خواهر جاویدنام بهاره للهی، ضمن انتشار تصویری از مزار او، نوشت: «برای چه قدرت را میخواهیم وقتی که همه ما با هر مقامی جایگاهمان اینجاست.
برای چه جان میگیریم، وقتی جان را خدا داده. برای چه دروغ میگوییم وقتی زمان راستیها را بر ملا میکند برای چه...
بهار عزیزم جایگاه تو نه با یک پلاکارد بیارزش میشود، نه با یک مشت خاک در ناکجا آباد، تو ارزشمندی چون آگاه بودی و برای آگاهکردن تلاش کردی»
#بهاره_للهی فیلمسازی است که در انقلاب۱۴۰۱ حضوری فعال داشت و یک بار هم بازداشت شده بود.
او پس از بازداشت نسبتا طولانی در ۱۸ اردیبهشت۱۴۰۳، دو روز قبل از تولدش، مخفیانه و بدون اطلاع خانواده در آرامستان بهشت سکینه کرج دفن شده است (البته در سامانه بهشت سکینه تاریخ ۱۴ فروردین درج شده است.)
هنگامی که خانوادهاش چند ماه بعد از مرگش باخبر شدند به خانه پلمب شده وی رفتند، از موبایل و لپتاپ او خبری نبود. خانهاش زیر و رو شده و شیشه و پنجرهها شکسته شده بود و مقداری خون روی فرش خانه ریخته شده بود.
بهاره بیاطلاع همه از اواخر بهمن خانهاش را عوض کرده بود و از تهران به کرج رفته بود.
او پس از آنکه در جشنواره فیلم فجر با یکی از مسئولان درگیر شده بود از قصدش برای ترک ایران میگفت.
پس از بیخبری از او، خانوادهاش اعلام مفقودی کرده بودند و همه جا دنبالش گشته بودند.
مشخص نیست در موبایل و لپتاپ او چه چیزی وجود داشت؟ چرا میخواست به خارج از ایران برود؟ آیا از اعتراضات مردم و جنایات رژیم فیلمی درست کرده بود؟
چرا احساس ناامنی میکرد و خانهاش را بدون اطلاع تغییر داده بود؟
چرا از اواخر بهمن هیچ خبری از او نداشتند؟
چرا با آنکه کارت ملیاش در پرونده آگاهی بود، به خانواده خبر ندادند تا پیکر اورا از سردخانه و غسالخانه دریافت کنند ؟
چرا به خانواده گفتند که اطلاعرسانی نکنند و سکوت کنند تا بتوانند پیکرش را به آمل منتقل کنند؟
هنگام پیداکردن جسدش، چرا جدار بیرونی آپارتمانش از بیرون قفل بود؟
خودش چگونه این کار را کرده بود؟
بهاره للهی، هم گرایش سیاسی داشت و هم به اطرافیانش بدون ابایی خودرا برانداز معرفی میکرد، اما حکومت تلاش دارد که بگوید او اصلا سیاسی نبود.
شواهد میگوید، مرگ او در امتداد #قتلهای_زنجیره_ای است.
واز همه مهمتر بهاره للهی در جامعه سینماگران آدم ناشناختهای نبود، چرا آنطور که باید و شاید این جامعه واکنش نشان نداد؟
حکومت میگوید #بهاره_للهی خودکشی کرده، خانوادهاش اما روایت حکومت را نپذیرفتهاند و طبق اخبار دریافتی از نزدیکانشان، شدیداً تحت فشارند.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
برای چه جان میگیریم، وقتی جان را خدا داده. برای چه دروغ میگوییم وقتی زمان راستیها را بر ملا میکند برای چه...
بهار عزیزم جایگاه تو نه با یک پلاکارد بیارزش میشود، نه با یک مشت خاک در ناکجا آباد، تو ارزشمندی چون آگاه بودی و برای آگاهکردن تلاش کردی»
#بهاره_للهی فیلمسازی است که در انقلاب۱۴۰۱ حضوری فعال داشت و یک بار هم بازداشت شده بود.
او پس از بازداشت نسبتا طولانی در ۱۸ اردیبهشت۱۴۰۳، دو روز قبل از تولدش، مخفیانه و بدون اطلاع خانواده در آرامستان بهشت سکینه کرج دفن شده است (البته در سامانه بهشت سکینه تاریخ ۱۴ فروردین درج شده است.)
هنگامی که خانوادهاش چند ماه بعد از مرگش باخبر شدند به خانه پلمب شده وی رفتند، از موبایل و لپتاپ او خبری نبود. خانهاش زیر و رو شده و شیشه و پنجرهها شکسته شده بود و مقداری خون روی فرش خانه ریخته شده بود.
بهاره بیاطلاع همه از اواخر بهمن خانهاش را عوض کرده بود و از تهران به کرج رفته بود.
او پس از آنکه در جشنواره فیلم فجر با یکی از مسئولان درگیر شده بود از قصدش برای ترک ایران میگفت.
پس از بیخبری از او، خانوادهاش اعلام مفقودی کرده بودند و همه جا دنبالش گشته بودند.
مشخص نیست در موبایل و لپتاپ او چه چیزی وجود داشت؟ چرا میخواست به خارج از ایران برود؟ آیا از اعتراضات مردم و جنایات رژیم فیلمی درست کرده بود؟
چرا احساس ناامنی میکرد و خانهاش را بدون اطلاع تغییر داده بود؟
چرا از اواخر بهمن هیچ خبری از او نداشتند؟
چرا با آنکه کارت ملیاش در پرونده آگاهی بود، به خانواده خبر ندادند تا پیکر اورا از سردخانه و غسالخانه دریافت کنند ؟
چرا به خانواده گفتند که اطلاعرسانی نکنند و سکوت کنند تا بتوانند پیکرش را به آمل منتقل کنند؟
هنگام پیداکردن جسدش، چرا جدار بیرونی آپارتمانش از بیرون قفل بود؟
خودش چگونه این کار را کرده بود؟
بهاره للهی، هم گرایش سیاسی داشت و هم به اطرافیانش بدون ابایی خودرا برانداز معرفی میکرد، اما حکومت تلاش دارد که بگوید او اصلا سیاسی نبود.
شواهد میگوید، مرگ او در امتداد #قتلهای_زنجیره_ای است.
واز همه مهمتر بهاره للهی در جامعه سینماگران آدم ناشناختهای نبود، چرا آنطور که باید و شاید این جامعه واکنش نشان نداد؟
حکومت میگوید #بهاره_للهی خودکشی کرده، خانوادهاش اما روایت حکومت را نپذیرفتهاند و طبق اخبار دریافتی از نزدیکانشان، شدیداً تحت فشارند.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت چهارم / در پی پیروزی ابوالحسن بنیصدر در انتخابات ریاست جمهوری، پس از هفتهای درگیری و چانهزنی سرانجام #محمد_علی_رجایی عهدهدار مقام نخستوزیری شد. او #خسرو_تهرانی، شاگرد سابقش در دبیرستان علوی ، را مسئول #اطلاعات_نخست_وزیری کرد. تهرانی نیز دوستانش مثل…
قسمت پنجم / زمانی «سعید حجاریان» که علاقه زیادی به «تئوریسین نمایی» خود در جریان اصلاحات دارد، در باب تشکیلات سیاسی خود و همفکران امنیتی خود گفته بود که کل اعضای آن در یک فولکس واگن جا میگیرند.
واقعیت آن است که به واسطه ماهیت نیمه نظامی-نیمه سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب که در مواجهه با سازمان مجاهدین خلق در ماههای نخست پیروزی انقلاب شکل گرفت، این تشکیلات همواره ماهیت امنیتی خود را حفظ کرده است.
حتی بعد از انحلال این سازمان در دهه ۶۰، به واسطه خروج اعضای وابسته به جناح راست سازمان و پیوستنشان به سپاه پاسداران همچون محسن رضایی و محمد باقر ذوالقدر و شکلگیری دوباره این تشکیلات (صرفاً با اعضای چپ سازمان) در اوایل دهه هفتاد، به واسطه اینکه تمام اعضای آن به نوعی سابقه اطلاعاتی-امنیتی داشتند، این ماهیت پنهانکار و نیمه مخفی همواره حفظ شده است.
به بیان دیگر، اگر سازمان مجاهدین انقلاب در اوایل عمر جمهوری اسلامی با هدف حفظ انقلاب در برابر کودتای نظامی وابستگان رژیم قبلی و شورش مسلحانه گروهکها، تأسیس شد، با تأسیس و احیای مجدد آن در سال ۷۱، ماهیت دیگری پیدا کرد و از همان زمان احیا و حفظ «جمهوری دوم» را به واسطه ایفای نقش پلیس خوب در مقابل اصولگرایان یعنی پلیس بد در دستور کار قرار داده است.
از آن جایی که به واسطه فروپاشی شوروی، ذهنیت التقاطی اعضای چپ این سازمان، که از تفکرات شریعتی و ایدئولوژی بلوک شرق (که برخی آن را سوسیالیسم اسلامی و برخی دیگر چپ اسلامی و بسیاری نیز ارتجاع سرخ و سیاه خواندهاند)دچار یک خلأ ایدئولوژیک بزرگ شده بود، این خلأ را با اصلاح طلبی و جامعه مدنی پر کردند.
اما اینها هر چه بکنند هرگز نمیتوانند منکر نقششان در بازجوییها وشکنجههای دهه ۶۰ در زندان اوین، قتل عام زندانیان سیاسی و یا حتی سهم داشتن در #قتلهای_زنجیره_ای بشوند.
اما کارکرد بسیار مهمتر #سعید_حجاریان و اتاق فکرش در #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی و حلقه نزدیک به #سید_محمد_موسوی_خوئینی_ها طراحی پروژه های امنیتی و اطلاعاتی در جهت #جمهوری_دوم در نظام سلطه #چپهای_اسلامی است.
اینگونه است که در هر چالش بزرگ امنیتی جمهوری اسلامی از قتلهای زنجیرهای تا کوی دانشگاه، تحصن مجلس ششم، قتل عام ۸۸ وسرکوبهای پی در پی دهه ۹۰ همیشه به نوعی پای وی و این جریان سیاسی در میان بوده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
واقعیت آن است که به واسطه ماهیت نیمه نظامی-نیمه سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب که در مواجهه با سازمان مجاهدین خلق در ماههای نخست پیروزی انقلاب شکل گرفت، این تشکیلات همواره ماهیت امنیتی خود را حفظ کرده است.
حتی بعد از انحلال این سازمان در دهه ۶۰، به واسطه خروج اعضای وابسته به جناح راست سازمان و پیوستنشان به سپاه پاسداران همچون محسن رضایی و محمد باقر ذوالقدر و شکلگیری دوباره این تشکیلات (صرفاً با اعضای چپ سازمان) در اوایل دهه هفتاد، به واسطه اینکه تمام اعضای آن به نوعی سابقه اطلاعاتی-امنیتی داشتند، این ماهیت پنهانکار و نیمه مخفی همواره حفظ شده است.
به بیان دیگر، اگر سازمان مجاهدین انقلاب در اوایل عمر جمهوری اسلامی با هدف حفظ انقلاب در برابر کودتای نظامی وابستگان رژیم قبلی و شورش مسلحانه گروهکها، تأسیس شد، با تأسیس و احیای مجدد آن در سال ۷۱، ماهیت دیگری پیدا کرد و از همان زمان احیا و حفظ «جمهوری دوم» را به واسطه ایفای نقش پلیس خوب در مقابل اصولگرایان یعنی پلیس بد در دستور کار قرار داده است.
از آن جایی که به واسطه فروپاشی شوروی، ذهنیت التقاطی اعضای چپ این سازمان، که از تفکرات شریعتی و ایدئولوژی بلوک شرق (که برخی آن را سوسیالیسم اسلامی و برخی دیگر چپ اسلامی و بسیاری نیز ارتجاع سرخ و سیاه خواندهاند)دچار یک خلأ ایدئولوژیک بزرگ شده بود، این خلأ را با اصلاح طلبی و جامعه مدنی پر کردند.
اما اینها هر چه بکنند هرگز نمیتوانند منکر نقششان در بازجوییها وشکنجههای دهه ۶۰ در زندان اوین، قتل عام زندانیان سیاسی و یا حتی سهم داشتن در #قتلهای_زنجیره_ای بشوند.
اما کارکرد بسیار مهمتر #سعید_حجاریان و اتاق فکرش در #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی و حلقه نزدیک به #سید_محمد_موسوی_خوئینی_ها طراحی پروژه های امنیتی و اطلاعاتی در جهت #جمهوری_دوم در نظام سلطه #چپهای_اسلامی است.
اینگونه است که در هر چالش بزرگ امنیتی جمهوری اسلامی از قتلهای زنجیرهای تا کوی دانشگاه، تحصن مجلس ششم، قتل عام ۸۸ وسرکوبهای پی در پی دهه ۹۰ همیشه به نوعی پای وی و این جریان سیاسی در میان بوده است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت پنجم / زمانی «سعید حجاریان» که علاقه زیادی به «تئوریسین نمایی» خود در جریان اصلاحات دارد، در باب تشکیلات سیاسی خود و همفکران امنیتی خود گفته بود که کل اعضای آن در یک فولکس واگن جا میگیرند. واقعیت آن است که به واسطه ماهیت نیمه نظامی-نیمه سیاسی سازمان…
قسمت ششم/ «سعید حجاریان»، چهره محوری این تشکیلات اگر چه از همان روزهای ابتدایی در اتاق فکر امنیتی بود اما از ۷۶ به بعد حالا نقش محوری در نظریهپردازی و طراحی آکسیون سیاسی چپها (اصلاحطلبان بعدی) پیدا کرد و حتی شعارهای اصلی سیدمحمد خاتمی در آن انتخابات، طراحی او بود.
بعد از پیروزی خاتمی، #سعید_حجاریان در مصاحبهای با روزنامه ایران (۱۹ آذر ۷۷) به صراحت از تئوری «فتح سنگر به سنگر در جمهوری دوم » سخن گفت .
این راهبرد او موجی از واکنش را برانگیخت تا سرانجام عضو دیگری از شورای مرکزی حزب مشارکت در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه تهران، گفت:«ما به دنبال حاکمیت یکپارچه هستیم و فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به سنگر فرماندهی را در دستور کار قرار دادهایم. ما برای فتح قوه قضائیه هم برنامه داریم، اما اولویت فعلی ما فتح مجلس ششم است.»
دوقطبیسازی های دروغین و ایجاد گسل و شکاف های نمایشی ملت و حکومت ، اصلاح طلب و اصولگرا مبانی سناریوهای امنیتی طراحی شده او برای تداوم توسعه سیاسی جمهوری دوم بوده است.
بحث حاکمیت دوگانه، اصلاح قانون مطبوعات، رادیکال کردن فضای دانشگاه از طریق بازوهایی چون دفتر تحکیم وحدت، و حتی طرح شعار «عبور از خاتمی»، لوایح دوقلو، طرح رفراندوم در سال ۸۴، ایجاد فضای ساختارشکنانه فیک در افشای #قتلهای_زنجیره_ای ، ایجاد #کوی_دانشگاه_۷۸ و…همه در راستای راهبردهای پیشگفته بود که باواسطه یا بیواسطه مهر طراحی برای جمهوری دوم را بر خود داشتند.
دو چهره محوری سازمان مجاهدین انقلاب، سعید حجاریان و #مصطفی_تاجزاده ، از فردای دوم ۷۶، با مأموریت ویژه برای راهبرد «فتح سنگر به سنگر»، راسا در سمتهای مشاور سیاسی رئیس جمهور (حجاریان) و معاون سیاسی وزارت کشور (تاجزاده) دست به کار شدند. جالب اینجاست که بعد از تشکیل حزب دولت-ساختهی «جبهه مشارکت»، که مجموعهای از رادیکالهای جبهه دوم خرداد را در خود جمع کرده بود، باز حجاریان و تاجزاده عضو مشترک شورای مرکزی در هر دو تشکیلات سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکت بودند.
#چپهای_امنیتی #چپهای_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
بعد از پیروزی خاتمی، #سعید_حجاریان در مصاحبهای با روزنامه ایران (۱۹ آذر ۷۷) به صراحت از تئوری «فتح سنگر به سنگر در جمهوری دوم » سخن گفت .
این راهبرد او موجی از واکنش را برانگیخت تا سرانجام عضو دیگری از شورای مرکزی حزب مشارکت در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه تهران، گفت:«ما به دنبال حاکمیت یکپارچه هستیم و فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به سنگر فرماندهی را در دستور کار قرار دادهایم. ما برای فتح قوه قضائیه هم برنامه داریم، اما اولویت فعلی ما فتح مجلس ششم است.»
دوقطبیسازی های دروغین و ایجاد گسل و شکاف های نمایشی ملت و حکومت ، اصلاح طلب و اصولگرا مبانی سناریوهای امنیتی طراحی شده او برای تداوم توسعه سیاسی جمهوری دوم بوده است.
بحث حاکمیت دوگانه، اصلاح قانون مطبوعات، رادیکال کردن فضای دانشگاه از طریق بازوهایی چون دفتر تحکیم وحدت، و حتی طرح شعار «عبور از خاتمی»، لوایح دوقلو، طرح رفراندوم در سال ۸۴، ایجاد فضای ساختارشکنانه فیک در افشای #قتلهای_زنجیره_ای ، ایجاد #کوی_دانشگاه_۷۸ و…همه در راستای راهبردهای پیشگفته بود که باواسطه یا بیواسطه مهر طراحی برای جمهوری دوم را بر خود داشتند.
دو چهره محوری سازمان مجاهدین انقلاب، سعید حجاریان و #مصطفی_تاجزاده ، از فردای دوم ۷۶، با مأموریت ویژه برای راهبرد «فتح سنگر به سنگر»، راسا در سمتهای مشاور سیاسی رئیس جمهور (حجاریان) و معاون سیاسی وزارت کشور (تاجزاده) دست به کار شدند. جالب اینجاست که بعد از تشکیل حزب دولت-ساختهی «جبهه مشارکت»، که مجموعهای از رادیکالهای جبهه دوم خرداد را در خود جمع کرده بود، باز حجاریان و تاجزاده عضو مشترک شورای مرکزی در هر دو تشکیلات سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکت بودند.
#چپهای_امنیتی #چپهای_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت بیست و پنجم / در آن سالها نهادهای متفاوت امنیتی نه تنها همچون ابزار یک جریان سیاسی به شمار میآمدند، بلکه گاهی با یکدیگر رقابت نیز میکردند. در یکی از مشهورترین موارد اطلاعات کمیته که در مسائل داخلی متمرکز بود، پس از #انفجار_نخست_وزیری و کشتهشدن #محمد_علی_رجایی…
قسمت بیست و شش / ۱۵ دیماه ۱۳۷۷، در اتفاقی بیسابقه،صدا و سیما،ساعت ۲ بعد از ظهر، بیانیهای از وزارت اطلاعات درباره تحولات این نهاد قرائت کرد.
در این بیانیه تاریخی، قتلهای زنجیرهای نویسندگان و فعالان سیاسی در آذرماه ۱۳۷۷، به شماری از نیروهای “مسئولیتناشناس، کجاندیش و خودسر” وزارت اطلاعات نسبت داده شده بود.
انتشار این اطلاعیه، همچون جرقهای، آتش اختلافات جناحی و درون تشکیلاتی وزرات اطلاعات را شعله ور ساخت. این اختلافات که دستکم از زمان تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ از افکار عمومی پنهان مانده بود، حالا به رسانهها و حتی تلویزیون درز پیدا میکرد.
یکسوی این درگیری، محافظه کارانی بودند که آن روزها #روح_الله_حسینیان به نحوی سخنگویشان به شمار میآمد.
آنها کمیته تحقیق سه نفره محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت را تحت نفوذ “جناح چپ” یا همان #چپهای_اسلامی وزارت میدانستند که قصد داشتند #وزارت_اطلاعات را در دست بگیرند.
افشاگریها تا آنجا ادامه یافت که فیلمهایی به شدت محرمانه از شکنجه شماری از اعضای وزارت اطلاعات به دست دیگر اعضای این وزارتخانه به دست مخالفان حکومت بیفتد.
حسینیان میگوید جناح منتسب به #سعید_حجاریان و #علی_ربیعی، مشاور وقت محمد خاتمی “نیروهای مذهبی و مخلص وزارت اطلاعات قلع و قمع کردند” و تا جایی پیش رفتند که “بهترین افراد این وزارتخانه دستگیر شوند”.
بعدها #محمد_نیازی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح که مسئول رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای سیاسی شد، گفت در این پرونده دستکم ۲۳ نفر تحت تعقیب قرار گرفتهاند و ۳۳۰ نفر نیز به عنوان مطلع و گواه احضار شدهاند.
در آن سالها، تصفیه و بازداشت اعضای این سازمان به حدی رسیده بود که حسینیان در مصاحبهای گفت “هر وزارتخانه دیگری بود، به کلی متلاشی شده بود”.
از آن تاریخ به بعد، وزارت، دیگر تنها صحنهگردان مسائل امنیتی در ایران به شمار نمیآید؛هرچه از وزن وزارت کاسته میشد، معاونت اطلاعات سپاه، از جایگاه ویژهای برخوردار میشود.
اکنون که غبار تصفیه #قتلهای_زنجیره_ای فرو نشسته است میشود تا حدی به اصالت گفتههای حسینیان ایمان آورد ؛ اگر چه کسی منکر دست داشتن #سعید_امامی و جناح راست نیز در قتلها نیست اما وقوع این فتلها فرصتی طلایی را برای #چپهای_امنیتی پدید آورد تا بیش از دو هزار نفر از پرسنل غیر همسویشان در وزارت اطلاعات را حذف و تصفیه کردند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
در این بیانیه تاریخی، قتلهای زنجیرهای نویسندگان و فعالان سیاسی در آذرماه ۱۳۷۷، به شماری از نیروهای “مسئولیتناشناس، کجاندیش و خودسر” وزارت اطلاعات نسبت داده شده بود.
انتشار این اطلاعیه، همچون جرقهای، آتش اختلافات جناحی و درون تشکیلاتی وزرات اطلاعات را شعله ور ساخت. این اختلافات که دستکم از زمان تشکیل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۶۳ از افکار عمومی پنهان مانده بود، حالا به رسانهها و حتی تلویزیون درز پیدا میکرد.
یکسوی این درگیری، محافظه کارانی بودند که آن روزها #روح_الله_حسینیان به نحوی سخنگویشان به شمار میآمد.
آنها کمیته تحقیق سه نفره محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت را تحت نفوذ “جناح چپ” یا همان #چپهای_اسلامی وزارت میدانستند که قصد داشتند #وزارت_اطلاعات را در دست بگیرند.
افشاگریها تا آنجا ادامه یافت که فیلمهایی به شدت محرمانه از شکنجه شماری از اعضای وزارت اطلاعات به دست دیگر اعضای این وزارتخانه به دست مخالفان حکومت بیفتد.
حسینیان میگوید جناح منتسب به #سعید_حجاریان و #علی_ربیعی، مشاور وقت محمد خاتمی “نیروهای مذهبی و مخلص وزارت اطلاعات قلع و قمع کردند” و تا جایی پیش رفتند که “بهترین افراد این وزارتخانه دستگیر شوند”.
بعدها #محمد_نیازی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح که مسئول رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیرهای سیاسی شد، گفت در این پرونده دستکم ۲۳ نفر تحت تعقیب قرار گرفتهاند و ۳۳۰ نفر نیز به عنوان مطلع و گواه احضار شدهاند.
در آن سالها، تصفیه و بازداشت اعضای این سازمان به حدی رسیده بود که حسینیان در مصاحبهای گفت “هر وزارتخانه دیگری بود، به کلی متلاشی شده بود”.
از آن تاریخ به بعد، وزارت، دیگر تنها صحنهگردان مسائل امنیتی در ایران به شمار نمیآید؛هرچه از وزن وزارت کاسته میشد، معاونت اطلاعات سپاه، از جایگاه ویژهای برخوردار میشود.
اکنون که غبار تصفیه #قتلهای_زنجیره_ای فرو نشسته است میشود تا حدی به اصالت گفتههای حسینیان ایمان آورد ؛ اگر چه کسی منکر دست داشتن #سعید_امامی و جناح راست نیز در قتلها نیست اما وقوع این فتلها فرصتی طلایی را برای #چپهای_امنیتی پدید آورد تا بیش از دو هزار نفر از پرسنل غیر همسویشان در وزارت اطلاعات را حذف و تصفیه کردند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت بیست و شش / ۱۵ دیماه ۱۳۷۷، در اتفاقی بیسابقه،صدا و سیما،ساعت ۲ بعد از ظهر، بیانیهای از وزارت اطلاعات درباره تحولات این نهاد قرائت کرد. در این بیانیه تاریخی، قتلهای زنجیرهای نویسندگان و فعالان سیاسی در آذرماه ۱۳۷۷، به شماری از نیروهای “مسئولیتناشناس،…
پرونده قتلهای زنجیرهای اولین تنش درونی این وزارتخانه نبود.
پیشتر دانستیم که در سالهای آخر دهه شصت ۱۰۷ تن از نیروهای ارشد #وزارت_اطلاعات یا همان چپهای_امنیتی از این وزارتخانه به #مرکز_تحقیقات_استراتژیک رفتند تا دولت بعدی و به روایتی #جمهوری_دوم را رقم بزنند، نیروهایی که برخی از آنها،سمتهایی چون مدیرکلی و معاونت وزارت فعالیت میکردند.
در واقع سالهای ۶۸ تا ۷۲ تنها سالهای قدرت گیری جناح راست در وزارت اطلاعات است،!
واقعهای که هرگز حتی اکنون نیز که تمام صدر تا ذیل حکومت در اختیار یک جناح است دیگر اتفاق نیفتاد!
در این سالها، #علی_فلاحیان ریاست وزارت اطلاعات را میگیرد، محمد یزدی به ریاست #قوه_قضائیه میرسد و در مجلس نیز از سال ۱۳۷۱ #علی_اکبر_ناطق_نوری و جناح موسوم به راست قدرت را به دست میگیرند.
فلاحیان اما اولین انتخاب #علی_اکبر_هاشمی_رفسنجانی نبود #حسن_روحانی، نخستین کسی بود که هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ به او پیشنهاد داد وزیر اطلاعات شود.
علت این پیشنهاد، شاید بیشتر از سوابق امنیتی در تصفیههای ارتش و مذاکرات #مک_فارلین ، به این بر میگشت که روحانی در سال ۱۳۶۲، در سمت نماینده مجلس، مسئول کمیسیون تدوین قانون تأسیس وزارت اطلاعات بود.
روحانی اما پیشنهاد وزارت اطلاعات را نپذیرفت و به جای آن به عنوان نماینده خامنهای برای تأسیس نهاد امنیتی دیگری قدم پیش گذاشت: #شورای_عالی_امنیت_ملی .
در تمام آن سالهایی که جمهوری اسلامی با رسوایی مداخله نهادهای امنیتی در ترور فعالان سیاسی خارج کشور همچون میکونوس و قتلهای زنجیرهای روشنفکران دست و پنجه نرم میکرد، روحانی برای ۱۶ سال دبیر شورای عالی امنیت ملی ماند و هر بار هم توانست به هوشمندی جمهوری اسلامی را از گردابها در اروپا نجات دهد.
با توجه به چنین سابقهای بود که وقتی روحانی در سال ۱۳۹۲ به ریاست جمهوری رسید، انتظارات گستردهای برای سازماندهی دوباره وزارت اطلاعاتی مطرح شد به ویژه آنکه در دوران احمدینژاد کشمکشها و تصفیههای درون وزارت و شایعات بیرون کشیدن اطلاعات محرمانه سران نظام، این وزارتخانه را با بحران مواجه کرد،روحانی #چپهای_امنیتی را بازگرداند و بار دیگر وزارت اطلاعات حیات خلوت چپها شد آنسان که نه #سعید_حجاریان بازگشت حتی #مصطفی_کاظمی نیز به این وزارتخانه بازگشت، دهه سوم نیز باز دهه جولان چپها در نظام امنیتی جمهوری اسلامی شد.
با وقوع #قتلهای_زنجیره_ای اطلاعاتیهای چپ دوگانه سوز در حالی که خود در وزارت اطلاعات در مظان اتهام بودند با روی دیگر و پوشش عیان خود در #روزنامه_های_زنجیره_ای در مقام مدعی برآمدند!
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
پیشتر دانستیم که در سالهای آخر دهه شصت ۱۰۷ تن از نیروهای ارشد #وزارت_اطلاعات یا همان چپهای_امنیتی از این وزارتخانه به #مرکز_تحقیقات_استراتژیک رفتند تا دولت بعدی و به روایتی #جمهوری_دوم را رقم بزنند، نیروهایی که برخی از آنها،سمتهایی چون مدیرکلی و معاونت وزارت فعالیت میکردند.
در واقع سالهای ۶۸ تا ۷۲ تنها سالهای قدرت گیری جناح راست در وزارت اطلاعات است،!
واقعهای که هرگز حتی اکنون نیز که تمام صدر تا ذیل حکومت در اختیار یک جناح است دیگر اتفاق نیفتاد!
در این سالها، #علی_فلاحیان ریاست وزارت اطلاعات را میگیرد، محمد یزدی به ریاست #قوه_قضائیه میرسد و در مجلس نیز از سال ۱۳۷۱ #علی_اکبر_ناطق_نوری و جناح موسوم به راست قدرت را به دست میگیرند.
فلاحیان اما اولین انتخاب #علی_اکبر_هاشمی_رفسنجانی نبود #حسن_روحانی، نخستین کسی بود که هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ به او پیشنهاد داد وزیر اطلاعات شود.
علت این پیشنهاد، شاید بیشتر از سوابق امنیتی در تصفیههای ارتش و مذاکرات #مک_فارلین ، به این بر میگشت که روحانی در سال ۱۳۶۲، در سمت نماینده مجلس، مسئول کمیسیون تدوین قانون تأسیس وزارت اطلاعات بود.
روحانی اما پیشنهاد وزارت اطلاعات را نپذیرفت و به جای آن به عنوان نماینده خامنهای برای تأسیس نهاد امنیتی دیگری قدم پیش گذاشت: #شورای_عالی_امنیت_ملی .
در تمام آن سالهایی که جمهوری اسلامی با رسوایی مداخله نهادهای امنیتی در ترور فعالان سیاسی خارج کشور همچون میکونوس و قتلهای زنجیرهای روشنفکران دست و پنجه نرم میکرد، روحانی برای ۱۶ سال دبیر شورای عالی امنیت ملی ماند و هر بار هم توانست به هوشمندی جمهوری اسلامی را از گردابها در اروپا نجات دهد.
با توجه به چنین سابقهای بود که وقتی روحانی در سال ۱۳۹۲ به ریاست جمهوری رسید، انتظارات گستردهای برای سازماندهی دوباره وزارت اطلاعاتی مطرح شد به ویژه آنکه در دوران احمدینژاد کشمکشها و تصفیههای درون وزارت و شایعات بیرون کشیدن اطلاعات محرمانه سران نظام، این وزارتخانه را با بحران مواجه کرد،روحانی #چپهای_امنیتی را بازگرداند و بار دیگر وزارت اطلاعات حیات خلوت چپها شد آنسان که نه #سعید_حجاریان بازگشت حتی #مصطفی_کاظمی نیز به این وزارتخانه بازگشت، دهه سوم نیز باز دهه جولان چپها در نظام امنیتی جمهوری اسلامی شد.
با وقوع #قتلهای_زنجیره_ای اطلاعاتیهای چپ دوگانه سوز در حالی که خود در وزارت اطلاعات در مظان اتهام بودند با روی دیگر و پوشش عیان خود در #روزنامه_های_زنجیره_ای در مقام مدعی برآمدند!
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
دیوان عالی کشور با پذیرش ایرادات وکیل خانواده #داریوش_مهرجویی، پرونده قتل این کارگردان و همسرش #وحیده_محمدیفر را جهت رفع ایرادات به دادسرای فردیس ارجاع داد. روزنامه اعتماد روز شنبه ۲۳ تیر به نقل از وکیل خانواده مهرجویی نوشته که ایرادات وارده «احتمال وجود…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به دنبال اظهار نظر برادر همسر مهرجویی و وکیل این خانواده و همچنین ارجاع مجدد پرونده از سوی دیوان به دادسرای استان البرز مروری داریم بر همه آنچه که از لحظه اعلام قتل این دو هنرمند در رسانهها و افکار عمومی گذشته است:
۲۲ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۳۰ پلیس استان البرز از کشف جسد داریوش مهرجویی، کارگردان برجسته سینمای ایران و همسرش در ویلای شخصی او در کرج گذشته خبر داد.
رسانههای دولتی ایران در پی برخی گزارشها درباره قتل مهرجویی و همسرش نوشتهاند پلیس تحقیقات در این زمینه را آغاز کرده است.
قتل داریوش مهرجویی و همسرش در باغ ویلای شخصی در شهرک زیبادشت منطقه فرخ آباد در شهرستان فردیس رخ داد.
مجری صداوسیما، در برنامهای تلویزیونی ساعت ۲۳ برای اولین بار از قتل مشکوک داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر خبر داد و آن را «فوت همراه با یک اتفاق تلخ» اعلام کرد و گفت امیدوار است خبرهای خوبی از راه برسد تا «کامی که تلخ شده دوباره با نرمی و آرامش و ملاطفت همراه شود.»
این قتلها به شیوه قتلهای زنجیرهای و با چاقو و بصورت بریدن سر وضربات متعدد چاقو و در حوالی ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه الی ۲۲ امشب اتفاق افتاده است.
برخی منابع خبری هم از پیدا شدن جسد هر دوی آنها در بیابانهای کرج خبر دادهاند اما پلیس مدعی است پیکرشان در منزلشان پیدا شده است.
از همان ساعات اولیه در شبکههای اجتماعی و رسانههای داخلی و خارجی همه بر مشکوک بودن و امنیتی بودن قتل #داریوش_مهرجویی و همسرش #وحیده_محمدی_فر اصرار وتاکید داشتند.
#قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
۲۲ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۳۰ پلیس استان البرز از کشف جسد داریوش مهرجویی، کارگردان برجسته سینمای ایران و همسرش در ویلای شخصی او در کرج گذشته خبر داد.
رسانههای دولتی ایران در پی برخی گزارشها درباره قتل مهرجویی و همسرش نوشتهاند پلیس تحقیقات در این زمینه را آغاز کرده است.
قتل داریوش مهرجویی و همسرش در باغ ویلای شخصی در شهرک زیبادشت منطقه فرخ آباد در شهرستان فردیس رخ داد.
مجری صداوسیما، در برنامهای تلویزیونی ساعت ۲۳ برای اولین بار از قتل مشکوک داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر خبر داد و آن را «فوت همراه با یک اتفاق تلخ» اعلام کرد و گفت امیدوار است خبرهای خوبی از راه برسد تا «کامی که تلخ شده دوباره با نرمی و آرامش و ملاطفت همراه شود.»
این قتلها به شیوه قتلهای زنجیرهای و با چاقو و بصورت بریدن سر وضربات متعدد چاقو و در حوالی ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه الی ۲۲ امشب اتفاق افتاده است.
برخی منابع خبری هم از پیدا شدن جسد هر دوی آنها در بیابانهای کرج خبر دادهاند اما پلیس مدعی است پیکرشان در منزلشان پیدا شده است.
از همان ساعات اولیه در شبکههای اجتماعی و رسانههای داخلی و خارجی همه بر مشکوک بودن و امنیتی بودن قتل #داریوش_مهرجویی و همسرش #وحیده_محمدی_فر اصرار وتاکید داشتند.
#قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
به دنبال اظهار نظر برادر همسر مهرجویی و وکیل این خانواده و همچنین ارجاع مجدد پرونده از سوی دیوان به دادسرای استان البرز مروری داریم بر همه آنچه که از لحظه اعلام قتل این دو هنرمند در رسانهها و افکار عمومی گذشته است: ۲۲ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۳۰ پلیس استان البرز…
با شدت گرفتن شایعات و سکوت نهادهای قضایی و امنیتی و عدم ارائه توضیحی مناسب و قانع کننده نسبت به قتل مشکوک داریوش مهرجویی و همسرش ، قوه قضائیه بجای ارائه توضیحات مکفی اقدام به تهدید رسانهها و افکار عمومی کرد:
سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی ضمن اشاره به تشکیل پرونده برای چند رسانه در موضوع قتل داریوش مهرجویی و همسرش، با تاکید بر نقش انحصاری قوه قضاییه در اطلاعرسانی درباره این پرونده، تهدید کرد در صورت تکرار «شایعهسازی» برخوردها ادامه خواهد داشت.
مسعود ستایشی روز سهشنبه، دوم آبان ۱۴۰۲ ، در نشست خبری هفتگی خود خبر داد که علیه افراد یا رسانههایی به دلیل اظهارنظر درباره پرونده قتل #داریوش_مهرجویی و #وحیده_محمدی_فر تشکیل پرونده داده شده است.
ستایشی این افراد را به «شایعهسازی» متهم کرد و گفت: «قوه قضاییه نسبت به افراد و برخی رسانههای شایعهساز وارد شده است و ضمن ارائه هشدارهای لازم برای تشکیل پرونده برای برخی از آنها اقدام کرد.»
پیشتر دادستان عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده بود علیه خبرگزاری رکنا به دلیل انتشار خبری مبنی بر «نقش باجناق مهرجویی در قتل او» پروندهای تشکیل شده است.
همچنین سخنگوی #قوه_قضاییه در نشست خبری خود به کسانی اشاره کرد که این قتلها را شبیه #قتلهای_زنجیره_ای روشنفکران و مخالفان جمهوری اسلامی دانستهاند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی ضمن اشاره به تشکیل پرونده برای چند رسانه در موضوع قتل داریوش مهرجویی و همسرش، با تاکید بر نقش انحصاری قوه قضاییه در اطلاعرسانی درباره این پرونده، تهدید کرد در صورت تکرار «شایعهسازی» برخوردها ادامه خواهد داشت.
مسعود ستایشی روز سهشنبه، دوم آبان ۱۴۰۲ ، در نشست خبری هفتگی خود خبر داد که علیه افراد یا رسانههایی به دلیل اظهارنظر درباره پرونده قتل #داریوش_مهرجویی و #وحیده_محمدی_فر تشکیل پرونده داده شده است.
ستایشی این افراد را به «شایعهسازی» متهم کرد و گفت: «قوه قضاییه نسبت به افراد و برخی رسانههای شایعهساز وارد شده است و ضمن ارائه هشدارهای لازم برای تشکیل پرونده برای برخی از آنها اقدام کرد.»
پیشتر دادستان عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده بود علیه خبرگزاری رکنا به دلیل انتشار خبری مبنی بر «نقش باجناق مهرجویی در قتل او» پروندهای تشکیل شده است.
همچنین سخنگوی #قوه_قضاییه در نشست خبری خود به کسانی اشاره کرد که این قتلها را شبیه #قتلهای_زنجیره_ای روشنفکران و مخالفان جمهوری اسلامی دانستهاند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
به دنبال اظهار نظر وکیل خانواده مهرجویی و دخترش و همچنین خبرنگاران رسانهها درباره وجود دوربینهای بسیاری در شهرک محل قتل مهرجویی و همسرش و اینکه این شهرک امنیت بسیار زیادی دارد و دارای گیت بازرسی و ورودی نیز هست و چند مقام سیاسی و امنیتی جمهوری ایلامی هم…
روزنامه جمهوری اسلامی اولین روزنامه نزدیک به قدرت بود که از نیروهای امنیتی خواست تا اگر دخالتی در قتل مهرجویی داشتند شفاف اعلام کنند:
مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در واکنش به قتل #داریوش_مهرجویی و همسرش نوشت: «اگر بررسیها به واقعیت تلخی از قبیل ارتکاب این جرم توسط باندهای امنیتی یا توطئهگر داخلی منتهی شد، مبادا ملاحظهای صورت بگیرد و با توسل به توجیهات از اعلام اسامی و برخورد با آن باندها خودداری شود.»
این اولین اشاره غیر مستقیم به #قتلهای_زنجیره_ای و حضور پرسنل امنیتی وزارت اطلاعات در آن قتلها ومقایسهاش با فتل مهرجوییها در یک نشریه داخلی و نزدیک به حکومت است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در واکنش به قتل #داریوش_مهرجویی و همسرش نوشت: «اگر بررسیها به واقعیت تلخی از قبیل ارتکاب این جرم توسط باندهای امنیتی یا توطئهگر داخلی منتهی شد، مبادا ملاحظهای صورت بگیرد و با توسل به توجیهات از اعلام اسامی و برخورد با آن باندها خودداری شود.»
این اولین اشاره غیر مستقیم به #قتلهای_زنجیره_ای و حضور پرسنل امنیتی وزارت اطلاعات در آن قتلها ومقایسهاش با فتل مهرجوییها در یک نشریه داخلی و نزدیک به حکومت است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
با بازداشت دیگر متهمان پلیس باردیگر با بازسازی صحنه جرم نه تنها به سئوالات افکار عمومی جواب نداد بلکه بر شبهات افزود: نیروی انتظامی و قوه قضائیه معتقد است قاتل و همدستان در قتل #داریوش_مهرجویی و همسرش #وحیده_محمدی_فر را شناسایی و بازداشت کرده است و امروز…
ناصر زرافشان، وکیل خانوادههای قتلهای زنجیرهای: قتل مهرجویی و همسرش، از نظر ظاهری و فیزیکی مشابه قتل داریوش و پروانه فروهر است
قاتلان به دنبال یک کار پر سر و صدا بودهاند، نسبت به بیست سال گذشته امکان دادرسی عادلانه کمتر شده است.
ناصر زرافشان، وکیل خانوادههای #قتلهای_زنجیره_ای دهه ۷۰ درباره شباهت قتل مهرجویی و همسرش به قتلهای زنجیرهای دهه ۷۰ گفت:قتل داریوش مهرجویی و همسرش از نظر ظاهری و فیزیکی مشابه قتل داریوش و پروانه فروهر است. اما فرد یا افرادی که این کار را انجام دادهاند، به جای رسیدن به هدف پلید خودش که کشتن انسانی مثل مهرجویی بوده، به دنبال یک حرکت ضربهدار و سنگین بوده است. اگر این جریان از صورت یک قتل فردی بیرون بیاید و کسانی که صاحب نفوذ هستند، مرتکب این قتل شده باشند طبعا به فکر امحاء آثار جرم و سنگاندازی و مانعتراشی در راه تحقیق هم هستند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
قاتلان به دنبال یک کار پر سر و صدا بودهاند، نسبت به بیست سال گذشته امکان دادرسی عادلانه کمتر شده است.
ناصر زرافشان، وکیل خانوادههای #قتلهای_زنجیره_ای دهه ۷۰ درباره شباهت قتل مهرجویی و همسرش به قتلهای زنجیرهای دهه ۷۰ گفت:قتل داریوش مهرجویی و همسرش از نظر ظاهری و فیزیکی مشابه قتل داریوش و پروانه فروهر است. اما فرد یا افرادی که این کار را انجام دادهاند، به جای رسیدن به هدف پلید خودش که کشتن انسانی مثل مهرجویی بوده، به دنبال یک حرکت ضربهدار و سنگین بوده است. اگر این جریان از صورت یک قتل فردی بیرون بیاید و کسانی که صاحب نفوذ هستند، مرتکب این قتل شده باشند طبعا به فکر امحاء آثار جرم و سنگاندازی و مانعتراشی در راه تحقیق هم هستند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
در مراسم تشییع #داریوش_مهرجویی و #وحیده_محمدی_فر که هم مان با حمله تروریستی حماس به اسرائیل بود، مرضیه برومند ، اعلام کرد حکومت اگر با هنرمندان خوب باشد آنها حتی با اسرائیل هم میجنگند، این حرف با شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» حاضران رو به شد و…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#گزارش_ویژه / شباهت قتل داریوش مهرجویی و همسرش، با قتل داریوش و پروانه فروهر، قربانیان قتلهای زنجیرهای، احتمال تکرار قتلی حکومتی را تقویت کرده. سخنگوی نیروی انتظامی مدعی شده همه دوربینهای مداربسته شهرک محل وقوع قتل خراب بودهاند.آیا آنها قربانی قتل حکومتی شدهاند؟
#داریوش_مهرجویی #وحیده_محمدی_فر #قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#داریوش_مهرجویی #وحیده_محمدی_فر #قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
کم کم از شایعات و نقل قولهای غیر رسمی ارتباط قتل مهرجوییها و حذف سیاسی آنها به سخنان مسئولهای امنیتی نیز رسید:
حسامالدین آشنا، داماد وزیر اطلاعات و معاون وقت وزارت اطلاعات در دوره وقوع #قتلهای_زنجیره_ای با اشاره به قتل مشکوک #داریوش_مهرجویی و همسرش، #وحیده_محمدی_فر ، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «در فقره مرگ، قتل یا ترور آقای مهرجویی و خانم محمدیفر، نباید از هیچیک از احتمالات داخلی و خارجی غافل شد.»
رضا سیف الهی اولین فرمانده #نیروی_انتظامی و اولین دبیر #شورای_عالی_امنیت_ملی در یادداشت کوتاهی درباره قتل #داریوش_مهرجویی وهمسرش #وحیده_محمدی_فر در روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است«تقارن ایام و شباهت در نحوه قتل و همچنین دلایل جغرافیایی و محیطی» همه دال بر این است که نباید فرضیه قتلهای محفلی و یا حتی امنیتی خودسرانه را مشابه با آنچه که در #قتلهای_زنجیره_ای انجام گرفته از نظر دور دانست که اتفاقا فرضیه محتمل و پر رنگی هم هست.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
حسامالدین آشنا، داماد وزیر اطلاعات و معاون وقت وزارت اطلاعات در دوره وقوع #قتلهای_زنجیره_ای با اشاره به قتل مشکوک #داریوش_مهرجویی و همسرش، #وحیده_محمدی_فر ، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «در فقره مرگ، قتل یا ترور آقای مهرجویی و خانم محمدیفر، نباید از هیچیک از احتمالات داخلی و خارجی غافل شد.»
رضا سیف الهی اولین فرمانده #نیروی_انتظامی و اولین دبیر #شورای_عالی_امنیت_ملی در یادداشت کوتاهی درباره قتل #داریوش_مهرجویی وهمسرش #وحیده_محمدی_فر در روزنامه جمهوری اسلامی نوشته است«تقارن ایام و شباهت در نحوه قتل و همچنین دلایل جغرافیایی و محیطی» همه دال بر این است که نباید فرضیه قتلهای محفلی و یا حتی امنیتی خودسرانه را مشابه با آنچه که در #قتلهای_زنجیره_ای انجام گرفته از نظر دور دانست که اتفاقا فرضیه محتمل و پر رنگی هم هست.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
با دیدن این فیلمهای کوتاه و البته ناقص ، و مواضع تند #داریوش_مهرجویی در ماههای اخیر در آنها درباره جمهوری اسلامی؛ با توجه به اینکه بنا به گفتهی سازنده فیلم (حسن صلحجو) قرار بوده یکی دو ماه دیگر فیلم کامل به نمایش درآید؛ و با توجه به تاکید نیروی…
اما مهمترین واکنش به این قتلها و اشاره به امنیتی بودن این قتلها را موسوی خوئینیها یکی از قدیمیترینمقامهای امنیتی جمهوری اسلامی داشته است:
محمد موسوی خوئینیها دبیر کل مجمع روحانیون مبارز و مدیر مسئول سابق #روزنامه_سلام همزمان با تشییع پیکر و خاکسپاری #داریوش_مهرجویی و #وحیده_محمدی_فر در مسجد صدرای تهران در جلسات ماهانه جوانان اصلاح طلب بدون آنکه اشارهای به نام مهرجویی ها نماید از شدت گرفتن «سلفی گری» و تندرویی های مذهبی و امنیتی در بدنه جمهوری اسلامی و میان هواداران افراطی جمهوری اسلامی که وی از آنها به عنوان«خشکه مقدس» و «خشک مغز» نام برده، یاد کرد و گفت: « با روایات جعلی و بی اساس و تحریف شده و بعضا اسرائیلات وحتی با رمل و اسطرلاب آدم میکشند و خون میریزند و قربانی میکنند،که چه؟ که حکومت حفظ شود»
اشاره #محمد_موسوی_خوئینی_ها به روایتی است که درباره آخرین کسوف ماه و شب ۲۸ ربیع الاول است که گفته میشود در بعضی روایات آمده اگر زوجی قربانی شوند حکومت و حاکم تا سال بعد در امان خواهد بود.
مهرجویی ها نیز درست در چنین شبی کشته شدهاند.
#موسوی_خوئینی_ها فردی است که پیش از اعلام رسمی حکومت در دست داشتن نیروهای وزارت اطلاعات در #قتلهای_زنجیره_ای در روزنامه سلام آن را اعلام کرد و به نوعی حکومت را تحت فشار قرار داد تا قبول مسئولیت کند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
محمد موسوی خوئینیها دبیر کل مجمع روحانیون مبارز و مدیر مسئول سابق #روزنامه_سلام همزمان با تشییع پیکر و خاکسپاری #داریوش_مهرجویی و #وحیده_محمدی_فر در مسجد صدرای تهران در جلسات ماهانه جوانان اصلاح طلب بدون آنکه اشارهای به نام مهرجویی ها نماید از شدت گرفتن «سلفی گری» و تندرویی های مذهبی و امنیتی در بدنه جمهوری اسلامی و میان هواداران افراطی جمهوری اسلامی که وی از آنها به عنوان«خشکه مقدس» و «خشک مغز» نام برده، یاد کرد و گفت: « با روایات جعلی و بی اساس و تحریف شده و بعضا اسرائیلات وحتی با رمل و اسطرلاب آدم میکشند و خون میریزند و قربانی میکنند،که چه؟ که حکومت حفظ شود»
اشاره #محمد_موسوی_خوئینی_ها به روایتی است که درباره آخرین کسوف ماه و شب ۲۸ ربیع الاول است که گفته میشود در بعضی روایات آمده اگر زوجی قربانی شوند حکومت و حاکم تا سال بعد در امان خواهد بود.
مهرجویی ها نیز درست در چنین شبی کشته شدهاند.
#موسوی_خوئینی_ها فردی است که پیش از اعلام رسمی حکومت در دست داشتن نیروهای وزارت اطلاعات در #قتلهای_زنجیره_ای در روزنامه سلام آن را اعلام کرد و به نوعی حکومت را تحت فشار قرار داد تا قبول مسئولیت کند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
#گزارش_ویژه / شباهت قتل داریوش مهرجویی و همسرش، با قتل داریوش و پروانه فروهر، قربانیان قتلهای زنجیرهای، احتمال تکرار قتلی حکومتی را تقویت کرده. سخنگوی نیروی انتظامی مدعی شده همه دوربینهای مداربسته شهرک محل وقوع قتل خراب بودهاند.آیا آنها قربانی قتل حکومتی…
روزنامه اعتماد از برگزاری دوباره دادگاه قتل داریوش مهرجویی، کارگردان سینما و همسرش وحیده محمدیفر، فیلمنامه نویس، در روزهای شنبه و یکشنبه، ۲۴ و ۲۵ شهریور، به منظور رفع ابهامات پرونده خبر داد.
این دادگاه پس از آن برگزار میشود که دیوان عالی کشور در تیر ماه سال جاری، ایرادات وکیل خانواده مهرجویی به پرونده قتل این دو چهره سینمایی را پذیرفت و با رد ونقض تمامی احکام صادره در دادگاههای بدوی و تجدید نظر استان حکم به برگزاری مجدد دادگاه بدوی داده است.
بامداد یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲ ، رسانهها در ایران از قتل داریوش مهرجویی ۸۴ ساله و همسرش، وحیده محمدیفر ۵۴ ساله در ویلای شخصی آنها در منطقه زیبا دشت در شهرستان فردیس از توابع استان البرز در نزدیکی پایتخت ایران خبر دادند.
در پی قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر، که با ابهامات بسیاری در جزییات و انگیزهها روبهرو است، بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی آن را مشابه «قتلهای زنجیرهای» دانستند. مقایسهای که با واکنشهای بسیاری میان رسانههای حکومتی روبهرو شد و ارگان مطبوعاتی دولت جمهوری اسلامی از چنین تشبیهی انتقاد کرد.
روزنامه «ایران»، رسانه رسمی دولت جمهوری اسلامی، بیست و چهارم مهر ۱۴۰۲ مدعی شد که قتل داریوش مهرجویی و همسرش «هیچ شباهتی» با کشتار حکومتی نویسندگان و هنرمندان در دهه ۷۰ خورشیدی که با عنوان «قتلهای زنجیرهای» شناخته میشود، ندارد.
هر چند در نقطه مقابل، روزنامه «کیهان» که زیر نظر نماینده مستقیم علی خامنهای اداره میشود، ادعا دارد قتل مهرجویی و همسرش با «یکی از کشتهشدگان قتلهای زنجیرهای سال ۷۷» به نام مجید شریف، شباهتهایی دارد.
کانون نویسندگان ایران در اطلاعیه خود با اشاره به اینکه آثار داریوش مهرجویی ش در طول دهه ها، در حکومت های گذشته گرفتار سانسور میشدند، آمده است: از داریوش مهرجویی آثار متعددی نیز منتشر شده است که رمانهای «در خرابات مغان» و «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» و ترجمههای «بعد زیباشناختی» اثر هربرت مارکوزه و «جهان هولوگرافیک» از آن جمله هستند.
#داریوش_مهرجویی #وحیده_محمدی_فر #قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
این دادگاه پس از آن برگزار میشود که دیوان عالی کشور در تیر ماه سال جاری، ایرادات وکیل خانواده مهرجویی به پرونده قتل این دو چهره سینمایی را پذیرفت و با رد ونقض تمامی احکام صادره در دادگاههای بدوی و تجدید نظر استان حکم به برگزاری مجدد دادگاه بدوی داده است.
بامداد یکشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۲ ، رسانهها در ایران از قتل داریوش مهرجویی ۸۴ ساله و همسرش، وحیده محمدیفر ۵۴ ساله در ویلای شخصی آنها در منطقه زیبا دشت در شهرستان فردیس از توابع استان البرز در نزدیکی پایتخت ایران خبر دادند.
در پی قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر، که با ابهامات بسیاری در جزییات و انگیزهها روبهرو است، بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی آن را مشابه «قتلهای زنجیرهای» دانستند. مقایسهای که با واکنشهای بسیاری میان رسانههای حکومتی روبهرو شد و ارگان مطبوعاتی دولت جمهوری اسلامی از چنین تشبیهی انتقاد کرد.
روزنامه «ایران»، رسانه رسمی دولت جمهوری اسلامی، بیست و چهارم مهر ۱۴۰۲ مدعی شد که قتل داریوش مهرجویی و همسرش «هیچ شباهتی» با کشتار حکومتی نویسندگان و هنرمندان در دهه ۷۰ خورشیدی که با عنوان «قتلهای زنجیرهای» شناخته میشود، ندارد.
هر چند در نقطه مقابل، روزنامه «کیهان» که زیر نظر نماینده مستقیم علی خامنهای اداره میشود، ادعا دارد قتل مهرجویی و همسرش با «یکی از کشتهشدگان قتلهای زنجیرهای سال ۷۷» به نام مجید شریف، شباهتهایی دارد.
کانون نویسندگان ایران در اطلاعیه خود با اشاره به اینکه آثار داریوش مهرجویی ش در طول دهه ها، در حکومت های گذشته گرفتار سانسور میشدند، آمده است: از داریوش مهرجویی آثار متعددی نیز منتشر شده است که رمانهای «در خرابات مغان» و «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» و ترجمههای «بعد زیباشناختی» اثر هربرت مارکوزه و «جهان هولوگرافیک» از آن جمله هستند.
#داریوش_مهرجویی #وحیده_محمدی_فر #قتلهای_زنجیره_ای
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Forwarded from ایران بریفینگ
حمید پورحاجی زاده ، شاعر و دبیر ادبیات کرمانی، متخلص به «سحر» بود که از قربانیان سلسله قتلهای سیاسی موسوم به قتلهای زنجیرهای بود. وی در آخرین روز شهریور ماه سال ۱۳۷۷ به همراه پسر ۹ سالهاش «کارون» با ۴۳ ضربه چاقو قطعه قطعه شدند.
پزشک قانونی تعداد ضربههای دشنه فرورفته در سینه حمید را ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود… آ ثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست، بنا به نظر پزشک قانونی با هر ضربه کارد حمید تیغه چاقو را میگرفته و قاتل میکشیده و برای باری دیگر فرو میکرده است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق شقاوت! …کسانی که در غسالخانه حضور داشتهاند یا جسد کارون را دیدهاند از جای آثار نیش چاقو بر روی گوش، صورت و پشت کارون گفتهاند که باید این آثار قبل از پارهپاره کردن سینه، قلب و شکم کارون روی داده باشد. بعضی نیز که به دقت به صورت کارون نگاه کردهاند به قول روستاییهای ما حالت «گرگ پدمک» را در چهره کارون دیدهاند. اصطلاح «گرگ پدمک» در خصوص روبرو شدن گوسفند با گرگ به کار میرود، در این حالت وقتی که گوسفندی به ناگهان گرگ را در مقابل خود میبیند چشمهایش از حدقه میزند بیرون و هرگونه توان و حرکتی از گوسفند سلب میشود، در برابر گرگ میایستد و گرگ راحت او را میدرد»
ارس حاجیزاده قتل #حمید_حاجی_زاده را شرح میدهد: «دندونای بابامُ شکستهبودن، فکر کنم با چوب. استخونای انگشتاش معلوم بود، انگشتای دست راستشُ قطع کرده بودن، بدنش سوراخ سوراخ بود. طناب انداخته بودن دور گردنش، از طناب رخت خونهٔ خودمان بریده بودن. غیر استکان بابام سه تا استکان نعلبکی توی سینی بود.» فرخنده حاجیزاده دربارهٔ پرونده برادر و برادرزادهاش میگوید: «تمام این سالها پیگیریهای ما ادامه داشت، همه جا رفتیم، هر کاری هم توانستیم کردیم، از طرفی هم از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بودیم و احضار و بازجوئی میشدیم در نهایت هم که گفتند یک اشتباه ساده بوده؛ یعنی با ضربات چاقو برادر و برادرزادهام را سلاخی کردند و گفتند اشتباه ساده بوده. چند سال پیش هم در آستانهٔ بازنشستگی من، مرا مجبور کردند بنویسم که در قتل برادرم آنها مقصر نبودهاند».
#قتلهای_زنجیره_ای #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
پزشک قانونی تعداد ضربههای دشنه فرورفته در سینه حمید را ۲۷ از زیر گلو تا زیر ناف و ضربهٔ وارده به سینه کارون را بالغ بر ده ضربه دانسته بود… آ ثار ضربه سخت و مشت در سر و صورت، پارگی قلب و ریه و دستگاه گوارش، بریده شدن انگشتان دست راست حمید تا روی پوست، بنا به نظر پزشک قانونی با هر ضربه کارد حمید تیغه چاقو را میگرفته و قاتل میکشیده و برای باری دیگر فرو میکرده است که منجر به این گردیده که کف دست بشود پر از شیارهای عمیق شقاوت! …کسانی که در غسالخانه حضور داشتهاند یا جسد کارون را دیدهاند از جای آثار نیش چاقو بر روی گوش، صورت و پشت کارون گفتهاند که باید این آثار قبل از پارهپاره کردن سینه، قلب و شکم کارون روی داده باشد. بعضی نیز که به دقت به صورت کارون نگاه کردهاند به قول روستاییهای ما حالت «گرگ پدمک» را در چهره کارون دیدهاند. اصطلاح «گرگ پدمک» در خصوص روبرو شدن گوسفند با گرگ به کار میرود، در این حالت وقتی که گوسفندی به ناگهان گرگ را در مقابل خود میبیند چشمهایش از حدقه میزند بیرون و هرگونه توان و حرکتی از گوسفند سلب میشود، در برابر گرگ میایستد و گرگ راحت او را میدرد»
ارس حاجیزاده قتل #حمید_حاجی_زاده را شرح میدهد: «دندونای بابامُ شکستهبودن، فکر کنم با چوب. استخونای انگشتاش معلوم بود، انگشتای دست راستشُ قطع کرده بودن، بدنش سوراخ سوراخ بود. طناب انداخته بودن دور گردنش، از طناب رخت خونهٔ خودمان بریده بودن. غیر استکان بابام سه تا استکان نعلبکی توی سینی بود.» فرخنده حاجیزاده دربارهٔ پرونده برادر و برادرزادهاش میگوید: «تمام این سالها پیگیریهای ما ادامه داشت، همه جا رفتیم، هر کاری هم توانستیم کردیم، از طرفی هم از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بودیم و احضار و بازجوئی میشدیم در نهایت هم که گفتند یک اشتباه ساده بوده؛ یعنی با ضربات چاقو برادر و برادرزادهام را سلاخی کردند و گفتند اشتباه ساده بوده. چند سال پیش هم در آستانهٔ بازنشستگی من، مرا مجبور کردند بنویسم که در قتل برادرم آنها مقصر نبودهاند».
#قتلهای_زنجیره_ای #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
کارون نیمهشب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ در کنار پدرش با ضربات چاقو در خانهاش در کرمان به قتل رسید. نصیب پدر از تیزی چاقوها ۲۷ ضربه بود و نصیب پسر ۱۰ ضربه. وزارت اطلاعات مسئولیت قتل آنها را که در پروژهٔ قتلهای زنجیرهای انجام شد بهصورت رسمی نپذیرفت، همچنانکه قتل دهها دگراندیش و نویسنده و مترجم دیگر را برعهده نگرفت که در آن دوره به قتل رسیدند.
مادر #کارون_حاجی_زاده از آن شب میگوید:«من خسته بودم، رفتم اتاق روبهرو که سه متر با اتاق آقای حاجیزاده فاصله داشت، خوابیدم. آقای حاجیزاده عادت داشت تا بچهها برگردند، نمیخوابید و تا ساعت سه، سهونیم هم مطالعه میکرد. به این دلیل من رفتم اتاق دیگر خوابیدم. من خوابم برد و بچه فامیل را هم که سن و سال کارون بود، پدرش آمده و برده بود. اروند و ارس ساعت دو و نیم برگشته بودند. در میزنند، کسی باز نمیکند. اروند میگوید از بالای در رفتم و در را باز کردم. رفته بودند اتاق پدرشان و دیده بودند که چراغ خاموش است و کنتور را بالا زده بودند. اصلاً در خانه ما برق نبود. از تیر برق بیرون کمی نور میافتاد.
ارس فکر میکند من هم مردهام، کشتهاند. رختخواب را کنار میزند و حالا با چه شکلی، با پا زد، با دست زد، مرا بیدار کرد. وقتی مرا بیدار کرد، گفت بابا مرده. من با ذهنیتی که از مرگ برادرم داشتم، وارد اتاق شدم دیدم سر آقای حاجیزاده طرف پنجره بود و پاهایش طرفِ در بود که من داخل رفتم. پایش را گرفتم. گرم بود. گفتم ارس، بابات سکته کرده. فکر کردم سکته کرده افتاده سرش خورده به پنجره، چون سرش طرف پنجره بود. فکر کردم خون روی صورتش برای همین است. ارس گفت کارون را هم کشتند.
یک لحظه نگاه کردم دیدم وحشتناک کارون را کشته بودند. دهانش پر از مو بود و خون. چشمانش باز بود. دستانش هم پر از مو بود، پر از خون بود. دیگر نتوانستم بایستم. آمدم بیرون و فقط جیغ میزدم و کارون را صدا میزدم. نتوانستم تحمل کنم که دوباره برگردم توی اتاق. کفش کارون را دم در دیدم. کفش کارون را بو میکردم. خودش در فاصله کوتاهی با من بود، ولی من کفشش را بو میکردم.
وقتی آقای پوررضا قلی آمد توی اتاقی که من خوابیده بودم، نمیدانم پنبه بود یا دستمال کاغذی، از روی تشک برداشت گفت این چیست؟ گفتم نمیدانم. اصلاً گیج بودم. دیدم همین آقای پوررضا قلی نشسته، دارد گریه میکند. فکر کردم قاتل است و او را گرفتهاند. طرف او حمله بردم و گفتم چرا بچه خوشگل مرا کشتی؟ گفت من قاتل نیستم، پوررضا قلی هستم. باز هم نمیشناختم. یک آقایی گفت رئیس آگاهی است.
#قتلهای_زنجیره_ای #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
مادر #کارون_حاجی_زاده از آن شب میگوید:«من خسته بودم، رفتم اتاق روبهرو که سه متر با اتاق آقای حاجیزاده فاصله داشت، خوابیدم. آقای حاجیزاده عادت داشت تا بچهها برگردند، نمیخوابید و تا ساعت سه، سهونیم هم مطالعه میکرد. به این دلیل من رفتم اتاق دیگر خوابیدم. من خوابم برد و بچه فامیل را هم که سن و سال کارون بود، پدرش آمده و برده بود. اروند و ارس ساعت دو و نیم برگشته بودند. در میزنند، کسی باز نمیکند. اروند میگوید از بالای در رفتم و در را باز کردم. رفته بودند اتاق پدرشان و دیده بودند که چراغ خاموش است و کنتور را بالا زده بودند. اصلاً در خانه ما برق نبود. از تیر برق بیرون کمی نور میافتاد.
ارس فکر میکند من هم مردهام، کشتهاند. رختخواب را کنار میزند و حالا با چه شکلی، با پا زد، با دست زد، مرا بیدار کرد. وقتی مرا بیدار کرد، گفت بابا مرده. من با ذهنیتی که از مرگ برادرم داشتم، وارد اتاق شدم دیدم سر آقای حاجیزاده طرف پنجره بود و پاهایش طرفِ در بود که من داخل رفتم. پایش را گرفتم. گرم بود. گفتم ارس، بابات سکته کرده. فکر کردم سکته کرده افتاده سرش خورده به پنجره، چون سرش طرف پنجره بود. فکر کردم خون روی صورتش برای همین است. ارس گفت کارون را هم کشتند.
یک لحظه نگاه کردم دیدم وحشتناک کارون را کشته بودند. دهانش پر از مو بود و خون. چشمانش باز بود. دستانش هم پر از مو بود، پر از خون بود. دیگر نتوانستم بایستم. آمدم بیرون و فقط جیغ میزدم و کارون را صدا میزدم. نتوانستم تحمل کنم که دوباره برگردم توی اتاق. کفش کارون را دم در دیدم. کفش کارون را بو میکردم. خودش در فاصله کوتاهی با من بود، ولی من کفشش را بو میکردم.
وقتی آقای پوررضا قلی آمد توی اتاقی که من خوابیده بودم، نمیدانم پنبه بود یا دستمال کاغذی، از روی تشک برداشت گفت این چیست؟ گفتم نمیدانم. اصلاً گیج بودم. دیدم همین آقای پوررضا قلی نشسته، دارد گریه میکند. فکر کردم قاتل است و او را گرفتهاند. طرف او حمله بردم و گفتم چرا بچه خوشگل مرا کشتی؟ گفت من قاتل نیستم، پوررضا قلی هستم. باز هم نمیشناختم. یک آقایی گفت رئیس آگاهی است.
#قتلهای_زنجیره_ای #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چهار سال از مفقود شدن دانیال یزدانی، مدیر یک شرکت دانشبنیان میگذرد.
پروندهای بیسرانجام که حتی بازداشت و اعتراف «افسر یکی از ارگانهای امنیتی نظامی» هم گره از این راز نگشود.
آن مامور اطلاعاتی که شواهد بسیاری علیهش بود وخانواده و دوستان دانیال آن را کشف کرده بودند نهایت اعتراف کرد او را به ویلای خود برده و پس از آنکه با «شلیک اتفاقی» از اسلحه سازمانیاش یزدانی را کشته، جسدش را تکه تکه کرده و هر تکهاش را در جایی از بیابانهای جاده قم انداخته است که حتی جای آنها را هم نمیداند.
در این چهار سال حتی نام و مشخصات قاتل دانیال یزدانی هم اعلام نشد و پرونده علیرغم اعتراف صریح قاتل همچنان در مرحله بازپرسی و تحقیق است و حتی به صدور حکم هم نرسیده است.
خبر مفقود شدن دانیال یزدانی، ۳۷ ساله، اولین بار در شبکههای اجتماعی از جمله توییتر توسط شماری از دوستان او از جمله چند نفر از فعالان اجتماعی و روزنامهنگاران منتشر شد.
سپس #روزنامه_همشهری تاریخ دقیق مفقود شدن او را ۱۹ آبان ماه اعلام کرده و آورد که پس از آنکه دانیال یزدانی به طرز مرموزی مفقود شده چند ماه بعد به قتل رسیده و هنوز مشخص نیست در آن چند ماه او کجا بوده است؟
اوآخرین بار به خانوادهاش گفته یکی از دوستانش او را برای دیداری دعوت کرده، خانواده دانیال یزدانی و ماموران آگاهی تهران به سراغ آن دوست رفتند و «منصور که افسر یکی از ارگانهای امنیتی نظامی است مدعی میشود که اطلاعی از سرنوشت دانیال ندارد و به همراه دانیال به ویلایش در دماوند رفتند و شب را آنجا ماندهاند و روز بعد به تهران بازگشتند و او در خیابانی حوالی میدان امامحسین تهران از اتومبیلش پیاده شده و دیگر او را ندیده است»
بنابراین گزارش، این افسر متهم به قتل به دلیل آنچه «نبود مدارک» عنوان شد آزاد شد اما پس از اصرار خانواده دانیال مبنی براینکه او حقیقت را کتمان میکند و حتما از سرنوشت پسرشان خبر دارد، او به عنوان «مظنون» پرونده بار دیگر به اداره آگاهی احضار میشود و این بار ماموران متوجه حرفهای ضد و نقیض او میشوند.
گفتنی است در همان ماهها در سال ۱۳۹۹ گزارشهایی متعددی از مفقود شدن چند جوان در مناطق مختلف ایران منتشر شده بود که اگر چه بازتاب گستردهای داشت اما هیچ کدام به سرانجام مشخصی نرسیده است؛ #سها_رضانژاد ، #معین_شریفی، #محسن_محروقی و #دانیال_یزدانی از جمله این افراد هستند.
خانواده دانیال هنوز نمیدانند چرا دانیال کشته شده و چرا دادگاه تاکنون علیرغم اعتراف صریح قاتل حکمی صادر نکرده است؟
#قتلهای_زنجیره_ای #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
پروندهای بیسرانجام که حتی بازداشت و اعتراف «افسر یکی از ارگانهای امنیتی نظامی» هم گره از این راز نگشود.
آن مامور اطلاعاتی که شواهد بسیاری علیهش بود وخانواده و دوستان دانیال آن را کشف کرده بودند نهایت اعتراف کرد او را به ویلای خود برده و پس از آنکه با «شلیک اتفاقی» از اسلحه سازمانیاش یزدانی را کشته، جسدش را تکه تکه کرده و هر تکهاش را در جایی از بیابانهای جاده قم انداخته است که حتی جای آنها را هم نمیداند.
در این چهار سال حتی نام و مشخصات قاتل دانیال یزدانی هم اعلام نشد و پرونده علیرغم اعتراف صریح قاتل همچنان در مرحله بازپرسی و تحقیق است و حتی به صدور حکم هم نرسیده است.
خبر مفقود شدن دانیال یزدانی، ۳۷ ساله، اولین بار در شبکههای اجتماعی از جمله توییتر توسط شماری از دوستان او از جمله چند نفر از فعالان اجتماعی و روزنامهنگاران منتشر شد.
سپس #روزنامه_همشهری تاریخ دقیق مفقود شدن او را ۱۹ آبان ماه اعلام کرده و آورد که پس از آنکه دانیال یزدانی به طرز مرموزی مفقود شده چند ماه بعد به قتل رسیده و هنوز مشخص نیست در آن چند ماه او کجا بوده است؟
اوآخرین بار به خانوادهاش گفته یکی از دوستانش او را برای دیداری دعوت کرده، خانواده دانیال یزدانی و ماموران آگاهی تهران به سراغ آن دوست رفتند و «منصور که افسر یکی از ارگانهای امنیتی نظامی است مدعی میشود که اطلاعی از سرنوشت دانیال ندارد و به همراه دانیال به ویلایش در دماوند رفتند و شب را آنجا ماندهاند و روز بعد به تهران بازگشتند و او در خیابانی حوالی میدان امامحسین تهران از اتومبیلش پیاده شده و دیگر او را ندیده است»
بنابراین گزارش، این افسر متهم به قتل به دلیل آنچه «نبود مدارک» عنوان شد آزاد شد اما پس از اصرار خانواده دانیال مبنی براینکه او حقیقت را کتمان میکند و حتما از سرنوشت پسرشان خبر دارد، او به عنوان «مظنون» پرونده بار دیگر به اداره آگاهی احضار میشود و این بار ماموران متوجه حرفهای ضد و نقیض او میشوند.
گفتنی است در همان ماهها در سال ۱۳۹۹ گزارشهایی متعددی از مفقود شدن چند جوان در مناطق مختلف ایران منتشر شده بود که اگر چه بازتاب گستردهای داشت اما هیچ کدام به سرانجام مشخصی نرسیده است؛ #سها_رضانژاد ، #معین_شریفی، #محسن_محروقی و #دانیال_یزدانی از جمله این افراد هستند.
خانواده دانیال هنوز نمیدانند چرا دانیال کشته شده و چرا دادگاه تاکنون علیرغم اعتراف صریح قاتل حکمی صادر نکرده است؟
#قتلهای_زنجیره_ای #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غلامرضا مکعیان مشهور به رضا ملک ، معاون تحقیق و بررسی #وزارت_اطلاعات در دوران ری شهری و علی فلاحیان بود که در پی #قتلهای_زنجیره_ای ، اقدام به افشای برخی مستندات نمود که در آن زمان به جزوه ۸۸ صفحه ای مشهور شد.
در پی آن افشاگری وی در اواخر سال ۱۳۷۸ به اتهام افشای اطلاعات محرمانه،اهانت به رهبر و نشر اکاذیب دستگیر و پی در پی برای او احکام دیگری صادر شد تا اینکه عاقبت در سال ۱۳۹۴ از زندان موقتا آزاد شد، ملک پس از آزادی نیز افشاگری های خود را ادامه داد تا در اردیبهشت ۱۳۹۶ مجددا بازداشت و از آن زمان تا ۱۳۹۹ نیز در زندان اوین به سر برده.
#رضا_ملک در این گفتگو به موضوع پرستوهای امنیتی پرداخته و اعلام میکند همسرش نیز یکی از قدیمی ترین پرستوهای وزارت اطلاعات بوده که #عباس_عراقچی وزیر خارجه فعلی و مقام امنیتی سابق او را برای ازدواج به او معرفی میکند و روح الله خمینی نیز خطبه عقدشان را می خواند اما او کمی بعد پی میبرد همسرش در وزارت اطلاعات شغلش چیست !
ملک میگوید : در بازجویی برای شکستن من، مقابل چشمانم دست در سینه او می کردند و او به من نگاه می کرد و میخندید!
#پرستوهای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
در پی آن افشاگری وی در اواخر سال ۱۳۷۸ به اتهام افشای اطلاعات محرمانه،اهانت به رهبر و نشر اکاذیب دستگیر و پی در پی برای او احکام دیگری صادر شد تا اینکه عاقبت در سال ۱۳۹۴ از زندان موقتا آزاد شد، ملک پس از آزادی نیز افشاگری های خود را ادامه داد تا در اردیبهشت ۱۳۹۶ مجددا بازداشت و از آن زمان تا ۱۳۹۹ نیز در زندان اوین به سر برده.
#رضا_ملک در این گفتگو به موضوع پرستوهای امنیتی پرداخته و اعلام میکند همسرش نیز یکی از قدیمی ترین پرستوهای وزارت اطلاعات بوده که #عباس_عراقچی وزیر خارجه فعلی و مقام امنیتی سابق او را برای ازدواج به او معرفی میکند و روح الله خمینی نیز خطبه عقدشان را می خواند اما او کمی بعد پی میبرد همسرش در وزارت اطلاعات شغلش چیست !
ملک میگوید : در بازجویی برای شکستن من، مقابل چشمانم دست در سینه او می کردند و او به من نگاه می کرد و میخندید!
#پرستوهای_وزارت_اطلاعات
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing