#کودکان_کار ی که به جمع آوری نان خشک مشغولند عموما از زباله ها به عنوان منبع ضایعات استفاده می کنند.
#زباله_گردی_حق_کودکان_نیست
#جمعیت_امام_علی(ع)
#کودکان_کار
#کرمانشاه
#زباله_گردی_حق_کودکان_نیست
#جمعیت_امام_علی(ع)
#کودکان_کار
#کرمانشاه
توی اتوبوس غرق خواندن رمان تخیلی بودم. با تکان شدید اتوبوس براثر ترمز سرایستگاه ، سرم را ازکتاب برداشتم. بادیدن آن همه آدم که توی راهروی سرپا ایستاده بودن تعجب کردم.البته همیشه روزهای پایانی سال اتوبوس شلوغ ترمی شد. دوباره مشغول مطالعه شدم که صدای آواز به گوشم رسید.
به بهانه دیدنش یک سروگردن خودم را بالاکشیدم. صندلی ردیف دوم نشسته بودم. بنابراین نیازی نبود زیاد تلاش کنم . به راحتی توانستم قیافه اش راببینم. پسری 9 ساله با موهای مشکی ژولیده .یک بسته آدامس سبزرنگ توی دستش گرفته بود .سرش پایین بود و آواز می خواند. نگاه های مسافران اتوبوس اذیتش می کرد.انگاری خجالت می کشید. هرچند ازصورت سبزه اش کمتر می شد رنگ خجالت را فهمید. صدای زیبایی داشت اما غم ودلتنگی از صدایش می بارید.پیرزنی که صندلی اول نشسته بود اسکناسی توی کاپشن سبز رنگ پسرک گذاشت اما اوقبول نکرد بسته آدامس را روبه روی پیرزن گرفت" مادر من که دندان درست حسابی ندارم"پسرک مثل آدم بزرگها گردن کج کرد"برای نوه ات بخر"وبا چشمانش به دختربچه 8ساله ایی که کنار پیرزن نشسته بود اشاره کرد.پیرزن آدامسی برداشت دختربچه تا می توانست خودش را توی بغل مادربزرگش جاکرد وبه آرامی گفت"نمی خوام دستاش کثیفه" پسرک آوازه خوان نگاهی به دستانش انداخت وبه سمت درورودی رفت. صدای آوازش دیگر قطع شد.دوتاپسربچه شیک پوش کنارش نزدیک در ایستاده بودند وبه مسخره گفتن" نگاه چه ستی کرده!!! رنگ کاپشنش با رنگ آدامساش سته، ".وهردو خندیدن.نگاههای شیطنت آمیزشان خبراز درگیری می داد که هرآن ممکن است صورت بگیرد. اتوبوس توقف کرد.پسرک پیاده شد" لااقل یک شونه بگیر. موهات خیلی فشن ان"صدای ریزخنده های پسر بچه با مادرشان که به شیرین زبانی پسرهایشان می خندید در صدای چرخیدن لاستیک هاو هیاهوی مسافرین گم شد.
بانگاه پسرک را دنبال کردم توی ایستگاه نشست سنی نداشت اما مثل آدم بزرگها دستی به صورتش کشید انگاری ریشش را نوازش می کرد بسته آدامس را کنارش گذاشت وموهایش را مرتب کرد.با خودم گفتم " کودکان کار ، حتی اگر بتوانندباصدای غمگینشان صدها نفررا آرام کنند ، این کاررامی کنند، هرچند کسی به فکر ساختن یک آینده آرام برایشان نباشد"صورتش زیرباران نم نم زمستان ، درپشت شیشه غبارگرفته کمرنگ شد..
دلنوشته یکی از اعضای #خانه_ایرانی
#جعفرآباد
#کودکان_کار
#کرمانشاه
@jamiatkermanshah
به بهانه دیدنش یک سروگردن خودم را بالاکشیدم. صندلی ردیف دوم نشسته بودم. بنابراین نیازی نبود زیاد تلاش کنم . به راحتی توانستم قیافه اش راببینم. پسری 9 ساله با موهای مشکی ژولیده .یک بسته آدامس سبزرنگ توی دستش گرفته بود .سرش پایین بود و آواز می خواند. نگاه های مسافران اتوبوس اذیتش می کرد.انگاری خجالت می کشید. هرچند ازصورت سبزه اش کمتر می شد رنگ خجالت را فهمید. صدای زیبایی داشت اما غم ودلتنگی از صدایش می بارید.پیرزنی که صندلی اول نشسته بود اسکناسی توی کاپشن سبز رنگ پسرک گذاشت اما اوقبول نکرد بسته آدامس را روبه روی پیرزن گرفت" مادر من که دندان درست حسابی ندارم"پسرک مثل آدم بزرگها گردن کج کرد"برای نوه ات بخر"وبا چشمانش به دختربچه 8ساله ایی که کنار پیرزن نشسته بود اشاره کرد.پیرزن آدامسی برداشت دختربچه تا می توانست خودش را توی بغل مادربزرگش جاکرد وبه آرامی گفت"نمی خوام دستاش کثیفه" پسرک آوازه خوان نگاهی به دستانش انداخت وبه سمت درورودی رفت. صدای آوازش دیگر قطع شد.دوتاپسربچه شیک پوش کنارش نزدیک در ایستاده بودند وبه مسخره گفتن" نگاه چه ستی کرده!!! رنگ کاپشنش با رنگ آدامساش سته، ".وهردو خندیدن.نگاههای شیطنت آمیزشان خبراز درگیری می داد که هرآن ممکن است صورت بگیرد. اتوبوس توقف کرد.پسرک پیاده شد" لااقل یک شونه بگیر. موهات خیلی فشن ان"صدای ریزخنده های پسر بچه با مادرشان که به شیرین زبانی پسرهایشان می خندید در صدای چرخیدن لاستیک هاو هیاهوی مسافرین گم شد.
بانگاه پسرک را دنبال کردم توی ایستگاه نشست سنی نداشت اما مثل آدم بزرگها دستی به صورتش کشید انگاری ریشش را نوازش می کرد بسته آدامس را کنارش گذاشت وموهایش را مرتب کرد.با خودم گفتم " کودکان کار ، حتی اگر بتوانندباصدای غمگینشان صدها نفررا آرام کنند ، این کاررامی کنند، هرچند کسی به فکر ساختن یک آینده آرام برایشان نباشد"صورتش زیرباران نم نم زمستان ، درپشت شیشه غبارگرفته کمرنگ شد..
دلنوشته یکی از اعضای #خانه_ایرانی
#جعفرآباد
#کودکان_کار
#کرمانشاه
@jamiatkermanshah
آغاز دوباره تمرینات #تیم_فوتبال_پرشین_جعفرآباد جمعیت امام علی(ع) با حضور سی وچهار نفر از #کودکان_کار_کرمانشاه
کودکان خانه علم نقلیه (دفتر زورآباد) نیز جلسه بعد به جمع پرشین خواهند پیوست.
🔽🔽
کودکان خانه علم نقلیه (دفتر زورآباد) نیز جلسه بعد به جمع پرشین خواهند پیوست.
🔽🔽
جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه
#محرومین
#ایتام
#کودکان_کار
#معضلات_اجتماعی
#زنان_و_کودکان_در_معرض_آسیب
09378998466
09184700792
روابط عمومی:
@MozhganRazmgar
خانه ایرانی جعفرآباد:
خیابان ابوذر،کوچه آزادی
خانه اشتغال:جعفرآباد خیابان ابوذر کوچه صیادی
خانه علم:نقلیه ،خیابان احمدولایتی
@jamiatkermanshah
#محرومین
#ایتام
#کودکان_کار
#معضلات_اجتماعی
#زنان_و_کودکان_در_معرض_آسیب
09378998466
09184700792
روابط عمومی:
@MozhganRazmgar
خانه ایرانی جعفرآباد:
خیابان ابوذر،کوچه آزادی
خانه اشتغال:جعفرآباد خیابان ابوذر کوچه صیادی
خانه علم:نقلیه ،خیابان احمدولایتی
@jamiatkermanshah
جمعیت امام علی(ع) کرمانشاه
نشست بازآفرینی هویتی در سکونتگاه های فقیرنشین امروز برگزار گردید. 🆔 @jamiatkermanshah
📝نمك زندگي، خدمت فداكارانه است.
نان و برکت زندگی، عشق است.
اگر خدمت نكنيد و به تمامي بشريت عشق نورزيد، به راستي كه به تمامي زندگي نكرده اید.
راز زندگي حقيقي در عشق به حقیقت و خدمت به بشريت است.
زندگي كنيد تا به كمك ديگران آييد، در این صورت انرژي الهي همچون نيرويي زندگي بخش در شما به جريان مي افتد.
راز زندگي حقيقي در عشق به حقیقت و خدمت به بشريت است...
➖➖➖➖➖➖➖➖
✨به همت چندتن از اعضاء جمعیت امام علی(ع) دیروز جمعه ١٣٩۶/١١/٢٧
٣٠نفر از کودکان کار مهمان کافه راندو بودند.
همراه با پذیرایی، نمایش هنری و...
نشست بازآفرینی هویتی در سکونتگاه های فقیر نشین نیز در حاشیه این برنامه برگزار گردید.
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/u1wxRv
نان و برکت زندگی، عشق است.
اگر خدمت نكنيد و به تمامي بشريت عشق نورزيد، به راستي كه به تمامي زندگي نكرده اید.
راز زندگي حقيقي در عشق به حقیقت و خدمت به بشريت است.
زندگي كنيد تا به كمك ديگران آييد، در این صورت انرژي الهي همچون نيرويي زندگي بخش در شما به جريان مي افتد.
راز زندگي حقيقي در عشق به حقیقت و خدمت به بشريت است...
➖➖➖➖➖➖➖➖
✨به همت چندتن از اعضاء جمعیت امام علی(ع) دیروز جمعه ١٣٩۶/١١/٢٧
٣٠نفر از کودکان کار مهمان کافه راندو بودند.
همراه با پذیرایی، نمایش هنری و...
نشست بازآفرینی هویتی در سکونتگاه های فقیر نشین نیز در حاشیه این برنامه برگزار گردید.
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/u1wxRv
🌸🍃صدای قدم های بهار می آید...
نوبت دل هایمان است که بهاری شود
بهاری از نوع عشق،
بهاری از نوع ساختن امید،
امید کسانی را باید ساخت...
دل ها را به هم نزدیک کرد
آری این بهار است، بهار دل ها
دل هایی که امید میخواهند
دل هایی که عشق میخواهند
و دل هایی که زندگی میخواهند
✨نوبت عشق ورزیدن به کسانی است که امید ندارند
امید را به هم هدیه کنیم
بیایید شادی هایمان را تقسیم کنیم
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/sZFncV
نوبت دل هایمان است که بهاری شود
بهاری از نوع عشق،
بهاری از نوع ساختن امید،
امید کسانی را باید ساخت...
دل ها را به هم نزدیک کرد
آری این بهار است، بهار دل ها
دل هایی که امید میخواهند
دل هایی که عشق میخواهند
و دل هایی که زندگی میخواهند
✨نوبت عشق ورزیدن به کسانی است که امید ندارند
امید را به هم هدیه کنیم
بیایید شادی هایمان را تقسیم کنیم
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/sZFncV
🌸🍃کم کم داریم به عید نزدیک میشیم...
به بوی عود و ماهی گلی و ذوق بچه ها برای خریدن کفش و لباس نو که دائم از پدر مادرا میپرسن بریم بریم؟
وقتی هم میرن همش میگن اینو میخوام اونو میخوام
و پدر و مادر چه لذتی میبرن بچششونو توی لباس جدید، زیباتر میبینن
براش لباس رو میخرن و بچه انگار که دنیا رو داره
یه خورده اونطرف تر هستن بچه هایی شبیه بچه های شما، دلشون لباس و کفش نو میخواد فقط پولشو ندارن
دلشون ماهی گلی و سفره هفت سین میخواد!!!
✨ما میخوایم به کمک شما دل اونا هم خوش کنیم تا بچه ای نزدیک عید غبطه
شادی بچه های دیگه، لباس و کفش نو که همه از بچگی دوسش داشتیم رو نخوره
خودمونیم، وقتی به کسی کمک میکنیم خریدن لباس نو، کفش نو، بیشتر از قبل حس خوب به آدم میده
اینطور نیست؟!!!
عکاس: محمدجواد احمدی
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰〰
goo.gl/tq91Uy
به بوی عود و ماهی گلی و ذوق بچه ها برای خریدن کفش و لباس نو که دائم از پدر مادرا میپرسن بریم بریم؟
وقتی هم میرن همش میگن اینو میخوام اونو میخوام
و پدر و مادر چه لذتی میبرن بچششونو توی لباس جدید، زیباتر میبینن
براش لباس رو میخرن و بچه انگار که دنیا رو داره
یه خورده اونطرف تر هستن بچه هایی شبیه بچه های شما، دلشون لباس و کفش نو میخواد فقط پولشو ندارن
دلشون ماهی گلی و سفره هفت سین میخواد!!!
✨ما میخوایم به کمک شما دل اونا هم خوش کنیم تا بچه ای نزدیک عید غبطه
شادی بچه های دیگه، لباس و کفش نو که همه از بچگی دوسش داشتیم رو نخوره
خودمونیم، وقتی به کسی کمک میکنیم خریدن لباس نو، کفش نو، بیشتر از قبل حس خوب به آدم میده
اینطور نیست؟!!!
عکاس: محمدجواد احمدی
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰〰
goo.gl/tq91Uy
#هفت_روز
🌸🍃بهار...
آیتی ست از امید
و شکوفه ها فرزندان زندگی اند...
تو
روح پروردگاری در زمین!!!
دستانت جهانی را آبیاری تواند کرد
و قلبت می تواند نبض همه ی هستی را به صدا درآورد
#بزم_مهر در انتظار گام های توست
و عشق در انتظار دیدارت
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🌸🍃بهار...
آیتی ست از امید
و شکوفه ها فرزندان زندگی اند...
تو
روح پروردگاری در زمین!!!
دستانت جهانی را آبیاری تواند کرد
و قلبت می تواند نبض همه ی هستی را به صدا درآورد
#بزم_مهر در انتظار گام های توست
و عشق در انتظار دیدارت
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🔖تا به حال اندیشیده ای به دخترک کوچه بن بست؟!
🔺همان که آرزوهای کودکانه اش نیز چون پرنده ای مانده در قفس تنگ نرسیدن، به بن بست ختم گشت...
🔺همان که با همه کودکی خود، با قدم هایی نه چندان استوار، با لبخندی که این روزها ترکِ خانهِ لب گفته است بزرگ شد...
بزرگتر از من و تو... بزرگتر از ما...
🔺همان که قلب کوچکش می تپد برای اینکه دست های پینه بسته پدر را یاری باشد...
می تپد تا دردی بکاهد از دردهای جان فرسا...
می تپد تا روشنی چشمان مادر باشد...
چشمانی که کم کم چون باریکه ای از نور رو به خاموشی نهاد...
‼️اندیشیده ای به هر شب معبود را به یاری خواندن و با شرم از نداشتن سر بر بالین نهادن و هنوز هم خالق را شاکر بودن به اینکه هست...
به اینکه وجود او خود پایان همه دردهاست...
به اینکه اگر بخواهد می شود...
وسیله ای نیاز است تا رحمت خالق را نمایان گر شود...
‼️اندیشیده ای به در نهایت ضعف، نجابت و عزت داشتن و امیدوار بودن؟!
❗️بنگر...
اندکی پایین تر...
نه چندان دور...
در همین حوالی...
در همین نزدیکی
هست همین دخترک کوچهِ بن بست
✨بگذار تو لبخند را مهمانِ خانهِ لب گردانی
✨بگذار تو باشی آن برگزیده ی معبود، که مخلوق را یاور است
✨بگذار تو دردی بکاهی از دردهای جان فرسا
✨قدمی بردار و تسلی بخش باش...
عکاس: محمدجواد احمدی
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰〰
goo.gl/uVSdoM
🔺همان که آرزوهای کودکانه اش نیز چون پرنده ای مانده در قفس تنگ نرسیدن، به بن بست ختم گشت...
🔺همان که با همه کودکی خود، با قدم هایی نه چندان استوار، با لبخندی که این روزها ترکِ خانهِ لب گفته است بزرگ شد...
بزرگتر از من و تو... بزرگتر از ما...
🔺همان که قلب کوچکش می تپد برای اینکه دست های پینه بسته پدر را یاری باشد...
می تپد تا دردی بکاهد از دردهای جان فرسا...
می تپد تا روشنی چشمان مادر باشد...
چشمانی که کم کم چون باریکه ای از نور رو به خاموشی نهاد...
‼️اندیشیده ای به هر شب معبود را به یاری خواندن و با شرم از نداشتن سر بر بالین نهادن و هنوز هم خالق را شاکر بودن به اینکه هست...
به اینکه وجود او خود پایان همه دردهاست...
به اینکه اگر بخواهد می شود...
وسیله ای نیاز است تا رحمت خالق را نمایان گر شود...
‼️اندیشیده ای به در نهایت ضعف، نجابت و عزت داشتن و امیدوار بودن؟!
❗️بنگر...
اندکی پایین تر...
نه چندان دور...
در همین حوالی...
در همین نزدیکی
هست همین دخترک کوچهِ بن بست
✨بگذار تو لبخند را مهمانِ خانهِ لب گردانی
✨بگذار تو باشی آن برگزیده ی معبود، که مخلوق را یاور است
✨بگذار تو دردی بکاهی از دردهای جان فرسا
✨قدمی بردار و تسلی بخش باش...
عکاس: محمدجواد احمدی
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰〰
goo.gl/uVSdoM
#پنج_روز
🌸🍃به قلب لبریز از عشق شقایق
ترا سوگند می دهم:
زندگی را تعبیری دوباره کن
بگذار وجودت چون ساقه ی
نازک و ترد آن نیلوفری باشد
که از نسیم دلچسب عشق،
می لرزد
بیا و بهار را تعبیری عاشقانه کن...
💌وعده دیدار: جمعه، یازدهم اسفندماه، تالار وحدت(کرمانشاه)
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🌸🍃به قلب لبریز از عشق شقایق
ترا سوگند می دهم:
زندگی را تعبیری دوباره کن
بگذار وجودت چون ساقه ی
نازک و ترد آن نیلوفری باشد
که از نسیم دلچسب عشق،
می لرزد
بیا و بهار را تعبیری عاشقانه کن...
💌وعده دیدار: جمعه، یازدهم اسفندماه، تالار وحدت(کرمانشاه)
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
#چهار_روز
🌸🍃به تن بزن شکوفه را و عطر جاودانه شو
درخت پر گلی در این بهار عاشقانه شو...
💌وعده دیدار: جمعه، یازدهم اسفندماه،تالار وحدت(کرمانشاه )، ساعت ١۵:٣٠
منتظر حضور سبزتان هستیم...
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🌸🍃به تن بزن شکوفه را و عطر جاودانه شو
درخت پر گلی در این بهار عاشقانه شو...
💌وعده دیدار: جمعه، یازدهم اسفندماه،تالار وحدت(کرمانشاه )، ساعت ١۵:٣٠
منتظر حضور سبزتان هستیم...
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
📝پس از مدت ها برای شنیدن حرف مادران خانه اشتغال به سمت دفتر رفتم...
🔺جهنم هایی که جهل و بیکاری هیزم آن است و از پنجره هایش دود بی مسئولیتی پدران نشئه بیرون میزند و غبار بی خیالی جامعه بر نمای این خانه ها نشسته و در آخر مادری که مردد بین مادر بودن و ایثار کردن، و یا شبیه به عجوزه قصه ها شدن و نابود کردن کودکانش مانده است!!!
🔺به #خانه_اشتغال رسیدم...
🔺با تک تک آنها صحبت کردم...
هر کس که از مشکلاتش می گفت بیشتر می فهمیدم که شمع امید در زندگانی آنها بسیار کم سو شده
و جهنم از جهنم
و کودکی از آرزوهای دست نیافتنی
و پدری از دود
و مادری از عُذر و بغض
و تاریکی از تاریکی
و شب از شب...
از تهی پُر شده اند
این حواشی
و این پیامد جامعه ای است که تهی از عقیده و مسئولیت است...
با خود می اندیشم کاری باید بکنیم...
عکاس: محمد جواد احمدی
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/FhtGQy
🔺جهنم هایی که جهل و بیکاری هیزم آن است و از پنجره هایش دود بی مسئولیتی پدران نشئه بیرون میزند و غبار بی خیالی جامعه بر نمای این خانه ها نشسته و در آخر مادری که مردد بین مادر بودن و ایثار کردن، و یا شبیه به عجوزه قصه ها شدن و نابود کردن کودکانش مانده است!!!
🔺به #خانه_اشتغال رسیدم...
🔺با تک تک آنها صحبت کردم...
هر کس که از مشکلاتش می گفت بیشتر می فهمیدم که شمع امید در زندگانی آنها بسیار کم سو شده
و جهنم از جهنم
و کودکی از آرزوهای دست نیافتنی
و پدری از دود
و مادری از عُذر و بغض
و تاریکی از تاریکی
و شب از شب...
از تهی پُر شده اند
این حواشی
و این پیامد جامعه ای است که تهی از عقیده و مسئولیت است...
با خود می اندیشم کاری باید بکنیم...
عکاس: محمد جواد احمدی
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/FhtGQy
#سه_روز
🌸🍃با نگاهی زیبا
به زیبایی جهان بیفزا
ترانه ای اینجا
نقشی آنجا
عشق را ژرف تر کن و
تمام انسان ها را در
دایره ی مهر خودت قرار بده...
منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓وعده دیدار:
جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🌸🍃با نگاهی زیبا
به زیبایی جهان بیفزا
ترانه ای اینجا
نقشی آنجا
عشق را ژرف تر کن و
تمام انسان ها را در
دایره ی مهر خودت قرار بده...
منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓وعده دیدار:
جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
#دو_روز
🌸🍃 تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن...
منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓وعده دیدار:
جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🌸🍃 تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن...
منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓وعده دیدار:
جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
#یک_روز
🌸🍃 همچون آفتاب باش
و بر همه بتاب
بدان
بهار از راه خواهد رسید
بخشندگی کن
و ببین که چگونه
در آرامش هستی
غوطه ور خواهی شد...
منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓وعده دیدار:
جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🌸🍃 همچون آفتاب باش
و بر همه بتاب
بدان
بهار از راه خواهد رسید
بخشندگی کن
و ببین که چگونه
در آرامش هستی
غوطه ور خواهی شد...
منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓وعده دیدار:
جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
#امروز
🌸🍃 منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓 امروز جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
🌸🍃 منتظر حضور سبزتان هستیم...
🗓 امروز جمعه، یازدهم اسفندماه، ساعت ١۵:٣٠
میدان جلیلی، دانشگاه فرهنگ و هنر، تالار وحدت
#بزم_مهر
#بوی_عیدی
#کودکان_کار
#محرومین
#ایتام
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/jQ7UXg
#داستانک
هر سال حضرت تابستان اینقدر گرما در آستین دارد که دهن ملت را آسفالت میکند، آن هم از نوع درجه یک اش. امّا امسال لِوِل جدیدی از سختی را برایمان باز کرده، و آن قطعی برق است.
دیروز مغازه بودم که برق رفت، سریع برای آنکه یخچال کیک و بستنی خاموش نشود و کلّی ضرر و زیان نگذارد روی دستمان، پریدم و موتور برق را روشن کردم.
موتور برق مغازه صنعتی است، از آنها که هم هیبتش بزرگ است و هم صدایش زیاد، و البته کارایی اش وحشتناک...
موتور برق را روشن کردم و دَم در اتاقکش که کنار مغازه بود نشستم که دیدم پسری تو سر و صدا میگه: عمو کفشت رو واکس بزنم؟؟
من نه عمویش بودم و نه سن عمویش را داشتم، شاید هم سن بودیم، شاید هم بزرگتر بود، نمیدانم، هیکلش همین را نشان میداد، منتظر جواب من نماند. نشست کف پیاده رو، از گرما آهی کشید و به پسری که آن طرف پیاده رو آب طالبی میخورد نگاه کرد، اینکه داشت به چه فکر می کرد را نمیدانم اما من به این فکر می کردم که آیا پول خُرد دارم بهش بدم یا نه ،کفش رو که بهش دادم نشستم خوب نگاهش کردم، خوب واکس نمیزد، ناشی بود.
چیزی بهش نگفتم، چون خیلی وقته است هیچکس هیچ کاری را درست انجام نمیدهد، اگر همه کارها درست بود الان پسر واکسی باید در خانه زیر سایه کتاب میخواند یا با هم سن هایش تو کوچه وِلو بود.
شب قرار داشتم...
از آن قرارها که سالی یکبار برای هرکس پیش می آید.
لباس پلوخوری را پوشیدم و آمدم کفش ورنی جدیدم را پا کنم تا شبیه "تام کروز" بشوم، که به عمق فاجعه یعنی کثیف بودن کفش هایم رسیدم؛نمیدانم آخرین مراسم که پوشیدمش کِی بود فقط میدانم در آن وقت کم نمی توانستم واکس بزنم، کفش دم دستی ام را آوردم همان که پسر واکسی از خجالتش درآمده بود،
پوشیدمش؛ زیاد بد هم نبود، راستش را بخواهی واکسش آن موقع شب حالم را خوب کرد، تو راه مهمانی همش به این فکر می کردم که اگر آن لک لک که بچه می آورد، یادش می رفت، آدرس را اشتباه می گرفت و یا خیلی چیزهای دیگر و من را در یک خانواده فقیر می گذاشت شاید من هم مثل آن پسر واکسی می شدم
نمیدانم چه اتفاقی می افتاد...
نمیدانم الان در کدامین محله فقیر نشین بودم و در سرم چه فکری می چرخید.
شاید الان در جیبم مواد مخدر بود برای فروش به خلبانان زمینی و پلیس دنبالم می گذاشت و می انداخت جایی که عرب نی انداخته و یا از این بچه ها می شدم که در محدودیت ستاره می شوند و در خندوانه با صدای بلند اسمش را فریاد میزنند که: خانم ها و آقایان، مهمان امشب خندوانه کسی نیست جز #محمد_طه_عسگری نویسنده کتاب جلادهای عاشق و ...
بعد همه مردم انگار که صد تومن به یارانه آخر ماهشان اضافه کرده باشند با جیغ و هورا پا میشدند و دست میزدند تا من با رامبد جوان روبوسی کنم و خواهش کنم که سرجایشان آرام بگیرند.
ولی خب این راه سخت است و من خسته تر از آن که در محدودیت ستاره شوم...
به نظرم مملکت نیاز به واکسی هم دارد ولی نه پسری که هزار آرزو دارد
هزار راه نرفته...
به این فکر می کنم که خیلی از ما شغل هایمان فرق می کند ولی روزگارمان سیاه است...
خدایا نگذار آرزوهای کسی با واکس زدن سیاه شود.
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
هر سال حضرت تابستان اینقدر گرما در آستین دارد که دهن ملت را آسفالت میکند، آن هم از نوع درجه یک اش. امّا امسال لِوِل جدیدی از سختی را برایمان باز کرده، و آن قطعی برق است.
دیروز مغازه بودم که برق رفت، سریع برای آنکه یخچال کیک و بستنی خاموش نشود و کلّی ضرر و زیان نگذارد روی دستمان، پریدم و موتور برق را روشن کردم.
موتور برق مغازه صنعتی است، از آنها که هم هیبتش بزرگ است و هم صدایش زیاد، و البته کارایی اش وحشتناک...
موتور برق را روشن کردم و دَم در اتاقکش که کنار مغازه بود نشستم که دیدم پسری تو سر و صدا میگه: عمو کفشت رو واکس بزنم؟؟
من نه عمویش بودم و نه سن عمویش را داشتم، شاید هم سن بودیم، شاید هم بزرگتر بود، نمیدانم، هیکلش همین را نشان میداد، منتظر جواب من نماند. نشست کف پیاده رو، از گرما آهی کشید و به پسری که آن طرف پیاده رو آب طالبی میخورد نگاه کرد، اینکه داشت به چه فکر می کرد را نمیدانم اما من به این فکر می کردم که آیا پول خُرد دارم بهش بدم یا نه ،کفش رو که بهش دادم نشستم خوب نگاهش کردم، خوب واکس نمیزد، ناشی بود.
چیزی بهش نگفتم، چون خیلی وقته است هیچکس هیچ کاری را درست انجام نمیدهد، اگر همه کارها درست بود الان پسر واکسی باید در خانه زیر سایه کتاب میخواند یا با هم سن هایش تو کوچه وِلو بود.
شب قرار داشتم...
از آن قرارها که سالی یکبار برای هرکس پیش می آید.
لباس پلوخوری را پوشیدم و آمدم کفش ورنی جدیدم را پا کنم تا شبیه "تام کروز" بشوم، که به عمق فاجعه یعنی کثیف بودن کفش هایم رسیدم؛نمیدانم آخرین مراسم که پوشیدمش کِی بود فقط میدانم در آن وقت کم نمی توانستم واکس بزنم، کفش دم دستی ام را آوردم همان که پسر واکسی از خجالتش درآمده بود،
پوشیدمش؛ زیاد بد هم نبود، راستش را بخواهی واکسش آن موقع شب حالم را خوب کرد، تو راه مهمانی همش به این فکر می کردم که اگر آن لک لک که بچه می آورد، یادش می رفت، آدرس را اشتباه می گرفت و یا خیلی چیزهای دیگر و من را در یک خانواده فقیر می گذاشت شاید من هم مثل آن پسر واکسی می شدم
نمیدانم چه اتفاقی می افتاد...
نمیدانم الان در کدامین محله فقیر نشین بودم و در سرم چه فکری می چرخید.
شاید الان در جیبم مواد مخدر بود برای فروش به خلبانان زمینی و پلیس دنبالم می گذاشت و می انداخت جایی که عرب نی انداخته و یا از این بچه ها می شدم که در محدودیت ستاره می شوند و در خندوانه با صدای بلند اسمش را فریاد میزنند که: خانم ها و آقایان، مهمان امشب خندوانه کسی نیست جز #محمد_طه_عسگری نویسنده کتاب جلادهای عاشق و ...
بعد همه مردم انگار که صد تومن به یارانه آخر ماهشان اضافه کرده باشند با جیغ و هورا پا میشدند و دست میزدند تا من با رامبد جوان روبوسی کنم و خواهش کنم که سرجایشان آرام بگیرند.
ولی خب این راه سخت است و من خسته تر از آن که در محدودیت ستاره شوم...
به نظرم مملکت نیاز به واکسی هم دارد ولی نه پسری که هزار آرزو دارد
هزار راه نرفته...
به این فکر می کنم که خیلی از ما شغل هایمان فرق می کند ولی روزگارمان سیاه است...
خدایا نگذار آرزوهای کسی با واکس زدن سیاه شود.
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
🔵 فردا جمعه،ساعت ۱۷:۳۰ در یک نشست دوستانه و مختصر میزبان اهالی مهربان شهر #هرسین هستیم.
اگر ساکن هرسین هستید،و یا آشنایانی در این شهر دارید با حضور گرم و یا اطلاع رسانی خود در کنار ما باشید.
مکان: نمازخانه پارک دانشجو(پارک ابتدای شهر)
@jamiatkermanshah
@imamalisocietyharsin
#ایتام
#محرومین
#کودکان_کار
#معضلات_اجتماعی
اگر ساکن هرسین هستید،و یا آشنایانی در این شهر دارید با حضور گرم و یا اطلاع رسانی خود در کنار ما باشید.
مکان: نمازخانه پارک دانشجو(پارک ابتدای شهر)
@jamiatkermanshah
@imamalisocietyharsin
#ایتام
#محرومین
#کودکان_کار
#معضلات_اجتماعی
📝امروز که بچهها رو از خوابگاه به سمت برج میبردم بین خودشون بحث بود.
من و راننده هم داشتیم گوش میدادیم فقط نمیدونم چجوری بحث رسید به آرزوهاشون
محمدجواد بازیکن لبخط گفت من آرزوم اینه که مسی و رونالدو رو ببینم
بعدم با یه اعتماد به نفس خیلی قشنگی گفت و مطمئنم بهش میرسم
گفت: تا حالا هرچی آرزو داشتم بهش رسیدم
آرزو داشتم توی یه تیم بازی کنم که کردم آرزو داشتم بازیکنای خارجی رو ببینم که دیدم
اصلا غرور و اعتماد به نفس از صداش میبارید
خیلی کیف کردم
البته یه جاهم خیلی ناراحت شدم
داشتیم از کمپ برمیگشتیم و کلا توی این چند روزه تنها جذابیت تهران برای بچهها وقتی توی ماشین بودن چهارراه بود.
همش از اینکه مثلا چراغ قرمزش ۱۲۰ ثانیه اس تعجب میکردن و میگفتن چقدر خوبه
کلا همش سر ثانیه چراغ قرمز بحث میکردن
#پرشین
#کمپ_لالیگا
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
http://yon.ir/0IntY
من و راننده هم داشتیم گوش میدادیم فقط نمیدونم چجوری بحث رسید به آرزوهاشون
محمدجواد بازیکن لبخط گفت من آرزوم اینه که مسی و رونالدو رو ببینم
بعدم با یه اعتماد به نفس خیلی قشنگی گفت و مطمئنم بهش میرسم
گفت: تا حالا هرچی آرزو داشتم بهش رسیدم
آرزو داشتم توی یه تیم بازی کنم که کردم آرزو داشتم بازیکنای خارجی رو ببینم که دیدم
اصلا غرور و اعتماد به نفس از صداش میبارید
خیلی کیف کردم
البته یه جاهم خیلی ناراحت شدم
داشتیم از کمپ برمیگشتیم و کلا توی این چند روزه تنها جذابیت تهران برای بچهها وقتی توی ماشین بودن چهارراه بود.
همش از اینکه مثلا چراغ قرمزش ۱۲۰ ثانیه اس تعجب میکردن و میگفتن چقدر خوبه
کلا همش سر ثانیه چراغ قرمز بحث میکردن
#پرشین
#کمپ_لالیگا
#کودکان_کار
🆔 @jamiatkermanshah
〰〰〰〰〰〰
http://yon.ir/0IntY
🏆قهرمانی تیم نوجوانان کرمانشاه در فینال لیگ کشوری پرشین را به همشهریان،خیرین و حامیان همیشگی جمعیت امام علی(ع) تبریک عرض می نماییم.
⚽️دریافت کاپ قهرمانی توسط تیم کرمانشاه
⚽️دریافت کاپ اخلاق توسط تیم جوانرود
⚽️کسب عنوان بهترین دروازه بان توسط کرمانشاه
⚽️و کسب عنوان آقای گل رده نوجوانان توسط کرمانشاه
🌀بازی های مهیج و با کیفیت تیم کرمانشاه و کسب کاپ اخلاق توسط تیم جوانرود این نوید را به ما می دهد که اگر از نوجوانانی که روز و شب در حال جنگیدن در صحنه زندگی برای تامین نیازهای خانواده هایشان هستند اندکی حمایت کنیم آینده آنها یقینا بسیار درخشان تر از تصور ما خواهد بود.
#جمعیت_امام_علی
#لیگ_پرشین
#نه_به_اعتیاد
#کودکان_کار
#جعفرآباد
@jamiatkermanshah
⚽️دریافت کاپ قهرمانی توسط تیم کرمانشاه
⚽️دریافت کاپ اخلاق توسط تیم جوانرود
⚽️کسب عنوان بهترین دروازه بان توسط کرمانشاه
⚽️و کسب عنوان آقای گل رده نوجوانان توسط کرمانشاه
🌀بازی های مهیج و با کیفیت تیم کرمانشاه و کسب کاپ اخلاق توسط تیم جوانرود این نوید را به ما می دهد که اگر از نوجوانانی که روز و شب در حال جنگیدن در صحنه زندگی برای تامین نیازهای خانواده هایشان هستند اندکی حمایت کنیم آینده آنها یقینا بسیار درخشان تر از تصور ما خواهد بود.
#جمعیت_امام_علی
#لیگ_پرشین
#نه_به_اعتیاد
#کودکان_کار
#جعفرآباد
@jamiatkermanshah