ایران بریفینگ
آیتالله مشکینی نیز در سال ۶۰ در جمع فرماندهان سپاه آذربایجان شرقی خود را «شیفته درایت، ذهن و فکر» سیدمهدی دانسته و خطاب به فرماندهان سپاه گفته بود «قدر این مرد بزرگ را بدانید».
اما آنچه پرونده #سید_مهدی_هاشمی را در این میان متمایز میکند گره خوردنش با مساله حدف #آیت_الله_منتظری از رهبریست. اتفاقی که تاریخ سی سال گذشته ایران را دستخوش تغییرات بزرگی کرد.
نقطه مبهم زندگی سید مهدی که در سال ۶۶ نیز بلای جانش شد به داستان قتلهایی باز میگردد که دادگاه ویژه روحانیت اعلام کرده با دستور او انجام شده اما نزدیکانش این ادعا را رد کردهاند.
قتل آیتالله شمسآبادی، روحانی و امیر عباس بحرینیان، رئیس کمیته انقلاب اصفهان، دو چهره شاخصی هستند که دادگاه ویژه روحانیت مدعی است که با دستور مهدی هاشمی انجام شده است.
هر چند برخی تنها دلیل برای بازداشت مهدی هاشمی را حذف آیتالله منتظری میدانند، برخی دیگر معتقدند که نوعی اجماع جهانی و داخلی جهت حذف سید مهدی هاشمی و به تبع آن آیتالله منتظری از دایره قدرت شکل گرفته بود.
بعد از ماجرای مکفارلین، بسیاری از نشریههای مشهور عربی نظیر النهار و الکویتی اینگونه تحلیل کردند که هدف از مذاکره با ایران نه تنها آزادی گروگانها بلکه تلاش برای حذف «سازمان نهضتهای آزادیبخش» و همچنین تلاش برای تقویت جناح میانهرو «#اکبر_هاشمی_رفسنجانی و #علی_خامنه_ای » در روند انتقال قدرت در ایران است.
محمدی ری شهری درکتاب خاطرات سیاسی خود اذعان کرده که مهدی هاشمی در طی زمان بازجویی متحمل هفتاد و پنج ضربه شلاق شد. نزدیکان مهدی هاشمی نیز دلیل اعترافات او را شکنجه و«حیله» #محمدی_ری_شهری وزیر اطلاعات میدانند….
ادامه دارد…
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
پس از برگزاری جلسات محاکمه فشرده به ریاست رازینی اولین حاکم شرع در مرداد ماه ۶۶، سید مهدی هاشمی به اعدام محکوم شد و در نهایت حکم اعدامش در تاریخ ۶ مهر همان سال اجرایی شد تا پرونده پر ابهامش را همچون رازی سر به مهر باقی گذارد.
دادگاه مهدی هاشمی مخفیانه برگزار شد و #علی_فلاحیان به عنوان قائممقام وزیر اطلاعات که عملا ضابط این پرونده محسوب میشد، بهعنوان دادستان دادگاه ویژه روحانیت کیفرخواست را ارائه کرد و مهدی هاشمی نه حق انتخاب وکیل داشت و نه حتی حق تجدید نظر در حکمش.
رازینی در مصاحبهاش افشا میکند که از آنجا که با ارسال نامه #آیت_الله_منتظری به آیتالله خمینی بیم عفو سید مهدی میرفته، حکم اعدام را شبانه و بدون اطلاع بیت خمینی اجرا کرده است.
نامه مورد اشاره رازینی، نامهای است که در خاطرات منتظری نیز وجود دارد و توسط سراجالدین موسوی از فرماندهان کمیته به دست خمینی رسیده است.
اما محمدی ریشهری و دیگر دست اندرکاران پرونده برای اینکه خمینی دستوری ندهد، سریعا و شبانه مهدی هاشمی را اعدام کردهاند.
محمدی ریشهری در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ در قم مطلبی را گفته که در الشراع (شماره ۷۷۷، مورخ ۲۱ آوریل ۹۷)، انتشار یافته:«صبح روزی که سید مهدی هاشمی را اعدام کردم، از دفتر امام خمینی، حاج سید احمد خمینی تلفنی به من اطلاع داد که اعدام سید مهدی مشمول تخفیف و عفو امام قرار گرفت،او را اعدام نکنید، بلکه به یکی از نقاط دور دست تبعید نمایید،در جواب حاج سید احمد گفتم پس نامهای مشتمل بر عفو با دست خط امام به من بدهید سید احمد گفت: کسی را بفرست تا نامه را برای شما بیاورد ولی کسی را نفرستادم زمانی گذشت و حاج سید احمد خمینی دوباره تلفن کرده و همان مطلب قبل را تکرار نمود من نیز همان جواب را دادم تا سرانجام حاج سید احمد مجبور شد نامۀ فوق را توسط یکی از پاسداران دفتر امام برای من بفرستد،اما در این فاصلۀ زمانی،حکم اعدام سید مهدی انجام شده بود»
…پرونده سید مهدی هاشمی پس از نزدیک به چهار دهه همچنان موضوعی مبهم درتاریخ جمهوری اسلامی است که به دلیل مرگ برخی از بازیگران اصلی آن از جمله احمد خمینی بخشی از نقاط تاریک آن همچنان باقی خواهد ماند…
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عباس ایروانی متهم شده بود با کمک شبکه زیرنظر خودش، ۷۶۴ میلیون دلار «قاچاق سازمان یافته و حرفهای قطعات خودرو» انجام داده است، او ابتدا به «کم فروشی» فساد در معاملات اداری متهم شده بود اما در ادامه رسیدگی به پروندهاش، در مهرماه سال ۱۳۹۹ به ریاست قاضی صلواتی در دادگاه اعلام شد که عنوان اتهامی او تغییر کرده است.
قاضی صلواتی بدون ارائه جزئیات گفته بود که عنوان اولین اتهام عباس ایروانی از «افساد فیالارض» به «اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور» تغییر یافته است.
عباس ایروانی تمامی اتهامات خود را رد کرده است.
ایروانی یکی از تاثیر گزار ترین افراد در صنعت خودروسازی است و بیسواد ترین، عباس دارای مدرک تحصیلی سیکل است، پایان راهنمایی، اهل مشهد است و تا سال ۱۳۵۷ در کوی سجاد یک مغازه تعمیر اگزوز داشت، انقلاب که شد بلیط او نیز برد، همسرش دختر خاله همسر علی خامنهای است، او به یکباره از اگزوز سازی تنگ و کوچکش به بازار آهن و یراق مشهد میرود، حجرهای اجاره میکند تا اواسط سال ۶۳ که به تهران میآید، میدان گمرک تهران انباری اجاره میکند و کارگاه تولید قطعات موتورسیکلت را در زمان #جنگ_ایران_عراق تاسیس میکند.
مدتی بعد نمایندگی پیستون کالمن آلمان را میگیرد و در چند شهر کشور از جمله اصفهان، تبریز ، شیراز و… نمایندگی تاسیس میکند، رشد او بیسابقه است و قابل باور نیست تمامش بر اساس تجربه و نبوغ وی باشد.
با پایان جنگ و مرگ خمینی و آغاز رهبری خامنهای #عباس_ایروانی از او تقاضای کمک میکند و طبق ادعای ایروانی:« حضرت آقا گفتند من اهل سفارش کسی نیستم اما می توانم مبلغی از پس انداز شخصی خودم به شما قرض بدهم، قبول کردم و آن قرض آنقدر برکت داشت که توانستم با آن کارخانه پیستونسازی تبریز را از دولت که آن روزها برای واگذاری عرضه شده بود بخرم»
البته ایروانی میگوید: «این انتهای راه بنده و دولت بود و بههیچروی پس از آن، وارد معامله با دولت نشدم»
ادامه دارد
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
اما حالا وضع فرق کرده، اما با زمان نمیشود حنگید و در آن دست برد پس برای همین هربار سخن از گذشته و سابقه میشود، او فقط میگوید:« در زمان جنگ من تنها قطعه ساز موتور بودم»
نه سابقه مبارزاتی و سیاسی در پیش از انقلاب و نه حتی سابقه حضور در جنگ و باز حتی کمک به جبهه و جنگ هم در سابقهاش نیست الا همان «تولید قطعه برای موتور سیکلت» .
حالا اما او صاحب یکی از مهمترین تولیدکنندگان قطعات خودرو در ایران محسوب میشود، با زیرمجموعهای که ۱۲ شرکت بزرگ تولیدی وجود دارد که بهطور عمده در استانهای تهران، آذربایجان شرقی، گیلان، البرز و اصفهان مستقر شدهاند و بخش مهمی از قطعات مورد نیاز ایران خودرو و سایپا را تولید میکنند.
به گفته عباس ایروانی در تابستان ۹۸، حدود ۴۰۰۰ نفر بهصورت مستقیم و ۲۲۰۰۰ نفر غیرمستقیم در گروه قطعات خودرو عظام اشتغال داشتهاند.
حالا به اتاق محل کارش و یا وب سایت شخصیاش که مراجعه میکنی او با علی خامنهای ، مجتبی خامنهای و بسیاری دیگر از چهرههای نظام جمهوری اسلامی مانند #اکبر_هاشمی_رفسنجانی، محمد شریعتمداری، #حسین_دهقان، علی جنتی، صادق خرازی، محمود واعظی، محمود علوی، #محمدباقر_قالیباف و محمدرضا نعمتزاده و قاسم سلیمانی و #مجید_سمیعی عکس دارد.
طبق ادعای ایروانی، فعالیتهای او در طول این سالها تنها محدود به این موارد نبوده است. او گفته «در طول این دوران، دست از علایق خود که فعالیت در عرصههای مذهبی است، نکشیدم و در زیر سایه پدر، هیئتهای مذهبی خود را گسترش داده و حسینیهای به نام نامی ثامنالائمه نیز در مشهد بنا کردیم که همچنان پابرجا و فعال است»
فعالیتهای هنری و فرهنگی زیادی هم داشته است.
از جمله این فعالیتها مرمت خانه سنتی عامریها در کاشان، کاروانسرای وکیل کرمان و همچنین همکاری در ساخت ضریح امام حسین بوده است….
ادامه دارد
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
این آخری اما بنا به گفته خودش به پیشنهاد قاسم سلیمانی بوده: «…سردار زنگ زد و در حسینیهای در تهران همدیگر را دیدیم، گفت کار داعش در عراق تمام است و حالا به فکر ضریح آبرومندی برای سیدالشهدا هستیم ، میتوانی کمکی بکنی؟»
کار دنیا در جمهوری اسلامی عجیب است #عباس_ایروانی که در سال ۶۸ از خامنهای درخواست کمک کرده بود حالا این #قاسم_سلیمانیِ خامنهای است که از اوکمک میخواهد.
پس وارد عمل میشود و با توصیه سلیمانی :«… بنده نیز همکاری خود را با ستاد بازسازی عتبات عالیات، جناب حاج آقای حقیقتپور افزایش دادم و بنا به ارتباط نزدیکی که با استاد فرشچیان داشتم، پیشنهاد استفاده از ایشان برای طراحی را داده و به همین منظور شخصا با استاد فرشچیان در خارج از ایران دیدار و مذاکره کردم.
ایشان پس از برگشت به ایران، با حضور در دفتر شخصی اینجانب در میدان آرژانتین تهران، کار طراحی و آمادهسازی ضریح باشکوه سیدالشهدا را به پایان رساندند و پس از تأیید طرح از سوی مقام معظم رهبری، توسط هنرمندان قم اجرا شده و پس از عبور از سراسر کشور، روی آن مکان مقدس نصب شد».
ارتباطات اوحالا از سلیمانی به #محمدباقر_قالیباف نیز رسیده است، فردی که در دوران کودکی ونوجوانیاش …«ماههای رمضان ما در مشهد مسابقات محلی فوتبال داشتیم، من خط حمله بودم و «محمد باقر» هم همیشه در چپ من بود ترکیب خوبی بودیم»
حالا آن ترکیب دوباره دست به عمل شده ، جراح مشهور مغز که به ایران میآید ، شهردار تهران به استقبالش میرود اما تنها نه ، به همراه خط حمله دوران نوجوانیاش.
«…. آقای قالیباف گفت بیا کمک و من شدم سرمایه گزار مرکز تحقیقات و نوآوری مغز و اعصاب پرفسور #مجید_سمیعی در تهران»
ادامه دارد…
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
از دیگر فعالیتهای ایروانی، ایجاد پروژه تفریحی هزار و یک شهر، پارک آبی کیش و پارک آبی اوشن بوده است. عباس ایروانی درخصوص اینگونه فعالیتهایش نوشته است: «نیت اینجانب در انجام تمام این امور، رضایت خدا و خدمت به خلق، همراه با کسب روزی حلال بوده است». البته این نیت ایروانی و فعالیتهای خیریه او، مانع بهجریانافتادن پروندهاش نشده است.
حالا شب گذشته ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ وزارت اطلاعات بیانیهای داده و خبر از بازداشت «این متهم فراری» داده است.
اما واقعیت ابنجاست در تمام مدت این ۶ ماه که برای #عباس_ایروانی احضاریه وحکمجلب ارسال شده بود او نه فراری و متواری بود نه مخفی، هر روز به محل کارش میرفت، شبها نماز مغرب و عشا را گاهی در مسجد امام حسن مجتبی در خیابان شریعتی تهران، مسجدی که شهره است به نسجد حاج آقا خوشوقت و حتی گاهی در دفتر علی خامنهای میخوانده است، شاید تا همین چند شب پیش.
عباس ایروانی نابغه است اما شامه قوی خوبی ندارد، که اگر داشت میفهمید نظر آقا چند وقتی است از «محمد باقر» برگشته، خامنهای سیاس و زرنگ است و او بیش از همه فهمیده محمد باقر باختهایش زیاد شده، خامنهای اهل شرط بندی روی اسب بازنده نیست، وجه بسا در یکی از همان نمازهای جماعت مغرب و عشا به ایروانی گفته است که بیخیال محمد باقر بشود، اما عباس همبازی خود را رها نمیکند و هزینه فعالیتهای تبلیغاتی ستاد #محمدباقر_قالیباف را میدهد و همین گاف اوست که از او یک «متهم متواری» میسازد و شبانه سربازان گمنام امام زمان به خانهاش میروند و با دستبندی به او میفهماند خلاف فرمان داماد خانواده عمل کردن عقوبت دارد!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اما آن روز استثنا بود و همیشه مرغ شیخ تا این حد کم ارتفاع نمیپرید و گفته هایش بی خریدار نبود…
روزگاری یعنی ۶۰ سال پیش، او سر آمد طلاب حوزه علمیه بود، طلبه باهوش و جوانی که از شیراز به قم آمد و به درس آیت الله بروجردی زعیم حوزه نشست و میان اکابر روحانی که بر درس مرجع شیعه حاضر می شدند، جرئت «اِن قلت» داشت.
شیخ شاید این روزها که خودش هم به فکر مردن میافتد در مرور خاطراتش حافظه اش همه چیز را به یاد می آورد، حتی این خاطره باور نکردنی از دو سالگی که مریض بوده و در گهواره و آب حوض را به سبب نجاست عوض می کردند و حوض پر می شود و آب تا زیر گهواره می آید، انگار که یک فقیه به گونهای ژنتیک اهل طهارت است.
پدرش آنقدرها مال و منال نداشت، نجاری بود، گیرم مشهور به شهر شیراز که بازار کارش کساد شد و سالهای بعدی عمر جوراب بافی میکرد و چهار پسر داشت که ناصر را وقف دین کرد.
ناصر هم آنقدر هوش و ذوق داشت که مدارج حوزه را کوتاهتر از همگنانش طی کند و در ۲۷ سالگی مجتهدی شد و حتی کتاب هم نوشت و اولین بار در باب اهل صوفیه و به عنوان جلوه حق و شرح عقاید تصوف.
آن سالها #ناصر_مکارم_شیرازی اهل مناظره بود حتی با بهاییان و دراویش.کار علما مثل این روزها با چوب تکفیر پیش نمی رفت، حکومت سکولار پهلوی بر پا بود و مجال حکم ارتداد نبود و این برکت داشت تا جوانان حوزه با عقاید دیگران مواجه میشدند و میبایست که حجت و دلیل می آوردند.
ناصرِ جوان از این گرفتاریهای ذهنی بسیار داشت، جامعه درس خوانده ایران آن روزها به مارکس متمایل بود و چپ می زد و مادی گرا. ای بسا جوانِ شیرازی خود نیز گرفتار این ادله می شد و خواب از چشمش می رفت، وقتی دلایل “هیوم” فیلسوف انگلیسی را می دید که کاخ برهان نظم در اثبات خدا را ویران می کند، لاغر و بی غذا می شد و استادش هم کمکی نمی توانست بکند با آن کلام سنتی که نهایت ابزارِ فقیهان بود و نه پاسخِ فیلسوفان.
ادامه دارد
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
ناصر حالا آیت الله جوانی بود که هم اهل مطبوعه بود هم اهل کتاب، در سال ۱۳۳۵ و در ۲۹ سالگی طی یک مراسم سلطنتی جایزه بهترین کتاب سال را بابت تصنیف کتاب فیلسوفنماها از دست محمدرضا شاه پهلوی دریافت کرد، جایزهای در نوع خود بینظیر که آیت الله به سعد آباد رفت و دست شاه و فرح بوسید و مواهب گرفت، صدایی به اعتراض نه تنها از قم بر نخواست که آیت الله شریعتمداری در بازگشتش از کاخ برایش گوسفندها قربانی کردند آنسان که جوی خون در صالحیه قم به راه افتاد و از نجف نیز #آیت_الله_خویی پیغام فرستاده بود:«امید شیعه در پناه سلطان شیعه»
فردای آن روز تمام روزنامههای کشور گفتگوی آیت الله با شاه شیعه بود:
شاه در سرسرای سعدآباد از آیت الله جوان پرسیده بود:«شما از کجا به این فکر افتادید؟
#ناصر_مکارم_شیرازی نیز توضیح داده بود که از چندی به این طرف در حوزه علمیه قم عدهای از طلاب علوم به مطالعه در باب مکاتب فلسفی همت گماشته، و بهخصوص در اطراف مکتب ماتریالیسم – که اساس مطلب کمونیسم میباشد، به مطالعه و تحقیق پرداخته ولازممیداند که ملت از هیولای کمونیسم با اطلاع شوند»
شاید همین توضیح بود که شاه جوان را خوشحالتر کرد و دستور داده بودبه موسسه او هر چه میخواهد بدهند.
همین شد که پول از دربار میآمد و روز به روز «موسسه مکتب اسلام» پررونق تر میشد ، حالا نسخههای #مکتب_اسلام تا هندوچین و آمریکا هم میرفت .
شیخ ناصر، چندان علاقه ای به سیاست نداشت و مرجع مورد علاقه اش نه خمینی که شریعتمداری بود، شاید همین دلبستگی به راه و منش #آیت_الله_شریعتمداری او را وا داشت که در خبرگان قانون اساسی پس از انقلاب، مخالف ولایت فقیه باشد و این نظریه را زمینه استبداد دینی بداند.
و اما آن جسارتی که کرد در سال ۵۶ و اعتراض به مقاله رشیدی مطلق که گویا توهینی به آیت الله خمینی کرده بود، بیشتر به تعصبی بود که بر لباس روحانیان داشت و نه به شخص خمینی.
هر چه بود مهر آیت الله شیعه و شاه شیعه قطع شد حالا هر دو پس از آن غروب طلایی در سرسرای سعدآباد که گل میگفتند و گل میشنیدند ناخواسته دشمن یکدیگر شدند، چه بسا هم شاه جوان و هم شیخ جوان از این فراق غمگین بودند، خمینی اماقطعا شاد شاد بود.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
۳۹-مکارم درباره اعتراض آن روزش به کمیسیونِ امنیت اجتماعی شهر قم که بعدها فهمید شعبه ای از #ساواک است،به یاد میآورد که:«به مسوول کمیته گفتم چرا به خاطر اعتراض قانونی مردم به یک نویسنده مزدور مردم رابه گلوله میبندید؟ گفت که واقع این است که ما هم نفهمیدیم به چه منظور آن را نوشته اند و چه کسی نوشته است؟»
گرچه پاسخ مامور ساواک مسالمت آمیز بود ولی ناصر به تبعید رفت، چندی به جیرفت و انارک و چابهار و زیاد طول نکشید که انقلاب شد و به سلامت بازگشت و قدر دید، پای ناصر باز به دربار باز شد البته نه به سعد آباد و نیاوران که کمی آنسوتر جماران!
ناصر دیگر اهل اعتراض نبود و سکوت بود و سکوت و دیگر از اینگونه اعتراضات چرا مردم را به گلوله بستید را از آیت الله نشنیدند حتی سال ۸۸ وقتی که معترضان به انتخابات در خیابانهای تهران کشته شدند ولر زمین میافتادند باز موضع آیت الله سکوت بود و در سفر رهبری به قم از اولین کسانی بود که خیر مقدم گفت و سید علی خامنه ای را به درایت و حکمرانی ستود.
اما راز این همه سکوت تلخ آیت الله شیرین است؛ در سالهای پس از رهبری خامنه ای، شیخ بسیار منفعت برده و خود و دامادش سلطان انحصاری واردات شکر شدهاند، کار شیخ وشکر چه قرابتی باهم دارند الله واعلم اما بدون نظر شیخ قاشقی شکر نه تولید میشود نه وارد.
همین است که اوست باعث و بانی ورشکستگی تولید کنندگان شکر داخلی.
عباس پالیزدار که در هیات تحقیق و تفحص مجلس هفتم سمتی داشت، گزارشی از مفسدین اقتصادی داد که کارش را به زندان انداخت اما او بود که همه زمزمهها وسایعات را تائید مرد و شیخ #ناصر_مکارم_شیرازی را بدون لکنت و ترسی #سلطان_شکر_ایران معرفی کرد.
کمی بعد تر #محمد_نوری_زاد که تا دیروز در سرمقالههای کیهان از شیخ و سید علی ستایشها میکرد بارها در نامه هایش ذکر خیری از شکر و مکارم شیرازی کرد.
ظاهرا داستان بسی شیرین شیخ وشکر را همه میدانستند الا مردم، الا کارگران به خاک و خونکشیده #نیشکرهفت_تپه .
کار به جایی رسید که برخی از مقلدینِ مکارم در تبریز به او نامه نوشتند و رک و پوست کنده پرسیدند:«شایعاتی هست با عنوان اینکه معظم له مافیای شکر در کشور بوده و دلیل گرانی شکر شخص شمائید»
پاسخ مکارم هم عصبی و هم از سر استیصال :«بارها و بارها این قضیه را تکذیب کردم، بقیه را هم به خدا سپرده ام…
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
گرچه پاسخ مامور ساواک مسالمت آمیز بود ولی ناصر به تبعید رفت، چندی به جیرفت و انارک و چابهار و زیاد طول نکشید که انقلاب شد و به سلامت بازگشت و قدر دید، پای ناصر باز به دربار باز شد البته نه به سعد آباد و نیاوران که کمی آنسوتر جماران!
ناصر دیگر اهل اعتراض نبود و سکوت بود و سکوت و دیگر از اینگونه اعتراضات چرا مردم را به گلوله بستید را از آیت الله نشنیدند حتی سال ۸۸ وقتی که معترضان به انتخابات در خیابانهای تهران کشته شدند ولر زمین میافتادند باز موضع آیت الله سکوت بود و در سفر رهبری به قم از اولین کسانی بود که خیر مقدم گفت و سید علی خامنه ای را به درایت و حکمرانی ستود.
اما راز این همه سکوت تلخ آیت الله شیرین است؛ در سالهای پس از رهبری خامنه ای، شیخ بسیار منفعت برده و خود و دامادش سلطان انحصاری واردات شکر شدهاند، کار شیخ وشکر چه قرابتی باهم دارند الله واعلم اما بدون نظر شیخ قاشقی شکر نه تولید میشود نه وارد.
همین است که اوست باعث و بانی ورشکستگی تولید کنندگان شکر داخلی.
عباس پالیزدار که در هیات تحقیق و تفحص مجلس هفتم سمتی داشت، گزارشی از مفسدین اقتصادی داد که کارش را به زندان انداخت اما او بود که همه زمزمهها وسایعات را تائید مرد و شیخ #ناصر_مکارم_شیرازی را بدون لکنت و ترسی #سلطان_شکر_ایران معرفی کرد.
کمی بعد تر #محمد_نوری_زاد که تا دیروز در سرمقالههای کیهان از شیخ و سید علی ستایشها میکرد بارها در نامه هایش ذکر خیری از شکر و مکارم شیرازی کرد.
ظاهرا داستان بسی شیرین شیخ وشکر را همه میدانستند الا مردم، الا کارگران به خاک و خونکشیده #نیشکرهفت_تپه .
کار به جایی رسید که برخی از مقلدینِ مکارم در تبریز به او نامه نوشتند و رک و پوست کنده پرسیدند:«شایعاتی هست با عنوان اینکه معظم له مافیای شکر در کشور بوده و دلیل گرانی شکر شخص شمائید»
پاسخ مکارم هم عصبی و هم از سر استیصال :«بارها و بارها این قضیه را تکذیب کردم، بقیه را هم به خدا سپرده ام…
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
۳۹-مکارم درباره اعتراض آن روزش به کمیسیونِ امنیت اجتماعی شهر قم که بعدها فهمید شعبه ای از #ساواک است،به یاد میآورد که:«به مسوول کمیته گفتم چرا به خاطر اعتراض قانونی مردم به یک نویسنده مزدور مردم رابه گلوله میبندید؟ گفت که واقع این است که ما هم نفهمیدیم به…
کمی بعد تر هم حکم ارتداد #شاهین_نجفی ترانه خوان را فی الفور صادر کرد که بدنامی برای مرجع داشت و کنی بعدتر طرح حرام بودن و حذف چهارشنبه سوری را هم داد که به جایی نرسید.
از آن غروب زیبای سعدآباد که ناصر جوان بر صدر دربار بود و قم برایش قربانیها میکردند و خویی امید شیعه خوانده بودش، حالا خمینی از زیر خروارها خاک از او فقط یک پرینتر حرام است ساخته است، شاید خمینی هنوز از آن دنیا دارد انتقام بیمحلی های ناصر جوان به او را میگیرد.
شیخ زنده است اما گویی که مرده و اینکاری است که «جمهوری اسلامی» با اسلام کرده است نه با شیخ ناصر۹۷ ساله و شیعهای که حالا سلطانش نه تاج که عمامه برسر دارد!
کار شیخ حالا از توضیح کمونیسم به پرهیز از مرغ خواری رسیده است و حرام بودن رقص دختران در برنامه #خاله_شادونه .
شیخ شاید همین روزها در بستر بیتش در صفائیه همه چیز را هنوز خوب به یاد می آورد، روزهای جوانی که هیچ نداشت و ساعتی را برای گرمابه به گرو گذارد، آن نامه شریعتی را هم خوب به یاد می آورد که وقتی حاضر نشد به رسم مطبوعات که پاسخ به نقدها را چاپ می کردند در مکتب اسلام چاپ کند و سرگشاده منتشر شد و شریعتی گفته بود مجله اش اندازه مجله زن روز هم مردانگی ندارد که پاسخ شریعتی به نقد کتابش را چاپ کند، چه مجله زن روز پاسخ مطهری درباره حجاب را کمال و تمام چاپ کرد.
یک چیز دیگر هم هست که شیخ ناصر هر وقتی به خوشی یاد می کند و از کراماتش می داند، در جوانی در خواب امام زمان را دیده بود که گفته است: «ناصر تو از ما استفاده خواهی کرد»
بعد از ۹۷ سال از عمر شیخ، شاید این خواب و استفاده اش تعبیر شده است،شاید دیر نیست همین روزها که شیخ در وصیت نامهاش بنویسد امام زمان مرا ببخش و شاه جوان مرا حلال کن…
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
قسمت ۴۱/ مرتضی مطهری اگر زنده بود یا شریک در حکومت بود یا شاکی،شاید دین به کابینِ قدرت می باخت، یا اینکه همانند همدرس و هم حجره اش منتظری یک تنه شکوه می کرد و حصر و حبس حاصل روزگارش می شد. شاید هم جَریده می رفت و به کرانه ای می نشست و درسی می گفت، آنچنان که…
قسمت ۴۱/ مرتضی مطهری اگر زنده بود یا شریک در حکومت بود یا شاکی،شاید دین به کابینِ قدرت می باخت، یا اینکه همانند همدرس و هم حجره اش منتظری یک تنه شکوه می کرد و حصر و حبس حاصل روزگارش می شد. شاید هم جَریده می رفت و به کرانه ای می نشست و درسی می گفت، آنچنان که به دورانِ شاه، گذران کرد و نه زندانی رفت و نه تبعیدی.
#مرتضی_مطهری از همان سالِ ۱۳۳۱ که از فریمان به تهران آمد، تکلیف خویش شناخت، طاقتِ آن فقر طلبگی نداشت که گریبانش را در قم گرفته بود، فقری که گاه پهلو به گرسنگی می زد، آنقدر که تهیه ناهاری، او و دوستش منتظری را به زحمت می انداخت و کسی نبود که به طلاب ساده زیست، قرضی دهد.
در تهران اما برای این طلبهی فاضل، مسجدی یافت میشد که امام جماعتش باشد و این عیب هم داشت که دیگر از مرجعیت و در رده علمای اعلام بودن، دور می افتاد.
هر چند تهران بود و دانشگاه و روشنفکرانش و این برای روحانی تازه وارد، یعنی اقلیمی دیگر .
آیت الله مطهری در تمام سالهای پیش از انقلاب، یک روحانی محترم و وارد به اجتماعیات حساب می آمد.
آنگاه که از بیشتر روحانیان، چیزی جز بازگویی احکام طهارت و خواندن روضهای بر قبر نمیآمد و طلاب، روزنامه هم نمی خواندند چه رسد به گفتارهای مارکس، ذهن مطهری بر این چرخ می زد که چگونه پاسخ فیلسوفان غربی را بدهد و با همان انبانِ رنگ و رو رفته ی فلسفه اسلامی، آبروداری کند.
اینچنین بود که همسان تعداد انگشت شمار دیگری از روحانیون (همچون بهشتی و مفتح ) در دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیات فعلی) دانشگاه تهران به مقام استادی و چند سال بعدتر ریاست دانشکده رسید.
مطهری کمی بعدتر به دربار نیز راه یافت ، او در دفتر مخصوص شهبانو فرح مسئول نظارت و تطبیق انتشار کتب مذهبی برای کودکان و نوجوانان شد، در باغ فردوس تهران تا بهمن ۱۳۵۷ که انقلابیون با خسم وارد آن شدند همچنان بر روی اتاقی در طبقه دوم آن بنای دوار و تاریخی نوشته شده بود:«دکتر مرتضی مطهری مشاور عالی شهبانو فرح در انتشار کتب مذهبی»
شاید همین عنوان و سمت است که جمهوری اسلامی در روایتش برای «علامه شهید مرتضی مطهری» کلا دکترای افتخاری او را عنوان نمیکنند!
در سال ۱۳۵۴ در آئین سالگرد تأسیس دانشگاه تهران، محمد رضا شاه پهلوی حضور یافت و به مرتضی مطهری استاد تمام وقت دانشکده معقول و منقول دکترای افتخاری داد ، کمی بعد از این لطف و توجه شاه بود که وی به ریاست آن دانشکده نیز انتخاب شد.
کسی چه میدانست ۳ سال بود مرتضی مطهری میشود عضو شورای انقلابی که سلطنت پهلوی را واژگون میکند!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#مرتضی_مطهری از همان سالِ ۱۳۳۱ که از فریمان به تهران آمد، تکلیف خویش شناخت، طاقتِ آن فقر طلبگی نداشت که گریبانش را در قم گرفته بود، فقری که گاه پهلو به گرسنگی می زد، آنقدر که تهیه ناهاری، او و دوستش منتظری را به زحمت می انداخت و کسی نبود که به طلاب ساده زیست، قرضی دهد.
در تهران اما برای این طلبهی فاضل، مسجدی یافت میشد که امام جماعتش باشد و این عیب هم داشت که دیگر از مرجعیت و در رده علمای اعلام بودن، دور می افتاد.
هر چند تهران بود و دانشگاه و روشنفکرانش و این برای روحانی تازه وارد، یعنی اقلیمی دیگر .
آیت الله مطهری در تمام سالهای پیش از انقلاب، یک روحانی محترم و وارد به اجتماعیات حساب می آمد.
آنگاه که از بیشتر روحانیان، چیزی جز بازگویی احکام طهارت و خواندن روضهای بر قبر نمیآمد و طلاب، روزنامه هم نمی خواندند چه رسد به گفتارهای مارکس، ذهن مطهری بر این چرخ می زد که چگونه پاسخ فیلسوفان غربی را بدهد و با همان انبانِ رنگ و رو رفته ی فلسفه اسلامی، آبروداری کند.
اینچنین بود که همسان تعداد انگشت شمار دیگری از روحانیون (همچون بهشتی و مفتح ) در دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیات فعلی) دانشگاه تهران به مقام استادی و چند سال بعدتر ریاست دانشکده رسید.
مطهری کمی بعدتر به دربار نیز راه یافت ، او در دفتر مخصوص شهبانو فرح مسئول نظارت و تطبیق انتشار کتب مذهبی برای کودکان و نوجوانان شد، در باغ فردوس تهران تا بهمن ۱۳۵۷ که انقلابیون با خسم وارد آن شدند همچنان بر روی اتاقی در طبقه دوم آن بنای دوار و تاریخی نوشته شده بود:«دکتر مرتضی مطهری مشاور عالی شهبانو فرح در انتشار کتب مذهبی»
شاید همین عنوان و سمت است که جمهوری اسلامی در روایتش برای «علامه شهید مرتضی مطهری» کلا دکترای افتخاری او را عنوان نمیکنند!
در سال ۱۳۵۴ در آئین سالگرد تأسیس دانشگاه تهران، محمد رضا شاه پهلوی حضور یافت و به مرتضی مطهری استاد تمام وقت دانشکده معقول و منقول دکترای افتخاری داد ، کمی بعد از این لطف و توجه شاه بود که وی به ریاست آن دانشکده نیز انتخاب شد.
کسی چه میدانست ۳ سال بود مرتضی مطهری میشود عضو شورای انقلابی که سلطنت پهلوی را واژگون میکند!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
۴۲/ روحانیان، بسا دیرتر از حاکمان و حتی تاجران ایرانی، با ماجرایِ زیستن مدرن و پیچیدگی ها و پرسش های بی پایانش مواجه شدند. حصارِ حُجره و محراب و پا منبریانی که عموما کم سواد و بی سواد بودند و حاجتشان به لَختی فقه، برای حلالیت مال و قدری دعا و ندبه برای تضمین بهشت بر می آمد، این اجازه را به روحانیت می داد که بی دغدغه ی غرب و دانشگاه و حتی طبقه ی متوسطی که رضا شاه و پسرش می ساختند، زیست کند.
#مرتضی_مطهری با آمدن به تهران و آمد و رفتش با دانشگاه و دربار و اساتید دانشگاه و کنی بعد تر با اهالی نهضت آزادی و دانشگاهیان جبهه ملی ، عملا از آن حصار بیرون جسته بود و حالا باید از آنچه در خلوت حوزه خوانده بود در خیابان شلوغ دفاع می کرد.
اسلام مطهری، اسلامی تدافعی بود در جامعه و حکومتی که فقه بر آن مسلط نبود و شاید همین باعث بارور شدن مطهری می شد و او را به چاره جویی می انداخت.
حربه تکفیر و تحریم که راه دست علما بود هم به کار نمیآمد و مطهری هم اعتقادی به آن نداشت و بر خلاف سنت روحانیان، به پاسخگویی و جدل با غیر روحانیان پرداخت.
فارغ از اینکه مطهری درست می گفت یا غلط، نفس گفتگویی که این روحانی با روشنفکران و مخالفانش داشت، بدعت مبارکی در تاریخ روحانیان بود که با وقوع انقلاب اسلامی، بر باد رفت.
مرتضی مطهری، خدمات اسلام و ایران را در قبالِ “دو قرن سکوت” زرین کوب نوشت.
«مساله حجاب» را در مجله زن روز آن وقتها در پاسخ به مقالاتی در فواید بی حجابی نشر داد.
«تماشاگه راز» مطهری هم کوششی بود برای آنکه نشان دهد حافظ آن کسی نیست که احمد شاملو در مقدمهاش بر تصحیح دیوان نوشته است.
کمک به بنیان گذاری #حسینیه_ارشاد در کنار روشنفکرانِ دین گرایی که روحانی نبودند، ازکارهایی بود که نشان می داد مطهری علاقمند است تا روحانیای به روز باشد و به خلاف سنتِ روحانیت، پشت تریبون بایستد و برای جماعتی نشسته بر صندلی و حتی بیحجاب سخنرانی کند و این را هم بپذیرد که اگر حرف نویی نداشت، مخاطبان خواهند رفت و از همه مهمتر اقرار کند که بعضا آنچه روحانیت به نام اسلام به مردم خورانده، خرافه است.
سلسله گفتارهای مطهری درباره قیام امام سوم شیعیان که در کتاب حماسه ی حسینی گرد آوری شد، به نوعی نقد روحاینت است و شرح اینکه هم لباسانش چگونه خرافات و لاطائلات را به مردم تزریق می کنند.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#مرتضی_مطهری با آمدن به تهران و آمد و رفتش با دانشگاه و دربار و اساتید دانشگاه و کنی بعد تر با اهالی نهضت آزادی و دانشگاهیان جبهه ملی ، عملا از آن حصار بیرون جسته بود و حالا باید از آنچه در خلوت حوزه خوانده بود در خیابان شلوغ دفاع می کرد.
اسلام مطهری، اسلامی تدافعی بود در جامعه و حکومتی که فقه بر آن مسلط نبود و شاید همین باعث بارور شدن مطهری می شد و او را به چاره جویی می انداخت.
حربه تکفیر و تحریم که راه دست علما بود هم به کار نمیآمد و مطهری هم اعتقادی به آن نداشت و بر خلاف سنت روحانیان، به پاسخگویی و جدل با غیر روحانیان پرداخت.
فارغ از اینکه مطهری درست می گفت یا غلط، نفس گفتگویی که این روحانی با روشنفکران و مخالفانش داشت، بدعت مبارکی در تاریخ روحانیان بود که با وقوع انقلاب اسلامی، بر باد رفت.
مرتضی مطهری، خدمات اسلام و ایران را در قبالِ “دو قرن سکوت” زرین کوب نوشت.
«مساله حجاب» را در مجله زن روز آن وقتها در پاسخ به مقالاتی در فواید بی حجابی نشر داد.
«تماشاگه راز» مطهری هم کوششی بود برای آنکه نشان دهد حافظ آن کسی نیست که احمد شاملو در مقدمهاش بر تصحیح دیوان نوشته است.
کمک به بنیان گذاری #حسینیه_ارشاد در کنار روشنفکرانِ دین گرایی که روحانی نبودند، ازکارهایی بود که نشان می داد مطهری علاقمند است تا روحانیای به روز باشد و به خلاف سنتِ روحانیت، پشت تریبون بایستد و برای جماعتی نشسته بر صندلی و حتی بیحجاب سخنرانی کند و این را هم بپذیرد که اگر حرف نویی نداشت، مخاطبان خواهند رفت و از همه مهمتر اقرار کند که بعضا آنچه روحانیت به نام اسلام به مردم خورانده، خرافه است.
سلسله گفتارهای مطهری درباره قیام امام سوم شیعیان که در کتاب حماسه ی حسینی گرد آوری شد، به نوعی نقد روحاینت است و شرح اینکه هم لباسانش چگونه خرافات و لاطائلات را به مردم تزریق می کنند.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۴۳/ هر چند مطهری با آن پایگاه فقهی و حوزوی محافظه کارتر از آن بود که نهضت اصلاح طلبی مذهبی به راه اندازد ولی می توانست طلیعهای باشد که اگر انقلاب نمیشد و دین از عرصه اجتماعیات به مهلکه سیاست نمیافتاد. #مرتضی_مطهری، فقط چند ماهی در جمهوری اسلامی زندگی کرد…
حالا حکومت وارث یک «مرتضی مطهری جعلی و دلبخواه شده است» کتابهای مطهری را در همه سالهای پس از انقلاب به هزینه و تبلیغات حکومتی به چاپ میرساند و با این وصف که او عالم و فیلسوف و فقیه، ایدئولوگ جمهوری اسلامی است و اندیشه هایش، تفکرات حاکم بر نظام به خورد همه مردم میدهند.
اما واقعیت اینجاست مطهری نه در عرصه سیاست و فلسفه سیاسی چیزی گفته بود و نه اصلا هنوز نسبتش را با ولایت فقیه معلوم نکرده بود و تنها این را می دانیم که او ولایت فقیهای را قبول داشت که در حد نظارت فقیه بود و نه حکومت.
مرتضی مطهری، ناتمام ماند و حتی در آن چند کلمه ای که پس از انقلاب درباره حکومت آینده ایران اظهار نظر کرد نیز به جمع بندی اصولی نرسید و گاه اظهاراتِ متناقضی داشت، مثل اینکه اسلام با آزادی تفکر مشکلی ندارد و اما با آزادی بی قید و شرط بیان مخالف است.
همین اعوجاج ذهنی، همین ناگفتهها و «هندوانه دربسته» میراثی شد برای علی مطهری، فرزندش ارشد که حالا میراث دار پدری شده است که هیچ ارتباطی با واقعیت او ندارد، شاید همین اعوحاج و دوغ و دوشاب در هم گسیخته است که از وارث نیز چیزی ساخته است که معلوم نیست،چیست!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
اما واقعیت اینجاست مطهری نه در عرصه سیاست و فلسفه سیاسی چیزی گفته بود و نه اصلا هنوز نسبتش را با ولایت فقیه معلوم نکرده بود و تنها این را می دانیم که او ولایت فقیهای را قبول داشت که در حد نظارت فقیه بود و نه حکومت.
مرتضی مطهری، ناتمام ماند و حتی در آن چند کلمه ای که پس از انقلاب درباره حکومت آینده ایران اظهار نظر کرد نیز به جمع بندی اصولی نرسید و گاه اظهاراتِ متناقضی داشت، مثل اینکه اسلام با آزادی تفکر مشکلی ندارد و اما با آزادی بی قید و شرط بیان مخالف است.
همین اعوجاج ذهنی، همین ناگفتهها و «هندوانه دربسته» میراثی شد برای علی مطهری، فرزندش ارشد که حالا میراث دار پدری شده است که هیچ ارتباطی با واقعیت او ندارد، شاید همین اعوحاج و دوغ و دوشاب در هم گسیخته است که از وارث نیز چیزی ساخته است که معلوم نیست،چیست!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing