تصویری از #شهریار_محمدی قبل از کشته شدنش در شبکههای اجتماعی دست به دست چرخیده بود؛ عکسی که در آن، شهریار در کنار پیکر دوست قدیمیاش محمد حسن زاده نشسته بود. وقتی در فاصله دو روز از محمد کشته شد، معترضان در شبکههای اجتماعی هشتگ زدند: #رفاقت_تا_پای_جان
به گفته یکی از نزدیکان خانواده، شهریار «مخالف سرسخت حجاب اجباری بود. ورزش میکرد و به دوستاش گفته بود اگه رژیم عوض بشه باشگاه میزنه.»
این منبع درباره کشته شدن شهریار محمدی میگوید: «۲۵ آبان محمد کشته شد. شهریار رفت از سردخونه پیکر محمد رو برداشت. مجلس ختم محمد در مسجد برگزار شد و از همونجا شهریار رو تعقیب کردن. در مراسم خاکسپاری و بعد از اون در شهر اعتراضها ادامه پیدا کرد، معترضا نزدیک فرمانداری رفتن و فروشگاه کوروش رو آتیش زدن.»
به گفته این منبع نزدیک غروب، شهریار به همراه چند نفر از دوستانش، با چند خودرو به سمت خانه نماینده بوکان حرکت کردند، اما در راه در محله علیآباد، ماموران حکومت جلوی خودروی شهریار را گرفتند.
این منبع میگوید: «به لاستیکهای پشت ماشینش شلیک کردند و کنترل ماشین از دست شهریار خارج شد. ماشین شهریار رو محاصره کردن و به رگبار بستند. همسایهها صدای نالههای شهریار رو شنیدن ولی جرات نکردن برن نجاتش بدن. شهریار جون و پیکر خیلیها رو نجات داد اما کسی به داد پیکر نیمه جونش نرسید.»
این منبع نزدیک به خانواده میگوید که سرانجام دوستان شهریار موفق شدند او را به بیمارستان برسانند. در بیمارستان او را به اتاق عمل بردند، اما او جانش را از دست داد.
در گواهی فوت شهریار محمدی نوشته شده او بر اثر عملکرد وسایل جنگی در خارج از جنگ کشته شده است؛ کشته شدن او خانوادهاش را با درد و رنج زیادی روبهرو کرده است:
«۱۵ سال بدون پدر و در رنج و سختی زیاد بزرگ شد. سرپرست مادر زحمتکشاش بود. مادر شهریار ۱۵ سال بدون هیچ حمایتی سه فرزندش رو با چنگ و دندون بزرگ کرد. شهریار کشته شد، برادرش میلاد زندگیش نابود شد. مادرش دچار مشکلات روحی شده.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
شهریار محمدی در روز ۲۵ آبان رفیقش محمد حسنزاده را از دست داد. محمد در اعتراضها کشته شده بود. شهریار تا صبح در کنار پیکر محمد نشست تا جنازه را ندزدند. بعد از خاکسپاری، شهریار خشمگین از کشته شدن رفیقش، در اعتراضهای بوکان شرکت کرد و خیلی زود، او هم کشته شد.
تصویری از شهریار قبل از کشته شدنش در شبکههای اجتماعی دست به دست چرخیده بود؛ عکسی که در آن، شهریار در کنار پیکر دوست قدیمیاش محمد حسن زاده نشسته بود. وقتی در فاصله دو روز از محمد کشته شد، معترضان در شبکههای اجتماعی هشتگ زدند: #رفاقت_تا_پای_جان
به گفته یکی از نزدیکان خانواده، شهریار «مخالف سرسخت حجاب اجباری بود. ورزش میکرد و به دوستاش گفته بود اگه رژیم عوض بشه برای دختران و پسران بی سرپرست باشگاه میزنه.»
این منبع درباره کشته شدن شهریار محمدی میگوید: «۲۵ آبان محمد کشته شد. شهریار رفت از سردخونه پیکر محمد رو برداشت. مجلس ختم محمد در مسجد برگزار شد و از همونجا شهریار رو تعقیب کردن. در مراسم خاکسپاری و بعد از اون در شهر اعتراضها ادامه پیدا کرد،به گفته این منبع نزدیک غروب، شهریار به همراه چند نفر از دوستانش، با چند خودرو به سمت خانه نماینده بوکان حرکت کردند، اما در راه در محله علیآباد، ماموران حکومت جلوی خودروی شهریار را گرفتند.
به لاستیکهای پشت ماشینش شلیک کردند و کنترل ماشین از دست شهریار خارج شد. ماشین شهریار رو محاصره کردن و به رگبار بستند. همسایهها صدای نالههای شهریار رو شنیدن ولی جرات نکردن برن نجاتش بدن. شهریار جون و پیکر خیلیها رو نجات داد اما کسی به داد پیکر نیمه جونش نرسید.»
این منبع نزدیک به خانواده میگوید که سرانجام دوستان شهریار موفق شدند او را به بیمارستان برسانند. در بیمارستان او را به اتاق عمل بردند، اما او جانش را از دست داد.
مانند دیگر کشته شدگان ماموران امنیتی پیکر شهریار محمدی را به خانواده تحویل نمیدادند و مادر او را تهدید کردند. شهر بوکان در این ساعات با اعتراضهای گسترده روبهرو بود و هر ساعت بر تعداد کشتهشدگان اضافه میشد.
منبع نزدیک به خانواده میگوید: «مامورها به پیکر شهریار لگد میزدند. میلاد برادر کوچک شهریار روی جنازهش دراز کشیده بود. بغلش کرده بود و میگفت چرا میزنیدش. اسلحه رو به پاهای میلاد چسبوندن و از نزدیک بهش دو بار شلیک کردن. نزدیک به ۶۰۰ تا ساچمه توی پاهای میلاد خالی کردن. باز هم میلاد جنازه رو رها نکرد.»
با این حال در نهایت مامورها موفق شدند تا پیکر شهریار را از دست خانوادهاش خارج کنند…
پیکر شهریار رو بردن و به مادرش گفتن یا تنهایی با ما میایی و با مامورها پسرت رو دفن میکنی یا دیگه حتی نمیفهمی که قبرش کجاست. مادر شهریار با مامورها میره. مجبور شد بره. بدون اینکه کسی بدونه حتی دختر و پسر و برادرش نبودن. بی هیچ کسی و توی خفا شهریار رو از ترسش دفن کرد که قبرش رو ازش مخفی نکنند.»
میلاد محمدی، برادر شهریار در ویدئویی که در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، گفت که برادرش برای «زن، زندگی، آزادی» جان داده است.
او گفت: «برادر من برای همه ایران شهید شد. هیچ ناراحت نیستم. گریه نمیکنم چون برادرم سرش آسمونهاست. سرمون رو بالا میگیریم و میگیم ما همه برادر شهید شهریار محمدی هستیم و شهیدان دیگه. تعصب این را نداریم که بگیم کردیم و میخواهیم از ایران جدا شیم. ما یک ایرانی هستیم و ایرانی میمانیم. کشته میدیم با افتخار میگیم شهید شدیم.درود بر ترک فارس بلوچ همه ایران. ما سنی هستیم همه ایران را دوست داریم. برادرم برای همه ایران جان داد. برای زن زندگی آزادی. برای همه مملکت.»
شهریار محمدی معترض بود و در اعتراضها نقش فعالی هم داشت.
در گواهی فوت شهریار محمدی نوشته شده او بر اثر عملکرد وسایل جنگی در خارج از جنگ کشته شده است؛ کشته شدن او خانوادهاش را با درد و رنج زیادی روبهرو کرده است:
«۱۵ سال بدون پدر و در رنج و سختی زیاد بزرگ شد. سرپرست مادر زحمتکشاش بود. مادر شهریار ۱۵ سال بدون هیچ حمایتی سه فرزندش رو با چنگ و دندون بزرگ کرد. شهریار کشته شد، برادرش میلاد زندگیش نابود شد. مادرش دچار مشکلات روحی شده. خواهرش همه بار این مشکلات رو تنهایی به دوش میکشه. خانوادهشون رو نابود کردن. دایی شهریار ۴ ماه بعد از فوت شهریار در تصادف فوت کرد. مادر شهریار خیلی به برادرش نزدیک بود. او رو هم از دست داد.»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
تصویری از شهریار قبل از کشته شدنش در شبکههای اجتماعی دست به دست چرخیده بود؛ عکسی که در آن، شهریار در کنار پیکر دوست قدیمیاش محمد حسن زاده نشسته بود. وقتی در فاصله دو روز از محمد کشته شد، معترضان در شبکههای اجتماعی هشتگ زدند: #رفاقت_تا_پای_جان
به گفته یکی از نزدیکان خانواده، شهریار «مخالف سرسخت حجاب اجباری بود. ورزش میکرد و به دوستاش گفته بود اگه رژیم عوض بشه برای دختران و پسران بی سرپرست باشگاه میزنه.»
این منبع درباره کشته شدن شهریار محمدی میگوید: «۲۵ آبان محمد کشته شد. شهریار رفت از سردخونه پیکر محمد رو برداشت. مجلس ختم محمد در مسجد برگزار شد و از همونجا شهریار رو تعقیب کردن. در مراسم خاکسپاری و بعد از اون در شهر اعتراضها ادامه پیدا کرد،به گفته این منبع نزدیک غروب، شهریار به همراه چند نفر از دوستانش، با چند خودرو به سمت خانه نماینده بوکان حرکت کردند، اما در راه در محله علیآباد، ماموران حکومت جلوی خودروی شهریار را گرفتند.
به لاستیکهای پشت ماشینش شلیک کردند و کنترل ماشین از دست شهریار خارج شد. ماشین شهریار رو محاصره کردن و به رگبار بستند. همسایهها صدای نالههای شهریار رو شنیدن ولی جرات نکردن برن نجاتش بدن. شهریار جون و پیکر خیلیها رو نجات داد اما کسی به داد پیکر نیمه جونش نرسید.»
این منبع نزدیک به خانواده میگوید که سرانجام دوستان شهریار موفق شدند او را به بیمارستان برسانند. در بیمارستان او را به اتاق عمل بردند، اما او جانش را از دست داد.
مانند دیگر کشته شدگان ماموران امنیتی پیکر شهریار محمدی را به خانواده تحویل نمیدادند و مادر او را تهدید کردند. شهر بوکان در این ساعات با اعتراضهای گسترده روبهرو بود و هر ساعت بر تعداد کشتهشدگان اضافه میشد.
منبع نزدیک به خانواده میگوید: «مامورها به پیکر شهریار لگد میزدند. میلاد برادر کوچک شهریار روی جنازهش دراز کشیده بود. بغلش کرده بود و میگفت چرا میزنیدش. اسلحه رو به پاهای میلاد چسبوندن و از نزدیک بهش دو بار شلیک کردن. نزدیک به ۶۰۰ تا ساچمه توی پاهای میلاد خالی کردن. باز هم میلاد جنازه رو رها نکرد.»
با این حال در نهایت مامورها موفق شدند تا پیکر شهریار را از دست خانوادهاش خارج کنند…
پیکر شهریار رو بردن و به مادرش گفتن یا تنهایی با ما میایی و با مامورها پسرت رو دفن میکنی یا دیگه حتی نمیفهمی که قبرش کجاست. مادر شهریار با مامورها میره. مجبور شد بره. بدون اینکه کسی بدونه حتی دختر و پسر و برادرش نبودن. بی هیچ کسی و توی خفا شهریار رو از ترسش دفن کرد که قبرش رو ازش مخفی نکنند.»
میلاد محمدی، برادر شهریار در ویدئویی که در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، گفت که برادرش برای «زن، زندگی، آزادی» جان داده است.
او گفت: «برادر من برای همه ایران شهید شد. هیچ ناراحت نیستم. گریه نمیکنم چون برادرم سرش آسمونهاست. سرمون رو بالا میگیریم و میگیم ما همه برادر شهید شهریار محمدی هستیم و شهیدان دیگه. تعصب این را نداریم که بگیم کردیم و میخواهیم از ایران جدا شیم. ما یک ایرانی هستیم و ایرانی میمانیم. کشته میدیم با افتخار میگیم شهید شدیم.درود بر ترک فارس بلوچ همه ایران. ما سنی هستیم همه ایران را دوست داریم. برادرم برای همه ایران جان داد. برای زن زندگی آزادی. برای همه مملکت.»
شهریار محمدی معترض بود و در اعتراضها نقش فعالی هم داشت.
در گواهی فوت شهریار محمدی نوشته شده او بر اثر عملکرد وسایل جنگی در خارج از جنگ کشته شده است؛ کشته شدن او خانوادهاش را با درد و رنج زیادی روبهرو کرده است:
«۱۵ سال بدون پدر و در رنج و سختی زیاد بزرگ شد. سرپرست مادر زحمتکشاش بود. مادر شهریار ۱۵ سال بدون هیچ حمایتی سه فرزندش رو با چنگ و دندون بزرگ کرد. شهریار کشته شد، برادرش میلاد زندگیش نابود شد. مادرش دچار مشکلات روحی شده. خواهرش همه بار این مشکلات رو تنهایی به دوش میکشه. خانوادهشون رو نابود کردن. دایی شهریار ۴ ماه بعد از فوت شهریار در تصادف فوت کرد. مادر شهریار خیلی به برادرش نزدیک بود. او رو هم از دست داد.»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Telegram
ایران بریفینگ / فارسی
امروز میلاد شهریار محمدی است...
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصویری از #شهریار_محمدی قبل از کشته شدنش در شبکههای اجتماعی دست به دست چرخیده بود؛ عکسی که در آن، شهریار در کنار پیکر دوست قدیمیاش محمد حسن زاده نشسته بود. وقتی در فاصله دو روز از محمد کشته شد، معترضان در شبکههای اجتماعی هشتگ زدند: #رفاقت_تا_پای_جان
به گفته یکی از نزدیکان خانواده، شهریار «مخالف سرسخت حجاب اجباری بود. ورزش میکرد و به دوستاش گفته بود اگه رژیم عوض بشه باشگاه میزنه.»
این منبع درباره کشته شدن شهریار محمدی میگوید: «۲۵ آبان محمد کشته شد. شهریار رفت از سردخونه پیکر محمد رو برداشت. مجلس ختم محمد در مسجد برگزار شد و از همونجا شهریار رو تعقیب کردن. در مراسم خاکسپاری و بعد از اون در شهر اعتراضها ادامه پیدا کرد، معترضا نزدیک فرمانداری رفتن و فروشگاه کوروش رو آتیش زدن.»
به گفته این منبع نزدیک غروب، شهریار به همراه چند نفر از دوستانش، با چند خودرو به سمت خانه نماینده بوکان حرکت کردند، اما در راه در محله علیآباد، ماموران حکومت جلوی خودروی شهریار را گرفتند.
این منبع میگوید: «به لاستیکهای پشت ماشینش شلیک کردند و کنترل ماشین از دست شهریار خارج شد. ماشین شهریار رو محاصره کردن و به رگبار بستند. همسایهها صدای نالههای شهریار رو شنیدن ولی جرات نکردن برن نجاتش بدن. شهریار جون و پیکر خیلیها رو نجات داد اما کسی به داد پیکر نیمه جونش نرسید.»
این منبع نزدیک به خانواده میگوید که سرانجام دوستان شهریار موفق شدند او را به بیمارستان برسانند. در بیمارستان او را به اتاق عمل بردند، اما او جانش را از دست داد.
در گواهی فوت شهریار محمدی نوشته شده او بر اثر عملکرد وسایل جنگی در خارج از جنگ کشته شده است؛ کشته شدن او خانوادهاش را با درد و رنج زیادی روبهرو کرده است:
«۱۵ سال بدون پدر و در رنج و سختی زیاد بزرگ شد. سرپرست مادر زحمتکشاش بود. مادر شهریار ۱۵ سال بدون هیچ حمایتی سه فرزندش رو با چنگ و دندون بزرگ کرد. شهریار کشته شد، برادرش میلاد زندگیش نابود شد. مادرش دچار مشکلات روحی شده.»
#یاد_یاران #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM