📝از کجای درد نامه زندگیت بنویسم؟
از کدام فصلش بگویم؟
از بهار بی شکوفه و تابستان بی هیاهویش...
از خزان و زمستان دایم سایه افکنده بر زندگی و نکبت تاخورده با روزهایت...
از گم شدن واژه ی خوشبختی در کتاب عمرت، یا هم نفس بودن با هراس و تهدیدی که در به در ، دنبال تو می گردد...
از همسایگی کلاغ ها و قارقارهای شومش، یا کوچ پرستوی بی آشیان ایوان خانه ی بی سایه بانت...
از سردی و خاموشی، کدام شب تاریکت بنویسم، یا روزهای دیجور بی روزنت...
تو را با کدام واژه مترادف کنم، وقتی هم خانه ی وحشتی و روح شوم اعتیاد، از در و دیوار می بارد...
چگونه تصور کنم تو را تنها با هیولایی که تنوره هراسناکش، خواب از چشم شب هایم می برد و تهدید هر ثانیه که چنگ های مهیب کرکسی، گلوی نازکت را بفشارد و تا ابد خاموش ات کند...
چگونه اعتماد باید کرد به هم خانه بودن فرشته با دیو؟
چگونه آسوده بخوابیم، وقتی زوزه گرگ ها، هرآن، از خلق وحشتی، دفتر می گشاید؟
تو را کدامین گناه بود که در لانه عقرب ها، هم خانه شدی؟ و مرا چگونه آرامش به دل آید، وقتی می دانم تو را هر دقیقه به نیشی آلوده می کنند؟
کدام وجدان خفته را باید بیدارکرد، تا شاهدی بر یک تراژدی نباشیم؟
چگونه توجیه کنیم خودمان را، که می دانیم و خود را به غفلت
زده ایم...
می دانیم جانی و جان هایی در خطر است و اقدامی نمی کنیم، تا حادثه ای هراسناک رخ دهد و آنگاه بر دانستن و عمل نکردن، مویه کنیم...
‼️ای تمام دست هایی که می نویسید، ای همه آنهایی که می دانید، نگذارید #بهار و بهارانی، در رگبارین روزهای بی مهری، نشکفته، پرپر شوند...
نگذارید دست های شوم اعتیاد، گور بهاران را بکند...
تا دیر نشده، تا داستان حسرتی، رقم نخورده به فریاد برسید که
فردا، قصه ی آن را تیتر روزنامه ای نکنند و شما می توانستید و اقدامی نکردید...
#قربانیان_خاموش
#اعتیاد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/AC3gMZ
از کدام فصلش بگویم؟
از بهار بی شکوفه و تابستان بی هیاهویش...
از خزان و زمستان دایم سایه افکنده بر زندگی و نکبت تاخورده با روزهایت...
از گم شدن واژه ی خوشبختی در کتاب عمرت، یا هم نفس بودن با هراس و تهدیدی که در به در ، دنبال تو می گردد...
از همسایگی کلاغ ها و قارقارهای شومش، یا کوچ پرستوی بی آشیان ایوان خانه ی بی سایه بانت...
از سردی و خاموشی، کدام شب تاریکت بنویسم، یا روزهای دیجور بی روزنت...
تو را با کدام واژه مترادف کنم، وقتی هم خانه ی وحشتی و روح شوم اعتیاد، از در و دیوار می بارد...
چگونه تصور کنم تو را تنها با هیولایی که تنوره هراسناکش، خواب از چشم شب هایم می برد و تهدید هر ثانیه که چنگ های مهیب کرکسی، گلوی نازکت را بفشارد و تا ابد خاموش ات کند...
چگونه اعتماد باید کرد به هم خانه بودن فرشته با دیو؟
چگونه آسوده بخوابیم، وقتی زوزه گرگ ها، هرآن، از خلق وحشتی، دفتر می گشاید؟
تو را کدامین گناه بود که در لانه عقرب ها، هم خانه شدی؟ و مرا چگونه آرامش به دل آید، وقتی می دانم تو را هر دقیقه به نیشی آلوده می کنند؟
کدام وجدان خفته را باید بیدارکرد، تا شاهدی بر یک تراژدی نباشیم؟
چگونه توجیه کنیم خودمان را، که می دانیم و خود را به غفلت
زده ایم...
می دانیم جانی و جان هایی در خطر است و اقدامی نمی کنیم، تا حادثه ای هراسناک رخ دهد و آنگاه بر دانستن و عمل نکردن، مویه کنیم...
‼️ای تمام دست هایی که می نویسید، ای همه آنهایی که می دانید، نگذارید #بهار و بهارانی، در رگبارین روزهای بی مهری، نشکفته، پرپر شوند...
نگذارید دست های شوم اعتیاد، گور بهاران را بکند...
تا دیر نشده، تا داستان حسرتی، رقم نخورده به فریاد برسید که
فردا، قصه ی آن را تیتر روزنامه ای نکنند و شما می توانستید و اقدامی نکردید...
#قربانیان_خاموش
#اعتیاد
🆔 @jamiatkermanshah
🆔 @imamalisociety
〰〰〰〰〰〰
goo.gl/AC3gMZ