🌹 🌹 🌹 🌹
ای شده محرم به ولای ولی
فاطمۀ دوّم بیت علی
اختر تابندۀ برج شرف
همسر ارزندۀ شاه نجف
باغ گل یاس، سلامٌ علیک
مادر عبّاس، سلامٌ علیک
فخر تمام شهدا کیست تو
شیرزن شیر خدا کیست تو
معرفتت زبانزد عالم است
هر چه بگویند به وصفت کم است
مقاوم و صابر و آزاده ای
چار پسر بهر علی زاده ای
چار پسر نه، چار قرص قمر
چار ستاره چار نور بصر
ای به علی پس از وفات بتول
همچو خدیجه در سرای رسول
درود بر سه سروِ بستان تو
بر گل عبّاسی دامان تو
تو گفته ای _ ای گل باغ عفاف _
با پسر فاطمه شام زفاف:
کای همه جا چشم و چراغ همه
منم کنیز مادرت فاطمه!
تو بانوی بیت ولی گشته ای
دورِ حسین بن علی گشته ای
تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی
به پاس اخلاقِ ز گل بهترت
خواند بهین دخت علی، مادرت
حق به تو یک بهشت احساس داد
دسته گلی بنام عبّاس داد
دید چو بر عرشِ ادب، قائمت
داد خدا ماهِ بنی هاشمت
حق به تو در بیت ولا راه داد
تا بتو سه ستاره یک ماه داد
ماه تو از ماه فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوب تر
ستارگانت همه خورشید نور
چشم بد از جمالشان باد دور
🍃🍃
سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت
در بغلت بود گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو
بود چو خورشید رخش منجلی
خواستیاش دهی به دست علی
مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاد به روی حسین
فداییِ خون خدا خواندیاش
دور سر حسین گرداندیاش
🍃🍃
ای ادب از تو ادب آموخته
به پای مصباح هدی سوخته
دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینه ام کن نصیب
که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریه های تو در بقیع
بقیع از اشک تو آید به جوش
صدای گریۀ تو آید بگوش
کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیده ای چهار تصویر قبر
چشم تو از بسکه فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست!
تو نالۀ "وا ولدا" می زدی
اهل مدینه را صدا می زدی
بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین
من که دگر امّ بنین نیستم
مادر چار نازنین نیستم
چار گلم ز تیغ پرپر شدند
چار مَهَم به خون شناور شدند
امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
ای ثمر دل، گل احساس من
ساقی اهلبیت، عبّاس من
شنیده ام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند
شنیده ام تا که تو رفتی ز دست
پشت حسین بن علی هم شکست
شنیده ام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه
شنیده ام شعله به خشمت زدند
شنیده ام تیر به چشمت زدند
شنیدهام سکینه بیتاب بود
جام به کف منتظر آب بود
شنیده ام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند
شنیده ام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو چو برگ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین
بهر تو نه، بلکه برای حسین
تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونین جگری داشتی
اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامان برادر سرت
حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت...
🍂🍃🍂🍃🍂
#شعر_آئینی #حاج_غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس #حضرت_امالبنین
#فضائل #مرثیه #یاحسین
@jamalekhial
ای شده محرم به ولای ولی
فاطمۀ دوّم بیت علی
اختر تابندۀ برج شرف
همسر ارزندۀ شاه نجف
باغ گل یاس، سلامٌ علیک
مادر عبّاس، سلامٌ علیک
فخر تمام شهدا کیست تو
شیرزن شیر خدا کیست تو
معرفتت زبانزد عالم است
هر چه بگویند به وصفت کم است
مقاوم و صابر و آزاده ای
چار پسر بهر علی زاده ای
چار پسر نه، چار قرص قمر
چار ستاره چار نور بصر
ای به علی پس از وفات بتول
همچو خدیجه در سرای رسول
درود بر سه سروِ بستان تو
بر گل عبّاسی دامان تو
تو گفته ای _ ای گل باغ عفاف _
با پسر فاطمه شام زفاف:
کای همه جا چشم و چراغ همه
منم کنیز مادرت فاطمه!
تو بانوی بیت ولی گشته ای
دورِ حسین بن علی گشته ای
تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی
به پاس اخلاقِ ز گل بهترت
خواند بهین دخت علی، مادرت
حق به تو یک بهشت احساس داد
دسته گلی بنام عبّاس داد
دید چو بر عرشِ ادب، قائمت
داد خدا ماهِ بنی هاشمت
حق به تو در بیت ولا راه داد
تا بتو سه ستاره یک ماه داد
ماه تو از ماه فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوب تر
ستارگانت همه خورشید نور
چشم بد از جمالشان باد دور
🍃🍃
سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت
در بغلت بود گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو
بود چو خورشید رخش منجلی
خواستیاش دهی به دست علی
مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاد به روی حسین
فداییِ خون خدا خواندیاش
دور سر حسین گرداندیاش
🍃🍃
ای ادب از تو ادب آموخته
به پای مصباح هدی سوخته
دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینه ام کن نصیب
که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریه های تو در بقیع
بقیع از اشک تو آید به جوش
صدای گریۀ تو آید بگوش
کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیده ای چهار تصویر قبر
چشم تو از بسکه فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست!
تو نالۀ "وا ولدا" می زدی
اهل مدینه را صدا می زدی
بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین
من که دگر امّ بنین نیستم
مادر چار نازنین نیستم
چار گلم ز تیغ پرپر شدند
چار مَهَم به خون شناور شدند
امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت
ای ثمر دل، گل احساس من
ساقی اهلبیت، عبّاس من
شنیده ام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند
شنیده ام تا که تو رفتی ز دست
پشت حسین بن علی هم شکست
شنیده ام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه
شنیده ام شعله به خشمت زدند
شنیده ام تیر به چشمت زدند
شنیدهام سکینه بیتاب بود
جام به کف منتظر آب بود
شنیده ام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند
شنیده ام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو چو برگ گل ریز ریز
گریه کنم روز و شب ای نور عین
بهر تو نه، بلکه برای حسین
تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونین جگری داشتی
اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامان برادر سرت
حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت...
🍂🍃🍂🍃🍂
#شعر_آئینی #حاج_غلامرضا_سازگار
#حضرت_عباس #حضرت_امالبنین
#فضائل #مرثیه #یاحسین
@jamalekhial
قد انجبتك من الفحولـة حــرّةٌ
لم يعرف التاريخ بعــدُ وفاءَها
امّ البنين أصيلة أكـرم بهـــا
أمّاً فدت لامامهـــا أبناءَهــا
غذّتك من ثدي الكرامة والوفــا
حُبَ الحسين فكنت أنت عطاءَهـا
وبطولة من حيدر فجمعتهـــا
في كربلاء لكي تصدَ بلاءَهــا
قرَّت لها عينُ الكريمة زينــبٍ
لتراك أهلاً أن تصون خِباءَهــا
فمضت تَقُصّ عليك دوراً عاصفاً
فيك الشهامة ما اعتزمت فداءَهـا
في ليلة طاب الحديث الحلوُ مِـن
اُختٍ وأنت على الجـواد إزاءَها
تروي مصاهرةَ الكرام بقصّــةِِ
قد انجبتك ولم تُــرد إخفاءَهـا
فهززت سيفك أن تُطَمئِنَ قلبهـا
بيدٍ تلقّت في غدٍ جــذّاءَهــا
فتصاعدت بيضاء تدعو ربّهــا
ألاّ يَخيب السائلون رجـاءَهــا
فتحدّث التاريخ عنهـا أنّهـــا
ملأت بأسخى المكرُمات عطاءَها
وعلى الشريعة ودّعَتك مُقطّعـاََ
اُختٌ تُساق وَخلّفَتك وراءَهـــا
لكنَّ رأسك فوق رمحٍ شامخــاً
قد كان يرعى شجوها وبُكاءَهـا
قمراً يُنير الدّرب أيَّ قوافــل
ويضمَّ تحت شُعاعه اُســراءَها
نادتك من قلب ذوت أوشاجُـه
وبأدمُعِِ هوت العيونُ بُكـــاءَها
أأخيَّ عند العهد بعدك لم تـزل
وأراك تسمعُ للصغـار نـداءَها
لا زلت تحرس ركبنا وتُزيل في
أنوار وجهك للعــدى ظلماءَها
📗ليلة عاشوراء في الحديث والأدب ص 345
#السيد_محمدرضا_القزويني
#شعر_آئینی #عربی #فضائل #مرثیه
#حضرت_امالبنین #حضرت_عباس
@jamalekhial
لم يعرف التاريخ بعــدُ وفاءَها
امّ البنين أصيلة أكـرم بهـــا
أمّاً فدت لامامهـــا أبناءَهــا
غذّتك من ثدي الكرامة والوفــا
حُبَ الحسين فكنت أنت عطاءَهـا
وبطولة من حيدر فجمعتهـــا
في كربلاء لكي تصدَ بلاءَهــا
قرَّت لها عينُ الكريمة زينــبٍ
لتراك أهلاً أن تصون خِباءَهــا
فمضت تَقُصّ عليك دوراً عاصفاً
فيك الشهامة ما اعتزمت فداءَهـا
في ليلة طاب الحديث الحلوُ مِـن
اُختٍ وأنت على الجـواد إزاءَها
تروي مصاهرةَ الكرام بقصّــةِِ
قد انجبتك ولم تُــرد إخفاءَهـا
فهززت سيفك أن تُطَمئِنَ قلبهـا
بيدٍ تلقّت في غدٍ جــذّاءَهــا
فتصاعدت بيضاء تدعو ربّهــا
ألاّ يَخيب السائلون رجـاءَهــا
فتحدّث التاريخ عنهـا أنّهـــا
ملأت بأسخى المكرُمات عطاءَها
وعلى الشريعة ودّعَتك مُقطّعـاََ
اُختٌ تُساق وَخلّفَتك وراءَهـــا
لكنَّ رأسك فوق رمحٍ شامخــاً
قد كان يرعى شجوها وبُكاءَهـا
قمراً يُنير الدّرب أيَّ قوافــل
ويضمَّ تحت شُعاعه اُســراءَها
نادتك من قلب ذوت أوشاجُـه
وبأدمُعِِ هوت العيونُ بُكـــاءَها
أأخيَّ عند العهد بعدك لم تـزل
وأراك تسمعُ للصغـار نـداءَها
لا زلت تحرس ركبنا وتُزيل في
أنوار وجهك للعــدى ظلماءَها
📗ليلة عاشوراء في الحديث والأدب ص 345
#السيد_محمدرضا_القزويني
#شعر_آئینی #عربی #فضائل #مرثیه
#حضرت_امالبنین #حضرت_عباس
@jamalekhial
جمالِ خیال
🌹 🌹 🌹 🌹 ای شده محرم به ولای ولی فاطمۀ دوّم بیت علی اختر تابندۀ برج شرف همسر ارزندۀ شاه نجف باغ گل یاس، سلامٌ علیک مادر عبّاس، سلامٌ علیک فخر تمام شهدا کیست تو شیرزن شیر خدا کیست تو معرفتت زبانزد عالم است هر چه بگویند به وصفت کم است مقاوم و صابر…
🔸🔸🔸
چهار قبرِ خیالی درست کرد و نشست
یکی بلندتر از آن سه تای دیگر بود
درست دفعهء آخر که دیدشان با هم
از آن سه تای دگر، قدّ او رساتر بود
بر آن شدم که بگویم به او حقیقت را
رضا نداد دلم؛ هرچه بود مادر بود...
🍂🍃🍂🍃🍂
#شعر_آئینی #مرثیه
#حضرت_عباس #حضرت_امالبنین
@jamalekhial
چهار قبرِ خیالی درست کرد و نشست
یکی بلندتر از آن سه تای دیگر بود
درست دفعهء آخر که دیدشان با هم
از آن سه تای دگر، قدّ او رساتر بود
بر آن شدم که بگویم به او حقیقت را
رضا نداد دلم؛ هرچه بود مادر بود...
🍂🍃🍂🍃🍂
#شعر_آئینی #مرثیه
#حضرت_عباس #حضرت_امالبنین
@jamalekhial
چهار قبرِ خیالی درست کرد و نشست
یکی بلندتر از آن سه تای دیگر بود
درست دفعهی آخر که دیدشان با هم
از آن سه تای دگر، قدّ او رساتر بود
بر آن شدم که بگویم به او حقیقت را
رضا نداد دلم؛ هرچه بود مادر بود...
🍂🍃🍂🍃🍂
#حضرت_امالبنین
@jamalekhial
یکی بلندتر از آن سه تای دیگر بود
درست دفعهی آخر که دیدشان با هم
از آن سه تای دگر، قدّ او رساتر بود
بر آن شدم که بگویم به او حقیقت را
رضا نداد دلم؛ هرچه بود مادر بود...
🍂🍃🍂🍃🍂
#حضرت_امالبنین
@jamalekhial
چهار قبرِ خیالی درست کرد و نشست
یکی بلندتر از آن سه تای دیگر بود
درست دفعهی آخر که دیدشان با هم
از آن سه تای دگر، قدّ او رساتر بود
بر آن شدم که بگویم به او حقیقت را
رضا نداد دلم؛ هرچه بود مادر بود...
🍂🍃🍂🍃🍂
#حضرت_امالبنین
@jamalekhial
یکی بلندتر از آن سه تای دیگر بود
درست دفعهی آخر که دیدشان با هم
از آن سه تای دگر، قدّ او رساتر بود
بر آن شدم که بگویم به او حقیقت را
رضا نداد دلم؛ هرچه بود مادر بود...
🍂🍃🍂🍃🍂
#حضرت_امالبنین
@jamalekhial
لطف تو بود شد پسرم یاورت حسین
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین
پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!
مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار میزنم عوض مادرت حسین
من مقتل تو را نشنیدم، که دیدهام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین
عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین
میرفت خون ز جسمت و میگفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین
نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد #رحیق از درت حسین
#حضرت_امالبنین
@jamalekhial
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین
پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!
مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار میزنم عوض مادرت حسین
من مقتل تو را نشنیدم، که دیدهام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین
عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین
میرفت خون ز جسمت و میگفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین
نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد #رحیق از درت حسین
#حضرت_امالبنین
@jamalekhial
لطف تو بود شد پسرم یاورت حسین
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین
پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!
مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار میزنم عوض مادرت حسین
من مقتل تو را نشنیدم، که دیدهام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین
باور نمیکنم که دو ساعت پس از وداع
حتی نمیشناخت تو را خواهرت حسین
باور نمیکنم که همان کهنه پیرهن
بیرون شد آخر از بدن اطهرت حسین
باور نمیکنم که ز ضرب سم ستور
تاب کفن نداشت دگر پیکرت حسین
آنقدر مادرانه نشستم به راه تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین
با یک جهان امید، لباس دو سالگی
میبافتم برای علی اصغرت حسین
عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین
میرفت خون ز جسمت و میگفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین
نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد «رحیق» از درت حسین
#حضرت_امالبنین #رحیق
@jamalekhial
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین
پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!
مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار میزنم عوض مادرت حسین
من مقتل تو را نشنیدم، که دیدهام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین
باور نمیکنم که دو ساعت پس از وداع
حتی نمیشناخت تو را خواهرت حسین
باور نمیکنم که همان کهنه پیرهن
بیرون شد آخر از بدن اطهرت حسین
باور نمیکنم که ز ضرب سم ستور
تاب کفن نداشت دگر پیکرت حسین
آنقدر مادرانه نشستم به راه تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین
با یک جهان امید، لباس دو سالگی
میبافتم برای علی اصغرت حسین
عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین
میرفت خون ز جسمت و میگفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین
نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد «رحیق» از درت حسین
#حضرت_امالبنین #رحیق
@jamalekhial