کلیـپ هـای کـوتـاه اسـلامـے
12.4K subscribers
68 photos
4.34K videos
12 files
355 links

سلام و عرض ادب خدمت همه خوبان🌹

ان شاء الله گزیده ای از بهترین ویدئو ها را جمع آوری کرده هر روز خدمت شما دوستان به نشر می رسانیم ومارا از دعای خیرتان فراموش نکنید🤲

در نشر لینک کانال سهیم باشید🤗👇
@islamiclipshort
Download Telegram
کلیـپ هـای کـوتـاه اسـلامـے
داستان:  اثبات وجود  خداوند... مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛ آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.” مشتری پرسید: “چرا؟” آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان…
#حکایت جالب صداقت ....

روزی دو مسيحی خسته و تشنه در بيابان گم شدند ناگهان از دور مسجدی را ديدند.

ديويد به استيو گفت: به مسجد كه رسيديم من ميگويم نامم محمد است تو بگو نامم علی است.

استيو گفت: من به خاطر آب نامم را عوض نميكنم.

به مسجد رسيدند. عارفی دانا در مسجد بود ،  گفت نامتان چيست؟ يكی گفت نامم استيو است و ديگری گفت نامم محمد است و دو روز هست که در صحرا سرگردان شده ایم و راه را گم کرده ایم و اکنون بسیار تشنه و گرسنه هستیم.

شیخ گفت:  سریعاً برای استيو آب و غذا بياوريد..
و محمد ، چون الآن صبح ماه رمضان است بايد تا افطار صبر کنی!

صداقت تنها راه میانبر و بدون چاله ،
به سمت موفقیت است!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری


گناهکاران در دنیــا سه رود دارند...!

📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

سایه ات کم نشود از سرقلبم یارب🤍🤲


📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
کلیـپ هـای کـوتـاه اسـلامـے
#حکایت جالب صداقت .... روزی دو مسيحی خسته و تشنه در بيابان گم شدند ناگهان از دور مسجدی را ديدند. ديويد به استيو گفت: به مسجد كه رسيديم من ميگويم نامم محمد است تو بگو نامم علی است. استيو گفت: من به خاطر آب نامم را عوض نميكنم. به مسجد رسيدند. عارفی دانا…
#یک_داستان_از_حضرت_یوسف

🌼🍃حضرت يوسف وقتی عزیز مصر بود و در وقت قحطي براي مردم گندم توزيع مي نمود يك نو جوان سه بار آمد و گندم همراي خود برد.

🌼🍃 آخر يوسف (ع) مجبور شد و به آن نوجوان گفت:
اَي برادر به مردم يك بار گندم نمي رسد و از تو چندم بار است كه گندم ميبري دگر بس كن! هنوز بسيار مردم محتاج باقي مانده اند !

🌼🍃حضرت جبرییل که کنار یوسف استاده بود گفت:
آیا او را مى ‌شناسى؟
گفت: نه، نمى‌ دانم كیست.
جبرییل گفت: اى یوسف! این مرد با این لباس كهنه و پاى برهنه همان شاهدى ست كه تو را از اتهام نجات داد. این همان طفلك هست كه موقع تهمت زدن زليخا شهادت پاك بودن ات را گفت!

🌼🍃حضرت به مأمور خود گفت: برو او را بیاور. او را آورد،
يوسف (ع) آن نوجوان را در آغوش گرفت و امر نمود به اين جوان دروازه هاي خزاين را باز كنيد هر قدر وهر چه ميتواند ببرد.

🌼🍃سپس به ماموران اش گفت: براى او لباس و كفش بیاورید، به او پول و شغل متناسب با عقل و فهمش بدهید و حقوقى نیز براى او قرار بدهید.
جبرئیل تعجب كرد، حضرت یوسف(ع) گفت: چه شد؟ گفت: كرم خدا مرا متحیر كرد،

🌼🍃آه از نهادم برآمد؛ چون كسى كه براى تو شهادت به حق داده، ببین براى او چه كار كردى؟ آن وقت بندگانش كه عمرى مى ‌گویند: «أشهد أن لا اله الا الله» به وحدانیت او شهادت مى‌دهند، در قیامت براى آنها چه خواهد كند؟

🌼🍃الله جل جلاله برای یوسف وحي كرد؛ كه اَي يوسف ! تو يك بنده هستي
يك نَفَر پاكي ترا ياد كرد تمام خزانه ها را برايش باز كردي و اگر كسي پاكي مرا ياد كند ذكر مرا بكند آیا من چه برايش خواهم نمود...!

شما فكر كنيد خزانه هاي يوسف (ع) كجا و خزانه هاي الله جل جلاله کجا!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استورے

خـدایـا جز تو کسے رو ندارم :)🍃


📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ

رمز عبور از سختی‌ها♥️🍃


📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
کلیـپ هـای کـوتـاه اسـلامـے
#یک_داستان_از_حضرت_یوسف 🌼🍃حضرت يوسف وقتی عزیز مصر بود و در وقت قحطي براي مردم گندم توزيع مي نمود يك نو جوان سه بار آمد و گندم همراي خود برد. 🌼🍃 آخر يوسف (ع) مجبور شد و به آن نوجوان گفت: اَي برادر به مردم يك بار گندم نمي رسد و از تو چندم بار است كه گندم ميبري…
#داستان
#پندانه
پدر یعنی پشت و پناه
یک تحویلدار بانک می‌گفت:
ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ‌ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه.
ﮔﻔﺘﻢ:
ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺳﺎﯾﺖ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ. ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ! گفت
می‌دﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ کی‌ام؟ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭم هم ﻫﻤﯿﻨﻮ می‌گی؟!
ﮔﻔﺘﻢ:
فرقی نمی‌کنه! ﺳﺎیت رو ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﺟﺎﻥ!
رفت و ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ که ﻟﺒﺎﺳ‌ﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ رنج‌دیدﻩای داشت. ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ.
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ. ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ و ﮔﻔﺘﻢ: چشمم
ﺗﻪ قبض رو ﻣُﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ. ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ تا ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ.
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ:
ﺩﯾﺪﯼ گفتم ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ نمی‌تونی ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬش
ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ...
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ:
ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ، ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ.
ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ به‌خاطر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ بچه‌ام ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ!
ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ، ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

•خدارو فراموش نکن..


📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

قدر پدرومادرتون رو بدونید

❤️‍🩹ای الله ...
مبادا مصبب دلشکستگی واشکشون باشید🥀

‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎

📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
کلیـپ هـای کـوتـاه اسـلامـے
#داستان #پندانه پدر یعنی پشت و پناه یک تحویلدار بانک می‌گفت: ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ‌ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه. ﮔﻔﺘﻢ: ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺳﺎﯾﺖ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ. ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ! گفت می‌دﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ کی‌ام؟ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭم هم ﻫﻤﯿﻨﻮ می‌گی؟! ﮔﻔﺘﻢ: فرقی نمی‌کنه! ﺳﺎیت رو ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮﺟﺎﻥ! رفت…
#داستانک_معنوی  همنشین  حضرت  داوود در بهشت 📚

حضرت داوود علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! همنشین مرا در بهشت به من معرفی کن و نشان بده.
خداوند فرمود: مَتّی (پدر حضرت یونس) همنشین تو در بهشت است.

داوود اجازه خواست به دیدار متّی برود، خداوند به او اجازه داد. او با فرزندش سلیمان به محل زندگی متی آمدند. خانه ای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده بود.
پرسیدند: متی کجا است؟ گفتند: در بازار است.
هر دو به بازار آمدند و از محل او پرسیدند.
در جواب گفتند: او در بازار هیزم فروشان است. به سراغ او رفتند.
عده ای گفتند: ما هم منتظر او هستیم.
داوود و سلیمان به انتظار دیدار و نشستند و او در حالی که پشته ای از هیزم بر سر داشت.
مردم به احترام او برخاستند و پشته را از سر او بر زمین نهادند.

متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت:
چه کسی جنس حلالی را با پول حلال می خرد؟
یکی از حاضران هیزم را خرید. داوود و سلیمان به او سلام کردند. متی آن ها را به منزل خود دعوت کرد و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد، سپس آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود، آن گاه آتش افروخت و مشغول پختن نان شد.

در آن حال با داوود و سلیمان به گفت و گو پرداخت تا نان پخته شد. مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت و کمی نمک بر آن پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد و دو زانو نشست و همگی مشغول خوردن آن شدند.

متی لقمه ای برداشت، وقتی خواست آن را در دهان بگذارد گفت:
بسم الله و هنگامی که خواست ببلعد گفت: اَلْحَمْدُلِلَّه و این عمل را در لقمه های بعدی نیز تکرار کرد، آن گاه با نام خدا کمی آب میل کرد و هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد، خدا را ستود و گفت: الهی! چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟ چشم بینا، گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم نزد درختی آن را نه، کاشته ام و نه در حفظ آن کوشش نموده ام بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن، گندمی خریدم که آن را نکاشته بودم و آتش را مسخرم ساختی تا با آن نان بپزم و با میل و رغبت آن را بخورم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا! تو را سپاسگزارم.

پس از آن، مدتی گریست. در این موقع داوود به فرزندش سلیمان فرمود:
فرزندم! بلند شو برویم، من هرگز بنده ای مانند این شخص ندیده بودم که نسبت به پروردگار سپاسگزارتر و حق شناس تر باشد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ🥺

این همه مشغول به #گوشی نشیم...🖤🥺

روز محشر #قرآن از همه ما شکایت میکند💔😭

📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

محبت خداوند♥️


‌‌‌‌‌‌‌‌📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
کلیـپ هـای کـوتـاه اسـلامـے
#داستانک_معنوی  همنشین  حضرت  داوود در بهشت 📚 حضرت داوود علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! همنشین مرا در بهشت به من معرفی کن و نشان بده. خداوند فرمود: مَتّی (پدر حضرت یونس) همنشین تو در بهشت است. داوود اجازه خواست به دیدار متّی برود، خداوند به او اجازه داد.…
#داستان : اعتماد کن  بر الله ....

مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود، هیچ گاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان در درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
ارباب! آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از به دنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟
او پاسخ داد: بله
خدمتکار پرسید: آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آن را همچنان اداره خواهد کرد؟
ارباب دوباره پاسخ داد: بله
خدمتکار گفت: پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آن را اداره کند؟
به او اعتماد کن ، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند
به او اعتماد کن ، وقتی که نیرویت کم است؛
به او اعتماد کن ، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی: اعتمادت قوی ترین  چیزها خواهد بود.


وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا

و بر خدا توکّل کن (و کارهای خود را بدو بسپار). همین بس که خداحافظ (و مدافع انسان) باشد.(الاحزاب آیه 3)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیـپ
در پی هر بدی خوبی انجام بده!

📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
- پس زخم‌هایمان چه؟
+ حتما یه حکمتی توش
ه!


📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
کلیـپ هـای کـوتـاه اسـلامـے
#داستان : اعتماد کن  بر الله .... مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود، هیچ گاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان در درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:…
#داستان
#آموزنده
پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون‌آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش می‌کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»
پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»
پیرمرد گفت: «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی‌شناسم. خواهش می‌کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می‌کنم و براتون میارم.»
پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.»
اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.»
صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می‌اندیشید.

واقعا پول این‌قدر با ارزشه؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

‏قشنگےِ ‎سجــ🧎🏻ــده‌ اینہ کھ ؛
تو گوش‌زمین پچ پچ‌ میڪنی ؛<🌍>
ولے توآسمون‌صداتو‌میشنون . . :)♥️

📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

🍭قرآن طرح زندگی است، آغازش
اینجاست و پایانش بهشت ​​است..❤️


📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱االلهم صلِ وسلم على خير الورى محمد أطهرهمّ قلبًا وأصدقهم قولاً وأكثرهم بِشرًا🤍.
شب جمعه صلوات فراموش نشه عزیزان🙂



📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort
💞فضیلت صلوات درشب وروز جمعه💞

پیامبر ﷺ فرمودند:
💖در روز و شب جمعه بر من صلوات بفرستید، و هر کس بر من صلوات بفرستد، خداوند ۱۰ بار بر او صلوات می‌فرستد.» [رواه بيهقی/5994]💖


💞اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد💕
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#استوری

برای محبوبمان حضرت محمد (ص) صلوات بفرستیم❤️

♥️الَّلهُمَّ صَلِّ علَےَ مُحَمَّـدٍ وعلَےَ آلِ مُحَمَّـــدٍ♥️

📌با اشتراک گذارے لینڪ
با دوستانتان در ثواب جاریه سهیم باشید😊🌹
👇👇👇
@islamiclipshort