Blue bird
۳/۳/۳ قول؟ قول.
امروز انگار دنیا متوقف شده بود، غم از رو دلم سر خورده بود و دیگه حسش نمیکردم، گذشته و آینده ولم کرده بودن و در حال و در لحظه آروم بودم و خوشحال.
دلم جَوونی کردن میخواد؛ ولی نه مثل چیزی که الان هست، نه با نگرانی کار و پول و آینده و درس! مثل فیلم خارِجَکیا جَوونی کردن میخوام.
Blue bird
بعد چهارده پونزده ساعت خوابیدن بیدار شدم و تلاش میکنم خودم رو قانع کنم که زندگی ادامه داره و باید کنار همه دردا زندگی کرد.
خوابم میاد این مدت فقط خوابم میاد! دیشب خوب خوابیدم، عصر چرت زدم ولی بازم الان که میخوام درس بخونم همه سلولام التماس خواب میکنن!
Forwarded from چه سرسبز بود درّه من (Ηαρήμαν)
از روی گفتههای دیگران، با آنها رفتار نکنید. آنها را به شیوه خودتون بشناسید. شاید واقعیت جور دیگری برای شما مشخص بشه.
هزار بار گفتم بازم میگم، برای سردرد فاموتیدین نخور! و آره من در مورد سردرد و دلدرد حرف نمیزنم.
به نظرم مهم ترین قسمت یک شنونده خوب بودن توانایی درست واکنش نشون دادنه به اونچه که از طرف مقابلت میشنوی؛ شاید برای تو که شنوندهای این فقط در مورد چندتا خاطره و اتفاق پیش آمده باشه که داری بهشون گوش میدی ولی برای طرف مقابلت بخشی از وجودش، زخمهاش، خواستنیهاش، و روحشه! جوری واکنش نشون نده که با گفتن حرفای درونش بهت، حس کنه بخشی از وجودشو گذاشته جلوت که تو مورد توهین و بیاحترامی و تمسخر و ترحم قرارش بدی.
Forwarded from خونهٔ شماره ۸ (Samyar)
من میخوام یه کتابفروشی/گلفروشی
نقلی داشته باشم که بتونم زندگیرو تحمل کنم.
نقلی داشته باشم که بتونم زندگیرو تحمل کنم.
چیشد؟ ساعت دوازده شد؟ فردا امتحان دارم؟ ببینم کسی نیست منو بگیره و با ادامه تحصیلم مخالفت کنه؟
Forwarded from «سهشنبهها با دایانودو🦕» (﮼دایان؛)
آقای داریوش دیگه امشب هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودن نیست، از ترس خرابنکردن امتحان فرداست.