Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_دوم
#قسمت_اول
#ابن_اسحاق یا هیأت تحریریهای که زیر این نام زندگینامهی «رسولالله» را نوشت، نخستین فرد/ نهادی است که چنین الگویی از زندگیِ «#پیامبر_اسلام» ارایه داده است. نوشتهی ابن اسحاق از طریق ابن هشام به ما رسیده است و سپس همهی حدیثنویسان و روایتنویسان اسلام با آوردن هزاران شاهد جدید این الگوی بنیادین (پارادیم) را برای زندگی «پیامبر اسلام» شاخ و برگ دادند.
به گونهای که طی حدود ۸۰ سال، یعنی از زمان ابن اسحاق تا #ابن_سعد، «شاهدها» به حدود ۴۰۰۰ نفر افزایش مییابند [مزدک بامدادان]. اگرچه فردی مانند #مالک_ابن_انس، بنیانگذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجال» مینامد، ولی ایراد او به ابن اسحاق نه پیرامون داستانهای تخیلی و پرمعجزهی ابن اسحاق پیرامون محمد بلکه به دلایل سیاسی یعنی آن دعوای خانوادگی است که سرانجام در تاریخنگاری اسلامی به تفکیک «#بنی_امیه» و «#بنی_عباس» انجامید. در بخشهای بعدی نشان داده خواهد شد که بنی امیه و بنی عباس برخلاف گزارشات «تاریخ نگاران» اسلامی نه از دو تیره که از یک تیره یا درستترگفته شود از یک خانواده بودهاند. این تفکیک تباری و چسباندن «عباسیان» به عموی پیامبر اسلام، ابن عباس، خاستگاه این ستیزها بوده است.
اسلامی که ما امروز میشناسیم، اسلام روایات اسلامی است که در زمان عباسیان شکل نهایی خود را یافت. خلفای عباسی سرانجام موفق شدند از طریق همین روایات هم مشروعیت خود را رقم بزنند - از طریق چسباندن خود به «ابن عباس» ساختگی- و هم حاکمان پیشین خود (به اصطلاح «بنیامیه») را نامشروع جلوه دهند. هماکنون - همانگونه که حاکمان عباسی میخواستند- قطبنمای مسلمانان جهان اساساً احادیث و روایات اسلامی میباشد و نه #قرآن.
میتوان با صدها نمونه نشان داد که «اسلام» یا «دینی» که در قرآن نهفته است با اسلام روایات اسلامی ناسازگار است: از مسئلهی #حجاب تا #شرابخواری، تا نمازهای پنجگانهی مسلمانان (در قرآن فقط از سه بار نماز سخن رفته) تا #سنگسار و #ختنه و غیره؛ یعنی از موضوعات اجتماعی (شریعت) تا موضوعات ناب دینی.
#یادآوری:
در بخش پیشین نشان داده شد که سال تولد پیامبر اسلام، ۵۷۰ میلادی، با یافتههای باستانشناسی سازگار نیست؛
زیرا از یک سو ابرهه هیچ گاه به #مکه حمله نکرد و از سوی دیگر، در سال ۵۷۰ که یمن به دست ایرانیان افتاد دیگر ابرههای وجود خارجی نداشت که بخواهد به مکه حمله کند. همچنین دیدیم که ابن اسحاق در داستان خود با جایگزین کردن #عبدالمطلب (پدر بزرگ پیامبر) به جای ابراهیم و پدر پیامبر (عبدالله) به جای اسماعیل، یک بار دیگر اسطورهی قربانی کردن فرزند را بازنویسی کرده و بدین ترتیب تبار پیامبر را از بتپرستان جدا میسازد و به طور غیرمستقیم آنها را پیش از آغاز اسلام به مسلمانی ارتقا میدهد.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_اول
#ابن_اسحاق یا هیأت تحریریهای که زیر این نام زندگینامهی «رسولالله» را نوشت، نخستین فرد/ نهادی است که چنین الگویی از زندگیِ «#پیامبر_اسلام» ارایه داده است. نوشتهی ابن اسحاق از طریق ابن هشام به ما رسیده است و سپس همهی حدیثنویسان و روایتنویسان اسلام با آوردن هزاران شاهد جدید این الگوی بنیادین (پارادیم) را برای زندگی «پیامبر اسلام» شاخ و برگ دادند.
به گونهای که طی حدود ۸۰ سال، یعنی از زمان ابن اسحاق تا #ابن_سعد، «شاهدها» به حدود ۴۰۰۰ نفر افزایش مییابند [مزدک بامدادان]. اگرچه فردی مانند #مالک_ابن_انس، بنیانگذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجال» مینامد، ولی ایراد او به ابن اسحاق نه پیرامون داستانهای تخیلی و پرمعجزهی ابن اسحاق پیرامون محمد بلکه به دلایل سیاسی یعنی آن دعوای خانوادگی است که سرانجام در تاریخنگاری اسلامی به تفکیک «#بنی_امیه» و «#بنی_عباس» انجامید. در بخشهای بعدی نشان داده خواهد شد که بنی امیه و بنی عباس برخلاف گزارشات «تاریخ نگاران» اسلامی نه از دو تیره که از یک تیره یا درستترگفته شود از یک خانواده بودهاند. این تفکیک تباری و چسباندن «عباسیان» به عموی پیامبر اسلام، ابن عباس، خاستگاه این ستیزها بوده است.
اسلامی که ما امروز میشناسیم، اسلام روایات اسلامی است که در زمان عباسیان شکل نهایی خود را یافت. خلفای عباسی سرانجام موفق شدند از طریق همین روایات هم مشروعیت خود را رقم بزنند - از طریق چسباندن خود به «ابن عباس» ساختگی- و هم حاکمان پیشین خود (به اصطلاح «بنیامیه») را نامشروع جلوه دهند. هماکنون - همانگونه که حاکمان عباسی میخواستند- قطبنمای مسلمانان جهان اساساً احادیث و روایات اسلامی میباشد و نه #قرآن.
میتوان با صدها نمونه نشان داد که «اسلام» یا «دینی» که در قرآن نهفته است با اسلام روایات اسلامی ناسازگار است: از مسئلهی #حجاب تا #شرابخواری، تا نمازهای پنجگانهی مسلمانان (در قرآن فقط از سه بار نماز سخن رفته) تا #سنگسار و #ختنه و غیره؛ یعنی از موضوعات اجتماعی (شریعت) تا موضوعات ناب دینی.
#یادآوری:
در بخش پیشین نشان داده شد که سال تولد پیامبر اسلام، ۵۷۰ میلادی، با یافتههای باستانشناسی سازگار نیست؛
زیرا از یک سو ابرهه هیچ گاه به #مکه حمله نکرد و از سوی دیگر، در سال ۵۷۰ که یمن به دست ایرانیان افتاد دیگر ابرههای وجود خارجی نداشت که بخواهد به مکه حمله کند. همچنین دیدیم که ابن اسحاق در داستان خود با جایگزین کردن #عبدالمطلب (پدر بزرگ پیامبر) به جای ابراهیم و پدر پیامبر (عبدالله) به جای اسماعیل، یک بار دیگر اسطورهی قربانی کردن فرزند را بازنویسی کرده و بدین ترتیب تبار پیامبر را از بتپرستان جدا میسازد و به طور غیرمستقیم آنها را پیش از آغاز اسلام به مسلمانی ارتقا میدهد.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_يكم
💥#افسانه_ذوالفقار
شمشیر دو دم ذوالفقار بلند آوازه، در حقيقت و از ابتدا متعلق به #على نبود زیرا این شمشیر یکی از هزاران مال دزديده شده از جنگها و تاراجها است كه به دست او افتاده بود،
این شمشیر از آن #عاص_بن_منبه رئیس کاروانیانی بود که در تازش و گردنه بندی بدر بدست على کشته شد و بخشی از یک پنجم تاراجهای بدست آمده #محمد گردید و وی آنرا با غاتری قاطرى که مقوقس پادشاه مصر به او پیشکش کرده بود به علی بخشید که نام قاطر را دلدل نهادند.
#منابع:
١) معصوم دوم پوشينه دوم برگردان جواد فاضل برگ ٣٠٥
٢) كتاب اسلام شناسي على شریعتی درسهای دانشگاه مشهد برگ ۱۸۷،
٣) روضة الجنان ابوالفتوح رازي جلد ١٩ صفحه ٤٢،
٤) لمنطق في اخبار قريش محمد بن حبيب البغدادى صفحه ٤١١
در زمان رهبران اسلامی(خلفا) این اندیشه پیگیری گردیده و پیروان هریک از آنانرا #شیعه آن رهبر نامیده اند مانند #شیعیان_ابوبکر، #شیعیان_عمر، #شیعیان_عثمان
چون پس از مرگ محمد در رهبری جهان اسلام دوگانگی چشمگیری همراه با کشتارگری بی اندازه پدید آمد که #بنی_امیه خود را برتر از بنی هاشم میدانستند و رهبری را از آن خود میشمردند و بنی هاشم نیز که خود را وارث محمد می شناخت و میخواست این رهبری را برای مردم به هیچ بهایی از دست ندهد هر تیره بگونه ای میکوشید تا این رهبری را اگرچه با کشتار و تاراج همگانی نیز باشد بدست آورد. در این رهگذر هر تیره به اندیشه گرد آوری پیروانی برآمد که آن پیروان را شیعه نامیدند.
در #كتاب_تشيع_و_سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم چنین میخوانیم:
«شیعه بنام رهبر یا کسی اضافه نمیشود بلكه بمردمیکه پیرو کسی هستند گفته میشود (#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲۴).
لفظ شیعه در زمان على آن معنا را نمیداد که فقها به آن داده بودند بلکه لفظی بود مانند سایر الفاظ که دلالت بر معنی لغوی مخصوص بخود داشت
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ١٢۴)
#علی در آن موقع که کشته شد حزب منظم و شیعه نداشت
#منبع: تشيع و سياست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲۵ و از
كتاب على و فرزندانش برگهای ۱۹۷-۱۹۸)
پس در زمان على شیعه معتقد به امامت نبود و این اصطلاح هم بعدا درست شد
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲۵)
على خود را برای خلافت برازنده میدانست ولی با سه خليفه دیگر هیچگونه مخالفتی نداشت
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲٦)
محمد از بنی هاشم بود و هاشمیان خود را برای خلافت لايقتر میدانستند
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱٢٧).
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_يكم
💥#افسانه_ذوالفقار
شمشیر دو دم ذوالفقار بلند آوازه، در حقيقت و از ابتدا متعلق به #على نبود زیرا این شمشیر یکی از هزاران مال دزديده شده از جنگها و تاراجها است كه به دست او افتاده بود،
این شمشیر از آن #عاص_بن_منبه رئیس کاروانیانی بود که در تازش و گردنه بندی بدر بدست على کشته شد و بخشی از یک پنجم تاراجهای بدست آمده #محمد گردید و وی آنرا با غاتری قاطرى که مقوقس پادشاه مصر به او پیشکش کرده بود به علی بخشید که نام قاطر را دلدل نهادند.
#منابع:
١) معصوم دوم پوشينه دوم برگردان جواد فاضل برگ ٣٠٥
٢) كتاب اسلام شناسي على شریعتی درسهای دانشگاه مشهد برگ ۱۸۷،
٣) روضة الجنان ابوالفتوح رازي جلد ١٩ صفحه ٤٢،
٤) لمنطق في اخبار قريش محمد بن حبيب البغدادى صفحه ٤١١
در زمان رهبران اسلامی(خلفا) این اندیشه پیگیری گردیده و پیروان هریک از آنانرا #شیعه آن رهبر نامیده اند مانند #شیعیان_ابوبکر، #شیعیان_عمر، #شیعیان_عثمان
چون پس از مرگ محمد در رهبری جهان اسلام دوگانگی چشمگیری همراه با کشتارگری بی اندازه پدید آمد که #بنی_امیه خود را برتر از بنی هاشم میدانستند و رهبری را از آن خود میشمردند و بنی هاشم نیز که خود را وارث محمد می شناخت و میخواست این رهبری را برای مردم به هیچ بهایی از دست ندهد هر تیره بگونه ای میکوشید تا این رهبری را اگرچه با کشتار و تاراج همگانی نیز باشد بدست آورد. در این رهگذر هر تیره به اندیشه گرد آوری پیروانی برآمد که آن پیروان را شیعه نامیدند.
در #كتاب_تشيع_و_سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم چنین میخوانیم:
«شیعه بنام رهبر یا کسی اضافه نمیشود بلكه بمردمیکه پیرو کسی هستند گفته میشود (#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲۴).
لفظ شیعه در زمان على آن معنا را نمیداد که فقها به آن داده بودند بلکه لفظی بود مانند سایر الفاظ که دلالت بر معنی لغوی مخصوص بخود داشت
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ١٢۴)
#علی در آن موقع که کشته شد حزب منظم و شیعه نداشت
#منبع: تشيع و سياست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲۵ و از
كتاب على و فرزندانش برگهای ۱۹۷-۱۹۸)
پس در زمان على شیعه معتقد به امامت نبود و این اصطلاح هم بعدا درست شد
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲۵)
على خود را برای خلافت برازنده میدانست ولی با سه خليفه دیگر هیچگونه مخالفتی نداشت
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشينه يکم برگ ۱۲٦)
محمد از بنی هاشم بود و هاشمیان خود را برای خلافت لايقتر میدانستند
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱٢٧).
ادامه دارد .....
Telegram
نقدى بر اسلام
گذرى بر زندگى #على_بن_ابيطالب شخصيت افسانه اى شيعيان
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_دوم
ایرانیان بازنده در قمار زندگی که در تلاش رهایی از ستمگریهای تازیانی بودند که دین خود اسلام را با جزیه (پول) برابر میدانستند، ناگزير پول را میدادند ولی #اسلام را نمی پذیرفتند.
برای رهایی از این بن بست ناچار بودند به یکی از دو تیره #بنی_هاشم یا #بنی_امیه روی آورند تا شاید بتوانند به یاری یکی آن دیگری را از پای درآورده و #نابودی_اسلام را فراهم کنند که تیره روزی آنانرا بسوى #على از بنی هاشم کشانید و با پذیرفتن پیروی از #على ، تشیع و امامت، زنجیر بردگی استوارتری بر دست و پای خود نهادند.
#امامت و #تشیع، در خانواده على را به این دليل موروثی دانستند که شاهنشاهی کهن ایرانی موروثى بود ولی با همه تیزهوشی آن چنان به بیراهه کشانیده شدند که باورشان گردید امامت در شیعه گری جدا از دین نیست و دو جهانی هم هست که این لغزش بزرگ نسنجيده ۱۴۰۰ سال است همچون ریسمانی گلوی بازماندگان آنانرا می فشارد.
اینکه #آخوندهای_فاسد_شیعه، پیرو زمامداری علی شیعه و امامت را بخشی از دین دانسته اند بسی نادرست و بی جا و بی پایه و مایه و بدور از خرد است
و تنها برای برافراشتن اندام در برابر خلفا، بوده است که بتوانند با نوید نادرست بهره گیری از مزایای دنیای نادیده مردم را بفريبند تا هرچه زودتر و بی رنج به خواسته های درونی خود برسند.
این روش نادرست در راه جبران کمبود کسانی است که چون برای رسیدن بر خواسته خود پایگاه مردمی نداشته اند
دین را دست آویز کرده اند تا در پناه آن بتوانند هرچه بی دردسرتر بر گرده مردم گمراه سوار کردند که در این راه پیروان على پا را بسی فراتر نهاده و نه تنها امامت را بخشی جداناپذیر از پایه های دین اسلام در آورده اند که پایگاه على را تا جایگاه خدایی هم ببالا کشیده و همه کاره جهان نادیده دانسته اند
در #كتاب_تشیع_و_سیاست نوشته بهرام چوبینه چنین آمده است:
١- #اگر علی منصوب از جانب پیامبر بود چرا مقام امامت را با خلافت تعویض نمود ؟
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲٨)
۲- #اگر علی امام منصوب از جانب محمد بود و داستان غدیر خم مشهوریت و معروفیت داشت چرا بلافاصله پس از مرگ پیامبر بر سر جانشینی او به شور نشستند؟
٣- #اگر علی امام برحق بود چرا با خلافت ابوبکر و عمر و عثمان موافقت نمود حتی بیعت کرد و مشاور هر سه خلیفه شد؟
(#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ
۱۲۸-۱۲۹)
۴- #اگر علی امام برحق بود چرا عنوان خلیفه چهارم را برای خود قانونی و مشروع میدانست؟
۵- #اگر علی امام معصوم و منصوب بود و ولایت آسمانی و الهی داشت چگونه است که بنا بنص خطبه ها و گفته های خودش برای خلافت تلاش میکرد و خود را در ردیف ابوبکر و عمر و عثمان میشمارد ؟
#منبع: تشيع و سیاست نوشته دکتر چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲۹)
و در جای دیگر چنین میخوانیم:
#شيعه این نام یا عنوان بر کسانی اطلاق میشود که پس از درگذش محمد، امامت را حق #علی_بن_ابیطالب میدانستند و چون اکثر صحابه با #ابوبکر بیعت کردند. اینان در ولایت و مودت با علی ثابت ماندند. این عده را بهمین نظر شیعه على یعنی پیروان آن حضرت می گفتند
#منبع: الملل و النحل صفحه ١٩١).
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_دوم
ایرانیان بازنده در قمار زندگی که در تلاش رهایی از ستمگریهای تازیانی بودند که دین خود اسلام را با جزیه (پول) برابر میدانستند، ناگزير پول را میدادند ولی #اسلام را نمی پذیرفتند.
برای رهایی از این بن بست ناچار بودند به یکی از دو تیره #بنی_هاشم یا #بنی_امیه روی آورند تا شاید بتوانند به یاری یکی آن دیگری را از پای درآورده و #نابودی_اسلام را فراهم کنند که تیره روزی آنانرا بسوى #على از بنی هاشم کشانید و با پذیرفتن پیروی از #على ، تشیع و امامت، زنجیر بردگی استوارتری بر دست و پای خود نهادند.
#امامت و #تشیع، در خانواده على را به این دليل موروثی دانستند که شاهنشاهی کهن ایرانی موروثى بود ولی با همه تیزهوشی آن چنان به بیراهه کشانیده شدند که باورشان گردید امامت در شیعه گری جدا از دین نیست و دو جهانی هم هست که این لغزش بزرگ نسنجيده ۱۴۰۰ سال است همچون ریسمانی گلوی بازماندگان آنانرا می فشارد.
اینکه #آخوندهای_فاسد_شیعه، پیرو زمامداری علی شیعه و امامت را بخشی از دین دانسته اند بسی نادرست و بی جا و بی پایه و مایه و بدور از خرد است
و تنها برای برافراشتن اندام در برابر خلفا، بوده است که بتوانند با نوید نادرست بهره گیری از مزایای دنیای نادیده مردم را بفريبند تا هرچه زودتر و بی رنج به خواسته های درونی خود برسند.
این روش نادرست در راه جبران کمبود کسانی است که چون برای رسیدن بر خواسته خود پایگاه مردمی نداشته اند
دین را دست آویز کرده اند تا در پناه آن بتوانند هرچه بی دردسرتر بر گرده مردم گمراه سوار کردند که در این راه پیروان على پا را بسی فراتر نهاده و نه تنها امامت را بخشی جداناپذیر از پایه های دین اسلام در آورده اند که پایگاه على را تا جایگاه خدایی هم ببالا کشیده و همه کاره جهان نادیده دانسته اند
در #كتاب_تشیع_و_سیاست نوشته بهرام چوبینه چنین آمده است:
١- #اگر علی منصوب از جانب پیامبر بود چرا مقام امامت را با خلافت تعویض نمود ؟
#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲٨)
۲- #اگر علی امام منصوب از جانب محمد بود و داستان غدیر خم مشهوریت و معروفیت داشت چرا بلافاصله پس از مرگ پیامبر بر سر جانشینی او به شور نشستند؟
٣- #اگر علی امام برحق بود چرا با خلافت ابوبکر و عمر و عثمان موافقت نمود حتی بیعت کرد و مشاور هر سه خلیفه شد؟
(#منبع: تشيع و سیاست نوشته بهرام چوبینه پوشینه یکم برگ
۱۲۸-۱۲۹)
۴- #اگر علی امام برحق بود چرا عنوان خلیفه چهارم را برای خود قانونی و مشروع میدانست؟
۵- #اگر علی امام معصوم و منصوب بود و ولایت آسمانی و الهی داشت چگونه است که بنا بنص خطبه ها و گفته های خودش برای خلافت تلاش میکرد و خود را در ردیف ابوبکر و عمر و عثمان میشمارد ؟
#منبع: تشيع و سیاست نوشته دکتر چوبینه پوشینه یکم برگ ۱۲۹)
و در جای دیگر چنین میخوانیم:
#شيعه این نام یا عنوان بر کسانی اطلاق میشود که پس از درگذش محمد، امامت را حق #علی_بن_ابیطالب میدانستند و چون اکثر صحابه با #ابوبکر بیعت کردند. اینان در ولایت و مودت با علی ثابت ماندند. این عده را بهمین نظر شیعه على یعنی پیروان آن حضرت می گفتند
#منبع: الملل و النحل صفحه ١٩١).
ادامه دارد .....
Telegram
نقدى بر اسلام
گذرى بر زندگى #على_بن_ابيطالب شخصيت افسانه اى شيعيان
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…
على در مذهب شيعه نقش خدا را بازى ميكند و در باور آنها از تمامى پيامبران مقام بالاترى دارد
در اين مقاله نگاهى گذرا داريم بر زندگى و رفتار كسى كه شيعيان به جاى خدا مى پرستند.
ما در اين مقاله و با استناد به…