ایران بریفینگ
5.94K subscribers
12.3K photos
23K videos
24K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
مروری بر تاریکترین بخش تاریخ انقلاب/ قسمت دوازدهم:
پس از استعفای ابوشریف، بنی‌صدر ۲۲ تیر ۵۹ حکم فرماندهی سپاه را برای #مرتضی_رضایی صادر می‌کند.
اما مرتضی رضایی حکم صادره از سوی #ابوالحسن_بنی_صدر را فاقد اعتبار دانست و خواستار صدور حکم فرماندهی از سوی خمینی شد.
۲۸ تیرماه ۵۹ این حکم به تأیید خمینی می‌رسد و او در این تایید می‌نویسد: «فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شما مورد تایید است و لازم است با جدیت مواظبت کنید که احکام اسلام در سپاه پاسداران به مورد اجرا گذاشته شود.»
انتخاب مرتضی رضایی، در واقع موقت بود چرا که استعفاء و یا برکناری ابوشریف ناگهانی بود و باید بلافاصله فرماندهی ولو موقت انتخاب می‌شد، پس از آن بود که شورای فرماندهی سپاه به دستور خمینی۳ نفر را برای فرماندهی سپاه انتخاب می‌کند.
این سه نفر عبارت بودند از #محمد_بروجردی ، #یوسف_کلاهدوز و #محسن_رضایی .
#محسن_رفیق_دوست با درخواست از بروجردی می‌خواهد که وی از پذیرفتن فرماندهی سپاه صرف نظر کند و او هم قبول می‌کند و شورای فرماندهی سپاه یوسف کلاهدوز را به عنوان فرمانده سپاه انتخاب می‌کند، کلاهدوز با این انتخاب مخالفت می کند .
Irbr.news
@irbriefing
یوسف کلاهدوز از سال ۱۳۴۴ تحصیل در دانشگاه افسری ارتش را آغاز و با درجه ستوان یکمی در سال ۱۳۴۷ فعالیت در ارتش شاهنشاهی ایران را آغاز نمود.
وی تا سال ۱۳۵۱ در #نیروی_زمینی_ارتش شاهنشاهی در رسته پیاده نظام خدمت می کرد و نهایتا در سال ۱۳۵۲ به #گارد_شاهنشاهی منتقل شد.
#یوسف_کلاهدوز در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ در یکی از تیپ های لشکر گارد شاهنشاهی فرمانده مشق نظام #کاخ_سعدآباد محل استقرار شاه با درجه سرگردی خدمت می کرد.
در بخش‌هایی از زندگی‌نامه وی آمده‌است:
از او پرسیدند چرا با توجه به موقعیتی که داری، شاه را نمی‌کشی؟
وی در پاسخ گفته بود، باید دستور برسد، نباید خودسرانه عمل کرد و بی‌گدار به آب زد، زیرا من از آیت‌الله خمینی دستور می‌گیرم.»
با پیروزی انقلاب اسلامی کلاهدوز از ارتش استعفاء کرده و به مشارکت در تشکیل سپاه پاسداران مبادرت می نماید و یکی از اعضای موسس این نهاد می شود او با راه‌اندازی واحدهای آموزشی سپاه سعی در تربیت نظامیان انقلابی داشته و همچنین وی در تدوین اساسنامه این نهاد نیز نقشی مهم بر عهده داشت. آخرین مسئولیتهای وی، قائم‌مقامی فرمانده کل سپاه پاسداران و عضویت در شورای عالی دفاع بود.
کلاهدوز از جمله اولین نظامیان انقلابی بود که «ایده انحلال ارتش» را مطرح کرده، او از همان روزهای ابتدایی ورود خمینی به ایران در #مدرسه_رفاه در کنار وی قرار می‌گیرد و‌در خاطراتش آمده است که:«به امام عرض کردم این ارتش غیرقابل اعتماد است و حالا یک مار زخمی است و سر این مار را باید قطع کرد…»

کلاهدوز و‌ دیگر مخالفان ارتش اگرچه نتوانستند #ارتش_ایران را منحل کنند اما از او پیکری نیمه جان ساختند و بلافاصله سپاه پاسداران را با امکانات عظیمی که توسط آیت الله ها در اختیارش قرار گرفته بود تاسیس کردند و به گسترش نفوذ خود در اغلب ارگان های سیاسی و امنیتی و اقتصادی کشور پرداختند. این نقش آفرینی سپاه بعد از پیروزی انقلاب تا حد زیادی تمامی ارتش را در خود بلعیده و به حاشیه رانده و از صحنه سیاست و اقتصاد حذف کرد.
(کامل این پژوهش را می‌توانید در سایت ما بخوانید)
#ارتش_شاهنشاهی #ارتش_جمهوری_اسلامی

Irbr.news
@irbriefing
می‌شود گفت در ابتدا چندین سپاه پاسداران وجود داشت، به غیر از سپاه‌های لاهوتی و‌محین رضایی گروه دیگری هم در #دانشگاه_تهران زیر نظر #محمد_منتظری بود.
این گروه هم که در ارتباط با آیت الله بهشتی بود،‌ از افرادی که در فلسطین آموزش چریکی دیده بودند تشکیل می‌شد و در کنار آنها برخی افسران ارتش مانند #یوسف_کلاهدوز، #موسی_نامجو و کتیرایی را نیز برای آموزش نیروها به کار گرفته بودند.
بنابراین روایتهای تاریخی ، نمایندگانی از این چهار گروه در جلسه‌ای گرد هم می‌آیند و می‌پذیرند که با یکدیگر ادغام‌شده و سازمانی منسجم و یکپارچه را به وجود بیاورند تا به‌وسیله آن بتوان به اوضاع امنیتی کشور سر و سامانی داد و سپاه پاسداران یکپارچه شود.
#محسن_رفیقدوست که آن روزها در سپاه پاسداران زیر نظر حجت‌الاسلام لاهوتی فعالیت می‌کرد، در بخشی از خاطرات خود این موضوع را این‌چنین روایت می‌کند:«احساس می‌کردم این سپاهی که در حال شکل‌گیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام بوده است. از طرف دیگر در ۳ تشکل دیگر هم نیروهایی به صورت مسلح فعالیت می‌کردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابو شریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروه‌های مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، می‌شدند. پاییز ۵۸ ابوشریف و شهید منتظری و شهید #محمد_بروجردی از سوی #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی را دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم.
یک کلت کمری۴۵ داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر۴ گروه موجود می‌شناسم، همه یک هدف را تعقیب می‌کنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجه‌ای برسیم، اول شما ۳ نفر را می‌کشم، بعد خودم را و همه را راحت می‌کنم»
وی ادامه می‌دهد:«خوشبختانه کار به کشتن نرسید و‌ در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرفم منطقی است و بهتر است بنشینیم و باهم مذاکره‌ای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز ۳ نفر انتخاب شوند. این ۱۲ نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند»
(کامل این پژوهش را می‌توانید در سایت ما بخوانید)
#ارتش_شاهنشاهی #ارتش_جمهوری_اسلامی
Irbr.news
@irbriefing
پس از استعفای ابوشریف، بنی‌صدر در تاریخ ۲۲ تیر ۵۹ حکم فرماندهی سپاه را برای #مرتضی_رضایی صادر می‌کند. اما مرتضی رضایی حکم صادره از سوی #ابوالحسن_بنی_صدر را فاقد اعتبار دانست و خواستار صدور حکم فرماندهی از سوی آیت الله خمینی شد.
در تاریخ ۲۸ تیرماه ۵۹ این حکم به تأیید خمینی می‌رسد و او در این تایید می‌نویسد: «فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شما مورد تایید است و لازم است با جدیت مواظبت کنید که احکام اسلام در سپاه پاسداران به مورد اجرا گذاشته شود.»

انتخاب #مرتضی_رضایی، در واقع موقت بود چرا که استعفاء و یا برکناری #ابوشریف ناگهانی بود و باید بلافاصله فرماندهی انتخاب می‌شد، پس از آن بود که شورای فرماندهی سپاه به دستور خمینی ، ۳ نفر را برای فرماندهی سپاه انتخاب می‌کند.
این سه نفر عبارت بودند از #محمد_بروجردی ، #یوسف_کلاهدوز و #محسن_رضایی .
#محسن_رفیق_دوست با درخواست شفاهی از بروجردی می‌خواهد که وی از پذیرفتن فرماندهی سپاه صرف نظر کند و او هم قبول می‌کند و شورای فرماندهی سپاه یوسف کلاهدوز را به عنوان فرمانده سپاه انتخاب می‌کند، کلاهدوز با این انتخاب مخالفت می کند .
Irbr.news
@irbriefing
#امروز_در_تاریخ / برگزاری مانور شهری «تهران امن» در تهران تیرماه ۱۳۵۷، هفت ماه بعد سلسله پهلوی فروپاشید.
فرماندهان #ارتش_شاهنشاهی حاضر در آغاز مانور: از راست سرلشکر کاظم ریاحی فرمانده لشکر پیاده گارد ، سرلشکر پرویز امینی افشار رئیس اداره دوم ستاد بزرگ‌ارتشتاران ، سرلشکر علی نشاط فرمانده گارد جاویدان ، سرلشکر محمد امین بیگلری جانشین فرمانده گارد شاهنشاهی ، سپهبد مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران ، سپهبد عبدالعلی بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی

-سرلشکر کاظم ریاحی در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ در درگیری های میدان فوزیه با انقلابیون کشته شد.
-سرلشکر پرویز امینی در ۱ اسفند ۱۳۵۷ در پشت بام #مدرسه_رفاه اعدام شد و دو برادر دیگر وی سرتیپ ایرج امینی افشار در ۱۳۵۸ و سپهبد بیوک امینی افشار ۱۳۶۱ اعدام شدند.
-سرلشکر علی نشاط در ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر اعدام شد.
-سرلشکر محمد امین بیگلری در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در ستاد #نیروی_زمینی_ارتش ترور شد.
-سپهبد مهدی رحیمی در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در پشت بام مدرسه رفاه اعدام شد.
-سپهبد عبدالعلی بدره‌ای در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در ستاد نیروی زمینی توسط هایزر ژنرال آمریکایی و #یوسف_کلاهدوز افسر #گارد_شاهنشاهی ترور شد.
#فتنه۵۷
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت یازدهم / به انفجار در نخست‌وزیری بازگردیم ؛ در جلسه شورای امنیّت (که بعدها شورای عالی امنیت ملی شد) با انفجاری که به قتل رجایی، رئیس جمهوری، و باهنر، نخست‌وزیر، منجر شد، #خسرو_تهرانی یکی از کسانی بود که با مختصر جراحتی،‌ همراه با رئیس شهربانی که جراحات…
قسمت دوازدهم / با دستور خمینی سازمان اطلاعات و امنیت ملی را حالا نه در نخست وزیری بلکه در ساختمانی در کنار کاخ سعدآباد که پیش از آن برای گارد جاویدان بود تشکیل دادند، انفجار نخست وزیری ، انفجار اطلاعاتی جمهوری اسلامی هم بود شکاف جدی تر شده بود؛ انفجاری که به قتل رجایی، رئیس جمهوری، و باهنر، نخست‌وزیر، منجر شد و خسرو تهرانی، #موسی_نامجو وزیر دفاع، #یوسف_کلاهدوز قائم مقام سپاه از جمله کسانی بودند که با مختصر جراحتی،‌ همراه با رئیس شهربانی که جراحات بسیار داشت، به بیمارستان منتقل شدند.

#ساواما تازه تاسیس شکل گرفته از واحد اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری،حفاظت اطلاعات ارتش،کمیته‌ها و نیروهای دادستانی بودند.
اعضای واحد اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری که اکثراً از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دانشجویان پیرو خط امام بودند،افرادی همچون #سعید\حجاریان، #محسن_میردامادی ، #بهزاد_نبوی،مجید محمدی،محمد نعیمی پور و …. هرچند که گرایش‌های رادیکال و چپگرانه‌ای داشتند اما مشی‌شان با نیروهای دادستانی و کمیته‌ها بشدت در تضاد بود ٬آن‌ها به فراخور حالشان که اکثراً از میان دانشجویان و تحصیل‌کردگان دانشگاه‌ها بودند هرچقدر به‌سوی تعقل و تشنج‌زدایی پیش می‌رفتند در مقابل کمیته‌ها و دادستانی به‌سوی توحش و خشونت‌گرایی حرکت می‌کردند.
حجاریان از کادر ارشد اطلاعات نخست‌وزیری اختلاف‌نظر این دو جریان را در مصاحبه‌ای با عمادالدین باقی این‌گونه توصیف می‌کند:
«… #اسدالله_لاجوردی و برخی دیگر به برخورد قانونی و به بیانیه ۱۰ ماده‌ای دادستانی اصلاً اعتقاد نداشتند و معتقد بودند که باید برخورد قاطعی را با آن گروه‌ها کرد و لازم نیست خیلی خودمان را به ضابطه و قانون ملزم کنیم مثلاً در رابطه با ماجرای سعادتی دوستان رفته بودند صحبت کرده بودند که وی حفظ شود و نگه‌داشته شود که یک‌مرتبه خبر آوردند آقای لاجوردی خودش کار سعادتی را تمام کرده …. رجوی به این احتیاج داشت که لاجوردی بیشتر بچه‌های او را بزند تا او بیشتر بتواند نیرو جذب کند و کینه و نفرت آن‌ها را به‌نظام افزایش دهد. لاجوردی هم به این احتیاج داشت که رجوی بیشتر ترور کند تا او بتواند مسئولان را توجیه کند که باید تا آخر خط رفت و نه‌تنها سازمان منافقین بلکه هرکسی که ذره‌ای دگراندیشی دارد باید جارو شود٬ این یعنی سیکل معیوب و ما بشدت در آن زمان با آن مخالف بودیم…»
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
قسمت اول / حمایت برخی از فرماندهان #ارتش_شاهنشاهی_ایران از شاه در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب و تلاش برای جلوگیری از سقوط رژیم شاهنشاهی نقش برجسته ای در به حاشیه بردن و بی توجهی به این نهاد نظامی در سال‌های ابتدایی حیات جمهوری اسلامی و‌به روایاتی تا کنون دارد، چرا که با وجود گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و از میان رفتن و یا برکنار شدن تمام پرسنل ارتشی که در زمان پهلوی در این نهاد بوده‌اند در طی نسل های پیاپی، اما این بی اعتنایی هنوز دست از سر این رکن نظامی کشور برنداشته است.
سران و‌ رهبران تازه تاسیس انقلاب که اعتماد خود را به ارتش از دست داده بودند به این نتیجه رسیدند که باید یک نیروی تشکیلاتی گسترده ایجاد کنند.
آنها استدلال کردند که #ارتش_ایران به دلیل موضع گیری بی طرفانه در جریان انقلاب و وابستگی برخی فرماندهان ارتش به رژیم شاه دیگر قابل اعتماد نبوده و نیروی جایگزین ارتش باید به اصول و ارزش های انقلاب پایبند بوده و با ایمان و تعهد از انقلاب دفاع کند.
ارتش ایران از نظر خمینی نیروی غیر قابل اعتمادی بود اما بذر این بی اعتمادی را چه کسی و‌یا چه کسانی کاشتند؟
اتفاقا اولین عامل ایجاد این بی اعتمادی در ذهن خمینی را افسران ارتشی به انقلاب پیوسته دامن زدند.
افسران، درجه داران ، همافران و حتی سربازانی که در نظام گذشته از سوی فرماندهانشان مورد شماتت و مواخذه و‌چه بسا تحقیر قرار گرفته بودند حالا فرصتی یافته بودند تا ریشه این رکن نظامی کشور را بخشکانند.
آنها از همان روزهای اول ایده تاسیس یک نیروی نظامی انقلابی را به آیت الله خمینی پیشنهاد دادند و خواستار انحلال ارتش شدند.
سرهنگ #یوسف_کلاهدوز یکی از دهها ارتشی‌ای بود که از همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب در مدرسه رفاه پیشنهاد انحلال ارتش را داده بود: «به امام عرض کردم این ارتش غیرقابل اعتماد است و حالا یک مار زخمی است و سر این مار را باید قطع کرد…»
(کامل این پژوهش را می‌توانید در سایت ما بخوانید)
#ارتش_شاهنشاهی #ارتش_جمهوری_اسلامی
ادامه دارد…

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت اول / حمایت برخی از فرماندهان #ارتش_شاهنشاهی_ایران از شاه در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب و تلاش برای جلوگیری از سقوط رژیم شاهنشاهی نقش برجسته ای در به حاشیه بردن و بی توجهی به این نهاد نظامی در سال‌های ابتدایی حیات جمهوری اسلامی و‌به روایاتی تا کنون…
قسمت دوم / #یوسف_کلاهدوز از سال ۱۳۴۴ تحصیل در دانشگاه افسری ارتش را آغاز و با درجه ستوان یکمی در سال ۱۳۴۷ فعالیت در ارتش شاهنشاهی ایران را آغاز نمود.
وی تا سال ۱۳۵۱ در #نیروی_زمینی_ارتش شاهنشاهی در رسته پیاده نظام خدمت می کرد و نهایتا در سال ۱۳۵۲ به #گارد_شاهنشاهی منتقل شد.
#یوسف_کلاهدوز در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ در یکی از تیپ های لشکر گارد شاهنشاهی فرمانده مشق نظام #کاخ_سعدآباد محل استقرار شاه با درجه سرگردی خدمت می کرد.
در بخش‌هایی از زندگی‌نامه وی آمده‌است:
از او پرسیدند چرا با توجه به موقعیتی که داری، شاه را نمی‌کشی؟
وی در پاسخ گفته بود، باید دستور برسد، نباید خودسرانه عمل کرد و بی‌گدار به آب زد، زیرا من از آیت‌الله خمینی دستور می‌گیرم.»
با پیروزی انقلاب اسلامی کلاهدوز از ارتش استعفاء کرده و به مشارکت در تشکیل سپاه پاسداران مبادرت می نماید و یکی از اعضای موسس این نهاد می شود او با راه‌اندازی واحدهای آموزشی سپاه سعی در تربیت نظامیان انقلابی داشته و همچنین وی در تدوین اساسنامه این نهاد نیز نقشی مهم بر عهده داشت. آخرین مسئولیتهای وی، قائم‌مقامی فرمانده کل سپاه پاسداران و عضویت در شورای عالی دفاع بود.
کلاهدوز از جمله اولین نظامیان انقلابی بود که «ایده انحلال ارتش» را مطرح کرده، او از همان روزهای ابتدایی ورود خمینی به ایران در #مدرسه_رفاه در کنار وی قرار می‌گیرد و‌در خاطراتش آمده است که:«به امام عرض کردم این ارتش غیرقابل اعتماد است و حالا یک مار زخمی است و سر این مار را باید قطع کرد…»

کلاهدوز و‌ دیگر مخالفان ارتش اگرچه نتوانستند #ارتش_ایران را منحل کنند اما از او پیکری نیمه جان ساختند و بلافاصله سپاه پاسداران را با امکانات عظیمی که توسط آیت الله ها در اختیارش قرار گرفته بود تاسیس کردند و به گسترش نفوذ خود در اغلب ارگان های سیاسی و امنیتی و اقتصادی کشور پرداختند. این نقش آفرینی سپاه بعد از پیروزی انقلاب تا حد زیادی تمامی ارتش را در خود بلعیده و به حاشیه رانده و از صحنه سیاست و اقتصاد حذف کرد.
(کامل این پژوهش را می‌توانید در سایت ما بخوانید)
#ارتش_شاهنشاهی #ارتش_جمهوری_اسلامی
ادامه دارد…

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت چهارم / اگرچه بسیار روایتها اولین فرمانده سپاه پاسداران را «عباس آقا زمانی» مشهور به ابوشریف را می دانند اما به طور دقیق نمی توانیم با قطعیت آن را بپذیریم چرا که نامهای دیگری همچون #دانش_منفرد و یا «#عباس_دوزدوزانی» و همچنین « #جواد_منصوری » نیز مطرح…
قسمت پنجم / می‌شود گفت در ابتدا چندین سپاه پاسداران وجود داشت، به غیر از سپاه‌های لاهوتی و‌ #محسن_رضایی_میرقائد گروه دیگری هم در #دانشگاه_تهران زیر نظر #محمد_منتظری بود.
این گروه هم که در ارتباط با آیت الله بهشتی بود،‌ از افرادی که در فلسطین آموزش چریکی دیده بودند تشکیل می‌شد و در کنار آنها برخی افسران ارتش مانند #یوسف_کلاهدوز، #موسی_نامجو و کتیرایی را نیز برای آموزش نیروها به کار گرفته بودند.
بنابراین روایتهای تاریخی ، نمایندگانی از این چهار گروه در جلسه‌ای گرد هم می‌آیند و می‌پذیرند که با یکدیگر ادغام‌شده و سازمانی منسجم و یکپارچه را به وجود بیاورند تا به‌وسیله آن بتوان به اوضاع امنیتی کشور سر و سامانی داد و سپاه پاسداران یکپارچه شود.
#محسن_رفیقدوست که آن روزها در سپاه پاسداران زیر نظر حجت‌الاسلام لاهوتی فعالیت می‌کرد، در بخشی از خاطرات خود این موضوع را این‌چنین روایت می‌کند:«احساس می‌کردم این سپاهی که در حال شکل‌گیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام بوده است. از طرف دیگر در ۳ تشکل دیگر هم نیروهایی به صورت مسلح فعالیت می‌کردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابو شریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروه‌های مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، می‌شدند. پاییز ۵۸ ابوشریف و شهید منتظری و شهید #محمد_بروجردی از سوی #سازمان_مجاهدین_انقلاب_اسلامی را دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم.
یک کلت کمری۴۵ داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر۴ گروه موجود می‌شناسم، همه یک هدف را تعقیب می‌کنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجه‌ای برسیم، اول شما ۳ نفر را می‌کشم، بعد خودم را و همه را راحت می‌کنم»
وی ادامه می‌دهد:«خوشبختانه کار به کشتن نرسید و‌ در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرفم منطقی است و بهتر است بنشینیم و باهم مذاکره‌ای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز ۳ نفر انتخاب شوند. این ۱۲ نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند»

#ارتش_شاهنشاهی #ارتش_جمهوری_اسلامی
ادامه دارد…
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت پنجم / می‌شود گفت در ابتدا چندین سپاه پاسداران وجود داشت، به غیر از سپاه‌های لاهوتی و‌ #محسن_رضایی_میرقائد گروه دیگری هم در #دانشگاه_تهران زیر نظر #محمد_منتظری بود. این گروه هم که در ارتباط با آیت الله بهشتی بود،‌ از افرادی که در فلسطین آموزش چریکی دیده…
قسمت ششم / گروه‌های مختلفی با نام سپاه تشکیل شده بودن:«یکی زیر نظر #حسن_لاهوتی، دیگری زیر نظر #محمد_منتظری و یکی هم زیر نظر #محسن_رضایی .
گروه دیگری هم در ارتباط با بهشتی بود از افرادی که در فلسطین آموزش چریکی دیده بودند تشکیل می‌شد و در کنار آنها برخی افسران ارتش مانند #یوسف_کلاهدوز، #موسی_موسوی نامجو و کتیرایی را نیز برای آموزش نیروها به کار گرفت.
#محسن_رفیق_دوست که آن روزها در سپاه زیر نظر لاهوتی فعالیت می‌کرد، در بخشی از خاطرات خود این موضوع را این‌چنین روایت می‌کند:«احساس می‌کردم این سپاهی که در حال شکل‌گیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام بوده است.
از طرف دیگر در ۳ تشکل دیگر هم نیروهایی به صورت مسلح فعالیت می‌کردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابو شریف، گارد دانشگاه (پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروه‌های مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، می‌شدند. پاییز ۵۸ ابوشریف و منتظری و محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب را دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم.
یک کلت کمری۴۵ داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر۴ گروه موجود می‌شناسم، همه یک هدف را تعقیب می‌کنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام است.
گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجه‌ای برسیم، اول شما ۳ نفر را می‌کشم، بعد خودم را و همه را راحت می‌کنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و باهم مذاکره‌ای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز ۳ نفر انتخاب شوند. این ۱۲ نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند.
پس از آن گروه سه نفره‌ای متشکل از رضایی، رفیقدوست و عباس دوزدوزانی در اواخر فروردین ۵۸ در قم نزد خمینی می‌روند و با توجه به مشکلاتی که سپاه با دولت موقت داشت، استدلال می کنند که سپاه باید زیر نظر شورای انقلاب اداره شود.
خمینی هم در این دیدار ضمن پذیرش این درخواست، دستور تشکیل یک سازمان منسجم و مکتبی را صادر می‌کند و #اکبر_هاشمی_رفسنجانی از طرف شورای انقلاب به عنوان نماینده برای پیگیری کارهای سپاه انتخاب می‌شود.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing