نقد دین اسلام
644 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.51K files
9.5K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from Unclesam
◾️تشنگی روز عاشورا و دروغ روحانیون شیعه

#قسمت_اول

حتما و یقینا داستان #تشنگی_حسین و یاران و خانواده‌اش در کربلا را با هزاران سوز و گداز شنیده‌اید.
این داستان را آخوندها در روضه خوانیها و مداحان در مداحی‌ها هر ساله در روزهای عزاداری برای درآوردن اشک مردم میخوانند اما آیا این داستان واقعیت دارد و حسین و یارانش از تشنگی در عذاب بودند؟؟
کتب تاریخی درباره روز عاشورا داستانهای دیگری نوشته‌اند و در این داستانها نه خبری از تشنگی هست و نه خبری از بی آبی.
در اینجا سری به چند کتاب تاریخی معتبر میزنیم که ببینیم #حسین و یارانش بی آب بودند یا اینکه این هم دروغی دیگر از سلسله #دروغهای_روحانیون_شیعه برای گریاندن بیشتر مردم میباشد.
قبل از همه به کتاب #تاریخ_تبری(طبرى) یا همان #تاریخ_الرسل_و_الملوک سری میزنیم که ببینیم در مورد روز عاشورا و بی آبی چه نوشته:
در این کتاب روایتی وجود دارد که در آن حسین از یارانش میخواهد که برایش چادری برپا کنند که در آن تنش را شستشو دهد و موهای زائد بدنش را زائل کند زیرا به تصور خودش به بهشت میرفته و به دیدار حوریان بهشتی, خوب مسلما باید پاکیزه و آماده به دیدار این حوریان باکره مشرف میشده.
#متن_عربی روایت :
قَالَ أَبُو مخنف: حَدَّثَنِي عَمْرو بن مُرَّةَ الْجَمَلِيّ، عن أبي صالح الحنفي، عن غلام لعبد الرَّحْمَن بن عبد ربه الأَنْصَارِيّ، قَالَ: كنت مع مولاي، فلما حضر الناس وأقبلوا إِلَى الْحُسَيْن، أمر الْحُسَيْن بفسطاط فضرب، ثُمَّ أمربمسك فميث فِي جفنة عظيمة أو صحفة، قَالَ: ثُمَّ دخل الْحُسَيْن ذَلِكَ الفسطاط فتطلى بالنورة
قَالَ: ومولاي عبد الرحمن بن عبد ربه و برير ابن حضير الهمداني عَلَى باب الفسطاط تحتك مناكبهما، فازدحما أيهما يطلي عَلَى أثره، فجعل برير يهازل عبد الرَّحْمَن، فَقَالَ لَهُ عبد الرَّحْمَن:
دعنا، فو الله مَا هَذِهِ بساعة باطل، فَقَالَ لَهُ برير: وَاللَّهِ لقد علم قومي أني مَا أحببت الباطل شابا وَلا كهلا، ولكن وَاللَّهِ إني لمستبشر بِمَا نحن لاقون، وَاللَّهِ إن بيننا وبين الحور العين إلا أن يميل هَؤُلاءِ علينا بأسيافهم، ولوددت أَنَّهُمْ قَدْ مالوا علينا بأسيافهم قَالَ: فلما فرغ الْحُسَيْن دخلنا فاطلينا،...
#خلاصه_ترجمه:
چون به حسین نزدیک شدند، فرمود که برای او سراپرده‌ای برافراشتند، آنگاه فرمان داد که اندازه‌ای مشک آوردند و در جامی بزرگ با آب در آمیختند. در این هنگام حسین به درون شد و نوره مالید و سر و تن بشست و بر سراسر پیکر نازنین گلاب افشاند و شادان و چابک و دمان و آراسته بیرون آمد. عبدالرحمن بن عبد ریه و بریر بن خضیر همدانی بر در سراپرده ایستاده و هریکی کوشیدند که پس از حسین، او به درون رود و خود را بپیراید و بیاراید. بریر به شوخیگری با عبدالرحمن پرداخت. عبدالرحمن گفت: به خدا سوگند که این نه هنگام کار یاوه است. بریر گفت: مردمان من میدانند که من در جوانی و پیری به کار یاوه گرایشی نداشته‌ام، ولی از آنچه بر سرمان خواهد آمد، شاد و مژده یاب هستم. به خدا میان ما با دخترکان زیبای فراخ چشم بهشتی جز همین به جای نمانده است که ایشان با شمشیرهایشان بر ما تازند و آنگاه ما یکراست به آغوش آنان بال کشیم. چون حسین بپرداخت، این دو به درون رفتند.

#منبع : تاريخ الطبري، تاريخ الرسل والملوك، وصلة تاريخ الطبري نویسنده : الطبري، أبو جعفر جلد: ۵ صفحه:۴۲۳

ادامه دارد....