This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حبیب شیری آذر، عضو اختلاسگر شورای شهر تبریز میگوید:
"در اینجا کورش و پاسارگاد جایی ندارد!"
قصد این دزدسرگردنه ازین حرفها چیزی نیست جز لاپوشانی اختلاس با جلب حمایت پانطرکها پس از نقل مکان به زندان!
"در اینجا کورش و پاسارگاد جایی ندارد!"
قصد این دزدسرگردنه ازین حرفها چیزی نیست جز لاپوشانی اختلاس با جلب حمایت پانطرکها پس از نقل مکان به زندان!
چرا ایرانستیزان همگی دزد و متجاوز اند؟
مسیح جملهای دارد که میگوید:
درختان را از میوههایشان بشناسید!
مطابق با این سخن درخشان، میخواهم بپرسم چرا ایراندوستی که از آغاز مشروطه تا کنون پای بر هستی نهاده، از پورداود و تقیزاده و کسروی و فروغی گرفته تا طباطبایی و افشار یزدی و دیگران، نقطهای تاریک در پروندهی خود ندارند. متهم به اختلاس نیستند. اهل دزدی نبودهاند. مال کسی را نخوردهاند. پاک زاده و پاک از گیتی برفتهاند.
اما کارنامهی هر ایرانستیز را از هر نوع آن، نفرتپراکنقومی، جامعهشناس، امتگرا، مارکسیست و ... که بررسی کنی، قطعا دزدی و اختلاس و تجاوز بر تارک آن میدرخشد؟!
از پورپیرار که مصداق - دزدی که به دزدخانه بزند شاهدزد است- به صندوق حزب توده میزد، تا جامعهشناسی که جیب آیات عظام شیعه را میزند، از ح.ف که صندوقچهی فلانیها را میزد، تا بهمان شعردزد پانطرکیستی که قونوی را به گنجوی تبدیل میکند!
این ایران مگر چیست که دوست داشتنش برابر با حقیقت است و ستیز با او برابر است با دروغ و پستی و رذالت!
این ایران مگر چیست که دوستدارانش سرفرازان تاریخ اند و دشمنانش زبونان و اراذل؟
@IrBozorg
مسیح جملهای دارد که میگوید:
درختان را از میوههایشان بشناسید!
مطابق با این سخن درخشان، میخواهم بپرسم چرا ایراندوستی که از آغاز مشروطه تا کنون پای بر هستی نهاده، از پورداود و تقیزاده و کسروی و فروغی گرفته تا طباطبایی و افشار یزدی و دیگران، نقطهای تاریک در پروندهی خود ندارند. متهم به اختلاس نیستند. اهل دزدی نبودهاند. مال کسی را نخوردهاند. پاک زاده و پاک از گیتی برفتهاند.
اما کارنامهی هر ایرانستیز را از هر نوع آن، نفرتپراکنقومی، جامعهشناس، امتگرا، مارکسیست و ... که بررسی کنی، قطعا دزدی و اختلاس و تجاوز بر تارک آن میدرخشد؟!
از پورپیرار که مصداق - دزدی که به دزدخانه بزند شاهدزد است- به صندوق حزب توده میزد، تا جامعهشناسی که جیب آیات عظام شیعه را میزند، از ح.ف که صندوقچهی فلانیها را میزد، تا بهمان شعردزد پانطرکیستی که قونوی را به گنجوی تبدیل میکند!
این ایران مگر چیست که دوست داشتنش برابر با حقیقت است و ستیز با او برابر است با دروغ و پستی و رذالت!
این ایران مگر چیست که دوستدارانش سرفرازان تاریخ اند و دشمنانش زبونان و اراذل؟
@IrBozorg
Forwarded from لطیف پدرام
لطیف پدرام:
یاد تان باشد یک عده که وحدت ملی می گویند، اتفاق ملی یا اعتماد ملی می گویند، منظور شان فقط رضایت یک قوم خاص است. اما هیچ گاه فکر نمی کنند که در این جا بلوچ، پشه یی، عرب، ترکمن، اوزبیک، براهوی، نورستانی، هزاره، تاجیک، ایماق، گجر، هندو و...هم وجود دارند.
باید حق و حقوق همه ی اقوام تحقق پیدا کند، باید در تصمیم گیری ها شریک باشند. چهار چوب حقوقی و سیاسی حضور عادلانه ی اقوام در همه ی سطوح باید از نو تعریف شود.از این نحوه ی اداره و حاکمیت موجود که ادامه ی چند قرن است، عدالت و آزادی بر نمی خیزد.
یاد تان باشد یک عده که وحدت ملی می گویند، اتفاق ملی یا اعتماد ملی می گویند، منظور شان فقط رضایت یک قوم خاص است. اما هیچ گاه فکر نمی کنند که در این جا بلوچ، پشه یی، عرب، ترکمن، اوزبیک، براهوی، نورستانی، هزاره، تاجیک، ایماق، گجر، هندو و...هم وجود دارند.
باید حق و حقوق همه ی اقوام تحقق پیدا کند، باید در تصمیم گیری ها شریک باشند. چهار چوب حقوقی و سیاسی حضور عادلانه ی اقوام در همه ی سطوح باید از نو تعریف شود.از این نحوه ی اداره و حاکمیت موجود که ادامه ی چند قرن است، عدالت و آزادی بر نمی خیزد.
چگونه غرب را نابود کنیم؟
آنچه غرب دارد و ما نداریم، "مدرنیته" است، همان گسست معرفتی که بیش از ۲۰۰سال است که در آن سوی دنیا رخ داده و موجب شده آنها پیشرفته و متمدن بشوند و ما در ارتجاع و عقبماندگی خود درجا بزنیم.
اگر هم در اثر پارهای اتفاقات نادر، گشایشی در سرزمینهای دور از مدرنیته رخ داده تا مدرن شوند، مجموعهای از علل و عوامل درونی موجب شده که این روند متوقف بشود.
در میان این مجموعه عوامل، با پدید آمدن طبقهای عمیقا بیسواد اما متوهم با عنوان روشنفکر که بهجای مدرنیته، بازگشت به خویشتنِ مرتجع را به عنوان "چه باید کرد؟" نسخه میپیچند، امید به مدرن شدن را دیگر برای مدت مدیدی باید فراموش کرد. چه اینان خود پرچمدار اسباب عقبماندگی جامعهی خود میباشند.
ازیننظر امید ملل عقبافتاده برای کاهش فاصلهی تمدنی با غرب، از آنجا که به پیشرفت خویشتن نمیتوان باشد، میتواند این باشد که آنها نیز مانند ما صاحب "روشنفکری" بشوند. مثلا:
۱. اگر یک فروند جلال آلاحمد برایشان بفرستیم، پس از مدتی با خواندن کتابهای این عرقخورِ ضد عرقخوری، نسبت به اتوماسیون صنعتی خود بدبین میشوند:
"ما سازندهی ماشین نیستیم. اما به جبر اقتصاد و سیاست بایست مصرفکنندگان نجیب و سربهراهی باشیم برای ساختههای صنعت غرب. یا دست بالا، تعمیرکنندگانی باشیم قانع و تسلیم و ارزان مزد برای آنچه از غرب میآید و تنها همین یکی مستلزم آن است که خود را به انگارهی ماشین درآوریم و حکومتهامان را و فرهنگهامان را و زندگی روزانهمان را، همهچیزمان به قد و قامت ماشین!"
با تزریق سموم چنین خزعبلاتی به پیکرهی ملل غربی، البته به شرط آنکه در کتب مدارسشان هم اشعار "خوشا به حالت ای روستایی/ در شهر ما نیست جز دود ماشین" فراوان ذکر شود، میتوان امیدوار بود که نظم صنعتی مردم شهرنشین پس از مدتی جای خود را به روستازدگی و بینظمی بدهد. البته باز تاکید میکنم که باید به قدر کافی غربیها را با این لاطائلات گزید و گردش منظم خونشان را همانطور که آلاحمد پاتیل پاتیل عرق میخورد، مست لایعقل کرد.
۲. پس از آلاحمدیزه کردن تمدن غربی، کمی هم شریعتیزه شدن برایشان بد نیست. یعنی به همان قِسم که وافور از دهان شریعتی جدا نمیشد، تفکر منظم صنعتی غربیها را باید تریاکیزه کرد.
باید کریستین رونالدو را به سنتآگوستین، مِسی را به مسیح و ترامپ را به ژولیوس سزار متصل کرد. مهم نیست وجه شبه چیست، صرفا کافی است قلم خوبی داشتهباشی و ذغالش هم خوب باشد. دست آخر به عنوان نتیجهگیری، کلید حل تمام بحرانهای غرب را در بازگشت به خویشتن انگلوساکسونی بدانی، مسیحیت صفوی را نفی کنی و ...
۳. بدیهی است که برخی به سبب ضخامت روان از تاثیر سموم آن دو تای اولی در امان خواهند ماند، که در مقابل ما نیز ویروسهای متعدد دیگری را تزریق خواهیم کرد.
عرفانبازی برای رسیدن به مواهب مادی و ترویج بیاخلاقی از طریق ژست استاد اخلاق گرفتن، ستایش عقبافتادگی از طریق مردمشناسی و جامعهشناسی، هرچیز که درست است را نادرست وانمود کردن، علیلان را قوی خواندن و نیرومندی را ضعف ...
غربیها باید تصور کنند بیش از حد نژادپرست اند، یا اگر که تحصیل میکنند، این تخصص سم تعهدشان به جامعه خواهد بود. باید متفنن بود. ادبیاتبازی کرد. اگر منظم اند، این نظم در واقع نوعی بیاحساسی است و ...
با همهی این تلاشها اگر بخت با ما یار باشد و رئیسجمهور یکی ازین دول قدرتمند شاگرد ادوارد سعید از آب دربیاید، دیگر نانمان در روغن خواهد بود. البته باید فراموش نکنیم که در توطئهی ما، کمونیستهای کشورهای غربی رفقای قسمخوردهی ما هستند که ویروسهای ما در برابر ویروسهای آنان باکتریای بیش نیست. یعنی به هر شکل و از هر دری میتوانیم به آنها پیوند بخوریم. چه اینان و چه پستمدرنها، همهجوره میتوانیم ارتجاع و عقبافتادگی خود را به توهمات ایشان متصل کنیم.
نتیجه:
حالکه عادت داریم عقبافتادگیهای تاریخی خود را به گردن استعمار غرب فرابفکنیم، یعنی هیچ تصمیم نداریم که بفهمیم در کجا ایستادهایم، تا بتوانیم بر زمین محکمی بایستیم، و کمکم پیشرفت کنیم، بهتر است غرب را با ویروسهای تمدنی خود بیالاییم.
در این راستا مصداق همان کاری را که با علم ایرانشناسی غربی کردیم - آنقدر به دانشگاههای غرب مهاجرت کردیم تا توهمات خود را به دانش غربی تحمیل کردیم- باید با دیگر ناحیههای فکر غربی بکنیم. باید ستونهایی را که بر آن ایستاده ویران کنیم.
تمت بالخیر
از طرف یک غربزده
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
آنچه غرب دارد و ما نداریم، "مدرنیته" است، همان گسست معرفتی که بیش از ۲۰۰سال است که در آن سوی دنیا رخ داده و موجب شده آنها پیشرفته و متمدن بشوند و ما در ارتجاع و عقبماندگی خود درجا بزنیم.
اگر هم در اثر پارهای اتفاقات نادر، گشایشی در سرزمینهای دور از مدرنیته رخ داده تا مدرن شوند، مجموعهای از علل و عوامل درونی موجب شده که این روند متوقف بشود.
در میان این مجموعه عوامل، با پدید آمدن طبقهای عمیقا بیسواد اما متوهم با عنوان روشنفکر که بهجای مدرنیته، بازگشت به خویشتنِ مرتجع را به عنوان "چه باید کرد؟" نسخه میپیچند، امید به مدرن شدن را دیگر برای مدت مدیدی باید فراموش کرد. چه اینان خود پرچمدار اسباب عقبماندگی جامعهی خود میباشند.
ازیننظر امید ملل عقبافتاده برای کاهش فاصلهی تمدنی با غرب، از آنجا که به پیشرفت خویشتن نمیتوان باشد، میتواند این باشد که آنها نیز مانند ما صاحب "روشنفکری" بشوند. مثلا:
۱. اگر یک فروند جلال آلاحمد برایشان بفرستیم، پس از مدتی با خواندن کتابهای این عرقخورِ ضد عرقخوری، نسبت به اتوماسیون صنعتی خود بدبین میشوند:
"ما سازندهی ماشین نیستیم. اما به جبر اقتصاد و سیاست بایست مصرفکنندگان نجیب و سربهراهی باشیم برای ساختههای صنعت غرب. یا دست بالا، تعمیرکنندگانی باشیم قانع و تسلیم و ارزان مزد برای آنچه از غرب میآید و تنها همین یکی مستلزم آن است که خود را به انگارهی ماشین درآوریم و حکومتهامان را و فرهنگهامان را و زندگی روزانهمان را، همهچیزمان به قد و قامت ماشین!"
با تزریق سموم چنین خزعبلاتی به پیکرهی ملل غربی، البته به شرط آنکه در کتب مدارسشان هم اشعار "خوشا به حالت ای روستایی/ در شهر ما نیست جز دود ماشین" فراوان ذکر شود، میتوان امیدوار بود که نظم صنعتی مردم شهرنشین پس از مدتی جای خود را به روستازدگی و بینظمی بدهد. البته باز تاکید میکنم که باید به قدر کافی غربیها را با این لاطائلات گزید و گردش منظم خونشان را همانطور که آلاحمد پاتیل پاتیل عرق میخورد، مست لایعقل کرد.
۲. پس از آلاحمدیزه کردن تمدن غربی، کمی هم شریعتیزه شدن برایشان بد نیست. یعنی به همان قِسم که وافور از دهان شریعتی جدا نمیشد، تفکر منظم صنعتی غربیها را باید تریاکیزه کرد.
باید کریستین رونالدو را به سنتآگوستین، مِسی را به مسیح و ترامپ را به ژولیوس سزار متصل کرد. مهم نیست وجه شبه چیست، صرفا کافی است قلم خوبی داشتهباشی و ذغالش هم خوب باشد. دست آخر به عنوان نتیجهگیری، کلید حل تمام بحرانهای غرب را در بازگشت به خویشتن انگلوساکسونی بدانی، مسیحیت صفوی را نفی کنی و ...
۳. بدیهی است که برخی به سبب ضخامت روان از تاثیر سموم آن دو تای اولی در امان خواهند ماند، که در مقابل ما نیز ویروسهای متعدد دیگری را تزریق خواهیم کرد.
عرفانبازی برای رسیدن به مواهب مادی و ترویج بیاخلاقی از طریق ژست استاد اخلاق گرفتن، ستایش عقبافتادگی از طریق مردمشناسی و جامعهشناسی، هرچیز که درست است را نادرست وانمود کردن، علیلان را قوی خواندن و نیرومندی را ضعف ...
غربیها باید تصور کنند بیش از حد نژادپرست اند، یا اگر که تحصیل میکنند، این تخصص سم تعهدشان به جامعه خواهد بود. باید متفنن بود. ادبیاتبازی کرد. اگر منظم اند، این نظم در واقع نوعی بیاحساسی است و ...
با همهی این تلاشها اگر بخت با ما یار باشد و رئیسجمهور یکی ازین دول قدرتمند شاگرد ادوارد سعید از آب دربیاید، دیگر نانمان در روغن خواهد بود. البته باید فراموش نکنیم که در توطئهی ما، کمونیستهای کشورهای غربی رفقای قسمخوردهی ما هستند که ویروسهای ما در برابر ویروسهای آنان باکتریای بیش نیست. یعنی به هر شکل و از هر دری میتوانیم به آنها پیوند بخوریم. چه اینان و چه پستمدرنها، همهجوره میتوانیم ارتجاع و عقبافتادگی خود را به توهمات ایشان متصل کنیم.
نتیجه:
حالکه عادت داریم عقبافتادگیهای تاریخی خود را به گردن استعمار غرب فرابفکنیم، یعنی هیچ تصمیم نداریم که بفهمیم در کجا ایستادهایم، تا بتوانیم بر زمین محکمی بایستیم، و کمکم پیشرفت کنیم، بهتر است غرب را با ویروسهای تمدنی خود بیالاییم.
در این راستا مصداق همان کاری را که با علم ایرانشناسی غربی کردیم - آنقدر به دانشگاههای غرب مهاجرت کردیم تا توهمات خود را به دانش غربی تحمیل کردیم- باید با دیگر ناحیههای فکر غربی بکنیم. باید ستونهایی را که بر آن ایستاده ویران کنیم.
تمت بالخیر
از طرف یک غربزده
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
Forwarded from پارسنامه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای زبان فارسی
@Parsname
نوای تخاری وبدخشانی
به داد زبان فارسی در افغانستان برسید؛ امضا👇
https://www.change.org/p/please-call-your-services-for-afghanistan-iran-and-tajikistan-persian-farsi-only
@Parsname
نوای تخاری وبدخشانی
به داد زبان فارسی در افغانستان برسید؛ امضا👇
https://www.change.org/p/please-call-your-services-for-afghanistan-iran-and-tajikistan-persian-farsi-only
ناهید دایی جواد خواننده نامدار موسیقی ملّی، اهلِ اصفهان در اثر تصادف درگذشت.
کلاسهای آموزش موسیقی وی حتی در سن ۷۵سالگی شلوغ بود.
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
کلاسهای آموزش موسیقی وی حتی در سن ۷۵سالگی شلوغ بود.
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
نامه دکتر رضا نيازمند به وزير صنعت، معدن و تجارت
۱۳۹۵/۰۴/۲۴
جناب آقای نعمت زاده
وزير محترم صنعت ، معدن و تجارت
پس از عرض سلام و شکرگذاری از موفقيتهای دولت محترم معروض می دارد-
چند روز است که روزنامه ها از ورشکستگی و احتمال تعطيل شرکت ارج و کفش ملی خبر می دهند. اين دو کارخانه سالها از موفقترين صنايع ايران بودند. هم اکنون که اينجانب مشغول نوشتن اين نامه هستم- کولر 60 ساله ساخت ارج منزل ما را چنان خنک کرده است که بايد درجه آن را کم کنم . ميز و صندلی آهنی ارج شصت سال است در حياط خانه ما زير برف و باران مقاومت کرده و هنوز کارآمد و قابل مصرف است.
کارخانه ارج اولين صنعت فلزی ايران را تاسيس کرد و کالاهای آن در تمام خاورميانه فروش می رفت و آن چه از نيم قرن قبل باقی مانده هنوز قابل استفاده و کارآمد است.
کارخانه کفش ملی اولين صنعتی است که توانست کالای خودرا به مقدار زياد به کشورهای بزرگ صادر کند.
بنده در کتاب "تکنوکراسی سياسی و سياستگذاری اقتصادی در ايران" شرح داده ام که برای عقد قرارداد صنعتی در مسکو بودم و با راهنمای خود پياده از خيابانی می گذشتم که يک صف بسيار طويل چهارنفره ديدم – از همراهم پرسيدم اينها برای چه صف کشيده اند گفت امروز سه شنبه است – از ايران کفش ملی می آورند و مردم در انتظار خريد کفش ملی هستند. واقعاَ افتخار کردم.
حالا بعد از گذشت بيش از نيم قرن روزنامه ها از ورشکستگی اين دو کارخانه خبر می دهند.
ما دو موسسه تاسيس کرديم که در اين گونه موارد به داد صنايع برسند. يکی سازمان مديريت صنعتی بود که کارشناسان خود را به کارخانه می فرستاد تا با اصلاح مشکلات مربوط به توليد و فروش کارخانه را از ورشکستگی نجات دهد. در دوران مديريت من در آن سازمان چندين کارخانه از ورشکستگی نجات يافتند. ولی اکنون با کمال شرمندگی به جای راهنمايی به صنايع – مشغول فروش ديپلم دکترای مديريت هستند .......... وا اسفا!!!.
موسسه دوم سازمان گسترش و نوسازی صنايع ايران بود که کارخانه های تعطيل و ورشکسته را در اختيار خود می گرفت- اصلاح و سودآور می کرد و به صاحبان اوليه تحويل می داد – همان گونه که من پنج کارخانه نساجی اطلس بافت – کارخانه صنايع فلزی ايران – کارخانه چرم سازی خسروی – کارخانه قند چناران- و کارخانه قند آبکوه را اصلاح کرده سودآور کردم و تحويل دادم.
استدعای من اين است که مقرر فرماييد نجات کارخانه ارج و کفش ملی به سازمان گسترش و نوسازی صنايع ايران محول شود تا با کمک سازمان مديريت اين دو کارخانه را نوسازی و سودآور کنند و به صاحبانش تحويل دهند. انشاء الله.
اگر از اين خدمتگزار 95 ساله – در کمک به سازمان گسترش و سازمان مديريت – در نجات اين دو واحد صنعتی – در حد قدرت و توانم کاری از من برمی آيد دريغ نخواهم داشت.
با عرض ارادت و احترام
رضا نيازمند
@IrBozorg
۱۳۹۵/۰۴/۲۴
جناب آقای نعمت زاده
وزير محترم صنعت ، معدن و تجارت
پس از عرض سلام و شکرگذاری از موفقيتهای دولت محترم معروض می دارد-
چند روز است که روزنامه ها از ورشکستگی و احتمال تعطيل شرکت ارج و کفش ملی خبر می دهند. اين دو کارخانه سالها از موفقترين صنايع ايران بودند. هم اکنون که اينجانب مشغول نوشتن اين نامه هستم- کولر 60 ساله ساخت ارج منزل ما را چنان خنک کرده است که بايد درجه آن را کم کنم . ميز و صندلی آهنی ارج شصت سال است در حياط خانه ما زير برف و باران مقاومت کرده و هنوز کارآمد و قابل مصرف است.
کارخانه ارج اولين صنعت فلزی ايران را تاسيس کرد و کالاهای آن در تمام خاورميانه فروش می رفت و آن چه از نيم قرن قبل باقی مانده هنوز قابل استفاده و کارآمد است.
کارخانه کفش ملی اولين صنعتی است که توانست کالای خودرا به مقدار زياد به کشورهای بزرگ صادر کند.
بنده در کتاب "تکنوکراسی سياسی و سياستگذاری اقتصادی در ايران" شرح داده ام که برای عقد قرارداد صنعتی در مسکو بودم و با راهنمای خود پياده از خيابانی می گذشتم که يک صف بسيار طويل چهارنفره ديدم – از همراهم پرسيدم اينها برای چه صف کشيده اند گفت امروز سه شنبه است – از ايران کفش ملی می آورند و مردم در انتظار خريد کفش ملی هستند. واقعاَ افتخار کردم.
حالا بعد از گذشت بيش از نيم قرن روزنامه ها از ورشکستگی اين دو کارخانه خبر می دهند.
ما دو موسسه تاسيس کرديم که در اين گونه موارد به داد صنايع برسند. يکی سازمان مديريت صنعتی بود که کارشناسان خود را به کارخانه می فرستاد تا با اصلاح مشکلات مربوط به توليد و فروش کارخانه را از ورشکستگی نجات دهد. در دوران مديريت من در آن سازمان چندين کارخانه از ورشکستگی نجات يافتند. ولی اکنون با کمال شرمندگی به جای راهنمايی به صنايع – مشغول فروش ديپلم دکترای مديريت هستند .......... وا اسفا!!!.
موسسه دوم سازمان گسترش و نوسازی صنايع ايران بود که کارخانه های تعطيل و ورشکسته را در اختيار خود می گرفت- اصلاح و سودآور می کرد و به صاحبان اوليه تحويل می داد – همان گونه که من پنج کارخانه نساجی اطلس بافت – کارخانه صنايع فلزی ايران – کارخانه چرم سازی خسروی – کارخانه قند چناران- و کارخانه قند آبکوه را اصلاح کرده سودآور کردم و تحويل دادم.
استدعای من اين است که مقرر فرماييد نجات کارخانه ارج و کفش ملی به سازمان گسترش و نوسازی صنايع ايران محول شود تا با کمک سازمان مديريت اين دو کارخانه را نوسازی و سودآور کنند و به صاحبانش تحويل دهند. انشاء الله.
اگر از اين خدمتگزار 95 ساله – در کمک به سازمان گسترش و سازمان مديريت – در نجات اين دو واحد صنعتی – در حد قدرت و توانم کاری از من برمی آيد دريغ نخواهم داشت.
با عرض ارادت و احترام
رضا نيازمند
@IrBozorg
اندر شتاب نکردن در کارهای مملکت مر پادشاه را
اندر کارها شتابزدگی نباید کردن و چون خبری شنود یا صورتی بندد[1] اندر آن، آهستگی کار باید فرمود[2] تا حقیقت آن بداند و دروغ از راست پدید آید و چون دو خصم پیش آیند و با یکدیگر سخن گویند باید که ایشان را معلوم نباشد که میل پادشاه به کدام جانب است که خداوندِ[3] حق ترسان شود و سخن نتواند گفت و خداوندِ باطل دلیر[4] شود و فرمان حق_ تعالی_ چنان است که اگر کسی چیزی گوید تا آن وقت که حقیقت معلوم نکنید، هیچ مگویید قال الله تعالی:
یا اَیُّهاالَذینَ امَنوا اِن جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیّوا اَن تُصیبوا قَوماً بِجَهالهٍ فَتُصبِحوا عَلی ما فَعَلتُم نادِمینَ[5]
چه نباید شتاب کردن.
پس پشیمانی خوردن سود ندارد.
1. صورت بندد: تصوّر شود، پنداشته شود.
2. آهستگی کار باید فرمود: باید با مدارا و ملایمت رفتار کرد.
3. خداوند: صاحب
4. دلیر: گستاخ
5. قرآن، سوره ی حجرات آیه ی شش. (ای مومنان! هرگاه فاسقی خبری برای شما آورد، تحقیق کنید مبادا به سخن چینی فاسقی، از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت پشیمان گردید).
سیاست نامه، خواجه نظام الملک ابوعلی حسن بن علی بن اسحاق توسی؛ ویرایش و شرح سمائه دلیرکوهی
@IrBozorg
اندر کارها شتابزدگی نباید کردن و چون خبری شنود یا صورتی بندد[1] اندر آن، آهستگی کار باید فرمود[2] تا حقیقت آن بداند و دروغ از راست پدید آید و چون دو خصم پیش آیند و با یکدیگر سخن گویند باید که ایشان را معلوم نباشد که میل پادشاه به کدام جانب است که خداوندِ[3] حق ترسان شود و سخن نتواند گفت و خداوندِ باطل دلیر[4] شود و فرمان حق_ تعالی_ چنان است که اگر کسی چیزی گوید تا آن وقت که حقیقت معلوم نکنید، هیچ مگویید قال الله تعالی:
یا اَیُّهاالَذینَ امَنوا اِن جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیّوا اَن تُصیبوا قَوماً بِجَهالهٍ فَتُصبِحوا عَلی ما فَعَلتُم نادِمینَ[5]
چه نباید شتاب کردن.
پس پشیمانی خوردن سود ندارد.
1. صورت بندد: تصوّر شود، پنداشته شود.
2. آهستگی کار باید فرمود: باید با مدارا و ملایمت رفتار کرد.
3. خداوند: صاحب
4. دلیر: گستاخ
5. قرآن، سوره ی حجرات آیه ی شش. (ای مومنان! هرگاه فاسقی خبری برای شما آورد، تحقیق کنید مبادا به سخن چینی فاسقی، از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت پشیمان گردید).
سیاست نامه، خواجه نظام الملک ابوعلی حسن بن علی بن اسحاق توسی؛ ویرایش و شرح سمائه دلیرکوهی
@IrBozorg
اسناد خیانت فرقهی شورویساختهی پیشهوری
روزنامهٔ آذربایجان، شمارهٔ ۸۱
۱۷م شهریورماه ۱۳۲۷ چاپ باکو
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
روزنامهٔ آذربایجان، شمارهٔ ۸۱
۱۷م شهریورماه ۱۳۲۷ چاپ باکو
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
اسناد خیانت فرقهی شورویساختهی پیشهوری
نشریه آذربایجان شماره ۸
۲۹/۶/۲۴ "مرا بخیر تو امید نیست...، پیشهوری
نشریهٔ آذربایجان شمارهٔ ۴۸مورخ۲/۱۰/۲۴
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
نشریه آذربایجان شماره ۸
۲۹/۶/۲۴ "مرا بخیر تو امید نیست...، پیشهوری
نشریهٔ آذربایجان شمارهٔ ۴۸مورخ۲/۱۰/۲۴
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
"" سرباز ""
رسام ارژنگی (۱۲۷۱ تبریز-۱۳۵۴)
فروشد هرکه میهن را به سیم وزر به بیگانه
سر اورا بسان مار زیر سنگ باید کرد
نگردد دامن فرزند آذربایجان ننگین
زبهر نام پاک خود، فراز از ننگ باید کرد
@IrBozorg
رسام ارژنگی (۱۲۷۱ تبریز-۱۳۵۴)
فروشد هرکه میهن را به سیم وزر به بیگانه
سر اورا بسان مار زیر سنگ باید کرد
نگردد دامن فرزند آذربایجان ننگین
زبهر نام پاک خود، فراز از ننگ باید کرد
@IrBozorg
گرگزاده عاقبت گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
خبر رسیده که تاوارایش جامعهنشناس ما داخل پژوهشگاه علوم انسانی بارها پدربزرگ خود را با افتخار یکی از متجاسرین فیرقهی شورویساخته خوانده است.
@IrBozorg
گرچه با آدمی بزرگ شود
خبر رسیده که تاوارایش جامعهنشناس ما داخل پژوهشگاه علوم انسانی بارها پدربزرگ خود را با افتخار یکی از متجاسرین فیرقهی شورویساخته خوانده است.
@IrBozorg
Forwarded from یدالله کریمی پور
تقدیم به آذربایجان
@karimipour_k
در این جا و به مناسبت 21 آذر، بخش کوتاهی از دیوان شعرم را زیر عنوان: «ایران نامه» ، که در آن ویژگی های ژئوپولیتیک ایران را به نظم درآورده ام، به هم میهنان آذری با خلوص و ارادت تمام تقدیم می کنم.
............................................................................................................................................
اگر برنتابی سخن را دراز
گشا راز دیگر، تو ای سرفراز
کنون بشنو از آذرآبادگان
کنام دلیران و آزادگان
همه نام و آواز ایران زمین
پدید آمد از نقش این سرزمین
پس از هشتصد سال از قادسی
که ایران بُدی پاره از بیکسی
بزرگان و آزادگان زآذرآبادگان
نهادند خشت نخستین ایرانمان
ز اسمیل و عباس و طهماسب شاه
و زآن سر فرازان و چندان سپاه
همه ازبک و روس و عثمانیان
پراگنده گشتند اندر جهان
زستار و باقر چه داری خبر؟
و زآن باکری شیر بیدار گر
یاشاسین بر این مردم و بوم و بر
نگهبان ایران «آزاد» و پیکارگر
یادآوری می کنم که ایران نامه ، در عین حال چکیده ی قهرمانی های همه ی گروه های ایرانی، برای حفظ این مرز وبوم را به تصویر کشیده که به مناسبت تقدیم خواهد شد.
address:@karimipour_k
id:@karimi_pour
@karimipour_k
در این جا و به مناسبت 21 آذر، بخش کوتاهی از دیوان شعرم را زیر عنوان: «ایران نامه» ، که در آن ویژگی های ژئوپولیتیک ایران را به نظم درآورده ام، به هم میهنان آذری با خلوص و ارادت تمام تقدیم می کنم.
............................................................................................................................................
اگر برنتابی سخن را دراز
گشا راز دیگر، تو ای سرفراز
کنون بشنو از آذرآبادگان
کنام دلیران و آزادگان
همه نام و آواز ایران زمین
پدید آمد از نقش این سرزمین
پس از هشتصد سال از قادسی
که ایران بُدی پاره از بیکسی
بزرگان و آزادگان زآذرآبادگان
نهادند خشت نخستین ایرانمان
ز اسمیل و عباس و طهماسب شاه
و زآن سر فرازان و چندان سپاه
همه ازبک و روس و عثمانیان
پراگنده گشتند اندر جهان
زستار و باقر چه داری خبر؟
و زآن باکری شیر بیدار گر
یاشاسین بر این مردم و بوم و بر
نگهبان ایران «آزاد» و پیکارگر
یادآوری می کنم که ایران نامه ، در عین حال چکیده ی قهرمانی های همه ی گروه های ایرانی، برای حفظ این مرز وبوم را به تصویر کشیده که به مناسبت تقدیم خواهد شد.
address:@karimipour_k
id:@karimi_pour
بهبهانه ۲۱ آذر ۱۳۲۵، روز نجات آذربایجان!
گیریم که: کلنل پسیان، میرزاکوچکخان و شیخمحمد خیابانی هر سه انسانهای شریف؛ اصلاً از اولیاءالله! بالاخره که چه؟
اینها، در یک شرایط بسیار حساس و دشوار حاکم بر کشور، هریک، گوشهای از خاک ایران را در اختیار گرفته بودند، که چهکار بکنند؟!
با هر منطق ملی یا حتی دینی هم که بهعملکرد و رفتار آنها بنگریم، هیچ توجیهی نمیتوانسته است داشته باشد. اینکه نمیشود هر کس از جایش بلند شود و بههر دلیلی گوشهای از خاک کشور را تحت سیطره بگیرد و ملوکالطوایف تشکیل دهد.
هیچ قرینهای وجود دارد که رفتار و اقدام میرزاکوچک یا شیخخیابانی و پسیان مورد تأیید مجلس شورای ملی یا دولتهای وقت قرار گرفته باشد.
چه حتی شخصیت آزادهای مانند سیدحسن مدرس نماینده وقت مجلس شورای ملی از سرکوبی و از میان برداشتن این افراد حمایت میکند. تردید ندارم این افراد اگر همین امروز هم اقدامی مشابه انجام میدادند، قطعاً سرنوشتشان همانی میبود که برسرشان آمد.
بهنظر من تاریخنگاری ما در تحلیل اقدامات و رفتار این افراد سخت راه انحراف میپیموده است. این افراد در خوشبینانهترین نگاه، راه خطا پیمودهاند؛ اما گاه چنان در منابع رسمی و غیررسمی از آنها تمجید میشده، هالهای از نور و تقدس پیرامونشان میافشاندهاند، که گویا فاتحان انیران (انیران در برابر ایران) بودهاند!!
در حالی که اگر بهموقع بر خودسریشان پایان داده نمیشد، چه بسا (خواسته یا ناخواسته) کشور را تا مرز تجزیه و تجاوزکاری بیگانگان گرفتار بحران میکردند. البته در این باره سخن بسیار است...
مظفر شاهدی
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
گیریم که: کلنل پسیان، میرزاکوچکخان و شیخمحمد خیابانی هر سه انسانهای شریف؛ اصلاً از اولیاءالله! بالاخره که چه؟
اینها، در یک شرایط بسیار حساس و دشوار حاکم بر کشور، هریک، گوشهای از خاک ایران را در اختیار گرفته بودند، که چهکار بکنند؟!
با هر منطق ملی یا حتی دینی هم که بهعملکرد و رفتار آنها بنگریم، هیچ توجیهی نمیتوانسته است داشته باشد. اینکه نمیشود هر کس از جایش بلند شود و بههر دلیلی گوشهای از خاک کشور را تحت سیطره بگیرد و ملوکالطوایف تشکیل دهد.
هیچ قرینهای وجود دارد که رفتار و اقدام میرزاکوچک یا شیخخیابانی و پسیان مورد تأیید مجلس شورای ملی یا دولتهای وقت قرار گرفته باشد.
چه حتی شخصیت آزادهای مانند سیدحسن مدرس نماینده وقت مجلس شورای ملی از سرکوبی و از میان برداشتن این افراد حمایت میکند. تردید ندارم این افراد اگر همین امروز هم اقدامی مشابه انجام میدادند، قطعاً سرنوشتشان همانی میبود که برسرشان آمد.
بهنظر من تاریخنگاری ما در تحلیل اقدامات و رفتار این افراد سخت راه انحراف میپیموده است. این افراد در خوشبینانهترین نگاه، راه خطا پیمودهاند؛ اما گاه چنان در منابع رسمی و غیررسمی از آنها تمجید میشده، هالهای از نور و تقدس پیرامونشان میافشاندهاند، که گویا فاتحان انیران (انیران در برابر ایران) بودهاند!!
در حالی که اگر بهموقع بر خودسریشان پایان داده نمیشد، چه بسا (خواسته یا ناخواسته) کشور را تا مرز تجزیه و تجاوزکاری بیگانگان گرفتار بحران میکردند. البته در این باره سخن بسیار است...
مظفر شاهدی
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
Forwarded from عاشقان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آذر۱۳۸۷
پاسخ پروفسور #حمید_احمدی
استاد #دانشگاه_تهران
به این پرسشVOA:
چرا #جمهوری_اسلامی رخدادمهم #ملی و میهن پرستانه رهایی #آذربایجان در ۲۱آذر۱۳۲۵ را برای نسل جوان ایران تبلیغ نمیکند؟
@LoversofIRAN
پاسخ پروفسور #حمید_احمدی
استاد #دانشگاه_تهران
به این پرسشVOA:
چرا #جمهوری_اسلامی رخدادمهم #ملی و میهن پرستانه رهایی #آذربایجان در ۲۱آذر۱۳۲۵ را برای نسل جوان ایران تبلیغ نمیکند؟
@LoversofIRAN
کانال نفرتپراکنی قومی سورانیزبان، به مدیریت شخصی به نام احمد مرادی @A58Moradi
لطفا هم کانال را و هم آیدی نامبرده را گزارش (Report) کنید.
@Kurdish_Nationalism
لطفا هم کانال را و هم آیدی نامبرده را گزارش (Report) کنید.
@Kurdish_Nationalism
مادر بزرگم تعریف میکنه که پدرش، حاج میر نعمت واحدی در زمان فرقه دموکرات آذربایجان دکانی در محله نایبی اردبیل (دانش) داشته که از اونجا به رزق و روزی میپرداخته.
سیاست های ضد مذهبی فرقه باعث شده بود که پدر بزرگ مادرم که فردی مذهبی بود در مسجد قره دینک (نواب صفوی کنونی) اردبیل با گروهی از دیگر اهالی محله و روحانی مسجد گرد هم بیان و به انتقاد و مقاومت در برابر اعضای فرقه بپردازن.
این برای هرکدوم از کسانیکه در این جمع مشارکت داشتن گرون تموم میشد. مادربزرگم میگه اوایل، سربازای فرقه که معمولا شکر از روسیه وارد میکردن و پدر بزرگ مادرم مشتریشون بود جای شکر چندین بار خاک و ماسه دادن.
بعدها یک شب وقتی حاج نعمت در دکانش تنها بوده یهو شمع فانوس (فنر) خاموش میشود و صدای پای کسی میآید که وارد دکان شد. حاج نعمت که قصد وی را فهمیده بلافاصله بپا میخیزد و طرف را بدون اینکه بتواند کاری کند هل داده و از دکان بیرون رفته و شروع به داد زدن میکند!
این کار باعث جلب توجه مردم و فرار فردی که سو قصد داشته میشود. پس از فرار اعضای فرقه به شوروی، در جیب یکی از اعضای اصلی فراری فرقه در اردبیل لیستی پیدا میشود که نام حاج نعمت واحدی و چند نفر دیگر از دوستان وی بعنوان لیست مرگ ثبت شده بود و قرار بود در اسرع وقت اجرا شود ...
چه داستانهایی که از منافع استعماری دول بیگانه بر سر ملت مظلوم ایران و بهویژه مردم آذربایجان آمده...
حامد میرزاحسینی
#آذربایجان #فرقه_دموکرات #شوروی #پیشهوری
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
سیاست های ضد مذهبی فرقه باعث شده بود که پدر بزرگ مادرم که فردی مذهبی بود در مسجد قره دینک (نواب صفوی کنونی) اردبیل با گروهی از دیگر اهالی محله و روحانی مسجد گرد هم بیان و به انتقاد و مقاومت در برابر اعضای فرقه بپردازن.
این برای هرکدوم از کسانیکه در این جمع مشارکت داشتن گرون تموم میشد. مادربزرگم میگه اوایل، سربازای فرقه که معمولا شکر از روسیه وارد میکردن و پدر بزرگ مادرم مشتریشون بود جای شکر چندین بار خاک و ماسه دادن.
بعدها یک شب وقتی حاج نعمت در دکانش تنها بوده یهو شمع فانوس (فنر) خاموش میشود و صدای پای کسی میآید که وارد دکان شد. حاج نعمت که قصد وی را فهمیده بلافاصله بپا میخیزد و طرف را بدون اینکه بتواند کاری کند هل داده و از دکان بیرون رفته و شروع به داد زدن میکند!
این کار باعث جلب توجه مردم و فرار فردی که سو قصد داشته میشود. پس از فرار اعضای فرقه به شوروی، در جیب یکی از اعضای اصلی فراری فرقه در اردبیل لیستی پیدا میشود که نام حاج نعمت واحدی و چند نفر دیگر از دوستان وی بعنوان لیست مرگ ثبت شده بود و قرار بود در اسرع وقت اجرا شود ...
چه داستانهایی که از منافع استعماری دول بیگانه بر سر ملت مظلوم ایران و بهویژه مردم آذربایجان آمده...
حامد میرزاحسینی
#آذربایجان #فرقه_دموکرات #شوروی #پیشهوری
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#احسان_یارشاطر بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی و بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا در دانشگاه کلمبیا است.
ویدئوی بالا مصاحبهای با این دانشمند بزرگ است.
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
ویدئوی بالا مصاحبهای با این دانشمند بزرگ است.
#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
وقتی روزنامهای اقتصادی به جای پرداختن به حفرههای چندهزارمیلیاردی که مالیات شهروندان را میبلعد، دیواری کوتاهتر از فرهنگستان زبان نمییابد آیا آیندهای برای فرهنگ ملّی میتوان متصور بود؟
@IrBozorg
@IrBozorg