Forwarded from ایران بریفینگ
#علی_محمد_رضایی در تهران شبگرد و نگهبان منازل است، اولرای ملاقات با خانواده خود به آبدانان رفته بود که در روز ۲۷ آبان ۱۴۰۱ مقابل خانه خود هدف گلوله ساچمهای مأموران امنیتی قرار گرفت و یک چشم خود را ازدست داد.
او بصورت تعمدی مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفته و از فاصله بسیار نزدیک به صورت و شکم او شلیک شده است.
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یکی از چشمهای «الهه توکلیان» که حالا به «دختر ایران» مشهور است ، روز ۲۹شهریور ۱۴۰۱ در شهر «مشهد» هدف گلوله سرکوبگران قرار گرفت و برای همیشه بینور شد.
یعنی دقیقا هفته نخست آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در پی قتل حکومتی #مهسا_امینی حالا همه، الهه را با قلب سفیدی که روی چشم خود گذاشته است و قرارهای دادخواهانهاش با دیگر زنانی که جمهوری اسلامی کورشان کرده، میشناسند.
طبق داشتههای منتشرشده و به شهادت پزشکان، دستکم ۵۰۰ معترض در سه بیمارستان تهران و دستکم ۸۰ معترض در کردستان هدف شلیک سلاحهای سرکوبگران قرار گرفتهاند و یک یا دو چشم خود را از دست دادهاند.
بالای صفحه الهه در اینستاگرام هم مثل بسیاری دیگر از آسیبدیدگان نوشته شده: «چشمم هدف گرفتی، اما قلبم هنوز میتپه» و درباره گریههایش روی تخت بیمارستان گفته است: «بیشک از صدای شلیک تفنگ تو رساتر است آخرین ناله من… .»
او دو روز پیش از تیر خوردن، در مراسم «اربعین» کربلای عراق شرکت داشت.
#الهه_توکلیان از نخستین زنان آسیبدیده از ناحیه چشم است که در صفحه شخصی خود در اینستاگرام، پرده از جنایت شلیک هدفمند به چشمان معترضان برداشت. زنی که در دوره کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی بینالمللی خوانده، و کارشناس حسابداری است. او کُرد کرمانج، از کُردهای شمال خراسان است.
نخستین پستی که الهه توکلیان درباره چشمی که سرکوبگران از او گرفتند منتشر کرد، تنها مربوط به خودش نبود. بلکه او از چشمهای «غزل رنجکش» و چشمهای خودش نوشت. غزل رنجکش در جنوب ایران [بندرعباس] مورد شلیک نیروهای سرکوب قرار گرفته و الهه در خراسان.
در این پست، از سختی تحمل درد و رنجی که بر او تحمیل شده نوشت و از قوی بودن و ماندن برای پدری که در جنگ هشت ساله بین ایران و عراق، مجروح شده است. از غزل رنجکش نوشته که سپر جان مادرش شد و از خودش که سپر جان «بچهها» و خواهرش شده است: «غزل سپر جان مادرش شد و من سپر جان بچهها و خواهرم. تو سپر چه شدی که بیدرنگ زدی؟»
او همچنین از پدرش یاد کرده است که هشت سال در جنگ ایران و عراق جنگید و جانباز شد.
آیا سرکوبگران الهه را برای شلیک به چشمهایش انتخاب کرده بودند؟
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
یعنی دقیقا هفته نخست آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در پی قتل حکومتی #مهسا_امینی حالا همه، الهه را با قلب سفیدی که روی چشم خود گذاشته است و قرارهای دادخواهانهاش با دیگر زنانی که جمهوری اسلامی کورشان کرده، میشناسند.
طبق داشتههای منتشرشده و به شهادت پزشکان، دستکم ۵۰۰ معترض در سه بیمارستان تهران و دستکم ۸۰ معترض در کردستان هدف شلیک سلاحهای سرکوبگران قرار گرفتهاند و یک یا دو چشم خود را از دست دادهاند.
بالای صفحه الهه در اینستاگرام هم مثل بسیاری دیگر از آسیبدیدگان نوشته شده: «چشمم هدف گرفتی، اما قلبم هنوز میتپه» و درباره گریههایش روی تخت بیمارستان گفته است: «بیشک از صدای شلیک تفنگ تو رساتر است آخرین ناله من… .»
او دو روز پیش از تیر خوردن، در مراسم «اربعین» کربلای عراق شرکت داشت.
#الهه_توکلیان از نخستین زنان آسیبدیده از ناحیه چشم است که در صفحه شخصی خود در اینستاگرام، پرده از جنایت شلیک هدفمند به چشمان معترضان برداشت. زنی که در دوره کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی بینالمللی خوانده، و کارشناس حسابداری است. او کُرد کرمانج، از کُردهای شمال خراسان است.
نخستین پستی که الهه توکلیان درباره چشمی که سرکوبگران از او گرفتند منتشر کرد، تنها مربوط به خودش نبود. بلکه او از چشمهای «غزل رنجکش» و چشمهای خودش نوشت. غزل رنجکش در جنوب ایران [بندرعباس] مورد شلیک نیروهای سرکوب قرار گرفته و الهه در خراسان.
در این پست، از سختی تحمل درد و رنجی که بر او تحمیل شده نوشت و از قوی بودن و ماندن برای پدری که در جنگ هشت ساله بین ایران و عراق، مجروح شده است. از غزل رنجکش نوشته که سپر جان مادرش شد و از خودش که سپر جان «بچهها» و خواهرش شده است: «غزل سپر جان مادرش شد و من سپر جان بچهها و خواهرم. تو سپر چه شدی که بیدرنگ زدی؟»
او همچنین از پدرش یاد کرده است که هشت سال در جنگ ایران و عراق جنگید و جانباز شد.
آیا سرکوبگران الهه را برای شلیک به چشمهایش انتخاب کرده بودند؟
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Forwarded from ایران بریفینگ
#نیلوفر_آقایی همچنین در هفتههای گذشته در واکنش به دروغ قلمداد کردن نابیناییاش، در تبلیغات شهرداری تهران با پخش ویدیویی در صفحه اینستاگرام خود با زدن تقهای به پروتز چشم مصنوعیاش گفت: «یک ماه است که چشم درآوردهام. اما نمیدانم چرا چشم جدیدم صدا میدهد.»
نیلوفر آقایی روز چهارم فروردین و در ششمین ماه از هدف قرار گرفتن چشم چپش در جریان تجمع کادر درمان مقابل ساختمان نظام پزشکی تهران، از احساس خود برای «سفارش و خرید چشم» نوشته و گفته بود در این شش ماه سمت راست را «بهتر و قشنگتر» میبیند و آرزو کرد «همه دلتنگیها، غصهها، خبرهای بد، از دست رفتنها، فقر و گرانیها» به سمت چپ بروند که او به آن دید ندارد.
این کارشناس ارشد مامایی ۳۲ساله، یکی از دهها معترضی بود که نیروهای سرکوبگر در جریان خیزش انقلابی به چشمشان شلیک کردند.
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
مجید کاوه، وکیل خانواده منانی چندی پیش در گفتگو با روزنامه شرق از طرح شکایت برای شناسایی ضارب و دریافت غرامت و دیه آسیبهایی که به دو چشم صورت و بدن او وارد شده خبر داد.
وکیل #متین_منانی درباره جزئیات زخمی شدن موکلش به شرق گفته است که در شب حادثه وقتی متین را به اورژانس بیمارستان امیر مازندرانی ساری منتقل میکنند حراست بیمارستان از ورود آنها جلوگیری کرده و قصد داشته تا با پلیس تماس بگیرد که او و خانواده اش مجبور میشوند برای رسیدگی درمانی فوری به بیمارستان بوعلی این شهر مراجعه و پس از آن روند طولانی و هزینه بر درمان را در تهران دنبال کنند تلاشهایی که پس از هفت ماه منجر به احیای بینایی او نشده و پزشکان گفتهاند جراحی مجدد او بی فایده است.»
بررسی تصاویر سی تی اسکن متین منانی نشان میدهد که هنوز تعداد زیادی ساچمه در سر و صورت ،گردن قفسه سینه، شکم بازوان و دستهای وی وجود دارد و پزشکان به خانواده اش گفته اند که او از روبرو و پشت سر و از فاصله نزدیک هدف تیراندازی قرار گرفته است.
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
ضحا موسوی، زن ۲۵ ساله اهل اهواز و ساکن اصفهان، ۱۰مهر توسط نیروهای سرکوب هدف قرار گرفت و بر اثر شلیک تیری به گیجگاهش، دید چشم چپ خود را از دست داد. یعنی در هفتههای نخست آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در پی کشته شدن «مهسا [ژینا] امینی» در بازداشت گشت ارشاد.
۱۰مهر۱۴۰۱، یکی از شلوغترین روزهای اصفهان بود٬ معترضان به خیابان آمده و شعار «زن٬ زندگی٬ آزادی» و «آزادی٬ آزادی٬ آزادی» سر داده بودند.
تصاویر منتشرشده از آن روز گواهی میدهند که نیروهای امنیتی چطور معترضان را به خشونتآمیزترین شکل، سرکوب کردند؛ یکی از آن معترضان #ضحا_موسوی بود.
او در صفحهاش در پاسخ به سوال یکی از دنبال کنندگانش در رابطه با «چشمت یا آزادی؟» پاسخ داده: «سوال سختیه… اما قشنگترین حس زندگی آزادیه… بهاش رو میدیم که به دستش بیاریم. پس ارزشش رو داره.»
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
#الهه_توکلیان که برای خارج کردن گلوله از چشمش در خارج از ایران است در اینستاگرام نوشته است: « من نه تنها حاضر نیستم که این گلوله پر از خشم و نفرت و ظالم رو در سرم نگه دارم، بلکه رفتار خشونت آمیز و ظلم را به مردمم قبول ندارم و نمیتوانم سکوت کنم...سکوت در مقابل خون هایی که به ناحق ریخته شد یک خیانته.»
او همچنین نوشته است: «من با اجازه شخصی خودم رضایت دادم و این ریسک رو قبول کردم که این گلوله از سرم خارج و نمایش داده بشه که با چه گلوله ای من و اشخاص دیگری چشمشان از دست دادند ... و چگونه کیان و حمیدرضا و حنانه و...جان نازنینشان از دست دادند...من به جون خریدم که شاید به قیمت تموم شدن زندگیم باشه ...ولی. نمیتونم چشم ببندم به عزاداری مادران داغدار...»
الهه توکلیان در این پست اینستاگرامی نوشته است: «باشد که علی خامنهای هم ببیند که فقط در تظاهرات کشور فرانسه نیرو های سرکوبگر مردمانشان را کور نمیکنند.»
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
#راحله_امیری، چند هفته بعد از شلیک به چشمش تصویری از نقطهای که در آن گلوله به چشمش اصابت کرده را منتشر کرده و با بیان این که پس از گذشت روزها «تمام توان و جان» خود را جمع کرده تا بتواند دوباره در آن نقطه بایستد، نوشته است: «یک ماه و ۲۰ روز پیش دقیقا همین جا ایستاده بودم که یک بچه بسیجی تصمیم گرفت با تیر بزند توی چشمم و نور چشمم را بگیرد.»
او با بیان این که فکر میکرده وقتی دوباره به آن مکان برود احتمالا گریه میکند یا میترسد، از همراهی الهه توکلیان گفته و توضیح داده است: «اما نشستم روی نیمکت روبهروی این دیوار با الهه حرف میزدیم و میخندیدیم. و به این فکر میکردم که خدا چقدر دوستم داشته که از شب اول بهترین آدمها را سر راه من گذاشت.»
خانم امیری که روانشناس است، در مطلبی دیگر اشاره کرده است که فردی از او پرسیده «آیا ارزشش را داشت؟» و او پاسخ داده: «بله، شدیدا!»
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
این اسلحه اگرچه در دسته سلاحهای جنگی طبقهبندی نمیشود، اما در صورت هدف قرار گرفتن بخشهای حساس بدن از جمله سر و صورت٬ میتواند آسیبهای ماندگاری از جمله نابینایی بر جای بگذارد.
مانند گلولهای که به چشمان #کیمیا_زند شلیک شد.
چهارم آبان، چهل روز پس از خاکسپاری «مهسا امینی» بود که سراسر ایران به صحنه اعتراضات بدل شد.
مناطق مختلف غرب تهران همچون «گیشا»، «صادقیه»، «شهرک غرب»، «پونک»، «شهید کاشانی»، «یوسف آباد»، «بلوار فردوس»، «شهر زیبا»، «سعادت آباد»، «سردار جنگل» و «امیرآباد»، مکانهای بیشترین تجمعات مردمی در آن روز محسوب میشوند که معترضان علیه جمهوری اسلامی شعار سرمیدادند.
کیمیا از لحظه شلیک به چشمانش نوشته است:
«چند ثانیه قبل از شلیک، دختر جوانی با موهای فرفری بانمک در حالیکه بند کوله پشتیاش را در دستش گرفته بود به سمتم آمد و خندهرو گفت: “دختر چه موهای قشنگی!”
غافل از اینکه کمی آن طرفتر، چشمی برای هدف گرفتن چشمم بسته شده، لبخند کوچکی روی لبهایم جا خوش کرد!
ناگهان گوشهایم سوت کشید…!»
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
#غزل_رنجکش هنوز حالا که بیش از یکسال از آن قتل، تولد و آغاز اعتراضات سراسری میگذرد، همچنان لبخند میزند.
همانطور که در آخرین پست اینستاگرام تا لحظه انتشار این گزارش و توییتر خود نوشت: «وقتی تو فاصله دو متری به من شلیک کردی و لبخند زدی؛ فکر میکردی زنده بمونم و جواب لبخندت رو بدم؟!»
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from ایران بریفینگ
او در #آبان_خونین_۹۸ چشم خود را از دست داد؛ در یکی از میدانهای اصلی شهر «بوکان»، در استان «آذربایجان غربی.»
۲۲آبان۱۳۹۸ «متین حسنی»، شمعهای ۱۹ سالگی خود را کنار دو زنی که تمام این سالها پشتیبان و همراهش بودند، فوت کرد؛ مادری که هفت سال میشود به تنهایی تکفرزند خود را بزرگ میکند و نامزدی که همین مدت را همراه متین بوده است.
چهار روز بعد از آن تولد، متین که برای اعتراضات به میدان اصلی شهر «بوکان» رفته بود، هدف شلیک سرکوبگران قرار گرفت.
ناگهان همهجا مقابل چشمهای متین سیاه شد. در میدان اصلی شهر، هم ساختمان شهرداری بوکان قرار دارد و هم ساختمان فرمانداری و همانجا، تجمع معترضان به رویارویی با سرکوبگران انجامید. نیروهای سرکوب چشم در چشم معترضان قرار داشتند و تک تیراندازان بر پشتبامها جای گرفته بودند. متین هم یکی از معترضان در آن میانه آتش و دود بود.
متین روی زمین افتاد. چند ساچمه که خیلی هم عمیق نشده بود، به پاها و شکمش برخورد کرده بود، بعدتر توانستند آنها را از زیر پوست او خارج کنند. اما یکی از ساچمهها، مستقیم به چشم متین وارد شد، کره چشمش را شکافت و پشت شبکیه نشست و برای همیشه بینایی یک چشم را از او گرفت. یکی از تکتیراندازان از بالای بوم ساختمان، متین را هدف شلیک قرار داده بود.
معترضان، متین را به خیابانهای اطراف بردند. چشمش خونریزی داشت. شدت دردش چنان بود که انگار کره چشمش از کاسه درآمده است. او را به بیمارستان منتقل کردند، اما کمی بعد با حضور نیروهای امنیتی و اخذ شماره ملی و هویت زخمیها، متین به همان حال، بیمارستان را ترک کرد.
حالا پس از چهار سال و نیم تنهایی و سکوت، تصاویر متین در اینستاگرامش حکایت از همبستگی و مقاومتی دیگر دارد، وقتی به تنهایی یا کنار دیگر آسیبدیدگان از ناحیه چشم، بهسراغ خانوادههای کشتهشدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ میرود. مثل تصویری از او کنار پدر «محمد مهدی کرمی» که از معترضان بود و به دار آویخته شد.
متین در انقلاب مهسا دو بار بازداشت شده و تهدیدات همچنان همانند #آبان_ادامه_دارد …
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM