#امروز_در_تاریخ / امروز سالمرگ فردی است که در #زندان_اوین روحخود را به #اسدالله_لاجوردی فروخت و اگر چه خود در #نظام_پهلوی به وزارت رسیده بود اما در جمهوری اسلامی بدل به یک جنایتکار شد.
سید شجاعالدین شیخالاسلام زاده، از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ در کابینه هویدا وزیر رفاه اجتماعی بود.
وی در بهمن ۱۳۵۴ «وزیر بهداری و بهزیستی» (نتیجه ادغام وزارتخانههای رفاه اجتماعی و بهداری که پیشنهاد خود وی بود) شد.
در کابینه آموزگار هم سمت وزارت بهداری و بهزیستی را حفظ کرد.
وی پس از انقلاب مدتی زندانی شد و در دوران زندان خود پزشک زندان اوین بود و به همکاری با اسدالله لاجوردی در احیای مبارزانی که با خوردن سیانور قصد داشتند اطلاعات خود را حفظ کنند پرداخت و همدست شکنجهگران شد و سپس مورد عفو قرار گرفت او اما پس از عفو نیز همچنان در زندان اوین مشغول به کار شد.
او تا پایان ریاست لاجوردی در #سازمان_زندان_ها در زندان اوین و #زندان_رجایی_شهر کرج ریاست بهداری این زندانها را بر عهده داشت.
محمدیگیلانی در دیدار با همسر شیخالاسلامزاده میگوید:
«برای مراسم هفت پسر ارشدم که غفلتاً وفات یافته، مراسمی در قبرستان داشتیم و معطل شدم… پس از وقوع حادثه اتومبیل، همسر شما را از اوین به بالین فرزندم آوردیم ولی متاسفانه کار از کار گذشته بود … آخرین حکمی که قبل از شروع ماه مقدس رمضان صادر کردم، مربوط به دکتر شیخالاسلامزاده بود. خانوادهام معتقد است که محتملاً نفرین او دامنگیر ما شده و جانب ما طلب بخشش واجب است!»
خانم آریانپور از قول گیلانی راجع به همسرش مینویسد:
«از حق نباید گذشت. دکتر شیخالاسلامزاده واقعا طبیب حاذقی است و از این طریق مصدر خدمات مؤثری بوده، در بهداری اوین هم شبانهروز با صمیمیت طبابت میکند. فعالیت او نه تنها شامل افراد زندانی میشود، بلکه شامل برادران پاسدار هم هست. به همت او وضع درمانگاه خیلی پیشرفت کرده و سبب رضایت خاطر ما شده است... همسر شما انسان شریفی است. قدرش را بدانید!»
حاصل این دیدار غیرمنتظره دو چیز بود: «دستور حاکم شرع برای بازگرداندن خانه مصادره شده دکتر شیخالاسلامزاده به آذر [آریانپور] و دیگری قول او برای آزادی همسرش». گیلانی در پایان آن دیدار گفته بود: «همشیره، پس از فوت فرزندم، قصد داشتم با رخصت از امام خمینی در نجف در جوار حضرت امیرالمومنین متحصن بشوم. ولی حالا به شما قول میدهم که در همین مقام بمانم تا شوهر شما را آزاد بکنم.
حاکم شرع چند روز بعد به نخستین قول خود وفا کرد و شخصاً به خانم آذر آریانپور تلفن زد و گفت: «همشیره، امام خمینی درخواست شما را لبیک گفتند. انشاالله منزل مبارک است. از کمیته برای تحویل آن با شما تماس میگیرند. خدا نگهدارتان باشد!»
جبهه ملی ایران در سالهای اخیر برای او مراسم سالمرگ میگیرد و تجلیلهای اغراق گونه فراوانی از او میکند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
سید شجاعالدین شیخالاسلام زاده، از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ در کابینه هویدا وزیر رفاه اجتماعی بود.
وی در بهمن ۱۳۵۴ «وزیر بهداری و بهزیستی» (نتیجه ادغام وزارتخانههای رفاه اجتماعی و بهداری که پیشنهاد خود وی بود) شد.
در کابینه آموزگار هم سمت وزارت بهداری و بهزیستی را حفظ کرد.
وی پس از انقلاب مدتی زندانی شد و در دوران زندان خود پزشک زندان اوین بود و به همکاری با اسدالله لاجوردی در احیای مبارزانی که با خوردن سیانور قصد داشتند اطلاعات خود را حفظ کنند پرداخت و همدست شکنجهگران شد و سپس مورد عفو قرار گرفت او اما پس از عفو نیز همچنان در زندان اوین مشغول به کار شد.
او تا پایان ریاست لاجوردی در #سازمان_زندان_ها در زندان اوین و #زندان_رجایی_شهر کرج ریاست بهداری این زندانها را بر عهده داشت.
محمدیگیلانی در دیدار با همسر شیخالاسلامزاده میگوید:
«برای مراسم هفت پسر ارشدم که غفلتاً وفات یافته، مراسمی در قبرستان داشتیم و معطل شدم… پس از وقوع حادثه اتومبیل، همسر شما را از اوین به بالین فرزندم آوردیم ولی متاسفانه کار از کار گذشته بود … آخرین حکمی که قبل از شروع ماه مقدس رمضان صادر کردم، مربوط به دکتر شیخالاسلامزاده بود. خانوادهام معتقد است که محتملاً نفرین او دامنگیر ما شده و جانب ما طلب بخشش واجب است!»
خانم آریانپور از قول گیلانی راجع به همسرش مینویسد:
«از حق نباید گذشت. دکتر شیخالاسلامزاده واقعا طبیب حاذقی است و از این طریق مصدر خدمات مؤثری بوده، در بهداری اوین هم شبانهروز با صمیمیت طبابت میکند. فعالیت او نه تنها شامل افراد زندانی میشود، بلکه شامل برادران پاسدار هم هست. به همت او وضع درمانگاه خیلی پیشرفت کرده و سبب رضایت خاطر ما شده است... همسر شما انسان شریفی است. قدرش را بدانید!»
حاصل این دیدار غیرمنتظره دو چیز بود: «دستور حاکم شرع برای بازگرداندن خانه مصادره شده دکتر شیخالاسلامزاده به آذر [آریانپور] و دیگری قول او برای آزادی همسرش». گیلانی در پایان آن دیدار گفته بود: «همشیره، پس از فوت فرزندم، قصد داشتم با رخصت از امام خمینی در نجف در جوار حضرت امیرالمومنین متحصن بشوم. ولی حالا به شما قول میدهم که در همین مقام بمانم تا شوهر شما را آزاد بکنم.
حاکم شرع چند روز بعد به نخستین قول خود وفا کرد و شخصاً به خانم آذر آریانپور تلفن زد و گفت: «همشیره، امام خمینی درخواست شما را لبیک گفتند. انشاالله منزل مبارک است. از کمیته برای تحویل آن با شما تماس میگیرند. خدا نگهدارتان باشد!»
جبهه ملی ایران در سالهای اخیر برای او مراسم سالمرگ میگیرد و تجلیلهای اغراق گونه فراوانی از او میکند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت یازدهم / به انفجار در نخستوزیری بازگردیم ؛ در جلسه شورای امنیّت (که بعدها شورای عالی امنیت ملی شد) با انفجاری که به قتل رجایی، رئیس جمهوری، و باهنر، نخستوزیر، منجر شد، #خسرو_تهرانی یکی از کسانی بود که با مختصر جراحتی، همراه با رئیس شهربانی که جراحات…
قسمت دوازدهم / با دستور خمینی سازمان اطلاعات و امنیت ملی را حالا نه در نخست وزیری بلکه در ساختمانی در کنار کاخ سعدآباد که پیش از آن برای گارد جاویدان بود تشکیل دادند، انفجار نخست وزیری ، انفجار اطلاعاتی جمهوری اسلامی هم بود شکاف جدی تر شده بود؛ انفجاری که به قتل رجایی، رئیس جمهوری، و باهنر، نخستوزیر، منجر شد و خسرو تهرانی، #موسی_نامجو وزیر دفاع، #یوسف_کلاهدوز قائم مقام سپاه از جمله کسانی بودند که با مختصر جراحتی، همراه با رئیس شهربانی که جراحات بسیار داشت، به بیمارستان منتقل شدند.
#ساواما تازه تاسیس شکل گرفته از واحد اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری،حفاظت اطلاعات ارتش،کمیتهها و نیروهای دادستانی بودند.
اعضای واحد اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری که اکثراً از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دانشجویان پیرو خط امام بودند،افرادی همچون #سعید_حجاریان، #محسن_میردامادی ، #بهزاد_نبوی،مجید محمدی،محمد نعیمی پور و …. هرچند که گرایشهای رادیکال و چپگرانهای داشتند اما مشیشان با نیروهای دادستانی و کمیتهها بشدت در تضاد بود ٬آنها به فراخور حالشان که اکثراً از میان دانشجویان و تحصیلکردگان دانشگاهها بودند هرچقدر بهسوی تعقل و تشنجزدایی پیش میرفتند در مقابل کمیتهها و دادستانی بهسوی توحش و خشونتگرایی حرکت میکردند.
حجاریان از کادر ارشد اطلاعات نخستوزیری اختلافنظر این دو جریان را در مصاحبهای با عمادالدین باقی اینگونه توصیف میکند:
«… #اسدالله_لاجوردی و برخی دیگر به برخورد قانونی و به بیانیه ۱۰ مادهای دادستانی اصلاً اعتقاد نداشتند و معتقد بودند که باید برخورد قاطعی را با آن گروهها کرد و لازم نیست خیلی خودمان را به ضابطه و قانون ملزم کنیم مثلاً در رابطه با ماجرای سعادتی دوستان رفته بودند صحبت کرده بودند که وی حفظ شود و نگهداشته شود که یکمرتبه خبر آوردند آقای لاجوردی خودش کار سعادتی را تمام کرده …. رجوی به این احتیاج داشت که لاجوردی بیشتر بچههای او را بزند تا او بیشتر بتواند نیرو جذب کند و کینه و نفرت آنها را بهنظام افزایش دهد. لاجوردی هم به این احتیاج داشت که رجوی بیشتر ترور کند تا او بتواند مسئولان را توجیه کند که باید تا آخر خط رفت و نهتنها سازمان منافقین بلکه هرکسی که ذرهای دگراندیشی دارد باید جارو شود٬ این یعنی سیکل معیوب و ما بشدت در آن زمان با آن مخالف بودیم…»
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#ساواما تازه تاسیس شکل گرفته از واحد اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری،حفاظت اطلاعات ارتش،کمیتهها و نیروهای دادستانی بودند.
اعضای واحد اطلاعات و تحقیقات نخستوزیری که اکثراً از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دانشجویان پیرو خط امام بودند،افرادی همچون #سعید_حجاریان، #محسن_میردامادی ، #بهزاد_نبوی،مجید محمدی،محمد نعیمی پور و …. هرچند که گرایشهای رادیکال و چپگرانهای داشتند اما مشیشان با نیروهای دادستانی و کمیتهها بشدت در تضاد بود ٬آنها به فراخور حالشان که اکثراً از میان دانشجویان و تحصیلکردگان دانشگاهها بودند هرچقدر بهسوی تعقل و تشنجزدایی پیش میرفتند در مقابل کمیتهها و دادستانی بهسوی توحش و خشونتگرایی حرکت میکردند.
حجاریان از کادر ارشد اطلاعات نخستوزیری اختلافنظر این دو جریان را در مصاحبهای با عمادالدین باقی اینگونه توصیف میکند:
«… #اسدالله_لاجوردی و برخی دیگر به برخورد قانونی و به بیانیه ۱۰ مادهای دادستانی اصلاً اعتقاد نداشتند و معتقد بودند که باید برخورد قاطعی را با آن گروهها کرد و لازم نیست خیلی خودمان را به ضابطه و قانون ملزم کنیم مثلاً در رابطه با ماجرای سعادتی دوستان رفته بودند صحبت کرده بودند که وی حفظ شود و نگهداشته شود که یکمرتبه خبر آوردند آقای لاجوردی خودش کار سعادتی را تمام کرده …. رجوی به این احتیاج داشت که لاجوردی بیشتر بچههای او را بزند تا او بیشتر بتواند نیرو جذب کند و کینه و نفرت آنها را بهنظام افزایش دهد. لاجوردی هم به این احتیاج داشت که رجوی بیشتر ترور کند تا او بتواند مسئولان را توجیه کند که باید تا آخر خط رفت و نهتنها سازمان منافقین بلکه هرکسی که ذرهای دگراندیشی دارد باید جارو شود٬ این یعنی سیکل معیوب و ما بشدت در آن زمان با آن مخالف بودیم…»
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#امروز_در_تاریخ / سرگذشت محمد کچوئی یکی از اسرار آمیزترین حوادث امنیتی سالهای ابتدایی جمهوری اسلامی است .
#محمد_کچوئی سال ۱۳۲۹ در حاجیآباد قم به دنیا آمد.
تحصیلات را تا ششم ابتدایی ادامه داد و به کار در بازار روی آورد، در کارگاه صحافی با #محمد_بخارائی از اعضای #حزب_موتلفه_اسلامی ، آشنا شد.
در ارتباط با همین محافل مذهبی سنتی کچویی در سال ۱۳۵۱ به اتهام ترور محمد مناقبی روحانی کاخ سعدآباد دستگیر و به حبس ابد محکوم شد اما یک سال بعد با تعهد به همکاری با ساواک آزادشد.
کچوئی، در ۲۰ تیر ۱۳۵۱، با اعتراف حسین جوانبخت دستگیر میشود.
ساواک میخواست تا از طریق او اطلاعاتی دربارهٔ عزت شاهی، که شاگرد مغازهٔ کچوئی بود، به دست بیاورد، اما ناکام ماند.
کچوئی که به حبس ابد محکوم شده بود مشروط به همکاری با ساواک، پس از یک سال از زندان آزاد میشود.
او در آذر ۱۳۵۳ دوباره دستگیر شد و اینبار به اعدام محکوم میشود اما باز در سال ۱۳۵۶ مجددا با تائید شهبانو فرح مورد عفو آریامهری قرار گرفت و آزاد شد.
محسن چشمی در کتاب «آن روز عصر زندان اوین » نوشته است :« یکی از بستگان کچویی در آشپزخانه کاخ نیاوران کار میکرد، روزی از فرصت استفاده میکند و از فرح پهلوی میخواهد محمد کچویی را عفو کنند، فرح چند روز بعد به ساواک پیشنهاد میدهد نام او را در لیست عفو شدگان قرار دهد»
کچویی از آنجا که در دوران پیش از انقلاب و در زندان با اعضای سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروههای مسلح مخالف آشنا بود، پس از انقلاب در دادستانی به دستگیری و بازجویی از مخالفین مشغول شد و از تیر ماه ۱۳۵۸ با حکم #اسدالله_لاجوردی زندان اوین شد.
او اما اگرچه حمایت قاطع لاجوردی و عزت شاهی را داشت اما همواره از سوی امنیتی های اطلاعات نخست وزیری و سپاه پاسداران به طاغوتی بودن و ساواکی بودن متهم می شد.
کچویی نیز از جمله افرادی است که ساعتی پس از انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی محل جلسه را ترک میکند اما کمتر از این حرکت او یاد میشود.
یک روز بعد از انفجار سرچشمه در اقدامی جنون آمیز محمد محمدی گیلانی رئیس و اسدالله لاجوردی دادستان دادگاه انقلاب در حیاط زندان اوین یک دادگاه تشکیل میدهند تا چند تن از زندانیان عضو سازمان مجاهدین را که قبلا محاکمه شده و در حال تحمل حبس بودند را در انتقام انفجار حزب جمهوری محاکمه و اعدام کنند.
محمد کچویی به درون بندها می رود و با سلیقه شخصی چند نفر را انتخاب و به محوطهٔ زندان اوین کنار استخر می آورد تا همانجا بار دیگر محاکمه و اعدام شوند.
کاظم افجهای، از نیروهای امنیتی زندان اوین که بعدها جمهوری اسلامی بدون ارائه مستندی او را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی کرد و پیشتر نیز لاجوردی و کچویی را به مرگ تهدید کرده بود،بعد از این اقدام کچویی، محمد کچوئی را با اسلحهٔ کمری ترور کرد.
افجهای پس از ترور به داخل ساختمان دادیاری زندان میرود و دقایقی بعد از طبقه سوم ساختمان به پایین پرت میشود. او پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد.
جمهوری اسلامی معتقد است افجهای پس از ترور اقدام به خودکشی کرده است در حالیکه در مقابل عدهای معتقدند او اگر قصد خودکشی داشت همان لحظه با سلاح کمریاش خودکشی میکرد.
سازمان مجاهدین نیز همسو با جمهوری اسلامی بسیار سعی کرده این ترور و #کاظم_افجه_ای را به خود منتسب اما #افجه_ای خود نیز از اعضای #موتلفه بود و اتفاقا بر این گمان بود که #کچویی از اعضای ساواک و طاغوتی است و باید از میان برداشته شود چرا که با زندانیان مماشات میکند.
جمهوری اسلامی برای تجلیل از کچویی زندانی در کرج را به نام او نامگذاری و به دلیل نقش وی در توابسازی زندانیان سیاسی، از او به عنوان پدر توابین یاد میکند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#محمد_کچوئی سال ۱۳۲۹ در حاجیآباد قم به دنیا آمد.
تحصیلات را تا ششم ابتدایی ادامه داد و به کار در بازار روی آورد، در کارگاه صحافی با #محمد_بخارائی از اعضای #حزب_موتلفه_اسلامی ، آشنا شد.
در ارتباط با همین محافل مذهبی سنتی کچویی در سال ۱۳۵۱ به اتهام ترور محمد مناقبی روحانی کاخ سعدآباد دستگیر و به حبس ابد محکوم شد اما یک سال بعد با تعهد به همکاری با ساواک آزادشد.
کچوئی، در ۲۰ تیر ۱۳۵۱، با اعتراف حسین جوانبخت دستگیر میشود.
ساواک میخواست تا از طریق او اطلاعاتی دربارهٔ عزت شاهی، که شاگرد مغازهٔ کچوئی بود، به دست بیاورد، اما ناکام ماند.
کچوئی که به حبس ابد محکوم شده بود مشروط به همکاری با ساواک، پس از یک سال از زندان آزاد میشود.
او در آذر ۱۳۵۳ دوباره دستگیر شد و اینبار به اعدام محکوم میشود اما باز در سال ۱۳۵۶ مجددا با تائید شهبانو فرح مورد عفو آریامهری قرار گرفت و آزاد شد.
محسن چشمی در کتاب «آن روز عصر زندان اوین » نوشته است :« یکی از بستگان کچویی در آشپزخانه کاخ نیاوران کار میکرد، روزی از فرصت استفاده میکند و از فرح پهلوی میخواهد محمد کچویی را عفو کنند، فرح چند روز بعد به ساواک پیشنهاد میدهد نام او را در لیست عفو شدگان قرار دهد»
کچویی از آنجا که در دوران پیش از انقلاب و در زندان با اعضای سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروههای مسلح مخالف آشنا بود، پس از انقلاب در دادستانی به دستگیری و بازجویی از مخالفین مشغول شد و از تیر ماه ۱۳۵۸ با حکم #اسدالله_لاجوردی زندان اوین شد.
او اما اگرچه حمایت قاطع لاجوردی و عزت شاهی را داشت اما همواره از سوی امنیتی های اطلاعات نخست وزیری و سپاه پاسداران به طاغوتی بودن و ساواکی بودن متهم می شد.
کچویی نیز از جمله افرادی است که ساعتی پس از انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی محل جلسه را ترک میکند اما کمتر از این حرکت او یاد میشود.
یک روز بعد از انفجار سرچشمه در اقدامی جنون آمیز محمد محمدی گیلانی رئیس و اسدالله لاجوردی دادستان دادگاه انقلاب در حیاط زندان اوین یک دادگاه تشکیل میدهند تا چند تن از زندانیان عضو سازمان مجاهدین را که قبلا محاکمه شده و در حال تحمل حبس بودند را در انتقام انفجار حزب جمهوری محاکمه و اعدام کنند.
محمد کچویی به درون بندها می رود و با سلیقه شخصی چند نفر را انتخاب و به محوطهٔ زندان اوین کنار استخر می آورد تا همانجا بار دیگر محاکمه و اعدام شوند.
کاظم افجهای، از نیروهای امنیتی زندان اوین که بعدها جمهوری اسلامی بدون ارائه مستندی او را عضو سازمان مجاهدین خلق معرفی کرد و پیشتر نیز لاجوردی و کچویی را به مرگ تهدید کرده بود،بعد از این اقدام کچویی، محمد کچوئی را با اسلحهٔ کمری ترور کرد.
افجهای پس از ترور به داخل ساختمان دادیاری زندان میرود و دقایقی بعد از طبقه سوم ساختمان به پایین پرت میشود. او پس از انتقال به بیمارستان جان سپرد.
جمهوری اسلامی معتقد است افجهای پس از ترور اقدام به خودکشی کرده است در حالیکه در مقابل عدهای معتقدند او اگر قصد خودکشی داشت همان لحظه با سلاح کمریاش خودکشی میکرد.
سازمان مجاهدین نیز همسو با جمهوری اسلامی بسیار سعی کرده این ترور و #کاظم_افجه_ای را به خود منتسب اما #افجه_ای خود نیز از اعضای #موتلفه بود و اتفاقا بر این گمان بود که #کچویی از اعضای ساواک و طاغوتی است و باید از میان برداشته شود چرا که با زندانیان مماشات میکند.
جمهوری اسلامی برای تجلیل از کچویی زندانی در کرج را به نام او نامگذاری و به دلیل نقش وی در توابسازی زندانیان سیاسی، از او به عنوان پدر توابین یاد میکند.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
عباس امیرانتظام، (متولد ۲۷ مرداد ۱۳۱۱ در تهران – درگذشتهٔ ۲۱ تیر ۱۳۹۷ خورشیدی)، معاون نخستوزیر و سخنگوی اولین دولت پس از انقلاب ۵۷ و از فعالان نهضت مقاومت ملی پیش از انقلاب بود.
خمینی و #چپهای_امنیتی مشهور به خط امامی با فاصلهی کمی پس از انقلاب ،سرکوب، نیروهای لیبرال و ملی_مذهبی را آغاز کردند، هدف آنها یکدست کردن دولت و مجلس بود و مخالف هرگونه نحله فکری وسیاسی دیگر بودند.
در جریان سرکوب لیبرالها که به ویژه پس از اشغال سفارت آمریکا صورت گرفت، عباس امیرانتظام نیز دستگیر شد. وی متهم شد ارتباطاتی با سفارت آمریکا داشته است. این در حالی است که وی به عنوان معاون و سخنگوی دولت رسما دارای روابط دیپلماتیک با سفارتها بود.
او به مدت یک سال و نیم در سلول انفرادی به سر برد و سپس به جرم جاسوسی و توطئه برای انحلال مجلس خبرگان به حبس ابد محکوم شد.
عباس امیر انتظام از تاریخ ۲۸ آذر ماه ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۵ خورشیدی در حبس به سر برد.
وی پس از آزادی از زندان در مصاحبه با روزنامه جامعه که ۷، ۸، و ۹ اردیبهشت ۷۷ منتشر شد دربارهٔ اتهام جاسوسی آمریکا و بازجوییهای توام با شکنجه وخشونتی که #عباس_عبدی از او داشته است افشاگریهای تکان دهندهای کرد و سپس به وضعیت زندانها در دوران #اسدالله_لاجوردی نیز اشاره کرد، وی مجددا بخاطر همین مصاحبه بازداشت و به زندان افتاد و تا سال ۱۳۸۱ که به علت دوسکته مغزی و قلبی نگهداریاش در زندان مشکل بود به مرخصی استعلاجی آمد ، #عباس_امیرانتظام صبح روز ۲۱ تیر ۱۳۹۷ دچار تشنج شده و پیش از رسیدن به بیمارستان بر اثر سکته قلبی درگذشت.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
خمینی و #چپهای_امنیتی مشهور به خط امامی با فاصلهی کمی پس از انقلاب ،سرکوب، نیروهای لیبرال و ملی_مذهبی را آغاز کردند، هدف آنها یکدست کردن دولت و مجلس بود و مخالف هرگونه نحله فکری وسیاسی دیگر بودند.
در جریان سرکوب لیبرالها که به ویژه پس از اشغال سفارت آمریکا صورت گرفت، عباس امیرانتظام نیز دستگیر شد. وی متهم شد ارتباطاتی با سفارت آمریکا داشته است. این در حالی است که وی به عنوان معاون و سخنگوی دولت رسما دارای روابط دیپلماتیک با سفارتها بود.
او به مدت یک سال و نیم در سلول انفرادی به سر برد و سپس به جرم جاسوسی و توطئه برای انحلال مجلس خبرگان به حبس ابد محکوم شد.
عباس امیر انتظام از تاریخ ۲۸ آذر ماه ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۵ خورشیدی در حبس به سر برد.
وی پس از آزادی از زندان در مصاحبه با روزنامه جامعه که ۷، ۸، و ۹ اردیبهشت ۷۷ منتشر شد دربارهٔ اتهام جاسوسی آمریکا و بازجوییهای توام با شکنجه وخشونتی که #عباس_عبدی از او داشته است افشاگریهای تکان دهندهای کرد و سپس به وضعیت زندانها در دوران #اسدالله_لاجوردی نیز اشاره کرد، وی مجددا بخاطر همین مصاحبه بازداشت و به زندان افتاد و تا سال ۱۳۸۱ که به علت دوسکته مغزی و قلبی نگهداریاش در زندان مشکل بود به مرخصی استعلاجی آمد ، #عباس_امیرانتظام صبح روز ۲۱ تیر ۱۳۹۷ دچار تشنج شده و پیش از رسیدن به بیمارستان بر اثر سکته قلبی درگذشت.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing