#ایران_بریفینگ / این عکس قلب هر انسانی را بدرد میاورد؛ همسر علیرضا خوشکار بیاتی که روز ۱۶ آذر در بلوار مرزداران تهران با شلیک مستقیم گلوله جنگی ماموران کشته شد، از زمان به خاکسپاریاش رختخوابش را کنار مزار او انداخته و همانجا خوابیده با سرد شدن هوا بستگانش برای بردن او به مزار آمدهاند.
#علیرضا_خوشکار_بیاتی #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران
Irbr.news
@irbriefing
#علیرضا_خوشکار_بیاتی #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران
Irbr.news
@irbriefing
نیلی (نیلوفر) داوودی، همسر #علیرضا_خوشکار_بیاتی ، از کشتهشدگان اعتراضات اخیر، در اینستاگرام خود درباره آخرین مکالمه تلفنی با همسرش نوشته است. او میگوید که صدای همسرش را از پشت تلفن شنیده بود که بعد از تیر خوردن به مامور گفت: «جناب سروان منو ببر به بیمارستان».
نیلی داوودی نوشت: «آخرین پیامی که بهم داد، دقیقا ساعت ۱:۵۲ چهارشنبه ۱۶ آذر، بعدش من بهش زنگ زدم و تلفنی تا ۲:۰۰حرف زدیم، و دقیقا تو اون ساعت لعنتی اون بی همه چیز یه تیر زد به عشقمو بعد صداشو شنیدم که گفت جناب سروان منو ببر بیمارستان و بعدش اون قاتل تلفن رو قطع کرد و دیگه جواب منو نداد. اگر میفهمیدم کجایی، خودم میبردمت بیمارستان.
چیزی که بیشتر از همه داره نابودم میکنه اینه که اگه همون موقع میرسوندنت بیمارستان الان تو خونمون بودی. الان داشتیم باهم فیلم میدیدیم. الان داشتیم تصمیم میگرفتیم که دو ساعت دیگه بریم کله پاچه بخوریم. آخه ما عادت داشتیم هر زمانی از شبانه روز که برف یا بارون میومد میرفتیم یه جایی تو شهر که بوی زندگیو بیشتر حس کنیم که لذت ببریم از برف و بارون.» او در پایان نوشته است: #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
Irbr.news
@irbriefing
نیلی داوودی نوشت: «آخرین پیامی که بهم داد، دقیقا ساعت ۱:۵۲ چهارشنبه ۱۶ آذر، بعدش من بهش زنگ زدم و تلفنی تا ۲:۰۰حرف زدیم، و دقیقا تو اون ساعت لعنتی اون بی همه چیز یه تیر زد به عشقمو بعد صداشو شنیدم که گفت جناب سروان منو ببر بیمارستان و بعدش اون قاتل تلفن رو قطع کرد و دیگه جواب منو نداد. اگر میفهمیدم کجایی، خودم میبردمت بیمارستان.
چیزی که بیشتر از همه داره نابودم میکنه اینه که اگه همون موقع میرسوندنت بیمارستان الان تو خونمون بودی. الان داشتیم باهم فیلم میدیدیم. الان داشتیم تصمیم میگرفتیم که دو ساعت دیگه بریم کله پاچه بخوریم. آخه ما عادت داشتیم هر زمانی از شبانه روز که برف یا بارون میومد میرفتیم یه جایی تو شهر که بوی زندگیو بیشتر حس کنیم که لذت ببریم از برف و بارون.» او در پایان نوشته است: #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
Irbr.news
@irbriefing
امروز اولین سالگردش هست؛ #علیرضا_خوشکار_بیاتی رو کشتن
و قلبهایی که تا ابد از سوز او آتیشن شدند…
#دادخواهی #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
و قلبهایی که تا ابد از سوز او آتیشن شدند…
#دادخواهی #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
(نیلوفر) داوودی، همسر #علیرضا_خوشکار_بیاتی ، از کشتهشدگان #انقلاب۱۴۰۱ ، در اینستاگرام خود درباره آخرین مکالمه تلفنی با همسرش نوشته است.
او میگوید که صدای همسرش را از پشت تلفن میشنبده که بعد از تیر خوردن از یک مامور نیروی انتطامی وقتی که بر زمین افتاده و مامور بالا سر وی آمده شنیده که به مامور گفت: «جناب سروان تیر خوردم منو ببر به بیمارستان».
نیلی داوودی نوشت: «آخرین پیامی که بهم داد، دقیقا ساعت ۱:۵۲ چهارشنبه ۱۶ آذر، بعدش من بهش زنگ زدم و تلفنی تا ۲:۰۰حرف زدیم، و دقیقا تو اون ساعت لعنتی اون بی همه چیز یه تیر زد به عشقمو بعد صداشو شنیدم که گفت جناب سروان تیر خوردم منو ببر بیمارستان و بعدش اون قاتل تلفن رو قطع کرد و دیگه جواب منو نداد. اگر میفهمیدم کجایی، خودم میبردمت بیمارستان.
چیزی که بیشتر از همه داره نابودم میکنه اینه که اگه همون موقع میرسوندنت بیمارستان الان تو خونمون بودی. الان داشتیم باهم فیلم میدیدیم. الان داشتیم تصمیم میگرفتیم که دو ساعت دیگه بریم کله پاچه بخوریم. آخه ما عادت داشتیم هر زمانی از شبانه روز که برف یا بارون میومد میرفتیم یه جایی تو شهر که بوی زندگیو بیشتر حس کنیم که لذت ببریم از برف و بارون.» او در پایان نوشته است: #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#دادخواهی #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
او میگوید که صدای همسرش را از پشت تلفن میشنبده که بعد از تیر خوردن از یک مامور نیروی انتطامی وقتی که بر زمین افتاده و مامور بالا سر وی آمده شنیده که به مامور گفت: «جناب سروان تیر خوردم منو ببر به بیمارستان».
نیلی داوودی نوشت: «آخرین پیامی که بهم داد، دقیقا ساعت ۱:۵۲ چهارشنبه ۱۶ آذر، بعدش من بهش زنگ زدم و تلفنی تا ۲:۰۰حرف زدیم، و دقیقا تو اون ساعت لعنتی اون بی همه چیز یه تیر زد به عشقمو بعد صداشو شنیدم که گفت جناب سروان تیر خوردم منو ببر بیمارستان و بعدش اون قاتل تلفن رو قطع کرد و دیگه جواب منو نداد. اگر میفهمیدم کجایی، خودم میبردمت بیمارستان.
چیزی که بیشتر از همه داره نابودم میکنه اینه که اگه همون موقع میرسوندنت بیمارستان الان تو خونمون بودی. الان داشتیم باهم فیلم میدیدیم. الان داشتیم تصمیم میگرفتیم که دو ساعت دیگه بریم کله پاچه بخوریم. آخه ما عادت داشتیم هر زمانی از شبانه روز که برف یا بارون میومد میرفتیم یه جایی تو شهر که بوی زندگیو بیشتر حس کنیم که لذت ببریم از برف و بارون.» او در پایان نوشته است: #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#دادخواهی #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing