ایران بریفینگ
5.93K subscribers
12.3K photos
23K videos
24K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
ایران بریفینگ
🔖روایت۱۵۴ / در فصل گذشته از نام‌هایی گفتیم که در میان بحث شرح دقیقشان ‌میسر نبود، حالا مروری کوتاه داریم بر نام‌هایی که تاکنون گفته‌ایم؛ زهره عطریانفر،یا با نام سازمانی «فهیمه ارونی». اولین بار نام #زهره_عطریانفر به واسطه همسرش «محمدجواد قدیری مدرس» و برادرش…
🔖روایت۱۵۵/ مصطفی شعاعیان نویسنده، فعال سیاسی چپگرای ایرانی بود که بسیاری او را نه تنها یک نویسنده که یک چریک هم می دانند.
مصطفی شعاعیان ۱۶ بهمن ۱۳۵۴ در خیابان استخر مورد سوظن یک مأمور شهربانی به‌نام پاسبان یونسی قرار گرفت و پس از یک مقابله مسلحانه با سیانور به زندگی خود خاتمه داد تا ساواک او را دستگیر نکند.
پس از انقلاب پاسبان محمد رضا یونسی دستگیر و به حکم دادگاه انقلاب اعدام شد.
گروه توفان یک گروه مسلح بود که افکارش بین اسلامگرایی و چپگرایی در نوسان بود و نزدیکترین همکاری را با گروه #مصطفی_شعاعیان ، داشت .
در اواسط سال ۱۳۵۰ این دو گروه شناسایی و بسیاری از اعضای آن بازداشت شدند. در این میان، گروه مصطفی شعاعیان که فعالیت گستردهای را علیه رژیم تدارک دیده بود، تا جایی که ساواک، آنرا یک گروه بسیار خطرناک نامید.
#ساواک اگر چه با وارد کردن دو ضربه شدید -یکی در تابستان سال ۵۱ و دیگری در خرداد سال ۵۲ - دو شاخه عمده این گروه را کشف و سلاحها و مهماتی نیز از آنها به دست آورد و این ضربات، تأثیری منفی بر بقیه اعضاء گذاشت اما رهبر گروه فرار کرد و به فعالیت خود ادامه داد اما عجز ساواک و نیروهای امنیتی رژیم در دستگیری شعاعیان آشکار شد.
ساواک هر چند در ظاهر توانست خیلی از گروههای چپگرا را متلاشی کند، ولی ادامه فعالیت آنها در ابتدا نشان دهنده تزلزل ناپذیری و در وهله دوم خیانت بخش‌هایی از نیروهای امنیتی به رژیم بود.
در واقع برخورد و‌ یا بهتر بگوئیم عدم برخورد با شعاعیان توسط ساواک نوک کوه‌ یخی از نفوذ یا خیانت یا بی‌‌لیاقتی را آشکار کرد، امری که هرگز نه در کوران حوادث سالهای منتهی به ۵۷ به آن پرداخته نشد و نه حتی پس از انقلاب در مورد آن سخن گفته شد.
این نکته در بعد از پیروزی انقلاب مرموز تر شد، جمهوری اسلامی همواره از شعاعیان به نیکی نام می‌برد و‌ حتی پاسبانی که به وی مشکوک و باعث استفاده از سیانور توسط شعاعیان شده بود را اگر چه قاتل نبود اما اعدام کرد.
در مورد شعاعیان در بخش‌های آتی نیز باز خواهیم نوشت.

#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
🔖روایت ۱۵۶/ خاطرات #بهزاد_نبوی: از نظر فعالیتهای سیاسی، من اولین مرحله فعالیت‌های سیاسی‌ام، سال ششم دبیرستان بود، که ماجرایی پیش آمد. یک ماجرایی پیش آمد که بر علیه دکتر مهران وزیر فرهنگ و آموزش دکتر اقبال بود. بهانه این بود که نمره تجدیدی را از ۷ به ۱۲ آورده…
🔖روایت ۱۵۷ / حزب ملت ایران یک جناح حزب ایران به رهبری #شاپور_بختیار بود که در اواخر به این جناح پیوست و جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی طرفداران خلیل ملکی و جلال آل احمد تلاش برای جدا شدن از رهبری جبهه ملی را آغاز نموده و بالاخره در سال ۱۳۴۳ جبهه ملی سوم را که در واقع، انشعابی از جبهه ملی بود، تشکیل دادیم.
در کمیته دانشگاه فوق‌الذکر کسانی مانند #محمد_حنیف_نژاد در #نهضت_آزادی ، هوادارن #بیژن_جزنی، هواداران #حزب_توده، اعضای حزب ملت ایران و عدهای عناصر مستقل نظیر خود من، حضور داشتند.

جبهه ملی سوم، در مقابل رهبری جبهه ملی، مورد تأیید دکتر مصدق قرار گرفت. لازم به تذکر است که رهبران جبهه ملی که امروز سنگ طرفداری از مصدق را به سینه می‌زنند، وقتی مصدق از جبهه ملی سوم حمایت کرد، گفتند: پیر و خرفت شده و دیگر سیاست نمی‌فهمد
خلاصه جبهه ملی سوم تشکیل شد و ما که جوان بودیم، دلمان می‌خواست یک سازمان پر تحرک و انقلابی وفعال باشد.
در بین این همکاران، کسانی چون مصطفی شعاعیان و چند نفر دیگر که از نظر فکری، ماتریالیست بودندو چند نفر دیگر از برادرها که مسلمان بودند، #مصطفی_شعاعیان شناخته شده ترین چهره این جمع، مسلمان نبود و البته مارکسیست به مفهوم امروزی کلمه نبود و بسیاری از مارکسیستها، در تحلیله‌ای خود او را مرتد می‌نامند.

مصطفی شعاعیان خصوصیات عجیبی داشت. در عین حال که خود را مارکسیست ناب می‌دانست، به خود مارکس هم انتقاد می‌کرد. زیر بنای فکرش ماتریالیستی بود، نماز می‌خواند، روزه نمی‌گرفت. ولی به عرفان اعتقادی فراوان داشت.
من با این عده در همان چهارچوب فعالیتهای جبهه‌ای و با هدف، ارتباط سیاسی داشتیم. تا اینکه آنرا به سال ۴۹ رساندیم و تصمیم گرفتیم که آنرا تبدیل کنیم به یک کار گروهی و مسلحانه.
گروه شروع به فعالیت کرد تا در اواخر سال ۴۹ که توانست با مجاهدین خلق و بعدها با  چریک‌های فدایی ارتباط برقرار بکند.
از مجاهدین، خود من با احمد رضائی و حبیب رهبری ارتباط داشتم و برای آنها همکاری با ما مسئله‌ای نبود.
من با نزدیک شدن به مجاهدین خلق، احساس کردم که مجاهدین خلق همان‌هایی هستند که یک روشنفکر مسلمان، دنبال آن می‌گردد. نقطه نظرهای ضد امپریالیستی، و ضد استعماری و پوشش اسلامی هم که وجود داشت. برای ماهایی هم که مطالعات اسلامی ما عمق نداشت، خیلی جاذب بود.
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
🔖روایت ۱۵۷ / حزب ملت ایران یک جناح حزب ایران به رهبری #شاپور_بختیار بود که در اواخر به این جناح پیوست و جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی طرفداران خلیل ملکی و جلال آل احمد تلاش برای جدا شدن از رهبری جبهه ملی را آغاز نموده و بالاخره در سال ۱۳۴۳ جبهه ملی سوم را…
🔖روایت ۱۵۸ / خاطرات #بهزاد_نبوی:
…خلاصه من پیوستم به #سازمان_مجاهدین_خلق و چون یکی از اعضای گروه ما دستگیر شده و اسامی ما، مشخص شده بود و قبلا هم بدلیل وجود یک عامل نفوذی در گروه، تحت تعقیب قرار گرفته بودیم. در سوم مرداد ۵۱ دستگیر شدم و به زندان رفتم. در رابطه با همان فعالیتی که با آن گروه داشتم. موقع دستگیری از من چیزی جز دو نارنجک دست ساز، چیزی بدست نیامد و قرص سیانور بود که استفاده کردم و عمل نکرد، فاسد شده بود.[!!]
البته در نتیجه تعقیب و مراقبتهای پیش از دستگیری، به این نتیجه رسیده بودند که در تهیه پوسته سه هزار نارنجک و دادن یک مقدار زیادی پول، به آن گروه نقش داشتم. که اینها در پرونده ما آمد و اتهامات مرا بالنسبه سنگین‌تر کرد. البته من در عملیاتی دخالت نداشتم و آن نارنجک‌ها هم در جاسازی بود. موقع دستگیری همراهم نبود، لذا پرونده‌ام با معیارهای سال دستگیریم، در حد حبس ابد بود. حدود ۲۰ ماهی من در انفرادی بودم.
۱۵ ماه تکی و ۵ ماه دو نفری، سه نفری با افراد مختلف بودم. علت اینکه زیاد در انفرادی نگه داشتند این بود که در ارتباط با من، افراد فراری نظیر #مصطفی_شعاعیان و شخص دیگری به نام صدری بودند.
این‌ها می‌خواستند بلکه به سرنخی برسند و برای این بود که مرا نمی‌بردند در زندان عمومی که احتمالا ارتباطی با بیرون پیدا کنم.
در همان سلول که بودم، دادگاه رفتم. فعالیت زیادی خانواده من کرد. مادرم خیلی دوندگی کرده بود و از آنجا که مدتی پرستار درمانگاه کاخ بود و ارتباطاتی با زن شاه [فرح پهلوی]داشت آن موقع این و آن را دیده بود و در اثر فعالیتهای او، محکومیت من با وجود اینکه در دادگاه اول، حبس ابد بود، در دادگاه دوم به ده سال تقلیل یافت و چند سال بعد هم از زندان آزاد شدم در واقع بعدها بود که فهمیدم «عفو آریامهری» بود.
البته آن عفو دلیل هم داشت،اگر من در عملیات شرکت داشتم، قطعاً هیچکدام از این پارتی بازیها تأثیر نمی‌گذاشت.
البته #ساواک نسبت به من حساسیت داشت و به همین دلیل، خیلی مرا در انفرادی نگه داشته، دوره بازجویی را ۲۰ ماه ادامه داد.
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM