ایران بریفینگ
6.13K subscribers
13.3K photos
23.5K videos
25.4K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
در مورد عباس امیر انتظام در قسمت هشتم #جمهوری_اشباح اطلاعاتی در مورد وی و‌ اتهامات و بازجویی‌اش آمده است:
روایت ۸ / مصاحبه عباس عبدى با حیات نو:
کودکی‌ام در محله نازى آباد گذشت،یعنى از سالهاى ۱۳۳۷تا ۱۳۵۷ من تقریبا از اوایل دهه پنجاه با سیاست آشنا شدم ...به طور حاشیه‌اى با خواندن کتابهاى آل احمد،امّا به طور مستقیم تر به خاطر ارتباط با حجاریان که بچه محل ما بود و بزرگتر از من.
او به دانشکده فنی می‌رفت و با سیاست آشناتر از ما بود ارتباط با او تأثیر زیادى روى من گذاشت…بگذار خیالت را راحت کنم، آن موقع‌هامفهوم فکر کردن با الان خیلى فرق داشت،آن موقع جهان به ظاهر خیلى خط کشى شده بود،در دنیاى بیرون فکر می‌کردیم فقط دو دسته کشور هستند: یک دسته استعمارگران امپریالیستى و یک دسته هم کشورهایى که استعمار می‌شوند،در داخل هم فکر می‌کردیم که یک رژیم استبدادى و خونخوار وجود دارد و یک ملت و تا زمانى که این رژیم از بین نرود، هیچ چیز درست نمی‌شود و وقتى هم که از بین رفت، دیگر همه جا بهشت می‌شود،از این تصویر روشنتر نمی‌توانم بدهم.
این تصویر ذهنى جوان آن روزبود.
سؤال: #عباس_عبدى الان از آن تصویر چقدر فاصله گرفته است؟
-صددرصد…یعنى خیلى فاصله گرفته است،امروز نگاه ما به انسان، جامعه، امکانات و ... خیلى تغییر کرده است.
اگر تغییر نمی‌کرد، معنایش این بود که آن نگاه در آن نظام استبدادى هنوز هم عوض نشده و این ابلهانه است...در جهان یک سرى ایده‌ها شکست خورد،در دهه هفتاد پارادیم انقلاب حاکم بود ولى این ایده تقریبا نه، تحقیقا با شکست مواجه شد،اتفاق دیگر از بین رفتن دو قطبى بودن جهان بود،از طرف دیگر رفتار آمریکا هم تغییر کرد،یعنى رفتار آمریکاى دهه هشتاد و نود با آمریکاى امروز خیلى متفاوت است.
سئوال:صمیمىترین رفقایى که در عرصه سیاست پیدا کرده‌اید چه کسانى هستند؟
- #سعید_حجاریان و #محسن_میردامادی در واقع من با میردامادی بود که به حلقه #تسخیر_سفارت_آمریکا پیوستم.
[عباس عبدی را اگر بخواهیم‌خلاصه کنیم‌باید بگوئیم او موسوی خوئینی‌های نادم است، از دیوار سفارت بالا رفت و سال ۱۳۷۸ در پاریس از باری روزن وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران پوزش خواست،بعدها بازجوی خوئینی‌ها شد،روزگار #عباس_امیر_انتظام را در زندان اوین سیاه کرد و‌ بعد پوزش خواست،او در پرونده نظرسنجی به همراه #حسین_قاضیان بازداشت شد، اصلاح طلبان پرونده را در مطبوعاتشان برای نظرسنجی جلوه دادند اما اتهام او‌جاسوسی بود و او‌ در دادگاه پوزش خواست]

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
[امروز سالگرد انفجار نخست وزیری و‌ مرگ رجایی و‌باهنر است،ایران بریفینگ در سلسله یادداشتها و‌ مقالات موارد متعددی را در این ‌مورد منتشر کرده که به مناسبت امروز بخش‌هایی از آن را مجددا می‌آوریم، کامل هر کدام از این یادداشت‌ها همچنان در سایت و یا تلگرام ما موجود است]
مصاحبه روزنامه نشاط با ابراهیم یزدی ۱۳۷۸/۶/۲ :
#مسعود_کشمیری به یکی از بالاترین و حساس‌ترین مقام‌ها و موقعیتها یعنی دبیری شورای امنیت ملی کشورمان دست یافته بود، جایی که محرمانه‌ترین و جدی‌ترین مسائل سرنوشت‌ ساز کشور، با شرکت بالاترین مقامات تـصمیم‌گیرنـده از جملـه رئـیس جمهور، نخست‌وزیر، فرمانـدهان نیروهـا و وزرای مربوطـه بحـث و بررسـی می‌شد.
کشمیری کلیه مذاکرات شورای امنیت ملی را ضبط و ثبت و پیگیری می‌نمود. او آن چنان مورد اعتماد مرحوم شهید رجایی قرار گرفته بود، که اغلب به هنگام نماز، به اصرار ایشان جلو می‌ایستاد و رجایی و دیگران در پشت سرش در نماز به او اقتدا می‌کردند. کشمیری همان کسی است که در ۸ شهریور ۶۰ در محل برگزاری جلسه شورای امنیت ملی، بمب گذاشت و لحظاتی بعد از خروج از جلسه، با کنترل از راه دور، آن را منفجر کرد...
اگرچه چند نفری ظاهراً بازداشت شدند، اما یک بررسی و پیگیری جدی هرگز صورت نگرفت و هیچ گزارشی به ملت داده نشد.
حادثه‌ای مشابه این حوادث در هر کشور دیگری رخ می‌داد، حداقل وزیر کشور یا وزیر امنیت یا ...استعفا می‌داد. در آمریکا بعد از گذشت سی و چند سال از ترور کندی پرونده قتل او هنوز بسته نشده. اما در کشور ما، یک چنین‌انفجارهایی صورت گرفته و پیگیری جدی نشده است. روز بعد از #انفجار_نخست_وزیری جنازه شهیدان انفجار از جلوی ساختمان مجلس تشییع شد. مسئله انفجار، روزها مورد بحث نمایندگان بود. در یکی از بحث‌هـای خـصوصی با جمعی از نمایندگان این موضوع را مطرح کردم کـه کـشمیری بـا آن مـوقعیتی کـه داشت، برای سازمانی که به آن وابسته بود موساد و یـا... بـسیار بـاارزش بـوده است. به طوری که ارزش و فایده ادامه حضور کشمیری در آن جایگاه، به مراتب بیشتر از انفجار بمب و کشتن مقامات درجه اول کشور و سوخته شدن‌ لو رفـتن و افشا شدن آن عامل می‌باشد. در عرف روابط بین‌المللی، اگر چنان سازمانی، فرد یا افراد دیگـری را در درون نهادهای تصمیم‌ گیرنده در همان سطح کشمیری یا بالاتر و بـا نفـوذ بیـشتر نداشـته باشند، این مهره را نمی‌سوزانند. اما کسی به این مطلب توجه نکرد.
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
روایت۸۱/ روزنامه رسالت یکشنبه ۱۳۷۱/۱۰/۲۰ ، مصاحبه با علی فلاحیان:
….مطرح می‌شود که امام خمینـی در جلـسه‌ای کـه آقای موسوی اردبیلی، #موسوی_خوئینی_ها ، #ابراهیم_رئیسی و مرحوم آسـید احمـد خمینـی بوده‌اند گفتند که پرونده رسیدگی به #انفجار_نخست_وزیری مختومه بشود. در ایـن مـورد ممکن هست توضیح بفرمایید؟
بله من هم شنیدم. ولی خوب جزئیاتش را در جریـان نیـستم. شما می‌توانید از همان آقایان بپرسید. من شنیدم که حضرت امام فرمودند یک وقتی حالا نقل به مضمون، که یک وقتی آقای رجایی مرحوم در همین اتاق و در آنجـا نشسته بود، صحبت این آقای #بهزاد_نبوی شد.
مرحوم رجایی به من گفت ایشان را می‌شناسم، از همان زندان فردی مؤمن و قرص بود و او‌ را تأیید می‌کرد و اینکه دستی در کار هست که افرادی را بدنام کنند و این حرفها در حـدی که من شنیدم ...ولی خُب در اصل بحثی که شما در اول مطرح کردید که ارتباطی ندارد،اینکه به دلایل مختلفی در عرصه‌های سیاسی یا غیره، پرونده‌ای مختومه اعلام بشود که دلیل بـر برائـت نیـست، من هم حاکم شرع بودم و هم دادستان و‌ بهرحال سوابق کار امنیتی در کمیته انقلاب اسلامی و‌ سپاه پاسداران و وزارت و… به جرات می‌گویم تا بحال حتی یک فقره هم نشده بود که از جماران پیامی بیاید که فلان پرونده را مختومه کنید، آن هم در چنین پرونده حساس و مهمی ، بالاخره واقعیت این است که رجایی و باهنر و شهید دفتریـان و  شهید وحید دستگردی در این انفجار شهید شدند. کسی هم به #اسم مسعود_کشمیری که نفـوذ بالایی هم در بین آقایان نخست وزیری و #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی داشت، عامل این انفجار بود. فراری هم داده شد. شهیدسازی هم شد. ملت و خلق الله هم توسط آقایان مسخره و ملعبه به نظر آمدند و تابوت خالی را بر دوش کشیدند، اسنادی هم جابجا شد و الی ماشاءالله، من به نظرم مرور زمان ابعاد این توطئه را روشن‌تر هم کرده ولی واقعا همتی برای رسیدگی به این پرونده نیست.
…من چند باری کشمیری را دیده بودم ،در #اطلاعات_نخست_وزیری ، هر باری دیدمش خیلی مبادی آداب و اخلاق اسلامی خودش را نـشان می‌داد.یا روزه بود یا دائم الوضو،خیلی جانماز آب می‌کشید،من از همان زمان دید خوبی نسبت به این آدم نداشتم، در اسناد باید باشد من همان زمان درباره ایشان به #خسرو_تهرانی در اطلاعات نخست وزیری چند باری گزارش دادم که ایشان را مراقبت بیشتری کنند.
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
[تقی محمدی ۱۹ فروردین ۱۳۶۵ در زندان اوین به طرز مشکوکی به قتل رسید، مرگ او خودکشی در سلول انفرادی با کمربند اعلام شده در حالی که دسترسی وی به کمربند درسلول انفرادی جای ابهام است، او از دانشجویان اشغال کننده سفارت آمریکا و‌ بچه نازی‌آباد و‌ عضو #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی بود، محمدی در #اطلاعات_نخست_وزیری مسئول بخش خارجی بود، بعد از کودتای نوژه او
در بخش ضد جاسوسی، پیگیری جریانات ضدانقلاب راست و ستاد ضد کودتای نوژه فعال شد، در بعد از #انفجار_نخست_وزیری و کشف ارتباط #مسعود_کشمیری با محمدی او بازداشت می‌شود، بازداشت او در حالی بود که او پس از انفجار هشت شهریور در فاصله کوتاهی ابتدا به عنوان مأمور دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری به کویت اعزام می‌شود و سپس به عنوان کاردار ایران در افغانستان منصوب می‌شود.
دادستانی انقلاب به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخست‌وزیری، با هماهنگی وزارت خارجه و بدون آشکار نمودن موضوع، او را از کابل فراخواند و در فرودگاه مهرآباد بازداشت کرد. وی بعد از یک هفته مقاومت در بازداشتگاه طبق گفته محسنی اژه‌ای که بازجوی او بوده شب قبل از «خودکشی» تقی محمدی، او پس از چند بازجویی به این نتیجه رسید که تقی محمدی باید به ارتباطش با نفاق‌یا خیانتش اعتراف کند.
پس از این است که تقی محمدی راضی شده بود که اعتراف کتبی کند، ادامه کار به روز بعد سپرده می‌شود که دیگر به گفته او در همان شب خودکشی کرده.
#تقی_محمدی پسر خاله #وجیهه_مرصوصی همسر #سعید_حجاریان است و ورای رابطه فامیلی از دوستان بسیار نزدیک حجاریان نیز بوده، در شبی که محمدی گفته می‌شود در زندان اوین خودکشی کرده ، همان زمان در همان بند سعید حجاریان مشغول بازجویی از یک زندانی کودتای نوژه بوده است]
سعید حجاریان کاشی با نام‌ مستعار #سعید_مظفری ، مهندس فنی لیسانس مکانیک از دانشگاه تهران و دکترای علوم سیاسی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران.
او‌ فعالیت سیاسی خـود را ازنهـاد اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری آغاز کرد و در دوران وزارت #محمدی_ری_شهری در وزارت اطلاعات ، مدیر کل آن وزارتخانه بود، پس ازپایان دولت میرحسین موسوی و‌در اواسط دولت اول #اکبر_هاشمی_رفسنجانی بـه تـدریج خود را از وزارت جدا ساخته و به مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری پیوست و‌ معاون سیاسی #موسوی_خوئینی_ها رئیس آن مرکز شد.
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
روایت ۴۸ / عبور از بحران- خاطرات #اکبر_هاشمی_رفسنجانی : شنبه ۷ شهریور ۱۳۶۰ :
... عصر در دفتر آقای رجایی جلسه‌ای داشتیم،گزارش پیشرفت کار
مبارزه با گروه‌های خرابکار را دادند،خیلی خوب بـود و مـشورتهایی در کیفیـت برخـورد شد. آقایان رجایی، باهنر علی قدوسی، #محسن_رضایی_میرقائد ، مهدوی کنی، خامنه‌ای، #مرتضی_رضایی ،#رضا_سیف_اللهی ، #یوسف_کلاهدوز ،#خسرو_تهرانی #مسعود_کشمیری ، فخرالـدین حجـازی و #بهزاد_نبوی بودند...
یکشنبه ۸ شهریور - ۱۳۶۰ :
جلسه علنی داشتیم و لایحه بازسازی مطـرح بـود. سـاعت سـه بعـدازظهر،
هنگامی که عازم رفتن به جلسه علنی بودم، صدای انفجاری شنیدم. معلوم شد در نخست وزیری بوده، دود و آتش بلند شد. از پنجره دفتر، نگاه کردم. گفتند اتاق جلسات دولت است،فوراً خبر رسید کـه جلـسه شـورای امنیـت بـوده و آقایـان رجایی و باهنر هم حضور داشته‌اند. یک ربع بعد بهزاد نبوی آمد که خودش در نخست‌ وزیری بوده، سـخت ناراحت و شوکه بود. گفت: آقایان باهنر و رجایی و‌ کشمیری شهید شده‌اند و عده‌ای نجات یافته‌اند. معتقد بود به خاطر نبودن وسائل آمـاده آتش نـشانی و نرسـیدن فوری، در دو سه دقیقه اول، این‌ها شهید شده‌اند و اگر سرعت عمل بیشتر می‌شد،
نجات می‌یافتند.
خبرهای متناقض می‌رسید. عده‌ای مـدعی بودنـد کـه بعـد از انفجـار، آقایـان رجایی و باهنر را در حال انتقال به بیمارسـتان، زنـده دیـده‌انـد و عـده‌ای می‌گفتند اشتباه می‌کنند، آنها در آتش سوخته‌اند.
یوسف کلاهدوز مـسئول سـپاه پاسـداران و خـسرو تهرانـی سـالم درآمده بودند.
تهرانی کمی سوخته بود، آقای #موسوی_خوئینی_ها مجلس را اداره می‌کرد. برق منطقه را به خاطر جلوگیری از سرایت آتش قطع کردند. ناچار مجلس هم تعطیل شد. ساعت پنج دوباره برق آمد و مجلس کار خود را شروع کرد...
[می‌گویند بمبی که #انفجار_نخست_وزیری با آن صورت گرفته همان بمبی است که قرار بوده کشمیری در جماران منفجر کند-یعنی بمب و‌تصمیم از مدت‌ها قبل محیا بوده، از خاطرات هاشمی اینگونه مشخص است که روز قبل از انفجار جلسه دیگری با کیفیت مهم‌تر و شخصیت‌های مهمتری برگزار بوده که در آن هاشمی، خامنه‌ای و نبوی و رضایی و… هم حضور داشته‌اند، حالا بزرگترین سئوال اینجاست چرا کشمیری بمب را در آن جلسه منفجر نکرده است؟]
#جمهوری_اشباح
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
روایت ۵۰ / [در چند روایت از شاهدان عینی #انفجار_دفتر_نخست_وزیری سرهنگ کتیبه از فرماندهان ارتش و #بهزاد_نبوی سخنگوی دولت و همچنین #یوسف_کلاهدوز از فرماندهان سپاه همگی گفته‌اند از کشته شدن رجایی و باهنر متعجب شده‌اند ، در خاطرات #اکبر_هاشمی_رفسنجانی هم که در قسمت‌های قبل آورده شد حتی شاهدان عینی دیده‌اند که #محمد_علی_رجایی و‌#محمد_جواد_باهنر مجروح شده و‌ به بیمارستان منتقل شده‌اند]
#سرهنگ_کتیبه در خاطراتش آورده : من تا وقتی بیمارستان رفتم،فکر می‌کردم شدت انفجار نزدیک ما بوده و فکر نمی‌کردم که بمب نزدیک شهید رجائی و باهنر منفجر شده باشد. بعد دیدیم آنهایی را که در اتـاق بودند تماماً یکی بعد از دیگری به بیمارستان آوردنـد بـه غیـر از ایـن دو شـهید عزیزمان مرحوم رجائی و باهنر.
من پیش خودم فکر می‌کردم که ممکـن است آن دو اصلا طوری نشده باشند که آنها را به بیمارسـتان نیـاورده‌انـد. چـون مـن شدت بمب را آن اندازه‌ای که بود احساس نکردم و حس می‌کردم، بمب نزدیک ما کار گذاشته شده است بکی دیگر از دلایلم هم این بود که گفته‌اند بمب در کیف #مسعود_کشمیری بوده و فاصله‌ کشمیری به ما کمتر بود و‌ آن دو‌ عزیز فاصله بیشتری داشتند و‌ من فکر می‌کردم، ما که جان سالم بدر برده‌ایم آنها حتما سالمند که آنهـا را به بیمارستان نیاوردند، حتی در بیمارستان شهید کلاهدوز را که دیدم ایشان هم گفت خداروشکر رجایی و‌باهنر زنده‌اند، من هم گفتم خداروشکر اگر زخمی هـم شـده باشـند بـرای معاینـات بـه بیمارستان میآیند، اما ساعت ۷ بعدازظهر خبر آوردند که این دو بزرگوار شهید شدند و بقیه تقریباً سوخته بودند و یـک تعـدادی کـه بعـد از مـا قـرار گرفتـه بودنـد، سوختگی کمی داشتند.
مسئله‌ای که برای من اهمیت دارد، شدت انفجار بود که ما صدای آن را درآن لحظه نشنیدیم، و لی پرده‌های گوش افرادی که آنجا بودند تمام پـاره شـده بود.
کتیبه در خاطراتش آورده :«تقریباً جلسه رو به اتمام بود چایی آورده بودند،کشمیری بلندشد و رفت بیرون چیزی گفت مثل اینکه رفت سندی بیاورد کلاهـدوز هم درآن جلسه که از طرف سپاه پاسداران حضور داشت، در حال گفتن مطلبی بودند که به یکباره صورتم داغ شد و…»
ادامه دارد…
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
روایت ۵۱/روزنامه جمهوری اسلامی- دوشنبه ۱۳۶۰/۶/۹:
بر اثر انفجار بمب در محل نخست وزیری در ساعت ۳ بعدازظهر دیروز چند تـن شـهید و عده‌ای مجـروح شـدند کـه بلافاصله مصدومین به بیمارستان انتقال یافتند.
به گزارش خبرنگار جمهوری اسلامی، در ساعت ۳ بعدازظهر دیروز، در پی صدایی که در اطراف خیابان پاستور به گوش رسید، خبرنگاران ما برای تحقیق و بررسی چگونگی واقعه و تهیه گزارش به محل اعزام شدند.... به گفته شاهدان عینی که در موقع وقوع حادثه، در آنجا حضور داشـته‌انـد
به گفته شـاهدان عینـی حادثـه، پـس از انفجار،افرادی کـه در طبقـه اول ساختمان ۶ طبقه حضور داشتند، به خیابان پریدند و کسانی که در طبقـات بـالا بوده‌اند،توسط نردبانهای آتش نشانی به خارج ساختمان انتقال یافتند.
روزنامه جمهوری اسلامی،دوشنبه ۱۳۶۰/۶/۹: مهندس بهـزاد نبـوی وزیـر مـشاور در امـور اجرایـی:
حدود ساعت ۳ بود که من در اتاقم صـدای انفجـاری را شنیدم،از پنجره به حیاط نخست‌وزیری نگاه کردم،دیدم از یکی از اطاقها آتش و دود بیرون میآید. همراه با دو سه نفر از برادرانی که آنجا بودند، به سرعت به طبقه پایین آمدیم. دیدیم که انفجار در یکی از اطاقها صورت گرفته و تعدادی از افرادی که، در اتاق حضور داشته و خراش‌های سطحی برداشته بودنـد، خـود شان از اطاق بیرون آمدند و بقیه را هم مأمورین آتش نشانی بعـد از پـنج تـا ده دقیقـه رسیده و آتش را خاموش کرده و بقیه را بلافاصله بیرون آوردند و به بیمارسـتان منتقل کردند. شاید در آن اطاق، درحدود ۱۵نفر بودند که حدود سه، چهار نفر را دیدیم که خودشان حرکت می‌کردند. تعدادی از آنها، جراحات سطحی برداشته بودند و برخی که جراحات بیشتری داشـتند، بـه بیمارستان انتقال داده شدند. آقای رجایی رئیس جمهور و آقای باهنر نخست وزیر هم، در میان این عده بودند که به بیمارستان انتقال یافتند.
[#بهزاد_نبوی به صراحت می‌گوید که به چشم دیده رجایی و باهنر جراحت برداشته‌اند و به بیمارستان منتقل شده‌اند، اما در تصاویری که از رجایی و‌باهنر منتشر شده، به حدی سوخته‌اند که قابل شناسایی نبودند و‌ حتی ساعت مچی باهنر ذوب شده بوده، نبوی بعدها اظهارات اولیه‌اش را به رسانه‌ها و به نمایندگان مجلس که گفته بوده رجایی و‌ باهنر زنده‌اند و فقط کشمیری شهید شده تکذیب کرده و گفته نگفته‌ام]
#جمهوری_اشباح
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
روایت۵۲/هفته نامه شما، مصاحبه با همسر شهید باهنر، پنج شنبه ۱۳۸۰/۶/۸ :
برای امنیت بیشتر مـا در سـاختمان روبروی نخست وزیری اقامت داشتیم، وقتی ساعت ۳ صدای انفجار آمد، تمـام بـدن مـن لرزید. همه لامپها و شیشه‌های خانـه‌های اطـراف، خـرد شـده بـود. پـسر بـزرگم کـه ۱۵ ساله بود، رفت دید ساختمان نخـست وزیـری منفجـر شـده اسـت. آن روز بـا منافقین با خیلی‌جا‌ها دست به یکی کرده بودند.
آتش نشانی بار اول آمد و شلنگها راباز کرد و گفت آب نداریم،بار دوم آمد گفت شلنگ سوراخ است،بار سوم که دیگر همه ساختمان سوخت و داشت سقف خراب می‌شـد آمد و آبپاشی کرد.
پسر ۳ ساله‌ام مرا بغـل کـرده بـود و می‌گفت بابـام داره میسوزه. من هم هر جا زنگ زدم، گفتند: باهنر نیست، آخر سر یکی از بچه‌های نخست وزیری که مجروح شده بود فکر کنم آقای تاجیک بود یا تهرانی به من گفت نترس نترس زنده‌اند و بردنشان بیمارستان،همین لحظات بود که دیدم خانم شهید چمران گریه کنان آمد و دست انداخت گردن من و شروع کرد به گریه. مـن باورم نشد. شب خانم #اکبر_هاشمی_رفسنجانی آمد. به او گفتم به آقای هاشمی بگوید به ما اجازه ملاقات با باهنر را بدهند، بیمارستان است و‌ ممنوع الملاقات، گفت آقای هاشمی می‌گوید از نظر امنیتی نمی‌شود.
تا شب در خانه ما رفت و آمد بـود.
سـاعت ۷ صـبح شنیدم که خانم رجایی در رادیو می‌گفت به من تسلیت نگوئید تبریک بگوئید که همسرم شهید شده، که من دیگـر باورم شد ...آخرین روز، شهادت ...صبح یکی زنگ زد و گفت نروید نخست وزیری می‌خواهند شما را شهید کنند. ایشان خنده‌ای کرد و رفت سرکار...

[هیچ مقام مسئولی از جمله #بیژن_تاجیک یا #خسرو_تهرانی تاکنون توضیح نداده‌اند که چرا گفته‌اند باهنر و رجایی کشته نشده‌اند، حتی هاشمی نیز هرگز توضیح نداده چرا گفته است باهنر در بیمارستان است و ممنوع الملاقات، همسر #محمد_جواد_باهنر گفته است فردی که آن روز صبح با باهنر تماس گرفته را می‌شناسد که به باهنر گفته امرپز می‌خواهند بکشن تو را ، اما به دستور خمینی سکوت کرده و‌نامش را نمی‌گوید]

روزنامه جمهوری اسلامی، سه شنبه ۱۳۶۰/۶/۱۰:
تهران - خبرگزاری پارس به نقل از فرانس پرس از پاریس گـزارش داد:
#سازمان_مجاهدین_خلق_ایران عصر یکشنبه گذشته با انتـشار اعلامیه‌ای مـسئولیت #انفجار_نخست_وزیری ایران را به عهده گرفت.
ادامه دارد…
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
روایت ۵۴/روزنامه جمهوری اسلامی،سه شنبه ۱۳۶۰/۶/۱۰:
روابط عمومی نخست وزیری اعلام می‌دارد : نفر سومی که دیروز توسط
مردم تهران تشییع و به خاک سپرده شده است، متعلق به #مسعود_کشمیری دبیر شورای امنیت نبوده و نام این شهید تشییع شده، سید عبدالحسین دفتریـان مـدیر کـل امور مالی نخستوزیری بوده است.
روابـط عمـومی نخـست وزیـری در ادامـه ایـن مطلـب افـزود: شـهید #عبدالحسین_دفتریان ، به‌هنگام وقوع حادثه در آسانسور بوده اسـت، کـه در همان‌جا بعلت قطع برق و بازماندن آسانسور در بین راه و همچنین وارد شدن دود غلیظ،به داخل کابین خفه شده است و متأسفانه امکان نجات ایشان در فاصلهای کوتاه، مـؤثر نبـوده اسـت.
براساس همین گزارش پیکر شهید مسعود کشمیری در واقعه انفجار متلاشی شده بود، که قسمتهای بدست آمده نیز همراه سه شهید دیگـر بـه خـاک سـپرده شـده است.
شهید سیدعبدالحسین دفتریان، از اواخر دی مـاه ۵۹ بـه سـمت مـدیر کـل امورمالی نخست وزیری منصوب و تا لحظه شهادت نیز در این مسئولیت باقی بوده است. از شهید دفتریان، سه فرزند به جای مانده است که بترتیب سه، هفت، و ده ساله هستند.
[در این اطلاعیه رسمی که سندی غیرقابل انکار می‌باشد، بـه دروغ نـه تنهـا مسعود کشمیری به‌عنوان شهید اعلام می‌گردد، بلکه پس از افشای کذب بودن، بر دفن قسمتهای بدسـت آمده از جـسد وی بـه همـراه سـه شـهید دیگرتأکیـد می‌گردد ...نکته عجیب دیگر اینکه مطابق قسمت اول اطلاعیه: دفتریان در اثر خفگی در آسانسور کشته شده و نه سوختگی. پس پیکـر او از ابتـدا قابـل تـشخیص هویت بوده، پس چگونه او را با مسعود کشمیری اشتباه گرفتـه بودنـد؟، چرا همچنان نخست وزیری کشمیری را یکی از شهدای #انفجار_نخست_وزیری می‌داند؟ ]
#جمهوری_اشباح
ادامه دارد…

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
روایت۵۵/کتاب پیـشتازان شـهادت در انقـلاب سـوم، شـرح شـهادت عبدالحـسین دفتریان:
وقتی که صدای انفجار را می‌شنود، بلافاصله برای کمک به برادران نخست وزیری اطاق خود را در طبقه ششم ترک می‌کند و برای نجات جان سایرین به تلاش می‌پردازد.آتش تا طبقه چهارم آمده بود و‌ خطر جانی او‌را تهدید نمی‌کرد، برای جمع‌آوری اسناد و مدارک مهمی که وظیفه حفاظت ازآنها را به‌عهده داشت، به اتاق برمی‌گردد،اسناد، محرمانه و‌ مهم را برمی‌دارد که به طبقه پایین بیاید، بعلت فـشار غلـیظ دود ناشی از انفجار، که منجر به بسته شدن راه‌پله‌ها شده بود، تصمیم گرفت به وسیله آسانسور بـه طبقـه پـایین بیایـدکه‌ جریان برق ساختمان قطع می‌شود و آسانسور، متوقف می‌گردد. در این هنگام شهید دست خود را از شکاف آسانسور بیـرون آورده و استمداد می‌طلبد اما در آن دود نه جای تنفس بود و‌ نه چشم انسان قادر به دیدن بوده، پس از اطفای حریق و شکستن درب آسانسور پیکر شهید عبدالحسین دفتریان را از آسانـسور خـارج نمـوده که با کمال تأسف، پیش از شروع خدمات درمانی، دعوت حق را لبیک گفته.

هفته نامه سروش، شنبه ۱۳۶۱/۸/۶،گفتنی‌ها و پرسش‌های همسر شهید دفتریان:
…من روز ۸ شهریور و دبیرستانی که مسئول بودم بعلت کار زیاد به خانه نیامدم و به همین دلیل بچه‌ها را به منزل مادرم فرسـتادم و حـدود سـاعت یک ربع به ۳ بود که به او زنگ زدم و گفتم که من امـروز بـه خانـه نرفته‌ام و دنبالم بیاید تا با هم به خانه برویم.
مـن سـاعت ۵ آماده شده بودم که وقتی آمد دیگر منتظر نشود دیدم نیامد رفتم به کارهای دیگر مشغول شدم و در ضمن به این طرف و آن طرف هم زنگ می‌زدم. ضمن اینکه برای یکـی از دوسـتان کـه زنگ زدم گفت میدانی که نخست‌وزیـری منفجـر شـده و آقـای بـاهنر شـهید شده‌اند، من گفتم نه امکان ندارد چون که من حدود یکربع به سه با نخست‌وزیری صحبت کردم هیچ موضوعی نبود تازه او متوجه شد که شوهر من در نخست‌وزیری است وقتی شنید دیگر چیزی نگفت و ازقرار معلوم به دیگر دوستان نیز سـفارش کرد که قضیه را برای من نگویند تا من آرام به مسئله پی ببرم.
تا غروب من با هر جا که تماس می‌گرفتم جواب درستی به مـن نمی‌دادند و هـر کـس چیـزی می‌گفت و در اخبار شب هم تلویزیون درست نگفت و اعلام کرد قسمتی از نخست وزیری آتش گرفته.
ادامه دارد…
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing