ایران بریفینگ
6.18K subscribers
14.5K photos
24.2K videos
27.1K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران_بریفینگ / لحظه تیراندازی مامورا ن به سمت مردم مهاباد در مراسم تشییع پیکر #اسماعیل_مولودی.
اسماعیل یک روز قبل در حین تظاهرات توسط نیروهای امنیتی کشته شد
پس از حمله، مردم  راه خود را تغییر دادند و مسیر دیگری را به سمت قبرستان در پیش گرفتند.
دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱
#مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران

Irbr.news
@irbriefing
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران_بریفینگ / لحظه تیراندازی نیروهای سرکوب به سمت مردم #مهاباد در مراسم تشییع پیکر #اسماعیل_مولودی.
اسماعیل یک روز قبل در حین تظاهرات توسط نیروهای امنیتی کشته شد
پس از حمله، مردم راه خود را تغییر دادند و مسیر دیگری را به سمت قبرستان در پیش گرفتند.
دوشنبه ۹ آبان ۱۴۰۱
#مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران

Irbr.news
@irbriefing
سالگرد کشته‌شدن زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک.
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود،.
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.

یک شاهد عینی به ایران بریفینگ گفته است : «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.

در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک می‌کردند، همه درخت‌ها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»

این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#دادخواهی #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔴امروز ولنتاین است و همزمان تولد زانیار که چند روز به ازدواجش مانده بود که به قتل رسید!
زانیار ۲۱ ساله بود، مانند بسیاری دیگر از جوانان همسن و سالش عاشق بود و برای ساختن زندگی و آینده‌اش سخت کار می‌کرد.
زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، دیپلم مکانیک داشت و بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود،
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.
«زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.
در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
یک شاهد عینی به ایران بریفینگ گفته است :«زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک می‌کردند، همه درخت‌ها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»
این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#دادخواهی #علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔖زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک.
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود، او‌مشهور است به «داماد مهاباد»
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.

یک شاهد عینی به ایران بریفینگ گفته است : «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.

در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک می‌کردند، همه درخت‌ها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»

این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔖اسماعیل سمکو مولودی از جان‌باختگان خیزش سراسری ۱۴۰۱ است.
او در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردمی شهر #مهاباد استان آذربایجان غربی به مناسبت چهلمین روز قتل حکومتی مهسا امینی با تیراندازی نیروهای نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی ایران کشته شد.
او «در تظاهرات شب چهارشنبه چهلم‌مهسا حضور داشته» و «حدود ساعت ۹ الی ۹:۳۰» مورد «هدف گلوله قناسه (اسلحه دوربین‌دار) قرار گرفت، «به‌شدت مجروح شد و همین که به بیمارستان مهاباد او‌را رسانده‌اند، همان جا جان داده» است.
حدود دو ساعت بعد، نیروهای جمهوی اسلامی پدر و عموهای او را احضار می‌کنند و با تهدید و ارعاب می‌گویند حق ندارید برایش مراسم بگیرید و همین شب باید جنازه را دفن کنید» اما پدر این جوان کشته‌شده، گفته «مردم مرا می‌شناسند و من چنین کاری نمی‌کنم» و «تسلیم نیروهای امنیتی نمی‌شود.»
مقامات به پدر اسماعیل (سمکو) مولودی گفته‌اند که «پسر شما هدف گلوله نیروهای کومله و دموکرات قرار گرفته» و آقای مولودی پاسخ داده است: «شما مردم را چه فرض کرده‌اید؟ گلوله از سمت پاسگاه شما شلیک شده و نیروهای کومله و دموکرات در پاسگاه شما چه کار می‌کنند؟ اگر آنها هستند، چرا به مردم شلیک می‌کنند و نیرویی از سمت شما کشته نمی‌شود؟ این حرف‌ها را نه ما و نه مردم باور نمی‌کنیم.»
مطابق معمول جمهوری اسلامی قصد نداشته تا پیکر را تحویل بدهد و‌همین می‌شود که به گفته پسرعمه سمکو مولودی «دایی‌های من خودشان را به بیمارستان رسانده‌اند و به‌زور جنازه را به همان شکل خون‌آلود، برده‌اند و شسته‌اند و در مسجد نگه داشته‌اند. از آنجا که نیروهای رژیم سابقه ربودن جنازه‌های مردم را دارند، صدها نفر در آن جا در مسجد و دور و بر مسجد تا صبح نگهبانی داده‌اند تا نتوانند جنازه را بربایند.»
به گفته پسرعمه اسماعیل (سمکو) مولودی، «گلوله به کمر» او «برخورد کرده و از سمت دیگر خارج شده» و «در چند متری ایشان حداقل سه نفر دیگر هدف گلوله قرار گرفته‌اند و به‌شدت مجروح شده‌اند. آقای سجیم می‌گوید: «۱۰ دقیقه پیش از این مصاحبه متوجه شدم که یکی دیگر از آنها (نیز) جان سپرده است.»
#اسماعیل_مولودی سرزنده و شاداب و سرحال و «فردی مثبت و پرانرژی» بود که «شغل آزاد داشت؛ ازدواج کرده بود و دختری هفت یا هشت ساله دارد.»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک.
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود، او‌مشهور است به «داماد مهاباد»
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.

یک شاهد عینی به ایران بریفینگ گفته است : «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.

در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک می‌کردند، همه درخت‌ها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»

این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#علیه_فراموشی #یاد_یاران

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دو سال پیش در چنین روزی جنگیدند و شعله وجودشان راه آزادی را روشن و ماندگار کرد.
در چنین روزی ۴ آبان ۱۴۰۱ #چهلم_مهسا_امینی بیش از ۱۶ عزیز جاودانه شدند؛
#پارمیس_همنوا ایرانشهر
#اسماعیل_مولودی مهاباد
#محمد_شریعتی سنندج
#افشین_آشام قصرشیرین
#محمد_کیوان_درویشی سنندج
#مائده_جوانفر رشت
#هادی_حق_شناس اصفهان
#سارینا_ساعدی سنندج
#سید_علی_سیدی تهران –پرند
#بهناز_افشاری تهران
#حمیدرضا_مالمیر کرج
#ابراهیم_میرزایی سنندج
#امیرحسین_رومیانی_نظری تهران
#پیمان_راکی ایذه
#مریم_قربانی_پور شهرکرد
#مهرشاد_شهیدی اراک
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
اسماعیل سمکو مولودی ۴ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات #مهاباد در #چهلم_مهسا_امینی با تیراندازی نیروهای نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی کشته شد.
برادرش گفته: او «در تظاهرات شب چهارشنبه چهلم‌ مهسا حضور داشته» و «حدود ساعت ۹ الی ۹:۳۰» مورد «هدف گلوله قناسه (اسلحه دوربین‌دار) قرار گرفت، «به‌شدت مجروح شد و همین که به بیمارستان مهاباد او‌را رسانده‌اند، همان جا جان داده» است.

حدود دو ساعت بعد، نیروهای امنیتی پدر و عموهای او را احضار می‌کنند و با تهدید و ارعاب می‌گویند حق ندارید برایش مراسم بگیرید و همین شب باید جنازه را دفن کنید» اما پدر اسماعیل گفته «مردم مرا می‌شناسند و من چنین کاری نمی‌کنم» و «تسلیم نیروهای امنیتی نمی‌شود.»
مقامات به پدر اسماعیل (سمکو) مولودی گفته‌اند که «پسر شما هدف گلوله نیروهای کومله و دموکرات قرار گرفته» و آقای مولودی پاسخ داده است: «شما مردم را چه فرض کرده‌اید؟ گلوله از سمت پاسگاه شما شلیک شده و نیروهای کومله و دموکرات در پاسگاه شما چه کار می‌کنند؟ اگر آنها هستند، چرا به مردم شلیک می‌کنند و نیرویی از سمت شما کشته نمی‌شود؟ این حرف‌ها را نه ما و نه مردم باور نمی‌کنیم.»
مطابق معمول جمهوری اسلامی قصد نداشته تا پیکر را تحویل بدهد و‌همین می‌شود که به گفته پسرعمه سمکو مولودی «دایی‌های من خودشان را به بیمارستان رسانده‌اند و به‌زور جنازه را به همان شکل خون‌آلود، برده‌اند و شسته‌اند و در مسجد نگه داشته‌اند. از آنجا که نیروهای رژیم سابقه ربودن جنازه‌های مردم را دارند، صدها نفر در آن جا در مسجد و دور و بر مسجد تا صبح نگهبانی داده‌اند تا نتوانند جنازه را بربایند.»
به گفته پسرعمه اسماعیل (سمکو) مولودی، «گلوله به کمر» او «برخورد کرده و از سمت دیگر خارج شده» و «در چند متری ایشان حداقل سه نفر دیگر هدف گلوله قرار گرفته‌اند و به‌شدت مجروح شده‌اند. آقای سجیم می‌گوید: «۱۰ دقیقه پیش از این مصاحبه متوجه شدم که یکی دیگر از آنها (نیز) جان سپرده است.»
#اسماعیل_مولودی سرزنده و شاداب و سرحال و «فردی مثبت و پرانرژی» بود که «شغل آزاد داشت؛ ازدواج کرده بود و دختری هفت یا هشت ساله دارد.»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک.
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود، او‌ مشهور است به «داماد مهاباد»
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.
زانیار احتمالا بر اثر گلوله دوشکا کشته شده است، ساعاتی بعد #فرشته_احمدی هم در نزدیکی همان محل بر اثر گلوله دوشکا کشته شده است.
یکی از بستگان زانیار به ایران بریفینگ گفته است : «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.
در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود.
نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران شلیک می‌کردند، تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»
شاهد عینی ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. بخشی از شکم زانیار متلاشی شده بود و خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه یا دوشکا به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing