ایران بریفینگ
قسمت دوازدهم / مشهور ترین قتل و شرارت رفیقدوست قتل یک پاسبان است که او مدعی است از مدیران ساواک بوده و در کتابش شرح دقیق که چگونه فردی که یک پیرمرد روحانی را بر زمین انداخته و به عمامه وی لگد زده که در همان زمان تصمیم به قتل او گرفته: «یکشبی که بهشدت باران…
قسمت سیزدهم / محمود علیزاده طباطبایی که این روزها وکالت خانواده هاشمی و بسیاری از زندانیان اصلاح طلب را برعهده دارد از همافران انقلابی آن روزها و از آجودانهای ستاد نیروی هوایی بوده که در خاطرات خود میگوید:« آقای باقرزاده اطلاع داد که قرار است ربیعی را بازداشت کنند اما شنیده او در ستاد با تعداد زیادی محافظ و مسلسل و تفنگ قصد مقاومت دارد، من به ایشان گفتم لازم نیست میروم و تیمسار را با خودم میآورم گروه ضربت.
دفتر تیمسار در ستاد بود و من آن روزها در دوشان تپه بودم، رفتم و دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد. گفتم میخواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار احتمالا از گروه ضربت با شما تماس گرفتهاند و آمدهام شما رو ببرم.
تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شد و با هم سوار لندرور شدیم و به گروه ضربت که قصرفیروزه بود رسیدیم آقای باقرزاده و رفیقدوست آماده بودند»
از اینجا به بعد را در خاطرات #محمد_علی_باقرزاده میتوان یافت:«#علیزاده_طباطبایی از همافران انقلابی لجستیکی بود، ربیعی را آوردند، مسلح بود به من که رسید کلتش را تحویل داد لبخندی زد و گفت کجا باید برویم؟ گفتم اول منزلتان،به خانهاش که رسیدیم همسرش با چمدان منتظر بود،رفیقدوست شروع به درشتی کرد،آرمین [ #محسن_آرمین ] به او گفت مراقب کلامش باشد،در چمدان همسرش جواهرات و طلا و یک قوطی یک کیلویی روغن نباتی پر سکه طلا بود آقای رفیقدوست همه را داخل خودرو گذاشت و بعد از بازرسی خانه به سمت مدرسه علوی حرکت کردیم»
#امیر_حسین_ربیعی کمتر از دوماه بعد در مدرسه علوی و یا زندان قصر تیرباران شد، اما هرگز تکلیف داراییهای ضبط شده وی توسط #محسن_رفیق_دوست مشخص نشد،این فقط یک مورد از صدها مورد موجود و مستند است.
بهرروی #محسن_رفیقدوست در ماههای ابتدایی انقلاب تبدیل میشود به یکی از امینترین و نزدیکترین فرد متصل به شورای انقلاب .
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دفتر تیمسار در ستاد بود و من آن روزها در دوشان تپه بودم، رفتم و دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد. گفتم میخواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار احتمالا از گروه ضربت با شما تماس گرفتهاند و آمدهام شما رو ببرم.
تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شد و با هم سوار لندرور شدیم و به گروه ضربت که قصرفیروزه بود رسیدیم آقای باقرزاده و رفیقدوست آماده بودند»
از اینجا به بعد را در خاطرات #محمد_علی_باقرزاده میتوان یافت:«#علیزاده_طباطبایی از همافران انقلابی لجستیکی بود، ربیعی را آوردند، مسلح بود به من که رسید کلتش را تحویل داد لبخندی زد و گفت کجا باید برویم؟ گفتم اول منزلتان،به خانهاش که رسیدیم همسرش با چمدان منتظر بود،رفیقدوست شروع به درشتی کرد،آرمین [ #محسن_آرمین ] به او گفت مراقب کلامش باشد،در چمدان همسرش جواهرات و طلا و یک قوطی یک کیلویی روغن نباتی پر سکه طلا بود آقای رفیقدوست همه را داخل خودرو گذاشت و بعد از بازرسی خانه به سمت مدرسه علوی حرکت کردیم»
#امیر_حسین_ربیعی کمتر از دوماه بعد در مدرسه علوی و یا زندان قصر تیرباران شد، اما هرگز تکلیف داراییهای ضبط شده وی توسط #محسن_رفیق_دوست مشخص نشد،این فقط یک مورد از صدها مورد موجود و مستند است.
بهرروی #محسن_رفیقدوست در ماههای ابتدایی انقلاب تبدیل میشود به یکی از امینترین و نزدیکترین فرد متصل به شورای انقلاب .
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دفتر تیمسار #امیرحسین_ربیعی در ستاد بود و من هم آن روزها در دوشان تپه بودم، رفتم و دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد.
گفتم میخواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار احتمالا از گروه ضربت با شما تماس گرفتهاند و آمدهام شما رو ببرم.
تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شدیم و با هم سوار لندرور شدیم و به گروه ضربت که در قصرفیروزه بود رسیدیم آقای باقرزاده و رفیقدوست آماده بودند»
از اینجا به بعد را در خاطرات #محمد_علی_باقرزاده میتوان یافت:«#علیزاده_طباطبایی از همافران انقلابی لجستیکی بود، ربیعی را آوردند، مسلح بود به من که رسید کلتش را تحویل داد لبخندی زد و گفت کجا باید برویم؟ گفتم اول منزلتان،به خانهاش که رسیدیم همسرش با چمدان منتظر بود،رفیقدوست شروع به درشتی کرد، آرمین [ #محسن_آرمین ] به او گفت مراقب کلامش باشد، در چمدان همسرش جواهرات و طلا و یک قوطی یک کیلویی روغن نباتی پر سکه طلا بود آقای رفیقدوست همه را داخل خودرو گذاشت و بعد از بازرسی خانه به سمت مدرسه علوی حرکت کردیم»
#امیر_حسین_ربیعی کمتر از دوماه بعد در مدرسه علوی و به روایتی در زندان قصر تیرباران شد، اما هرگز تکلیف داراییهای ضبط شده وی توسط #محسن_رفیق_دوست مشخص نشد،این فقط یک مورد از صدها مورد موجود و مستند است.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
مشهور ترین قتل و شرارت رفیقدوست قتل یک پاسبان است که او مدعی است از مدیران ساواک بوده و در کتابش شرح دقیق که چگونه فردی که یک پیرمرد روحانی را بر زمین انداخته و به عمامه وی لگد زده که در همان زمان تصمیم به قتل او گرفته: «یکشبی که بهشدت باران میآمد، شاید…
محمود علیزاده طباطبایی که این روزها وکالت خانواده هاشمی و بسیاری از زندانیان اصلاح طلب را برعهده دارد از همافران انقلابی آن روزها و از آجودانهای ستاد نیروی هوایی بوده که در خاطرات خود میگوید:« آقای باقرزاده اطلاع داد که قرار است ربیعی را بازداشت کنند اما شنیده او در ستاد با تعداد زیادی محافظ و مسلسل و تفنگ قصد مقاومت دارد، من به ایشان گفتم لازم نیست میروم و تیمسار را با خودم میآورم گروه ضربت.
دفتر تیمسار در ستاد بود و من آن روزها در دوشان تپه بودم، رفتم و دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد. گفتم میخواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار احتمالا از گروه ضربت با شما تماس گرفتهاند و آمدهام شما رو ببرم.
تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شد و با هم سوار لندرور شدیم و به گروه ضربت که قصرفیروزه بود رسیدیم آقای باقرزاده و رفیقدوست آماده بودند»
از اینجا به بعد را در خاطرات #محمد_علی_باقرزاده[رئیس گروه ضربت نیروی هوایی ارتش] میتوان یافت:«#علیزاده_طباطبایی از همافران انقلابی لجستیکی بود، ربیعی را آوردند، مسلح بود به من که رسید کلتش را تحویل داد لبخندی زد و گفت کجا باید برویم؟ گفتم اول منزلتان،به خانهاش که رسیدیم همسرش با چمدان منتظر بود،رفیقدوست شروع به درشتی کرد،آرمین [ #محسن_آرمین ] به او گفت مراقب کلامش باشد،در چمدان همسرش جواهرات و طلا و یک قوطی یک کیلویی روغن نباتی پر سکه طلا بود آقای رفیقدوست همه را داخل خودرو گذاشت و بعد از بازرسی خانه به سمت مدرسه علوی حرکت کردیم»
#امیر_حسین_ربیعی کمتر از دوماه بعد در مدرسه علوی و یا زندان قصر تیرباران شد، اما هرگز تکلیف داراییهای ضبط شده وی توسط #محسن_رفیق_دوست مشخص نشد،این فقط یک مورد از صدها مورد موجود و مستند است.
بهرروی #محسن_رفیقدوست در ماههای ابتدایی انقلاب تبدیل میشود به یکی از امینترین و نزدیکترین فرد متصل به شورای انقلاب .
ادامه دارد…
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
دفتر تیمسار در ستاد بود و من آن روزها در دوشان تپه بودم، رفتم و دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد. گفتم میخواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار احتمالا از گروه ضربت با شما تماس گرفتهاند و آمدهام شما رو ببرم.
تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شد و با هم سوار لندرور شدیم و به گروه ضربت که قصرفیروزه بود رسیدیم آقای باقرزاده و رفیقدوست آماده بودند»
از اینجا به بعد را در خاطرات #محمد_علی_باقرزاده[رئیس گروه ضربت نیروی هوایی ارتش] میتوان یافت:«#علیزاده_طباطبایی از همافران انقلابی لجستیکی بود، ربیعی را آوردند، مسلح بود به من که رسید کلتش را تحویل داد لبخندی زد و گفت کجا باید برویم؟ گفتم اول منزلتان،به خانهاش که رسیدیم همسرش با چمدان منتظر بود،رفیقدوست شروع به درشتی کرد،آرمین [ #محسن_آرمین ] به او گفت مراقب کلامش باشد،در چمدان همسرش جواهرات و طلا و یک قوطی یک کیلویی روغن نباتی پر سکه طلا بود آقای رفیقدوست همه را داخل خودرو گذاشت و بعد از بازرسی خانه به سمت مدرسه علوی حرکت کردیم»
#امیر_حسین_ربیعی کمتر از دوماه بعد در مدرسه علوی و یا زندان قصر تیرباران شد، اما هرگز تکلیف داراییهای ضبط شده وی توسط #محسن_رفیق_دوست مشخص نشد،این فقط یک مورد از صدها مورد موجود و مستند است.
بهرروی #محسن_رفیقدوست در ماههای ابتدایی انقلاب تبدیل میشود به یکی از امینترین و نزدیکترین فرد متصل به شورای انقلاب .
ادامه دارد…
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Forwarded from ایران بریفینگ
دفتر تیمسار #امیرحسین_ربیعی در ستاد بود و من هم آن روزها در دوشان تپه بودم، رفتم و دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد.
گفتم میخواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار احتمالا از گروه ضربت با شما تماس گرفتهاند و آمدهام شما رو ببرم.
تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شدیم و با هم سوار لندرور شدیم و به گروه ضربت که در قصرفیروزه بود رسیدیم آقای باقرزاده و رفیقدوست آماده بودند»
از اینجا به بعد را در خاطرات #محمد_علی_باقرزاده میتوان یافت:«#علیزاده_طباطبایی از همافران انقلابی لجستیکی بود، ربیعی را آوردند، مسلح بود به من که رسید کلتش را تحویل داد لبخندی زد و گفت کجا باید برویم؟ گفتم اول منزلتان،به خانهاش که رسیدیم همسرش با چمدان منتظر بود،رفیقدوست شروع به درشتی کرد، آرمین [ #محسن_آرمین ] به او گفت مراقب کلامش باشد، در چمدان همسرش جواهرات و طلا و یک قوطی یک کیلویی روغن نباتی پر سکه طلا بود آقای رفیقدوست همه را داخل خودرو گذاشت و بعد از بازرسی خانه به سمت مدرسه علوی حرکت کردیم»
#امیر_حسین_ربیعی کمتر از دوماه بعد در مدرسه علوی و به روایتی در زندان قصر تیرباران شد، اما هرگز تکلیف داراییهای ضبط شده وی توسط #محسن_رفیق_دوست مشخص نشد،این فقط یک مورد از صدها مورد موجود و مستند است.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM