ایران بریفینگ
5.93K subscribers
12.3K photos
23K videos
24K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
ایران بریفینگ
روایت ۳۲ / [علیرضا نادعلى از اعضای فعال حزب جمهوری اسلامی بود، او تنها دوست و فرد نزدیک به محمد رضا کلاهی (علی) به شمار می‌آمد ، در واقع تنها کسی است که یک‌بار به خانه او رفته بود و با کلاهی در بیرون از حزب رفت و آمد داشته است، پس از ۷ تیر او‌کمتر از یک هفته…
روایت ۳۳ / [علیرضا نادعلى از اعضای فعال حزب جمهوری اسلامی بود، او تنها دوست و فرد نزدیک به محمد رضا کلاهی (علی) به شمار می‌آمد ، در واقع تنها کسی است که با کلاهی در بیرون از حزب رفت و آمد داشته است، آنچه می‌خوانید دومین بخش از روایت منتشر نشده‌ای است ، از کلاهی عامل بمب گذار #انفجار_دفتر_حزب_جمهوری_اسلامی که منجر به مرگ‌بهشتی و بیش از ۷۰ تن از نمایندگان مجلس و اعضای حزب شد]
کلاهى چند جلسه قبل از آن سب از بچه‌ها در مورد ستونها و
پایه‌هاى محل حزب سؤال کرده بود،به نظر من کلاهى کار شاقی نکرد،نامردى کرد،هنرى نبود، دو‌بمب بوده، بمـب اول روى میـز جلـوى سخنران بود و بمب دوم کنار ستون اصلی.
ساعت ۷/۵شب بود که آقای طالبى که الان مداح است، یک موتـور یاماهـا 125 داشت، از این استارتى‌ها،داشت بیرون مىرفت،کلاهى مرا بلند کرد و گفت خسته شده این را تا یه جا برسان، خسته شده امشب،ولى من همش اضطراب داشـتم،هنوز لباسم را در نیاورده بودم که صدا را شنیدم،صـداى انفجـار را،بدوبدو برگشتم حزب زمانى‌رسیدم که هنـوز نیروهـاى امـدادى تـازه داشـتند مى‌رسیدند که سریع رفتم داخل، که نیروهاى ویژه رسیدند و دیگر مـا در حـزب ماندیم و آن شب تلخ به صبح رسید.
آن شب تا دور و بر هفت و نیم من بودم،بعد رفتم ولى بعدا از آقاى فاضلى پرسیدم که تعریف کرد، معمـولا وسـط جلـسه مـا پذیرایى هم مى‌کردیم، چون تابستان گرم هم بود، بستنى، شربت، فالوده .بالأخره با یک چیز خنک، پذیرایى مى‌کردیم، معمولا دو نفره مى‌رفتیم، مى‌خریدیم آن سب #محمد_رضا_کلاهی به بچه‌ها مى‌گوید که من مى‌روم بستنى بخرم .یکى از بچّـه‌هـا خواسته با او برود گفته نه،خودم مى‌روم خُب معمولا مـواقعى کـه مـن بودم چند بار با شهید ترابى یا کلاهى یا بچه‌هاى دیگر مى‌رفتیم و مى‌خریدیم.
همین آقاى‌خلیلى،آن شب، مسئول شیفت نگهبانى دم درب حزب بود ایشان مى‌گفت :چند بار موتورش خاموش کرد،که ما توجه‌مـان جلب شد،چون همیشه با یک بار موتورش روشن مى‌شد و مى‌رفت،چرا چندین بار هى روشن مى‌شد، خاموش‌مى‌کرد .فکرکنم هول شده بود .نمى‌توانـست درسـت شروع به حرکت کند،ترس و خوف شدیدى داشته ولى خلاصه، محل را ترک می‌کند و ظاهرا چند دقیقه بعدش آن انفجار هولناک صورت می‌گیرد…
#جمهوری_اشلاح
ادامه دارد…

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing