- گفت:
"لبیک الهم لبیک. لبیک لا شریک لک لبیک. ان الحمد و النعمته لک و الملک. لا شریک لک لبیک!"
● ۲۲ روز تا #محرم ●
● ۳۰ روز تا #تاسوعا ●
و وقتی به نزد حسین بازگشته است، فریاد العطش بچه ها را شنیده است...
و باز رخصت جنگیدن خواسته است...
و امام به او فقط رخصت یا ماموریت آوردن آب داده است...
و بعید نیست در این ماموریت گوشه چشمی هم به هویت و شخصیت عباس داشته است...
به رسالت عباس، به مقام سقایت او...
به این که جنگاوری و سلحشوری و کشتن صدها تن از دشمن برای عباس افتخار نیست...
افتخار یا رسالت عباس زنده کردن است...
سیراب کردن است...
حیات بخشیدن است...
#حضرت_ابوالفضل
#تاسوعا
#اللھمعجݪاللولیڪاݪـفࢪج 🤲🏻
#بحقحضرتزینبسلاماللهعلیها 🖤
و وقتی به نزد حسین بازگشته است، فریاد العطش بچه ها را شنیده است...
و باز رخصت جنگیدن خواسته است...
و امام به او فقط رخصت یا ماموریت آوردن آب داده است...
و بعید نیست در این ماموریت گوشه چشمی هم به هویت و شخصیت عباس داشته است...
به رسالت عباس، به مقام سقایت او...
به این که جنگاوری و سلحشوری و کشتن صدها تن از دشمن برای عباس افتخار نیست...
افتخار یا رسالت عباس زنده کردن است...
سیراب کردن است...
حیات بخشیدن است...
#حضرت_ابوالفضل
#تاسوعا
#اللھمعجݪاللولیڪاݪـفࢪج 🤲🏻
#بحقحضرتزینبسلاماللهعلیها 🖤