جمالِ خیال
294 subscribers
568 photos
125 videos
101 files
187 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
جمالِ خیال
خاکم بر دهان!😱😱 مسوول پیدایش اینگونه خزعبلاتِ هذیان‌گونه در حوزه ادبیات آئینی، کیانند؟ جز کسانی که خواسته یا ناخواسته، میراثِ فاخرِ بزرگانِ این عرصه را زیر خاکِ جهالت دفن کردند! #درد_دل
دو سه نفر از عزیزان، نسبت به انتقاد دیشب بنده از شعر سابق الذکر، توضیح خواستند و بنده ترجیح میدهم پاسخشان را در فضای عمومی منتشر کنم تا بیشتر مورد استفاده باشد:



پدربزرگ بنده 50 سال پیش می گفته: نان ها و روغن ها اصلا مثل سابق عطر ندارد.
یعنی زمانی که قدیمی ها، توصیفاتی افسانه ای از عطر و طعم نان و روغنهایش برای ما می گویند.

اکنون نیز پدرم همان حرف پدربزرگم را میزند.
اما من روغن حیوانی را خوش عطر و طعم می یابم و هرچه میخواهم حس پدربزرگ و یا حتی پدرم را درک کنم، نمیتوانم، اما با اندکی تأمل، میتوانم #تصدیقشان کنم چون میدانم بعضی از مسائل با قوانین منطقی و ریاضی قابل توجیه نیستند و این #حس است که قضاوت را بر عهده دارد.

اما حس از کجا می آید؟
در برخی موارد و نسبت به بعضی امور، خدادادیست و در مواردی دیگر، اکتسابی.
#سخن از عناصریست که در جان و روان انسانها ریشه دارد و کارش از خوردنی و آشامیدنی بسی ظریف تر، دقیق تر و حساس تر است.
آن سخنی که عطر و طعم دارد و در جان می نشیند، سخنِ برخاسته از طبعِ سلیمی است که در سیر پیدایشِ سخن [از آغاز تا تکامل] شکل گرفته است، نه آن که دستخوش #تسامحات و بعضاً #خطاهای محاوراتِ کوچه و بازاری شده است.
بدیهیست که تا کسی با عالم سخن و سخنوری انس و الفت نداشته باشد، با هیچ خطکشی نمیتوان توجیهش کرد؛ و این، فرار از اثبات نیست، بلکه قانونیست که در بسیاری از علوم [به جز علوم یقینی مثل منطق و ریاضی] جریان دارد و در این باره نیازی به توضیح نیست.
مرحوم علامه شعرانی فرموده بود: یکی از مشکلات بزرگ اشخاص، خلط و اشتباه در مرزبندی علوم و ابزار علوم است؛ در فقه با نگاه فلسفی وارد میشوند، در گزاره های تاریخی به دیدۀ ریاضی می نگرند و...
🔲


از نگاه بنده با توجه به شناختی که از شعر دارم، اشکالات متعددی از فرق تا قدم آن شعر را پوشانده و اصلا از دایرۀ سخن خارج است تا چه رسد به شعر.

بقول ملک الشعری بهار:

صنعت و سجع و قوافی، نیست شعر و هست نظم
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت.

اما در کدام دلها؟
سنایی پاسخ میدهد:

شعر کافتد قبول خاطر عام
خاص داند که سست باشد و خام.

اما به عنوان نمونه یک اشکال را که از حیث لغوی قابل ارائه به مبتدیان نیز هست عرض میکنم، بقیه اش بماند:

دهخدا مینویسد:
| َِستان ، سِتان ؛ (پسوند) جای #انبوهی_چیزها چون گلستان و هندوستان و نیستان و نرگسستان و سیستان . (آنندراج )(غیاث ). در ترکیبات مفهوم محل ، ناحیه ، شهر، جهان و مانند آنها دهد. این پسوند برای ساختن اسماء مکان و اسماء زمان (فقط در زمستان و تابستان ) بکار رود.

آری این پسوند به دنبال #اعلام_شخصی نمی آید و اصلا آمدنش معنا ندارد.
اگر مقصود از «حسن» شخص کریم اهلبیت امام مجتبی علیه السلام است [که قطعا همینطور است] «مکانی که ایشان در آن فراوان است»(!!) چه معنایی دارد؟!
اگر شنیده اید «یوسفی جستم لطیف و سیم تن/#یوسفستانی بدیدم در تو من»، واضح است که مقصود از یوسف در یوسفستان، معنای #وصفی آن [یعنی زیبارو] است نه شخص حضرت یوسف علیه السلام.

عرض آخر اینکه: یکی از مصادیق بارز ظلم، این است که کارِ شعر و ادب به دست نااهلانی افتاده که ذائقۀ مردم را چنین بیمار ساختند.

من چه گویم که در مذاق علیل
حنظل آید عسل، عسل حنظل.

باکی نیست؛ وقتی بلا فراگیر شود، آسان میگردد!
دین خدا در دست کسانی افتاده که هر ساعت، عضوی از اعضایش را مُثله میکنند، شعر چه قابل!


یا حق



#درد_دل
#نقد
#نقد_ادبی