This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران_بریفینگ / این داستان شهروندانی است که با شلیک گلوله، ضرب و شتم یا زندان، استنشاق #گازاشك_آور ، رد شدن خودروی #نیروی_انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و... کشته شدند...
#مریم_سودبر #تهران ۳۰ خرداد ۸۸ : او در گوشهای از #خیابان_ولیعصر کنار دوستانش ایستاده بود و با حیرت صحنه کتکخوردن مردم را نگاه میکنند.
وحوش #یگان_ویژه در کنار لباس شخصیها به جمعیت حمله میکنند و آنها را با باتوم میزنند. حالا ضربات باتوم با شدت به سر او فرود میآیند
مریم با دو دستش محکم سرش را گرفته و ناله میکند. آرام آرام روی پاهایش میایستد و به چشمهای نگران کسانی که او را به میان گرفتهاند نگاه میکند و میگوید که کمی سرم سنگین شده.
او با همراهی دوستانش به خانه برمیگردد ولی ترجیح میدهد به خانوادهاش هیچ نگوید و آنها را نگران نکند. به اتاقش میرود، ساعاتی بعد مریم در همان اتاق خودش در خلوت میمیرد
پدر مریم : در #پزشکی_قانونی رفتیم جسد را تحویل بگیریم پزشکی آمد و گفت: آقا دختر شما، ضربهای به سرش وارد شده، گفتم خب همین را بنویسید.
گفت: اگر همین را بنویسم دخترتان را به شما تحویل نمیدهند
@irbriefing
#مریم_سودبر #تهران ۳۰ خرداد ۸۸ : او در گوشهای از #خیابان_ولیعصر کنار دوستانش ایستاده بود و با حیرت صحنه کتکخوردن مردم را نگاه میکنند.
وحوش #یگان_ویژه در کنار لباس شخصیها به جمعیت حمله میکنند و آنها را با باتوم میزنند. حالا ضربات باتوم با شدت به سر او فرود میآیند
مریم با دو دستش محکم سرش را گرفته و ناله میکند. آرام آرام روی پاهایش میایستد و به چشمهای نگران کسانی که او را به میان گرفتهاند نگاه میکند و میگوید که کمی سرم سنگین شده.
او با همراهی دوستانش به خانه برمیگردد ولی ترجیح میدهد به خانوادهاش هیچ نگوید و آنها را نگران نکند. به اتاقش میرود، ساعاتی بعد مریم در همان اتاق خودش در خلوت میمیرد
پدر مریم : در #پزشکی_قانونی رفتیم جسد را تحویل بگیریم پزشکی آمد و گفت: آقا دختر شما، ضربهای به سرش وارد شده، گفتم خب همین را بنویسید.
گفت: اگر همین را بنویسم دخترتان را به شما تحویل نمیدهند
@irbriefing