خاطرات و روزنوشت ها
2.71K subscribers
4.74K photos
2.06K videos
60 files
10.5K links
اين يك كانال شخصی برای ارائه تحلیل‌ها، تفسیرها، خاطرات، به ويژه يادداشت هاي روزانه درخور توجه، در مسیر دلمشغولی‌های امروز و دغدغه‌های فرداست؛
این جا همچون رسانه های پيشن، تريبونی است برای بازپخش ديدگاه های گوناگون، حتی متضاد و مخالف نظر مالکِ کانال
Download Telegram
🚩امید در وضعیت محاصره

🔹آنچه مقام رهبری درباره تقویت امید و ایمان در دل مردم عنوان کردند، ضرورتی است که به عینه احساس می‌شود. متاسفانه اکثریت جامعه افق روشنی پیش روی خود نمی‌بیند، به میزان تلاش و مدارا و سازگاری که از خود نشان داده، قدرشناسی ندیده و از بسیاری از حقوق خود محروم است.

🔹برای حل چنین معضلی به نظر نمی‌رسد که نیروی دیگری به اندازه جریان حاکم امکان و توان داشته باشد. افسوس که باور و احساس نیازی در این باره دیده نمی‌شود. مساله غامض و پیچیده‌ای هم نیست. کافی است با تغییر راهبرد و گشایش در سیاست خارجی، فشارهای خارجی از کشور برداشته شود. آزادی اجتماعی فرهنگی بیشتری به مردم داده شود و مداخله حاکمیت در اموری که خود جامعه شایستگی و کفایت لازم برای حل آنها را دارد، خاتمه یابد.

🔹به عنوان مثال، وقتی قانونی چون پوشش نیاز به این همه هشدار و انذار و خواهش و تریبون و دیوارنگاره و بیلبورد و پلیس دارد و حل نمی‌شود و هزینه‌های زیادی روی دست مردم و حاکمیت می‌گذارد، یعنی این قانون مشکل دارد و باید تغییر کند. به همین سادگی.

🔹نابرابری در دستیابی به فرصت پیشرفت و رانت ویژه برای قشری خاص از خودی‌ها آنها را قطعا راضی کرده ولی وقتی جامعه غرق در یاس و ناامیدی است یعنی برش اصلی و بزرگ جامعه دچار سرخوردگی است. تریبون‌های رسمی به مرکزی برای لجبازی با مردم بدل شده است. یکی درباره حجاب خط و نشان می‌کشد، یکی برای هنرمندان، یکی برای مجری محبوب ورزشی، و اینها در حالی است که تورم بی سابقه کمر معیشت مردم را شکسته است. مردم داخل به تماشای زندگی هموطنانی می‌نشینند که با چند سال مهاجرت از کشور، به رغم مشکلات و دلتنگی‌های غربت به راحتی از این سر دنیا به آن سر دنیا مسافرت میکنند ولی خودشان برای سفر داخلی هم مشکل دارند.

🔹در پاسخ می‌گویند جاده‌ها را ببینید چقدر شلوغ است. نمی‌گویند در کشوری 85 میلیونی، ترافیک دو جاده توریستی اصلی کشور  در تعطیلات اصلا امر عجیبی نیست. نمی‌بینند که خود را چطور به سفرهای نزدیک و بسیار کم‌هزینه عادت داده‌اند. نمی‌بینند که آثار فشار اقتصادی به وضوح به سفره‌ها رسیده و قدرت خرید و شاخص فلاکت چگونه است. عجیب این که مسوولان با این همه بی کفایتی و ناکارآمدی، اعتماد به نفسشان در تعیین تکلیف برای امور شخصی و سبک زندگی مردم هیچ خدشه‌ای برنداشته است.

🔹چه نهادی این مشکلات را باید رفع کند؟ دولت و مجلس. چه کسانی می‌توانند وارد آن شوند؟ فقط همان‌ها که موافق یا مسبب این مشکلات هستند و هیچ چیزشان، حتا ظاهرشان شباهتی با اکثریت عادی مردم ندارد. حالا اگر کسانی با همان ظاهر و باور مورد قبول حاکمیت وارد این نهادها شوند و گشایشی را دنبال کنند چه می‌شود؟ طرد و حذف. حتا اگر این طور نشود و بخواهد به عنوان مثال یکی از مسایل اعصاب خورد کن این روزهای مردم راجع به اینترنت و فیلترینگ را حل کند، چه باید بکند؟ هیچ. چون اختیاراتش به نهادی خلق الساعه به نام شورای عالی فضای مجازی سپرده شده است. اگر بخواهد در حوزه فرهنگ کاری کند، نهاد دیگری به نام شورایعالی انقلاب فرهنگی متشکل از جمعی همگن و هم‌شکل و هم‌باور که کمترین نسبتی با تنوع سلایق موجود در جامعه ندارد، در حال قانونگذاری مطابق باورها و سلایق خود است.

🔹حالا اگر یکی بتواند برای همه این موارد راه حلی بیابد، وکیل مجلس شود و مابقی نمایندگان را برای مصوبه‌ای باب میل مردم و خلاف نظر طبقه یکدست حاکم مجاب کند، تازه به سد شورای نگهبان می‌خورد که با دقت تمام از سفت و سخت‌ترین افراد همان قشر خاص چیده شده‌اند. اخیرا برای محکم کاری، مجمع تشخیص مصلحت هم به نوعی شورای نگهبان دوم شده تا تحت عنوان تطبیق با سیاستهای کلی نظام، چیزی از دست در نرود.

🔹این وضعیت برای بسیاری از مردم که سلایق و باورها و مطلوبیت‌های دیگری دارند، وضعیت محاصره است.

🔹اخیرا آقای ظریف در فضیلت سازشکاری و سازگاری و کنشگری مرزی یادداشتی نوشت که مورد توجه قرار گرفت. اگر ایشان می‌خواست یک مثال از این مدل بزند، کنش عمومی اکثریت مردم از سال 76 به این سو را می‌گفت. مردمی که برای تغییراتی عادی و حداقلی در زندگی خود، میانه‌روانه‌ترین راه‌های مدنی و ممکن را طی کرده‌اند. در انتخابات متعدد افرادی با شکل و شمایل و باورهایی منطبق با ارزش‌های رسمی برگزیدند تا با میانجی‌گری آنها راهی بگشایند. جواب نداد. به راه حل‌های نیابتی‌تر عدول کردند، از تحول به اصلاح و از اصلاح به بهبود تنزل مطالبه دادند، باز هم نشد. طوری شد که راه انتخابات را کم کم بی‌معنا یافتند. در رسانه‌ها مطالباتشان را با رعایت حال آنهایی که باید می‌شنیدند و با ادبیاتی که آنها بپسندند، نوشتند و جوابی نگرفتند بلکه آنها را در توقیف دیدند. در فضای مجازی به زبان آمدند، با پیام فیلتر مواجه شدند. به خیابان آمدند، که دیگر هیچ. سطح هزینه‌ها به جان ...
متن کامل
#هبوط_ناتمام
#حسین_نورانی‌نژاد
@hosseinnoorani
🚩ما و حزب‌اللهی‌ها

اعتماد - حسین نورانی‌نژاد
🔹سخن اخیر خانم معصومی اصل که گفت کشور "مال" حزب‌اللهی‌هاست، بازتاب زیادی داشت. این خانم اگرچه عضو شورای مرکزی شریان، از تشکل‌های اصولگراست و سابقا معاونت بانوان ستاد محسن رضایی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ را داشته و پایش به صداوسیما باز است و در برنامه‌های مختلف حاضر می‌شود، با این حال شناخته‌شدگی چندانی ندارد و برنامه‌ای هم که در آن حرف‌های جنجالی زد، مخاطب چندانی نداشت. یعنی در یک شرایط عادی، کسی به آن توجه نمی‌کرد. پس چرا این حرف جدی گرفته شد و تا این حد به آن پرداخته شد؟ اگر اهل توهم توطئه و نسبت دادن به دشمنان و بیگانگان نباشیم، پاسخ تلخ در واقعی دانستن آن توسط بخش قابل توجهی از جامعه است.

🔹بعید است کسی منکر حق ویژه حزب‌اللهی‌ها در کشور باشد. در این جا حزب‌اللهی به معنای متعارف کلمه مد نظر است.

🔹وزیر و وکیل مجلس، مدیران ارشد، قضات، صاحبان نفوذ، اکثرا حزب‌اللهی‌اند. این به معنای شایستگی یا دلسوزی بیشتر آنها برای کشور و مردم نیست، بلکه این گونه است یا این طور برداشت می‌شود که آنها مورد حمایت ویژه حکومتند. روز به روز بر تعداد غیر حزب‌اللهی‌هایی که جایی برای پیشرفت و زندگی عادی‌شان در کشور نمی‌بینند افزوده می‌شود. حزب‌اللهی‌ها اکثریت کشور نیستند اما آنها حد و حدود سبک زندگی دیگران را تعیین می‌کنند، برای پیشرفت شغلی شانس بیشتری دارند و معمولا رشد محدود مابقی شهروندان هم مستقیم یا غیر مستقیم، منوط به تایید یکی از آنهاست. اگر بین یک حزب‌اللهی و یک شهروند عادی دعوای حقوقی شکل بگیرد، آن شهروند عادی به احتمال زیاد احساس می‌کند که در موضع پایین‌تری قرار دارد و برای احقاق حق، نیاز به تلاش و اقبالی بیش از حد معمول دارد. مقام امنیتی و نظامی شدن تنها و تنها از آن حزب‌اللهی‌های تمام عیار است، گویی در بقیه اقشار کسی دغدغه امنیت و قدرت سخت کشور را ندارد. اساسا همین که در این یادداشت به طور ناخودآگاه از دوگانه شهروند عادی و حزب‌اللهی صحبت می‌شود و عجیب به نظر نمی‌رسد، یعنی این دوگانه در ذهن و ضمیرمان نشسته است که آنها ویژه‌اند و بقیه عادی.

🔹حزب‌اللهی‌ها خود را بانی و مالک انقلاب می‌دانند در حالی که سهمی بیش از بقیه در انقلاب نداشتند و چه بسا کمتر هم بودند. نظام را از آن خود می‌دانند و اگر کسی سر شغلی باشد، فیلمی بسازد، طبابتی کند، ورزشی را گزارش کند، هر چه که باشد، آن را لطف نظامِ خودشان می‌دانند. مثلن فلان مقام می‌گوید هنرمندانی که به لطف نظام در صدا و سیما فعالیت می‌کنند. یعنی چه؟ یعنی آنها از موضع مالک کشور و نظام اجازه کار به فلان هنرمند را در صدا و سیمای نظام داده‌اند و حالا او باید قدردان باشد. از این جالب‌تر هم داریم. برخی‌شان به منافع ملی می‌گویند منافع ملیِ نظام.

🔹پس از مالکیت بر انقلاب و نظام و ساختارهای حاکمیتی، حالا به فکر شبیه‌سازی جامعه به خودشان هستند و بعد هم هوای تمدن‌سازی با محوریت خودشان و با هزینه کشور را در سر دارند. این است که بسیاری در فکر مهاجرتند اما حزب‌الهی‌ها نه. کجا از این جا بهتر؟

🔹آنها تجمعات خودشان را دارند و در عوض کمتر می‌شود نشانی از آنها در کنسرت‌ها و شهر بازی‌ها و اماکنی از این قبیل دید که رنگین کمانی از سایر ایرانیان حاضرند. معمولن در مهمانی‌های خانوادگی اگر افراد متنوع و با سبک زندگی متفاوت حاضر باشند، یا رویه مهمانی عوض می‌شود یا مهمان‌ها جابجا می‌شوند. در ادارات، خیلی از کارمندها جلوی آنها راحت نیستند. خودشان کاری کرده‌اند که دوگانه "ما" و "آنها" شکل بگیرد و به نظر می‌رسد که بسیاری‌شان بدشان هم نمی‌آید.

🔹جامعه این‌ها را احساس می‌کند و وقتی آن را از زبان یکی از همان‌ها به صراحت می‌شنود، روی هوا می‌زند که دیدی گفتم؟ مانند آن دختر جوان حزب‌اللهی دیگر که در صدا و سیما به بقیه توصیه کرد که جمع کنند و بروند. آن حرف هم مانند حرف‌های اخیر خانم معصومی مورد توجه قرار گرفت، چون آن را حرفی در خلاء نمی‌دیدند.

🔹آنها امروز از بقیه برابرترند و از دیگران می‌خواهند یا حامی، یا ساکت و یا مهاجر بسازند.

🔹انتخاب یکی از دو گزینه "ایران برای همه ایرانیان" یا "ایران برای حزب‌اللهی‌ها"، مساله اول کشور است. آیا وقتی مسئولان از مردم و ملت ایران سخن می‌گویند، منظورشان احاد شهروندان رسمی و قانونی ایران است یا فقط حزب‌اللهی‌ها؟ این مهم‌ترین دوگانه و پرسش امروز کشور به نظر می‌رسد.

🔹من اگر حزب‌اللهی بودم به چنین قدرتی نمی‌بالیدم و نگران آینده و هویت و حیثیت باورهایم و قضاوتی می‌شدم که تاریخ برایم رقم می‌زند.

🔹بسیاری از حزب‌اللهی‌های قدیمی و ریشه‌دار با معنای اولیه آن، دیگر خود را حزب‌اللهی به معنای متاخر و متعارف آن نمی‌دانند و با خون دل، این تحولات و قلب معانی را نگاه می‌کنند.

متن کامل در اعتماد

#هبوط_ناتمام
#حسین_نورانی_نژاد
@hosseinnoorani
Forwarded from هبوط ناتمام (حسین نورانی‌نژاد) (Hossein Nooraninejad)
🚩مردی که با همه فرق دارد

*منتشر شده در کتاب نکوداشت آقای لطف‌الله میثمی با عنوان "ایستاده با شاخه زیتون"

🔹سال ۱۳۸۲ در حوزه شمال تهران جبهه مشارکت در پی راه‌اندازی سلسله جلساتی با عنوان "تا دموکراسی" بودم. پیش‌بینی می‌کردم که بگیرد و برای همین از مسئولان حزب خواستم تا برای حداقل ۸ هفته، اتاق بزرگ دفتر تهران حزب را برایمان کنار بگذارند. جلساتی که فراتر از انتظارمان گرفت و ۴۳ جلسه به طول انجامید و در آن بسیاری از بزرگان فکری و اندیشمندان فلسفی و راهبردی حضور یافتند.

🔹برای آغاز آن نشست‌ها دچار وسواس فکری زیادی بودم که چه کسی را دعوت کنم. مشورت زیادی با دوستان نزدیک و شورای حوزه شد. آخر سر معیاری به رسیدیم. این‌که در فصل جدید از فعالیت‌های سیاسی‌مان که با این سلسله نشست‌ها کلید می‌خورد، به یک بسم الله الرحمن الرحیم نیاز داریم. به نوعی استعانت‌جویی توحیدی و هویت‌سازی دینی. به یک نشانه، یک الگو از سیاست‌ورزی دموکراسی‌خواه مسلمان، دیندار اما گشوده و دیگری‌پذیر، مومنانه و عاقلانه، شجاع و خشونت‌پرهیز، آرمان‌خواه اما مصلحت‌شناس.

🔹جمع این صفات به‌خصوص در آن برهه از فضای سیاسی کشور و فضای ذهنی خودم و دوستان نزدیکم، هدف مهمی محسوب می‌شد. چند نام شاخص ردیف کردیم. یادم است آخر سر بین دو نام مردد بودم. یکی احمد آقای قابل که یادش به‌خیر و نامش زنده باد و دیگری آقای مهندس میثمی. و نهایتا آقالطفی را انتخاب کردیم و یکی دو هفته بعدش احمد آقا را هم آوردیم که درباره نسبت فقاهت و دموکراسی، بحث جذابی ارائه کرد.
.
🔹آقای میثمی همان بسم اللهی بود که دنبالش می‌گشتیم. موحدی خداشناس و خداباور که چون خدا را چنان که می‌شناسد در تمام روزمره‌ها و ریزمره‌های زندگی‌اش، هادی و جاری و ساری کرده، ناگزیر در سیاستش، مواضعش و گفتارش هم ردشان پیداست. الله او در کلام اکبر نیست. الله او فراتر از هر توصیفی است و در نتیجه در هیچ قالب تنگ توصیف‌کننده بشری هم نمی‌گنجد تا مدعی آن باشد و از آن ارتزاق کند.

🔹اسلام او از آن‌گونه است که آبروی مسلمانی است، نه شبیه کسانی که با هیاهوی زیاد و ادعای فراوان، به نام علوی‌اند اما در ذهن و هدف خوارج‌اند و در روش، اموی.

🔹اسلام او به شدت دیگری‌پذیر است چون خدایش محصور به یک جریان، یک باور خاص و حتی در نامها و اشکال و صورت‌های خاص نیست. کافر در منظومه فکری او کسی است که حقیقتی را بداند و آن را کتمان کند نه آنکه طور دیگری فکر کند و بر اساس همان باورها هم بزید. او حتی برای چنین فردی در جهان سیاست و حیات اجتماعی، حق و حقوق برابر شهروندی قائل است. به بیان دیگر، اسلام او، برگرفته از قرآن و سکنی گرفته در درون خود اوست، چارچوب استراتژیک برای خودش است و طبعا برای نشر باورش تلاش می‌کند، با او در هر کوچه پس کوچه‌ای از زندگی و از جمله در سیاست جاری است اما آن را مبنای مشروعی برای برتری‌جویی، رانت و جبهه‌سازی علیه دیگران نمی‌سازد. شاید همین ویژگی‌ها به او مرام کم‌نظیری از انصاف بخشیده است. انصاف هم از شناخت و شعور بالا می‌آید، هم از روح معتدل، هم از عاری بودن از گره‌های شخصی و هم از بلندنظری.

🔹از یک دِین شخصی خود به آقالطفی بگویم. استراتژی شعار محدود و مقاومت نامحدود را که از ایشان در تحلیل عاشورا دریافتم، برای من و بسیاری از کسانی که آن واقعه تاریخی را بزرگ‌ترین و ملموس‌ترین منبع الهام‌بخش برای زندگی اجتماعی و سیاسی و مبارزاتی خود می‌شناسند، یک تحول تحلیلی و یک پیوست تفسیری بسیار کارآمد ساخت که در جای جای زیست سیاسی و اجتماعی می‌شود آن را به کار بست. این‌که چقدر تقوا و ظرفیت لازم برای عمل به آن را داشته باشیم، حرف دیگری است اما هرجا که به آن عمل شده را قرین توفیق یافته‌ام. نکته‌ای که به گمانم کلید اصلی خروج از بن‌بست و بحران دستاورد برای دموکراسی‌خواهان خشونت‌پرهیز و اصلاح‌طلبان می‌تواند باشد.

🔹در آخر از جدیت او در کیفیت هر کار به ظاهر ساده‌ای بگویم. همه آشنایان به سبک زندگی آقای میثمی از این ویژگی خاص او مطلع‌اند. یکی از خاطرات شخصی به جا مانده و متفاوتم به زمان آزادی‌ام از زندان در سال ۸۹ برمی‌گردد. آن زمان جزو اولین حکم کشیده‌های سبک بودم که طبعا مورد لطف فراوان و مراجعین زیادی بودم که دلشان می‌خواست بیشتر از حال و هوای زندان و زندانیان سیاسی بدانند. پرسش‌ها نسبتا تکراری بود و من مانند یک نوار ضبط شده پاسخ‌های تکراری می‌دادم. اما یک روز مهدی فخرزاده عزیز تماس گرفت و گفت همراه آقالطفی به صرف صبحانه به منزل ما می‌آیند. آن روز چنان نکته‌سنجانه می‌پرسید و پیش‌بینی‌های دقیقی از آینده تحولات زندان و تاثیرش بر جنبش سبز داشت که وقتی رفتند با همسرم گفتیم، این مرد با بقیه فرق دارد.

#هبوط_ناتمام
#حسین_نورانی_نژاد
@hosseinnoorani
Forwarded from هبوط ناتمام (حسین نورانی‌نژاد) (Hossein Nooraninejad)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🚩افول سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی
فیلم کامل مناظره بین احمد بخارایی و محسن ردادی به میزبانی کانال حرف نو

🔹دکتر بخارایی
دوران ولی فقیه و حجاب گذشته است./ ما با افول شدید سرمایه اجتماعی روبه رو هستیم./رفتن پهلوی و آمدن آقای خمینی به معنای انقلاب نیست./ ریزش در مشارکت در انتخابات یکی از نشانه های افت سرمایه اجتماعي است./اعداد بدون تفسیر؛ بی روح هستند./رای ندادن عقلانی است.

🔸دکتر ردادی
اگر شاخص های بین المللی مبنا قرار نگیرند؛ چگونه می‌توان یک پدیده را علمی بررسی کرد؟/اساسا در هر انقلابی احساسات وجود دارد./سرمایه اجتماعی صرفا شرکت در انتخابات نیست./ ما در سرمایه اجتماعی افول داشته ایم؛ اما بسیاری از کشورهای دموکرات هم افول داشته اند./از جمهوری اسلامی دفاع میکنم چون از مردم دفاع می‌کند.

#حرف_نو
#هبوط_ناتمام
@hosseinnoorani