ایران بریفینگ
قسمت بیست و پنج / همسر حمید باکری علت فشارهای صادق محصولی به باکری ها را در اصل حسادت میداند :«حميد چون در سوريه دوره ديده و دانشجوی خارج از کشور بود در شهر مشهور بود و مردم به باکریها احترام زيادی میگذاشتند. دو برادر بچههای فوقالعاده با تقوايی بودند.…
قسمت بیست و شش/ در ادامه همسر حمید باکری میگوید:«احمد کاظمی بنابر اختيارات خودش به #حميد_باکری مسووليت داده و فرمانده گردان کرده بود. اما #صادق_محصولی نگذاشت حميد باکری مسووليت بگيرد و حميد را این بار حتی به جبهه هم راه ندادند، یعنی در خط مقدم به حمید مسئولیت میدادند بعد محصولی از ارومیه میگفت باطله وبه جبهه راهش ندهید!»
امیرانی میگوید:« در #عمليات_رمضان که ما موفق نشديم. بلافاصله محصولی در تيپ شايع کرد که #مهدی_باکری آدم ضعيفی است، بچهها را به کشتن داده. اختلافافکنی بين رزمندهها به جايی رسيد که طرفداران و مخالفان آقا مهدی به طرف هم اسلحه میگرفتند، حتی ما شنیدیم که این آقا گفته هر دوبرادر را در جبهه بکشید !
آقا مهدی فرمانده تيپ ماند و به حميد هم سفارش کرد برود تبريز مشکلاش را حل کند. باورتان نمیشود، اين مرد (شهيد حميد باکری) را آنچنان تحقير کردند که رفت مقابل سپاه و نشست به گریه بعد از پنج ماه بالاخره پذيرش حميد را در سپاه قبول کردند. حميد که سپاهی شد به عنوان فرمانده عمليات برگشت جبهه، برای عمليات مسلمبن عقيل باز تبليغات اوج گرفت. محسن رضايی آقا مهدی را به عنوان فرمانده تيپ عاشورا در اواخر خردادماه سال ۶۱ منصوب کرد،محصولی در تاريخ ۲۱ آذرماه ۶۱ شهيد مرتضی ياغچيان را به فرمانده لشگر عاشورا منصوب میکند. یعنی محصولی حتی حکم فرمانده کل سپاه را هم تمکین نمیکرد.
محصولی بهر روی سال ۵۹ میآيد اروميه، سال ۶۰ فرماندار میشود و سال ۶۱ فرمانده منطقه ۵ سپاه شده است. همسر حمید باکری به همین مراحل اشاره میکند:«شما به تاريخهای احکام انتصام محصولی دقت کنيد و اینکه حميد اسفند سال ۶۲ به شهادت رسيد اما جنازهاش را نتوانستند عقب بکشند.
میدانستند حمید کشته شده اما در شهر شايعه کردند حميد باکری اسير شده حتی گفتند رفته عراق منافق شده!
آقای طريقت تعريف میکند من همه شهرها را گشتم و از همه لشگرها پرسيدم، اما جنازه حميد را پيدا نکردم. ايشان برمیگردد اروميه. میگويند ما نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. آقای طريقت میرود پيش آقای #مهدی_باکری میگويند نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. خود آقا مهدی در يک حالت نارحتی که بر پاهايش میزند، خودش نامه مینويسد که من به عنوان فرمانده لشگر اعلام میکنم، حميد باکری به شهادت رسيده است.
ادامه دارد…
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
امیرانی میگوید:« در #عمليات_رمضان که ما موفق نشديم. بلافاصله محصولی در تيپ شايع کرد که #مهدی_باکری آدم ضعيفی است، بچهها را به کشتن داده. اختلافافکنی بين رزمندهها به جايی رسيد که طرفداران و مخالفان آقا مهدی به طرف هم اسلحه میگرفتند، حتی ما شنیدیم که این آقا گفته هر دوبرادر را در جبهه بکشید !
آقا مهدی فرمانده تيپ ماند و به حميد هم سفارش کرد برود تبريز مشکلاش را حل کند. باورتان نمیشود، اين مرد (شهيد حميد باکری) را آنچنان تحقير کردند که رفت مقابل سپاه و نشست به گریه بعد از پنج ماه بالاخره پذيرش حميد را در سپاه قبول کردند. حميد که سپاهی شد به عنوان فرمانده عمليات برگشت جبهه، برای عمليات مسلمبن عقيل باز تبليغات اوج گرفت. محسن رضايی آقا مهدی را به عنوان فرمانده تيپ عاشورا در اواخر خردادماه سال ۶۱ منصوب کرد،محصولی در تاريخ ۲۱ آذرماه ۶۱ شهيد مرتضی ياغچيان را به فرمانده لشگر عاشورا منصوب میکند. یعنی محصولی حتی حکم فرمانده کل سپاه را هم تمکین نمیکرد.
محصولی بهر روی سال ۵۹ میآيد اروميه، سال ۶۰ فرماندار میشود و سال ۶۱ فرمانده منطقه ۵ سپاه شده است. همسر حمید باکری به همین مراحل اشاره میکند:«شما به تاريخهای احکام انتصام محصولی دقت کنيد و اینکه حميد اسفند سال ۶۲ به شهادت رسيد اما جنازهاش را نتوانستند عقب بکشند.
میدانستند حمید کشته شده اما در شهر شايعه کردند حميد باکری اسير شده حتی گفتند رفته عراق منافق شده!
آقای طريقت تعريف میکند من همه شهرها را گشتم و از همه لشگرها پرسيدم، اما جنازه حميد را پيدا نکردم. ايشان برمیگردد اروميه. میگويند ما نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. آقای طريقت میرود پيش آقای #مهدی_باکری میگويند نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. خود آقا مهدی در يک حالت نارحتی که بر پاهايش میزند، خودش نامه مینويسد که من به عنوان فرمانده لشگر اعلام میکنم، حميد باکری به شهادت رسيده است.
ادامه دارد…
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Forwarded from ایران بریفینگ
قسمت بیست و شش/ در ادامه همسر حمید باکری میگوید:«احمد کاظمی بنابر اختيارات خودش به #حميد_باکری مسووليت داده و فرمانده گردان کرده بود. اما #صادق_محصولی نگذاشت حميد باکری مسووليت بگيرد و حميد را این بار حتی به جبهه هم راه ندادند، یعنی در خط مقدم به حمید مسئولیت میدادند بعد محصولی از ارومیه میگفت باطله وبه جبهه راهش ندهید!»
امیرانی میگوید:« در #عمليات_رمضان که ما موفق نشديم. بلافاصله محصولی در تيپ شايع کرد که #مهدی_باکری آدم ضعيفی است، بچهها را به کشتن داده. اختلافافکنی بين رزمندهها به جايی رسيد که طرفداران و مخالفان آقا مهدی به طرف هم اسلحه میگرفتند، حتی ما شنیدیم که این آقا گفته هر دوبرادر را در جبهه بکشید !
آقا مهدی فرمانده تيپ ماند و به حميد هم سفارش کرد برود تبريز مشکلاش را حل کند. باورتان نمیشود، اين مرد (شهيد حميد باکری) را آنچنان تحقير کردند که رفت مقابل سپاه و نشست به گریه بعد از پنج ماه بالاخره پذيرش حميد را در سپاه قبول کردند. حميد که سپاهی شد به عنوان فرمانده عمليات برگشت جبهه، برای عمليات مسلمبن عقيل باز تبليغات اوج گرفت. محسن رضايی آقا مهدی را به عنوان فرمانده تيپ عاشورا در اواخر خردادماه سال ۶۱ منصوب کرد،محصولی در تاريخ ۲۱ آذرماه ۶۱ شهيد مرتضی ياغچيان را به فرمانده لشگر عاشورا منصوب میکند. یعنی محصولی حتی حکم فرمانده کل سپاه را هم تمکین نمیکرد.
محصولی بهر روی سال ۵۹ میآيد اروميه، سال ۶۰ فرماندار میشود و سال ۶۱ فرمانده منطقه ۵ سپاه شده است. همسر حمید باکری به همین مراحل اشاره میکند:«شما به تاريخهای احکام انتصام محصولی دقت کنيد و اینکه حميد اسفند سال ۶۲ به شهادت رسيد اما جنازهاش را نتوانستند عقب بکشند.
میدانستند حمید کشته شده اما در شهر شايعه کردند حميد باکری اسير شده حتی گفتند رفته عراق منافق شده!
آقای طريقت تعريف میکند من همه شهرها را گشتم و از همه لشگرها پرسيدم، اما جنازه حميد را پيدا نکردم. ايشان برمیگردد اروميه. میگويند ما نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. آقای طريقت میرود پيش آقای #مهدی_باکری میگويند نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. خود آقا مهدی در يک حالت نارحتی که بر پاهايش میزند، خودش نامه مینويسد که من به عنوان فرمانده لشگر اعلام میکنم، حميد باکری به شهادت رسيده است.
ادامه دارد…
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
امیرانی میگوید:« در #عمليات_رمضان که ما موفق نشديم. بلافاصله محصولی در تيپ شايع کرد که #مهدی_باکری آدم ضعيفی است، بچهها را به کشتن داده. اختلافافکنی بين رزمندهها به جايی رسيد که طرفداران و مخالفان آقا مهدی به طرف هم اسلحه میگرفتند، حتی ما شنیدیم که این آقا گفته هر دوبرادر را در جبهه بکشید !
آقا مهدی فرمانده تيپ ماند و به حميد هم سفارش کرد برود تبريز مشکلاش را حل کند. باورتان نمیشود، اين مرد (شهيد حميد باکری) را آنچنان تحقير کردند که رفت مقابل سپاه و نشست به گریه بعد از پنج ماه بالاخره پذيرش حميد را در سپاه قبول کردند. حميد که سپاهی شد به عنوان فرمانده عمليات برگشت جبهه، برای عمليات مسلمبن عقيل باز تبليغات اوج گرفت. محسن رضايی آقا مهدی را به عنوان فرمانده تيپ عاشورا در اواخر خردادماه سال ۶۱ منصوب کرد،محصولی در تاريخ ۲۱ آذرماه ۶۱ شهيد مرتضی ياغچيان را به فرمانده لشگر عاشورا منصوب میکند. یعنی محصولی حتی حکم فرمانده کل سپاه را هم تمکین نمیکرد.
محصولی بهر روی سال ۵۹ میآيد اروميه، سال ۶۰ فرماندار میشود و سال ۶۱ فرمانده منطقه ۵ سپاه شده است. همسر حمید باکری به همین مراحل اشاره میکند:«شما به تاريخهای احکام انتصام محصولی دقت کنيد و اینکه حميد اسفند سال ۶۲ به شهادت رسيد اما جنازهاش را نتوانستند عقب بکشند.
میدانستند حمید کشته شده اما در شهر شايعه کردند حميد باکری اسير شده حتی گفتند رفته عراق منافق شده!
آقای طريقت تعريف میکند من همه شهرها را گشتم و از همه لشگرها پرسيدم، اما جنازه حميد را پيدا نکردم. ايشان برمیگردد اروميه. میگويند ما نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. آقای طريقت میرود پيش آقای #مهدی_باکری میگويند نمیتوانيم حميد را به عنوان شهيد قبول کنيم. خود آقا مهدی در يک حالت نارحتی که بر پاهايش میزند، خودش نامه مینويسد که من به عنوان فرمانده لشگر اعلام میکنم، حميد باکری به شهادت رسيده است.
ادامه دارد…
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing