با گذشت ۱۵ سال از جنایت #بازداشتگاه_کهریزک جمهوری اسلامی نه تنها دیگر علاقهای به بازگویی فجایع کهریزک ندارد بلکه هیچ علاقهای هم به بازگو کردن بیش از سه کشته مشهور کامرانی، روح الامینی و جوادی فر نیست، یکی دیگر از کشته شدگان گمنام کهریزک رامین است، تنها چند روز بعد از اعلام خبر کشته شدن روحالامینی پدر محسن روحالامینی اعلام کرد که فرد چهارمی نیز در این پرونده وجود دارد اما مسئولان جمهوری اسلامی چون نمیخواستند وجدان عمومی جامعه جریحهدار نشود نام او را اعلام نکردهاند.
جوان بیست و دو ساله ایرانی که یکی از چشمهای او از چشمهای دیگرش کوچکتر است.
جوانی که از یک مشکل مادرزادی در چشمهایش رنج میبرد، او چند روز پس از آزادی از بازداشتگاه کهریزک به دلیل لختههای خون موجود در سر و سینهاش جانش را از دست میدهد.
خانواده رامین آقازاده تحت تدابیر شدید امنیتی فرزند خود را در قطعه ۲۱۶ بهشت زهرا به خاک میسپارند و به دلیل احساس نا امنی و نگرانی برای امنیت فرزندان دیگر این خانواده سکوت اختیار میکنند.
پس از در درگیریهای حوادث بعد از انتخابات، مأموران از طریق دوربین مداربسته یک بانک، چهره رامین را شناسایی میکنند و سپس برای بازداشتِ او به منزلش میروند. اما رامین به گفته مادرش آن روز در خانه نبود. مأموران به مادر رامین میگویند که فرزندش باید هرچه زودتر خودش را به ستاد نیروی انتظامی شهرری معرفی کند.
مادر رامین آقازاده قهرمانی میگوید به دلیل اینکه میدانستم فرزندم جز یک اعتراض آرام کاری انجام نداده خودم دستش را گرفتم و با هم به محلی که مأموران گفته بودند مراجعه کردیم به امید آنکه بعد از چند سؤال ساده او را آزاد میکنند:
«من با دست خودم بچهام را بردم تحویل دادم. این عذاب وجدان دارد مرا بدبختم میکند. با هم دیگه رفتیم، گفتم فوقش یک سؤال میکنند با هم برمیگردیم،رفت چند ساعتی گذشت و نیامد،رفتم سئوال کردم گفتند هیچی نیست تا غروب میآید. نگو همان لحظه بچهام را فرستادند کهریزک. دیگر رفتن همان شد که رفت...»
رامین آقازاده قهرمانی ۱۴ روز بعد از اینکه به همراه مادرش خودش را به نیروی انتظامی معرفی کرد، آزاد میشود. اما مادرش میگوید که رامین وقتی به خانه برگشت آثار ضرب شتم روی بدنش پیدابود، پاهایش همه زخم بود. گردنش باد کرده بود...داشتیم شام میخوردیم که سر سفره غش کرد و افتاد…
زندگی رامین همان ساعات، ۲۷ تیر ماه ۸۸ تمام میشود. خانوادهاش میگویند در صحبتهایی که او موقع آمدن به خانه کرده است گفته بود که پس از بازداشت ابتدا به کهریزک و سپس به زندان اوین منتقل شده بود.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
جوان بیست و دو ساله ایرانی که یکی از چشمهای او از چشمهای دیگرش کوچکتر است.
جوانی که از یک مشکل مادرزادی در چشمهایش رنج میبرد، او چند روز پس از آزادی از بازداشتگاه کهریزک به دلیل لختههای خون موجود در سر و سینهاش جانش را از دست میدهد.
خانواده رامین آقازاده تحت تدابیر شدید امنیتی فرزند خود را در قطعه ۲۱۶ بهشت زهرا به خاک میسپارند و به دلیل احساس نا امنی و نگرانی برای امنیت فرزندان دیگر این خانواده سکوت اختیار میکنند.
پس از در درگیریهای حوادث بعد از انتخابات، مأموران از طریق دوربین مداربسته یک بانک، چهره رامین را شناسایی میکنند و سپس برای بازداشتِ او به منزلش میروند. اما رامین به گفته مادرش آن روز در خانه نبود. مأموران به مادر رامین میگویند که فرزندش باید هرچه زودتر خودش را به ستاد نیروی انتظامی شهرری معرفی کند.
مادر رامین آقازاده قهرمانی میگوید به دلیل اینکه میدانستم فرزندم جز یک اعتراض آرام کاری انجام نداده خودم دستش را گرفتم و با هم به محلی که مأموران گفته بودند مراجعه کردیم به امید آنکه بعد از چند سؤال ساده او را آزاد میکنند:
«من با دست خودم بچهام را بردم تحویل دادم. این عذاب وجدان دارد مرا بدبختم میکند. با هم دیگه رفتیم، گفتم فوقش یک سؤال میکنند با هم برمیگردیم،رفت چند ساعتی گذشت و نیامد،رفتم سئوال کردم گفتند هیچی نیست تا غروب میآید. نگو همان لحظه بچهام را فرستادند کهریزک. دیگر رفتن همان شد که رفت...»
رامین آقازاده قهرمانی ۱۴ روز بعد از اینکه به همراه مادرش خودش را به نیروی انتظامی معرفی کرد، آزاد میشود. اما مادرش میگوید که رامین وقتی به خانه برگشت آثار ضرب شتم روی بدنش پیدابود، پاهایش همه زخم بود. گردنش باد کرده بود...داشتیم شام میخوردیم که سر سفره غش کرد و افتاد…
زندگی رامین همان ساعات، ۲۷ تیر ماه ۸۸ تمام میشود. خانوادهاش میگویند در صحبتهایی که او موقع آمدن به خانه کرده است گفته بود که پس از بازداشت ابتدا به کهریزک و سپس به زندان اوین منتقل شده بود.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
عکس برای پنج سال پیش است، مسعود علیزاده از جمله شاهدان جنایت کهریزک با انتشار این عکس نوشته بود:« این عکس مربوط به دو پدر داغداری است که فرزندشان را در بازداشتگاه کهریزک مظلومانه از دست دادند ، پدرانی که بعد از گذشت پانزده سال همچنین بر سر مزار فرزندانشان ضجه میزنند.
در روند دادخواهی پرونده جنایت کهریزک همیشه از نزدیک شاهد تلاش های این دو پدر بزرگوار به نام های علی کامرانی ، علی جوادی فر و همچنین پدر محسن روح الامینی بودم که با همه تهدید هایی که رو برو میشدند همچنان مسیر پرونده را طی می کردند تا آمرین و عامران جنایت کهریزک را به سزای اعمالشان برسانند.
درسته در دستگاه فاسد قضایی نظام جمهوری اسلامی متهمان اصلی پرونده جنایت کهریزک محاکمه نشدند و دادگاه ها به صورت نمایشی برگزار شد ولی این دو پدر همه تلاش خود را کردند تا جوان های دیگری به نام های محسن روح الامینی ، محمد کامرانی ، امیر جوادی فر ، احمد نجاتی کارگر ، رامین اقازاده قهرمانی و ستار بهشتی ها در زندان ها زیر شکنجه کشته نشوند.
کسی از دل این پدران خبر ندارد که دلشان به اندازهی بی نهایت اندوه را در خود جا دادهاند. آیا کسی می تواند این اندوه را به جان بخرد؟؟ آیا کسی می تواند یاد پسر را از وجود پدر حذف کند؟؟جسم جگر گوشه هایشان را گرفتند ولی بی شک یاد فرزندانشان همیشه در قلبشان است اما چه سود که یادشان با افسوس نبودنشان گره خورده است.
پدران عزیز ، درد شما را هیچ کسی نمی فهمد ولی بدانید که یاد فرزندانتان برای ما جاودان خواهد بود. پدران عزیز شما اسوه ی صبر هستید برای ما و بی شک اگر ایوب در این زمان می زیست شماها را می ستود.
ما جوانان این سرزمین خود رادر غم از دست دادن فرزندانتان شریک می دانیم و تا روزی که زنده ایم یاد امیر ، محمد ، محسن ، سهراب ، ندا ، ستار و ...... را زنده نگه میداریم تا ظلم و ستم را به زانو در بیاوریم.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
در روند دادخواهی پرونده جنایت کهریزک همیشه از نزدیک شاهد تلاش های این دو پدر بزرگوار به نام های علی کامرانی ، علی جوادی فر و همچنین پدر محسن روح الامینی بودم که با همه تهدید هایی که رو برو میشدند همچنان مسیر پرونده را طی می کردند تا آمرین و عامران جنایت کهریزک را به سزای اعمالشان برسانند.
درسته در دستگاه فاسد قضایی نظام جمهوری اسلامی متهمان اصلی پرونده جنایت کهریزک محاکمه نشدند و دادگاه ها به صورت نمایشی برگزار شد ولی این دو پدر همه تلاش خود را کردند تا جوان های دیگری به نام های محسن روح الامینی ، محمد کامرانی ، امیر جوادی فر ، احمد نجاتی کارگر ، رامین اقازاده قهرمانی و ستار بهشتی ها در زندان ها زیر شکنجه کشته نشوند.
کسی از دل این پدران خبر ندارد که دلشان به اندازهی بی نهایت اندوه را در خود جا دادهاند. آیا کسی می تواند این اندوه را به جان بخرد؟؟ آیا کسی می تواند یاد پسر را از وجود پدر حذف کند؟؟جسم جگر گوشه هایشان را گرفتند ولی بی شک یاد فرزندانشان همیشه در قلبشان است اما چه سود که یادشان با افسوس نبودنشان گره خورده است.
پدران عزیز ، درد شما را هیچ کسی نمی فهمد ولی بدانید که یاد فرزندانتان برای ما جاودان خواهد بود. پدران عزیز شما اسوه ی صبر هستید برای ما و بی شک اگر ایوب در این زمان می زیست شماها را می ستود.
ما جوانان این سرزمین خود رادر غم از دست دادن فرزندانتان شریک می دانیم و تا روزی که زنده ایم یاد امیر ، محمد ، محسن ، سهراب ، ندا ، ستار و ...... را زنده نگه میداریم تا ظلم و ستم را به زانو در بیاوریم.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
#ایران_بریفینگ / پس از چند روز انتشار اخبار تأییدنشده از مرگ #حسن_زارع_دهنوی، معروف به #قاضی_حداد در شبکههای اجتماعی، وکیل او این خبر را تأیید کرد. به گفته محمد اصلانی، قاضی حداد دو روز پیش بر اثر بیماری کرونا در بیمارستان گاندی تهران درگذشت و قرار است…
#محمد_کامرانی، برای آزمون کنکور آماده میشد اما در # خرداد ۸۸ بازداشت و در #بازداشتگاه_کهریزک زیر #شکنجه #وحوش_خامنه_ای به قتل رسید.
حمید حجارها یکی از بازداشتشدگان و شاهدان بازداشتگاه کهریزکاست، وقتی او در کهریزک بود، #امیر_جوادی_فر را با وضعیت جسمی بدی که داشت، کشانکشان نزد پزشک وظیفه کهریزک برده ، حمید حجارها همچنین از نزدیک با #محمد_کامرانی همصحبت شده بود: «ما قبل از اینکه به کهریزک برویم توی میدان انقلاب وقتی در پلیس پیشگیری بودیم، محمد همان جا با من صحبت کرد و ما آنجا با هم آشنا شدیم که آنجا به من گفت من کنکور پزشکی دارم. چون پدر من نظامی است من به او گفتم احتمال دارد پدر من بیاید دنبال من. محمد گفت اگر پدرت آمد دنبالت بگو یک فکری هم برای من بکند چون برای کنکور خیلی زحمت کشیدم.
خانواده محمد کامرانی همه جا دنبال محمد میگردند تا ببینند او که روز ۱۸ تیر از خانه بیرون رفته چرا تا کنون به خانه برنگشته است. آنها نام محمد کامرانی را سرانجام در پلیس امنیت تهران پیدا میکنند. اما آنجا کسی پاسخگو نیست. علی کامرانی پدر محمد به یکی از دوستان دوران دبیرستانش که حالا در نهادهای امنیتی ایران مشغول به کار شده است، زنگ میزند و از او یاری میخواهد،او به گفته خودش حکم آزادی محمد را میگیرد و ۲۴ تیر ماه راهی اوین میشود تا فرزندش را به خود به خانه بیاورد. اما آنجا اثری از محمد نیست. محمد کامرانی بعد از رفتن به حمام دیگر به بند بازنگشت بلکه به خاطر وخیم شدن وضعیت جسمیاش به بیمارستان منتقل شد.خانواده محمد وارد بیمارستان لقمان میشوند، مادر تاب دیدن فرزندی که با زنجیر به تخت بسته شده است را ندارد.
محمد کامرانی علی رغم اینکه در کما بود روی تخت بیمارستان او را با زنجیر بسته بودند به تخت. خانمی که آنجا پرستار است میگوید ببریدش جای دیگر، دوست امنیتیشان برگه آزادی اورا نشان میدهد همان ساعت اورا با آمبولانس به بیمارستان مهر میبرند اما دیگر کاراز کار گذشته و محمد جان میبازد.
#علیه_فراموشی #اردوگاه_مرگ_کهریزک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
حمید حجارها یکی از بازداشتشدگان و شاهدان بازداشتگاه کهریزکاست، وقتی او در کهریزک بود، #امیر_جوادی_فر را با وضعیت جسمی بدی که داشت، کشانکشان نزد پزشک وظیفه کهریزک برده ، حمید حجارها همچنین از نزدیک با #محمد_کامرانی همصحبت شده بود: «ما قبل از اینکه به کهریزک برویم توی میدان انقلاب وقتی در پلیس پیشگیری بودیم، محمد همان جا با من صحبت کرد و ما آنجا با هم آشنا شدیم که آنجا به من گفت من کنکور پزشکی دارم. چون پدر من نظامی است من به او گفتم احتمال دارد پدر من بیاید دنبال من. محمد گفت اگر پدرت آمد دنبالت بگو یک فکری هم برای من بکند چون برای کنکور خیلی زحمت کشیدم.
خانواده محمد کامرانی همه جا دنبال محمد میگردند تا ببینند او که روز ۱۸ تیر از خانه بیرون رفته چرا تا کنون به خانه برنگشته است. آنها نام محمد کامرانی را سرانجام در پلیس امنیت تهران پیدا میکنند. اما آنجا کسی پاسخگو نیست. علی کامرانی پدر محمد به یکی از دوستان دوران دبیرستانش که حالا در نهادهای امنیتی ایران مشغول به کار شده است، زنگ میزند و از او یاری میخواهد،او به گفته خودش حکم آزادی محمد را میگیرد و ۲۴ تیر ماه راهی اوین میشود تا فرزندش را به خود به خانه بیاورد. اما آنجا اثری از محمد نیست. محمد کامرانی بعد از رفتن به حمام دیگر به بند بازنگشت بلکه به خاطر وخیم شدن وضعیت جسمیاش به بیمارستان منتقل شد.خانواده محمد وارد بیمارستان لقمان میشوند، مادر تاب دیدن فرزندی که با زنجیر به تخت بسته شده است را ندارد.
محمد کامرانی علی رغم اینکه در کما بود روی تخت بیمارستان او را با زنجیر بسته بودند به تخت. خانمی که آنجا پرستار است میگوید ببریدش جای دیگر، دوست امنیتیشان برگه آزادی اورا نشان میدهد همان ساعت اورا با آمبولانس به بیمارستان مهر میبرند اما دیگر کاراز کار گذشته و محمد جان میبازد.
#علیه_فراموشی #اردوگاه_مرگ_کهریزک
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این لحظات دردناک و تکان دهنده ، آخرین دقایق زندگی و لحظات جان باختن #نادر_مختاری در بیمارستان شهدای هفت تیر شهر ری است، با آثار شکنجه و شکستگی در جمجمه .
نادر مختاری پس از اعتراضات #آبان_خونین_۹۸ مفقود شده بود، خانوادهاش پس از یک ماه وی را در حالی که در کما بوده است در بیمارستان شهدای شهر ری شناسایی و پیدا میکنند.
این زندانی سیاسی بهعلت ضربات باتوم در اعتراضات و وخامت اوضاع جسمی چند ماه در کما بود.
ماموران امنیتی باوجود وخامت حال این زندانی اصرار بر نگهداری وی در بازداشتگاه کهریزک داشتند که این امر منجر به وخیمتر شدن حال وی شده و در نهایت روز شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹ وی جان باخت.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
نادر مختاری پس از اعتراضات #آبان_خونین_۹۸ مفقود شده بود، خانوادهاش پس از یک ماه وی را در حالی که در کما بوده است در بیمارستان شهدای شهر ری شناسایی و پیدا میکنند.
این زندانی سیاسی بهعلت ضربات باتوم در اعتراضات و وخامت اوضاع جسمی چند ماه در کما بود.
ماموران امنیتی باوجود وخامت حال این زندانی اصرار بر نگهداری وی در بازداشتگاه کهریزک داشتند که این امر منجر به وخیمتر شدن حال وی شده و در نهایت روز شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۹ وی جان باخت.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
امروز زاد روز نیما امانی است، خون نیما (آرمان) امانی هنوز در یزدانشهر فریاد میزند. او تنها بیست سال داشت؛ بیست سال رویا و امید که در ۲۶ آبان ۹۸، در زمان سرکوب اینترنت، ناگهان پایان یافت. جمهوریاسلامی به خیال خود میپنداشت که میتواند صدای اعتراضات مسالمتآمیز مردم ایران را با غارت و قتلعام خاموش کند، اما ندانست که یاد آرمان و دیگر جانباختگان هرگز فراموش نخواهد شد.
آرمان همراه دوستش محمد پورپیرعلی، دیگر جانباخته #آبان_خونین_۹۸ ، بیرون از خانه بود که با تظاهرات مردمی روبرو شدند. وقتی به محمد شلیک شد، آرمان برای کمک به او رفت و خودش هم هدف گلوله قرار گرفت. حتی پس از نخستین اصابت، مزدوران جمهوریاسلامی دوباره به او وحشیانه از پشتسر شلیک کردند.
جنایتی که جمهوریاسلامی در آبان ۹۸ انجام داد، نه تنها جان هزاران آرمان را گرفت، بلکه پایانی بود برای آرزوهای میلیونها انسان.
یاد آرمان و دیگر قربانیان آبان در دلهای ما زنده است.
اگر جمهوریاسلامی نبود #آرمان_امانی ۲۵ ساله میشد.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
آرمان همراه دوستش محمد پورپیرعلی، دیگر جانباخته #آبان_خونین_۹۸ ، بیرون از خانه بود که با تظاهرات مردمی روبرو شدند. وقتی به محمد شلیک شد، آرمان برای کمک به او رفت و خودش هم هدف گلوله قرار گرفت. حتی پس از نخستین اصابت، مزدوران جمهوریاسلامی دوباره به او وحشیانه از پشتسر شلیک کردند.
جنایتی که جمهوریاسلامی در آبان ۹۸ انجام داد، نه تنها جان هزاران آرمان را گرفت، بلکه پایانی بود برای آرزوهای میلیونها انسان.
یاد آرمان و دیگر قربانیان آبان در دلهای ما زنده است.
اگر جمهوریاسلامی نبود #آرمان_امانی ۲۵ ساله میشد.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلمی از تولد #حسین_محمدی ، جوان ۲۶سالهای که بازیگر تئاتر است و به اعدام محکوم شده.
او در دادگاه به تنها چیزی که اعتراف کرده «سنگ پرتاب کردن» و «ضربه زدن به کفش» عجمیانِ بسیجی بوده.
حسین از ۵معترض پرونده #چهلم_حدیث_نجفی است که جمهوری اسلامی میخواهد جانش را بگیرد.
معلوم نیست ، جمهوری اسلامی چند نفر را میخواهد بخاطر یک بسبجی سرکوبگر بکشد ؟
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او در دادگاه به تنها چیزی که اعتراف کرده «سنگ پرتاب کردن» و «ضربه زدن به کفش» عجمیانِ بسیجی بوده.
حسین از ۵معترض پرونده #چهلم_حدیث_نجفی است که جمهوری اسلامی میخواهد جانش را بگیرد.
معلوم نیست ، جمهوری اسلامی چند نفر را میخواهد بخاطر یک بسبجی سرکوبگر بکشد ؟
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
پسرش #رضا_لطفی را جمهوری اسلامی در ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ به قتل رساند پدر در مراسم تشییع وخاکسپاریاش هیچ نگفت تنها به عکس پسر خیره بود و بر سیگار پوک میزد.
کمی بعد به جرم #دادخواهی پدر را به ۵ سال زندان محکوم کردند.
حالا بیش از سه ماه است که #کمال_لطفی در زندان است،بار اول که اورا بازداشت کردن ۷۸روز در زندان بود که دچار بیماری پوستی شد و همچنان بهبود پیدا نکرده است.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
کمی بعد به جرم #دادخواهی پدر را به ۵ سال زندان محکوم کردند.
حالا بیش از سه ماه است که #کمال_لطفی در زندان است،بار اول که اورا بازداشت کردن ۷۸روز در زندان بود که دچار بیماری پوستی شد و همچنان بهبود پیدا نکرده است.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
این چشمهای زیبا و پر از شوق زندگی، بیرحمانه با گلولههای آتشین برای همیشه چشم از زندگی بستند.
او #فرشته_احمدی است، مادر دو فرزند، در جریان خیزش ۱۴۰۱، وقتی که بر پشت بام خانهاش بود، با شلیک گلوله ماموران کشته شد.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او #فرشته_احمدی است، مادر دو فرزند، در جریان خیزش ۱۴۰۱، وقتی که بر پشت بام خانهاش بود، با شلیک گلوله ماموران کشته شد.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
اصغر نحوی پور فریدنی،متولد اول فروردین ۱۳۵۰ شهررى و ساکن محمود آباد مازندران بود. او مربى بدنسازی و کیک بوکسینگ بود.
وی در ایستگاه مترو شاهد پرخاشگرى «آخوند» ذوالفقاری به خانمی بودند که او را به خاطر نوع پوشش مورد بی احترامی و هتاکی قرار داده بود. با بالاگرفتن بحث بین این «آخوند» و خانم مذکور، اصغر نحویپور که شاهد این ماجرا بود از «آخوند» پرخاشجو جویاى علت درگیرى میشود که درنهایت با بى احترامى و توهین ذوالفقاری به وی، کار به برخورد فیزیکی «آخوند» ذوالفقاری و همراهانش، و اصغر نحویپور میکشد.
با بالا گرفتن درگیرى لفظى از دو طرف و برخورد فیزیکى «آخوند» ذوالفقاری با اصغر نحویپور، او از خانمی که مورد فحاشی قرار گرفته بود میخواهد که هرچه زودتر مترو را ترک کند و زمانی که میبیند همراهان «آخوند» ذوالفقاری به خواست وی مانع رفتن آن زن میشوند شروع به درگیری با آنها و دفاع از خود مىکند.
اصغر نحویپور زمانی خونسردى خود را از دست میدهد که میبیند «آخوند» ذوالفقاری و همراهانش به پدر مرحومش فحاشی میکنند. در همین گیرودار است که او با استفاده از تیغ کاتر یک دستفروش که نظارهگر این درگیرى بوده به «آخوند» ذوالفقاری و همراهانش حمله مىکند و درنهایت با دخالت و تیراندازی «نیروی انتظامى» مستقر در ایستگاه مترو، اصغر نحویپور بهقتل میرسد.
قتل اصغرنحویپور به دست افراد «نیروی انتظامی» در متروی شهرری در برابر دیدگان مردم صورت گرفت.
به گفته شهود عینی او در حالی که فریاد میزد: «من فرزند ایرانم، ما از دست آخوندها خسته شدهایم، ما این آخوندها را نمیخواهیم. این اسلام را نمیخواهیم. بر اثر شلیک مستقیم و از نزدیک افراد «نیروی انتظامی» جان باخت.
حکومت به خانواده نحویپور اجازه ندادند او را در محل زندگیش تشییع کنند و بنرهای برگزاری مراسم تشییع و تدفین او را پاره کردندو خانواده نحویپور را از هر گونه اعتراض و افشاگری، و حتی سخن گفتن و گریستن بر سر مزار اصغر، بر حذر داشتهاند و خانوادهاش را تهدید کردند که اجازه ندارند برای وی مراسم بگیرند.
علی مطهری نائب رئیس «مجلس» در دانشگاه امیرکبیر، خواهان تشویق قاتل نحویپور شد، و گفت: «حتی اگر تیر به پای ضارب عربده کش میخورد و او زنده میماند حکم او اعدام بود زیرا مطابق فقه اسلام کسی که با سلاح گرم یا سرد مردم را ارعاب و اخافه کند و رعب و ترس در جامعه ایجاد نماید محارب شمرده میشود و حکم او اعدام است.»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
وی در ایستگاه مترو شاهد پرخاشگرى «آخوند» ذوالفقاری به خانمی بودند که او را به خاطر نوع پوشش مورد بی احترامی و هتاکی قرار داده بود. با بالاگرفتن بحث بین این «آخوند» و خانم مذکور، اصغر نحویپور که شاهد این ماجرا بود از «آخوند» پرخاشجو جویاى علت درگیرى میشود که درنهایت با بى احترامى و توهین ذوالفقاری به وی، کار به برخورد فیزیکی «آخوند» ذوالفقاری و همراهانش، و اصغر نحویپور میکشد.
با بالا گرفتن درگیرى لفظى از دو طرف و برخورد فیزیکى «آخوند» ذوالفقاری با اصغر نحویپور، او از خانمی که مورد فحاشی قرار گرفته بود میخواهد که هرچه زودتر مترو را ترک کند و زمانی که میبیند همراهان «آخوند» ذوالفقاری به خواست وی مانع رفتن آن زن میشوند شروع به درگیری با آنها و دفاع از خود مىکند.
اصغر نحویپور زمانی خونسردى خود را از دست میدهد که میبیند «آخوند» ذوالفقاری و همراهانش به پدر مرحومش فحاشی میکنند. در همین گیرودار است که او با استفاده از تیغ کاتر یک دستفروش که نظارهگر این درگیرى بوده به «آخوند» ذوالفقاری و همراهانش حمله مىکند و درنهایت با دخالت و تیراندازی «نیروی انتظامى» مستقر در ایستگاه مترو، اصغر نحویپور بهقتل میرسد.
قتل اصغرنحویپور به دست افراد «نیروی انتظامی» در متروی شهرری در برابر دیدگان مردم صورت گرفت.
به گفته شهود عینی او در حالی که فریاد میزد: «من فرزند ایرانم، ما از دست آخوندها خسته شدهایم، ما این آخوندها را نمیخواهیم. این اسلام را نمیخواهیم. بر اثر شلیک مستقیم و از نزدیک افراد «نیروی انتظامی» جان باخت.
حکومت به خانواده نحویپور اجازه ندادند او را در محل زندگیش تشییع کنند و بنرهای برگزاری مراسم تشییع و تدفین او را پاره کردندو خانواده نحویپور را از هر گونه اعتراض و افشاگری، و حتی سخن گفتن و گریستن بر سر مزار اصغر، بر حذر داشتهاند و خانوادهاش را تهدید کردند که اجازه ندارند برای وی مراسم بگیرند.
علی مطهری نائب رئیس «مجلس» در دانشگاه امیرکبیر، خواهان تشویق قاتل نحویپور شد، و گفت: «حتی اگر تیر به پای ضارب عربده کش میخورد و او زنده میماند حکم او اعدام بود زیرا مطابق فقه اسلام کسی که با سلاح گرم یا سرد مردم را ارعاب و اخافه کند و رعب و ترس در جامعه ایجاد نماید محارب شمرده میشود و حکم او اعدام است.»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دکتر آیدا رستمی ۲۵تیر ۱۳۶۵در گرگان به دنیا آمد و در ده سالگی پدرش را به علت سرطان از دست داد. این حادثه انگیزهای شد تا او رشته پزشکی را انتخاب کند. آیدا و مادرش بعدها به تهران نقل مکان کردند و در شهرک اکباتان ساکن شدند.
دکتر آیدا از آن دست پزشکانی بود که تحت هیچ شرایطی سوگند پزشکی خود را فراموش نکرد. او تمام تلاشش را می کرد تا به مردم نیازمند کمک کند. این پزشک جوان حتی بعضی روزها ویزیت رایگان داشت.
در جریان بلایای طبیعی که در کشور بوقوع می پیوست و حکومت هیچ کاری برای مردم انجام نمی داد، دکتر آیدا برای کمک به هموطنان مصیبت دیدهاش حاضر بود.
در زلزله آبان۹۶ در کرمانشاه او خود را به غرب کشور رساند تا بتواند با کمکهای پزشکی مرهمی بر زخم هموطنان کردش بگذارد.
و در جریان سیل ۹۸ بلادرنگ درخواست داد تا بعنوان پزشک داوطلب راهی روستاها و مناطق سیل زده شده تا به فریاد هموطنانش برسد که فریاد رسی نداشتند.
آیدا در دوران کرونا نیز در خط مقدم مبارزه با بیماری بود و جان خود را به خطر انداخت، آیدا در آخرین ماههای عمر پربار اما کوتاهش مخفیانه به ملاقات مجروحان قیام سراسری می رفت و زخمهایشان را مداوا میکرد.
دوشنبه ۲۱ آذر خانم دکتر #آیدا_رستمی پس از پایان شیفت کاری در ساعت ۷ عصر در بیمارستان چمران تلفنی با مادرش صحبت میکنه ببینه چیزی لازم داره یا نه؟ پس از این تلفن ( میدان آرژانتین ) دیگر اثری از او پیدا نمیشود به هر دری میزنند او را پیدا نمیکنند در روز سهشنبه از کلانتری اکباتان با خانواده او تماس میگیرند که به کلانتری مراجعه نمایند،نامه ای به آنها میدهند که تصادف کرده!! برای تحویل جنازه به پزشکی قانونی مراجعه کنند،جنازه را میبینند در حالیکه یکطرف صورتش له بود یک دستش شکسته بود و پلک چشم چپ او بخیه شده بود،گویا تخلیه شده بود.
در گواهی پزشکی قانونی نوشته شده بود:«برخورد با جسمی سخت»
دکتر رستمی همراه با چند نفر دیگر از دانشجویان پزشکی در روزهای اعتراض مجروحین اعتراضات را در #شهرک_اکباتان ومخصوصا در #کرج در روز چهلم #حدیث_نجفی مداوا میکرده است که چند تن از همسایهها معتقدند یکی از ساکنان شهرک او را شناسایی کرده و لو داده است.
طبق آنچه که خانواده وی گفتهاند: موبایل و کیف این جانباخته آزادی را به خانواده تحویل ندادهاند و پزشک قانونی در پاسخ خانواده او که پرسیدهاند جسم سخت چه بوده است؟ گفتند متعاقبا اعلام میگردد»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دکتر آیدا از آن دست پزشکانی بود که تحت هیچ شرایطی سوگند پزشکی خود را فراموش نکرد. او تمام تلاشش را می کرد تا به مردم نیازمند کمک کند. این پزشک جوان حتی بعضی روزها ویزیت رایگان داشت.
در جریان بلایای طبیعی که در کشور بوقوع می پیوست و حکومت هیچ کاری برای مردم انجام نمی داد، دکتر آیدا برای کمک به هموطنان مصیبت دیدهاش حاضر بود.
در زلزله آبان۹۶ در کرمانشاه او خود را به غرب کشور رساند تا بتواند با کمکهای پزشکی مرهمی بر زخم هموطنان کردش بگذارد.
و در جریان سیل ۹۸ بلادرنگ درخواست داد تا بعنوان پزشک داوطلب راهی روستاها و مناطق سیل زده شده تا به فریاد هموطنانش برسد که فریاد رسی نداشتند.
آیدا در دوران کرونا نیز در خط مقدم مبارزه با بیماری بود و جان خود را به خطر انداخت، آیدا در آخرین ماههای عمر پربار اما کوتاهش مخفیانه به ملاقات مجروحان قیام سراسری می رفت و زخمهایشان را مداوا میکرد.
دوشنبه ۲۱ آذر خانم دکتر #آیدا_رستمی پس از پایان شیفت کاری در ساعت ۷ عصر در بیمارستان چمران تلفنی با مادرش صحبت میکنه ببینه چیزی لازم داره یا نه؟ پس از این تلفن ( میدان آرژانتین ) دیگر اثری از او پیدا نمیشود به هر دری میزنند او را پیدا نمیکنند در روز سهشنبه از کلانتری اکباتان با خانواده او تماس میگیرند که به کلانتری مراجعه نمایند،نامه ای به آنها میدهند که تصادف کرده!! برای تحویل جنازه به پزشکی قانونی مراجعه کنند،جنازه را میبینند در حالیکه یکطرف صورتش له بود یک دستش شکسته بود و پلک چشم چپ او بخیه شده بود،گویا تخلیه شده بود.
در گواهی پزشکی قانونی نوشته شده بود:«برخورد با جسمی سخت»
دکتر رستمی همراه با چند نفر دیگر از دانشجویان پزشکی در روزهای اعتراض مجروحین اعتراضات را در #شهرک_اکباتان ومخصوصا در #کرج در روز چهلم #حدیث_نجفی مداوا میکرده است که چند تن از همسایهها معتقدند یکی از ساکنان شهرک او را شناسایی کرده و لو داده است.
طبق آنچه که خانواده وی گفتهاند: موبایل و کیف این جانباخته آزادی را به خانواده تحویل ندادهاند و پزشک قانونی در پاسخ خانواده او که پرسیدهاند جسم سخت چه بوده است؟ گفتند متعاقبا اعلام میگردد»
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing