◾️ هشتمین روز
از هشتمین ماه سال ۱۳۸۶ بود
که #قیصر ادب ایران از قفس پر کشید.
و اینجا تک شعری از #دفتر پربار آثار او...
«پس #پدر کی ز #جبهه می آید؟»
باز کودک ز مادرش پرسید
گفت مادر به کودکش که « #بهار،
غنچهها و شکوفهها که رسید»
باز کودک ز مادرش پرسید:
«کی بهار و شکوفه میآیند؟»
گفت مادر که « هر زمان در باغ
غنچهها لب به خنده بُگشایند»
روز دیگر سراغ باغچه رفت
کودک ما به جستوجوی بهار 🌿
دید لب بسته است غنچه هنوز
بر لب غنچه نیست بوی بهار
گفت:« ای غنچههای خوب، چرا
لبتان را ز خنده میبندید؟
زودتر بشکفید و باز شوید
آی گلها، چرا نمیخندید؟»
گاه با غنچهها سخن میگفت
گاه #خواهش ز غنچهها میکرد
گاه گلبرگ غنچهای را نرم
با سر انگشت خویش وا میکرد... 😔💔
از مجموعه #آثار او میتوان
1⃣ آینههای ناگهان،
2⃣ تنفس صبح،
3⃣ درکوچه آفتاب،
4⃣ طوفان در پرانتز،
5⃣ ظهر روز دهم،و
6⃣ مثل چشمه، مثل رود
7⃣ بیبال پریدن،
8⃣ آینههای ناگهان،
9⃣ به قول پرستو،
و دستور زبان عشق را نام برد.
#جامعه_اسلامی_دانشجویان
#دانشگاه_علوم_پزشکی_بیرجند
#واحد_روابط_عمومی
#دفاع_مقدس
#والله_ما_ننسی_حسینا
🆔@Jad_Bums
از هشتمین ماه سال ۱۳۸۶ بود
که #قیصر ادب ایران از قفس پر کشید.
و اینجا تک شعری از #دفتر پربار آثار او...
«پس #پدر کی ز #جبهه می آید؟»
باز کودک ز مادرش پرسید
گفت مادر به کودکش که « #بهار،
غنچهها و شکوفهها که رسید»
باز کودک ز مادرش پرسید:
«کی بهار و شکوفه میآیند؟»
گفت مادر که « هر زمان در باغ
غنچهها لب به خنده بُگشایند»
روز دیگر سراغ باغچه رفت
کودک ما به جستوجوی بهار 🌿
دید لب بسته است غنچه هنوز
بر لب غنچه نیست بوی بهار
گفت:« ای غنچههای خوب، چرا
لبتان را ز خنده میبندید؟
زودتر بشکفید و باز شوید
آی گلها، چرا نمیخندید؟»
گاه با غنچهها سخن میگفت
گاه #خواهش ز غنچهها میکرد
گاه گلبرگ غنچهای را نرم
با سر انگشت خویش وا میکرد... 😔💔
از مجموعه #آثار او میتوان
1⃣ آینههای ناگهان،
2⃣ تنفس صبح،
3⃣ درکوچه آفتاب،
4⃣ طوفان در پرانتز،
5⃣ ظهر روز دهم،و
6⃣ مثل چشمه، مثل رود
7⃣ بیبال پریدن،
8⃣ آینههای ناگهان،
9⃣ به قول پرستو،
و دستور زبان عشق را نام برد.
#جامعه_اسلامی_دانشجویان
#دانشگاه_علوم_پزشکی_بیرجند
#واحد_روابط_عمومی
#دفاع_مقدس
#والله_ما_ننسی_حسینا
🆔@Jad_Bums