ایران بریفینگ
5.94K subscribers
12.3K photos
23K videos
24K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
ایران بریفینگ
قسمت۴۵/ درست کفِ دستش منفجر شد، دست از دست رفت و چشمهایش. ساواکی ها ریختند و با همان دست‌های تکه تکه شده و چشم سوخته بردنش. فردایش ۲۸ مرداد سال ۵۳ بود، بزرگداشت قیام شاه و مردم. برنامه ای تدارک دیده بودند برای راهپیمایی به حمایت شاه،از آن سو سازمان پیش آهنگی…
۴۶/ آبان ماه ۱۳۱۹ پا به این دنیا گذاشت. وقت بدی بود، جنگ عالم گیر دوم، آتش به غرب و شرق می زد. پدر، سال بعد در گذشت، تحصیلات ابتدایی تا کلاس نهم را در مجموعه آموزشی قدسیه گذراند. همزمان با تحصیل سال دهم، در بازار شاگردی هم‌می‌کرد. بعداً تحصیلاتش را در دبیرستان هاتف اصفهان به پایان رساند.
شش فرزند و سختی های جنگ و اشغال ایران. مدرسه رفت و نوجوانی، شاگرد بازارهای اصفهان و شبانه خوانِ درس و ریاضی. همتِ جواب داد و دعای مادر، به تهران آمد و دانشگاهش. دانشگاه تهران شد.
هنوز داغ ۲۸ مرداد بود، مگر چند سال از ۲۸ مرداد گذشته بود، هفت سال.
بازرگان استاد دانشگاه بود و طالقانی امام جماعت مسجد هدایت. مذهبی بود و سیاسی، پس عضو نهضت آزادی شد. مهندسی نفت از آن رشته های طلایی بود که میثمی جوان، خوب خوانده بود. چیزی نگذشت که به استخدام شرکت نفت در آمد و بر سر چاههای نفتِ لاوان رفت به حفاری. بعد هم سفرهایی به انگلستان و آمریکا و کشورهای عربی. می توانست بر سر سفره نفت بنشیند، اما حنیف نژاد را می شناخت. شک نکرد، از همان سالهای اول که مجاهدین هنوز نامی بودند بی سازمان، مجاهد شد.
 سال ۴۲ دستگیرشد، هفت ماهی. سال ۵۰ دوباره بازداشت و اینبار برسر سفره عقد. از همان جا دو سالی به زندان رفت و دوباره که باز آمد، چهار ماهی بود، تا این شب تابستانی انفجار.
 سعی کرد همه چیز را به خاطر بیاورد، هفت ماه انفرادی رو به پایان بود و #لطف_الله_میثمی وقت کم می آورد برای دیدن این خواب خاطره. با خودش می گفت ۳۴ سال دنیا را دیده ام و اگر اعدام نشوم، باقی عمر را به همین تماشای گذشته فکر می کنم. اعدام نشد و ابد گرفت اما تا ابد نماند و چند ماه مانده به بهمن ۵۷ شبی در را باز کردند و لطف الله میثمی به همراه آیت الله منتظری بی مقدمه و دلیل آزاد شدند.
همسرش نبود، یکسال قبل پاسبانی را در خیابان بهار کشته بود و در فرار از مرز بازرگان به تیراندازی مرزبانان برای همیشه از مرز زندگی گذشته بود، انقلاب به پیشواز مجاهدین می آمد اما میثمی از زندان راهش را با مجاهدینِ رجوی جدا کرده بود.
 گفته است بدترین درد را سال ۵۴ کشیده است، اکثریت کادر مجاهدین در بیرون زندان، مارکسیست شدند و ایدئولوژی شان را تعویض کردند.
ادامه دارد..
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۴۶/ آبان ماه ۱۳۱۹ پا به این دنیا گذاشت. وقت بدی بود، جنگ عالم گیر دوم، آتش به غرب و شرق می زد. پدر، سال بعد در گذشت، تحصیلات ابتدایی تا کلاس نهم را در مجموعه آموزشی قدسیه گذراند. همزمان با تحصیل سال دهم، در بازار شاگردی هم‌می‌کرد. بعداً تحصیلاتش را در دبیرستان…
۴۷/حرف میثمی که چشم و دستش را برای مجاهدین داده بود در زندان، این بود که باید از اساس بازنگری کرد، تا دید چه طور سازمانی مسلمان به یکباره مارکسیست شده است، برای رجوی خریدار نداشت و به او برچسب زدند که کور شده و بریده!
میثمی اما به همان مجاهدین اولیه پابند بود و بعد سال ۵۷ گروهی شدند، با همفکرانی اندک و نامشان “نهضت مجاهدین خلق”.
هنوز اول کار بود. باید نام مجاهد را باز پس می گرفت. این سمت، لاجوردیِ دادستان بود و زندان و شکنجه و اعدام و آن سو رجوی و میلیشیا و ترور.
 سال شصت نشریه راه مجاهد را منتشر کرد و از گردنه دهه شصت به سلامت گذشت. بعضی ها گفته اند شاید جمهوری اسلامی می خواسته تا رقیبی برای مجاهدین بتراشد. هر چه بود راه مجاهد هم جایی ایستاد. سال ۷۲و با مقالاتی که در دفاع از آیت الله منتظری معزول از قائم مقامی رهبری نوشت، توقیف شد.
به نظر می رسد #لطف_الله_میثمی همه این سالها می دید. کتابها را سفارش می داد تا کسی بر نواری بخواند. حتی زبان انگلیسی آموخت و با کمک دیگران کتاب ترجمه می کرد.
این مهم نبود که وقتی در پیاده رو می رود به داربستی بخورد و بیهوش شود، گفته است هیچ گاه از نابینایی مایوس نشده، میثمی از بی چشمی به چشم انداز رسید. دو ماهنامه چشم انداز و بعدتر فصلنامه ای که قصد کرده بود تا از نقاط کور تاریخ معاصر بگوید.
چشم انداز از سال 77 منتشر شد و بیشتر کسانی می نوشتند که تاریخ را زندگی کرده اند از سید مهدی غنی و رفیعی و پیمان تا هدی صابر و سحابی. چشم انداز در هر شماره به عبرت تاریخ می نشست. آقا لطفی نام آشنای خبرنگاران و اهالی مطبوعات بود که با مجله اش به تحریریه ها سر می زد و نظر می خواست. مقالات راخوانده بود و تحلیل ها را دیده بود و خبر ها را شنیده، معاصر همین امروز.
چشم انداز آنقدر ها تیراژ نداشت اما توقیف مطبوعات در ایران، شامل حال او هم شد.
چشم انداز توقیف شد و لطف الله سکوت کرد،یک دهه ،محمود که به قدرت رسید اقا لطفی باز جان گرفت چرا؟
روزگاری #محمود_احمدی_نژاد با او سر و سری داشت که یکبار #سعید_حجاریان به ایما و اشاره و سربسته گفته بود دلیلش را باید در حمامی در اهواز یافت!
ماجرا به #دکتر_سامی مربوط بود و خودکشی کسی که می گفتند در حمامی در اهواز با کمربند خودکشی کرده و پرونده قتل سامی بسته شد و هیچ کس نفهمید ربطش به محمود و آقا لطفی چیست.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۴۷/حرف میثمی که چشم و دستش را برای مجاهدین داده بود در زندان، این بود که باید از اساس بازنگری کرد، تا دید چه طور سازمانی مسلمان به یکباره مارکسیست شده است، برای رجوی خریدار نداشت و به او برچسب زدند که کور شده و بریده! میثمی اما به همان مجاهدین اولیه پابند…
قسمت ۴۸ / روزگار آقا لطفی از دوران محمود سکه شد، #لطف_الله_میثمی همان سال‌ها بود که نشر صمدیه را راه‌اندازی کرد، ارشاد مجوز می‌داد و او کتابپی در پی چاپ می‌کرد دینی و سیاسی، مهم نبود که کسی کتاب‌ها را می‌خرید یا نه، مهم این بود که جمهوری اسلامی به تسخیر تاریخ و جعل دهه ۶۰ مشغول است و چه کسی بهتر از میثمی، کار به جایی رسید که او در کتاب«تعامل نهضت آزادی با مرجعیت و روحانیت» نهضت آزادی را دست پرورده و «آن چیزی خواند که خمینی می‌خواست» ، میثمی که چشم‌هایش را بسته در تصوراتش چشم‌های خلق را هم بر واقعیات بسته که همین خمینی بود که #نهضت_آزادی را تا ابد در جمهوری اسلامی ممنوع اعلام کرد و #اکبر_هاشمی_رفسنجانی دسته دسته آنها را روانه زندان می‌کرد.
میثمی پا را فراتر گذاشت و در «آنها که رفتند» #قتل_عام۶۷ را به خود مجاهدین نسبت داد و آن را دروغ تاریخی خواند!
شاید همین خوش خدمتی‌ها بود که مجوز لغو شده هم‌اکنون او «چشم‌انداز ایران» بازگشت و‌به روی دکه‌ها آمد.
اما رقت انگیزترین بخش زندگی میثمی نه نابینایی او بخاطر بمبی که منفجر نشد تا شهروندان را بکشد و منفجر شد تا دستان و چشمانش را بگیرد نه جعل واقعیات و‌ تاریخ که روزی بود برای همین حوالی‌ها روزی که نام او و ۷۰ کنشگر سیاسی ایرانی درون و بیرون ایران، در بیانیه ای، دیده شد که در تارنمای «زیتون» منتشر شده بود، هفتاد امضا خطاب به پارلمان اروپا هشدار داده بودند که قرار دادن «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در فهرست سازمان‌های تروریستی، توسط پارلمان اروپا محکوم است.
کمی بعد تر از این لکه ننگ در زندگی آقا لطفی بود که اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها و چپ کرده های جمهوری اسلامی برای او مراسمی گرفتند برای پاسداشت او با نام «ایستاده با زیتون»، برای فردی که یک عمر سمبل ترور بود نه صلح ،برای فردی که عمرش را در دفاع از سازمان‌های تروریستی حرام کرده روزگاری مجاهدین خلق و روزگار دیگری سپاه پاسداران، چپ ها به استهزای معنای زیتون برخواسته‌اند!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing