ایرانِ بزرگِ فرهنگی
3.3K subscribers
2.67K photos
330 videos
153 files
536 links
چون‌که ایران دلِ زمین باشد
دل ز تن بِه بُوَد یقین باشد

در اینستاگرام همراه ما باشید:
http://instagram.com/irbozorg
Download Telegram
افتتاحیه نمایشگاه "هنر معاصر ایران" در آنکارا سال۹۴
خط‌نقاشی کرمعلی شیرازی خوشنویس ایرانی با رنگ و طرح پرچم ترکیه!
بلاهت این هنرمندان و بی‌خردی‌شان در فروختن میراثِ هنری ایران‌زمین باعث شرمساری است!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات "لطیف پدرام" نماینده‌ی استان بدخشان در مجلس افغانستان، درباره‌ی شیطنت جدید BBCفارسی با راه‌اندازی صفحه‌ای با عنوان bbc dari (!!)

#ایران_بزرگ_فرهنگی

@IrBozorg
مجری بی‌مزه یکی دو برنامه طنز تلویزیونی، به‌تازگی کشف کرده که "کوروش بزرگ" وجود خارجی نداشته!

البته به‌نظر می‌رسد که دایره سواد وی در حد رفع اختلافات مربوط به ۱۴سال تفاوت سن خود با همسر دومش می‌باشد!
وقتی سمپات قومگرایان رسوا می‌شود!

امروز داشتم از کنار یکی از غرفه‌های پانترکیستی ساکن در نمایشگاه مطبوعات می‌گذشتم که دیدم دارند تبلیغ می‌کنند برای سخنرانی علامه جواد میری.

قبل‌تر دیده بودم در کانال تلگرامش چیزهایی در حمایت از اوراسیاگری پوتین می‌نویسد، گهگاه هم روی کانال‌های مبتذل پانترکی مطالبش در حمایت از ارتجاع قومی را خوانده بودم، و البته می‌دانستم که از آدرس علی شریعتی فضل‌فروشی می‌کند، این است که کنجکاو شدم در همایشی که قرار بود وی در ساعت 19:45 برگزار کند شرکت کنم، تا متوجه بشوم کسی که از جامعه‌شناسی شامپوی بچه به نقد فلسفه‌ی ایرانشهری رسیده چه حرفی برای گفتن دارد.

مجری برنامه که از میزبانان علامه میری بودند با معرفی وی و صحبت از "هویت" سخنان خود را آغاز کرد. اما زمانی که می خواست از هویت ملّی و سرزمینی صحبت کند بارها لفظ و واژه و مفهوم اقلیم و هویت اقلیمی را به جای اصطلاح و مفهوم ملّت به کار برد.

به بیان دیگر مجری پانترک سخنرانی حاضر نبود حتی نام ایران را به عنوان یک کشور به رسمیت بشناسد و از آن نام ببرد. نوبت به سخنرانی خود علامه رسید‌.

ایشان با کلمات بازی می‌کردندی، مریدان پان‌ترک وی نیز همی سرجنبانیدندی. مریدان پان‌ترک وی فعالان یک خبرگزاری نفرت‌پراکن‌قومی در تبریز بودند که در راهروی شماره 19 نمایشگاه در همان غرفه ای که ظهر ایشان را دیده بودم به ایران‌ستیزی مشغول بودند.

بگذریم. در جریان سخنرانی، علامه میری با اشاره به مولفه‌های هویتی در ساختار دولت جمهوری اسلامی ایران به تعبیر خودش گفتمان اندیشه‌ی ایرانشهری را که از سوی دکتر طباطبایی مطرح شده، گفتمانی دانستند که قصد رویارویی با گفتمان هویتی جمهوری اسلامی را دارد.

پس از این صحبت‌ها یکی از حضار به عنوان پرسشگر سوالی را مطرح کرد بدین‌ترتیب که:

"گفتمان حکومت ایران هر نتیجه‌ای که دارد از آنجا که متعلق به دولت و حکومت است، گفتمانی سیاسی است اما کجای اندیشه سیاسی ایرانشهری ادعای فعالیت سیاسی دارد؟ چه هرچه از آن می‌توان استنباط کرد، فرهنگی است و سخنان شما بی‌اساس است و در آن فقط قصد پرونده‌سازی برای دکتر طباطبایی را دارید که البته خوشبختانه در ایران دوران پرونده‌سازی تمام شده است و شما آن پرونده‌ها که می‌شد بسازید را ساخته‌اید و بحث دکتر طباطبایی نه تنها که سیاسی نیست بلکه بحثی فلسفی است."

دیدم رنگ علامه میری اول مثل گچ سفید شد! بعد گفت:
"طباطبایی کجا فیلسوف است ایشان حقوق و علوم سیاسی خوانده و من فیلسوفم و لیسانس و فوق لیسانس فلسفه خوانده‌ام"

طرف هم پاسخ داد که:
طباطبایی در مقطع دکتری فلسفه سیاسی خوانده و مفاهیمی جدید را به تاریخ اندیشه ایران وارد کرده و در ضمن شما کجا فیلسوف هستید؟!"

میری سرخ شده پاسخ داد:
مگر مرا می شناسی؟!

یکی دیگر از حاضرین پاسخ داد که:
"شما رزومه‌ای دارید که در سایت پژوهشگاه علوم انسانی است و در آن اثری از فیلسوف بودن شما نیست، خواستم این را بگویم که شما در بهترین شرایط شارح متوسط‌الحال یک داستان‌سرا به نام شریعتی هستید"

در همین حین یکی دیگر از حضار که لهجه‌ی آذری داشت میکروفون را گرفته و به علامه گفت:
"شما ملت تاریخی ایران را بارها انکار کرده‌اید و به دنبال شهرت هستید به همین منظور به نقد طباطبایی روی آورده‌اید و از ازدواج و مسائل مربوط به زناشویی تا اندیشه سیاسی ایرانشهری گرفته تا اندیشه پست مدرن و امت و جهان وطنی و زبان آذری سخن می‌گویید."

میری که دیگر انتقادات را تاب نمی‌آورد برآشفته و شروع به انگ چسبانی کرد... تاجلسه تمام شد و من برای تشویق منتقدان به خوش‌وبش با آنان پرداختم. بعد هم ما نه آقای میری را دیدیم و نه جلوی کسی را گرفتیم چرا که سوار مترو شده و راهی ترمینال جنوب شدیم.

هم‌اکنون در اتوبوس به سمت شهرستان، دیدم در کانالش منتقدان را به نئوفرقانیسم متهم کرده، یعنی به جنس گروهک فرقانیسم که از مریدان شریعتی بودند اشاره کرده!

این در حالی‌است که امشب در جریان سخنان استاد ایدئولوگ نه تنها تلاش وی برای پرونده‌سازی برای ایران‌خواهان افشا شد بلکه یکی از مریدان پانترک ایشان که غافل از این بود که من خود قشقایی‌ام، به فحاشی به من و البته دوست آذری نیز پرداخت و این جا بود که رعب من از ایشان بیشتر شد که این علامه به بهایی چند شانه‌های فاشیسم قومی را می‌مالد؟

حال دارم از خود می‌پرسم که چگونه شده دانشگاه ما نه تنها ملّی نشده، بلکه سوی به قوم‌گرایی دارد و میری ما که علامه‌ای خود خوانده است دجال این جریان در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های ما شده است!

@IrBozorg
وفا قاضی‌زاده، عضو گروهک فرقان، راننده‌ی خودروی حامل محمدعلی بصیری (ضارب شهید مطهری) بود که در حین دستگیری در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۵۸ کشته شد. وی از مریدان سرسخت علی شریعتی بود.

@IrBozorg
هواداران political correctness شاید زیاد مایل نباشند کسی یادآوری کند که در جنگ داخلی آمریکا کل جبهه‌ی دموکرات‌ها تا آخرین توان در برابر لغو برده‌داری از سوی ایالات شمالی مقاومت می‌کردند!

@IrBozorg
خاطره‌ای اندر باب تفاوت دری و فارسی!

سال اولی که از ایران به افغانستان بازگشتم، با این دوستانی که می‌بینید، «اندیشه جوان» را راه انداختیم و بالایش نوشتیم «دوهفته‌نامه».
بعد از چاپ اولین شماره، یکی از «سرمحققان دپارتمنت زبان دری آکادمی علوم افغانستان» به من گفت کارتان خیلی عالی است اما کاش آن عبارت «دوهفته‌نامه» را نمی‌نوشتید، چون ایرانی است و ما معادل آن را در دری داریم. گفتم معادلش چیست؟ گفت: « هر دو هفته یکبار منتشر می‌شود»!

فواد مسیحا

#ایران_بزرگ_فرهنگی
https://t.me/joinchat/AAAAADwMiWbjlULni9IJPA
پاسخ ناصرالدین شاه به راپورت سفارت ایران در لندن مبنی بر مسافرت یک تبعه ایرانی به نام «آقا حسن» به آن کشور جهت معالجه :

«آقا حسن بی اجازه رفته است. نمی دانم از شما اجازه گرفته رفته است یانه؟ در هر صورت او را باید به ایران مراجعت بدهند. خیلی خیلی بد است پای ایرانی این جور به فرنگستان باز بشود. اگر جلوگیری نشود بعد از این البته ده هزارده هزار به فرنگستان برای دیدن خواهند رفت و خیلی خیلی اثر بد خواهد داشت»

ابراهيم تيموری، عصر بی‌خبری يا تاريخ امتيازات در ايران، ص7

محمد محبی

#ایران_بزرگ_فرهنگی
https://t.me/joinchat/AAAAADwMiWbjlULni9IJPA
زیان‌های جداسازی دَری از پارسی!

کاظم کاظمی

جدا ساختن پارسی‌زبانان افغانستان از پیکره کلی زبان پارسی؛ یکی از کارهایی که پارسی‌ستیزان کشور ما کردند و تا حدودی هم در انزوای این زبان مؤثر بود، جدا ساختن پارسی‌زبانان افغانستان از پیکره کلی زبان فارسی و حتی جداساختن آن‌ها در داخل کشور از همدیگر بود.

آن‌ها در دهه چهل شمسی، نام «پارسی» را از رسمیات افغانستان حذف کردند و کلمه‌ی «دری» را که نام دیگر این زبان است و البته اصالت کهن هم دارد، جایگزین آن ساختند. این در حالی بود که همه مردم افغانستان این زبان را پارسی می‌نامیدند؛ اهل شعر و ادب ما کلمه‌ی «پارسی» را به کار می‌بردند و حتی نویسندگانی پشتون‌تبار همچون محمود طرزی و عبدالله افغانی‌نویس هم این زبان را «پارسی» نامیده بودند.

«دری» نامیده شدن زبان به تنهایی مشکلی نداشت، ولی مشکل ازآنجا بروز کرد که «پارسی» و «دری» دو زبان مستقل با ریشه‌هایی متفاوت وانمود شد. چیزی که از اساس غلط و بی‌پایه است. حاصل کار این شد که فارسی‌زبانان افغانستان که بخشی از جمعیت یکصد میلیونی فارسی‌زبان دنیا هستند، به یک اقلیت چند میلیونی در داخل کشور به عنوان «دری‌زبان» بدل شدند. مسلماً وقتی ما «دری‌زبان» باشیم و «فارسی‌زبان» نباشیم، همه مفاخر و پشتوانه‌های ادبی زبان «فارسی» از دسترس ما خارج می‌شود و به فارسی‌زبانان خارج از افغانستان تعلق می‌یابد. ما دیگر نمی‌توانیم خود را از نظر زبانی وارث فردوسی و سعدی و حافظ بدانیم و لاجرم بخشی از تاریخ و متون ادب فارسی از دست ما خارج خواهد شد.

زیان بعدی این قضیه در سطح دنیاست. در همه جهان، این زبان «فارسی» دانسته می‌شود و زبانی به نام «دری» رسمیت چندان ندارد. پس ما از همه امتیازهایی که نام «فارسی» در سطح دنیا دارد هم بی‌بهره می‌شویم. دیگر نمی‌توانیم بگوییم آن مولانایی که چهارصد هزار نسخه از دیوان او در آمریکا به فروش رفته است، از آن ماست، چون مولانا اکنون در سطح جهان شاعری «فارسی‌زبان» دانسته می‌شود.

در مجموع زیان‌هایی که ما به خاطر از دست دادن نام «فارسی» کردیم، بسیار است و من در دو کتاب «همزبانی و بی‌زبانی» و «این قند پارسی» به آن اشاره کرده‌ام. در اینجا فقط این را هم می‌افزایم که همین قضیه متأسفانه علاوه بر این که راه دادوستد ما با سایر فارسی‌زبانان جهان را می‌بندد، در بین خود ما فارسی‌زبانان هم چالش و دودستگی ایجاد می‌کند، چون بسیاری از کسانی که نسبت به حقایق تاریخی وقوف چندان ندارند، نام «فارسی» را وابسته به کشوری دیگر می‌پندارند و در برابر آن مقاومت می‌کنند. بدین ترتیب خود فارسی‌زبانان افغانستان هم دوپاره می‌شوند و بخشی از توان و نیرویی که می‌توانند صرف تقویت زبانشان کنند، صرف چالش‌های درونی می‌شود.

#ایران_بزرگ_فرهنگی

@IrBozorg
درخواست گرداوری امضا:
پارسی‌گویان گرامی
سرزمین‌ ما و ما را پارچه‌پارچه کردند! زبان و فرهنگ پارسی یگانه تاری‌ست که توان دوختن این پار‌های از هم جدا افتاده را دارد. نگذاریم بیش‌تر از این جدایمان کنند و برگزیننده سرنوشت‌مان باشند. با امضا کردن این نامه به جدایی‌افکنی و کینه‌پراکنی بی‌بی‌سی‌، نه بگویید!
#Unlike_BBCDari
برای امضاء روی این پیوند کلیک کنید:
👇👇👇👇👇
https://www.change.org/p/the-persian-speaking-peopples-call-your-services-for-afghanistan-iran-and-tajikistan-to-farsi/nftexp/ex19/v1/319269635?recruiter=319269635&utm_source=share_petition&utm_medium=facebook&utm_campaign=autopublish&utm_term=autopublish&utm_content=ex19%3Av1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنان لطیف پدرام نماینده‌ی بدخشان
درباره‌ی درباره تفرقه‌افکنی های شبکه بی‌بی‌سی

#ایران_بزرگ_فرهنگی
@IrBozorg
دوستانی که علاقمند اند بدانند در دارالمجانین علوم انسانی وطنی چطور می‌توان ملغمه‌ای از چپ‌روی کودکانه مخلوط با فوکو و ... فراهم آورد، نوشته‌ی زیر را بخوانند.

http://koubeh.com/aj4/
کاسبان حقوق بشر که از بام تا شام به تبلیغ علیه زندانی شدن فلان عضو یک حزب تروریستی می‌پرداختند، آیا به مرگ هشت تن از مرزبانان وطن به دست یکی از همان گروهک‌ها واکنشی نشان دادند؟!؟!

@IrBozorg
✔️ بزرگ‌ترین ضامن حقوق، "دولت" است!

پس از تشکیل سازمان ملل متحد و بالاگرفتن موج خوشبینی‌های جهان‌وطنانه، هانا آرنت در کنار کارل اشمیت از اولین کسانی بود که به نقد نظم جدید بین‌المللی پرداخت.

از دید آرنت، تشکیل نهادهای بین‌المللی که وظیفه‌ی دفاع از حقوق بشر و پاسداری از صلح جهانی را برعهده دارند در بهترین حالت 'بی‌فایده' و در حالت عادی 'زیان‌بخش' هستند.

استدلال آرنت بسیار ساده، قوی، تاریخ‌محور و تحت‌تأثیر تجربیات او به عنوان یک یهودی بود.

از دید او آنچه که به نام حقوق بشر در کشورهای قانون‌مند (کشورهایی که رابطه‌ی قدرت را تابع حقوق کرده‌اند) رعایت می‌شود، در حقیقت 'حقوق شهروندی' است که قدرت خود را بیش از هر چیز مدیون همین دولت‌ها است.

"بزرگ‌ترین ضامن حقوق، دولت است."
این دولت است که با سرشکن کردن قدرت خود از شهروند خود در برابر خود دفاع می‌کند و این دولت است که با اقتدار خود اجازه‌ی تعرض به شهروندانش در برابر تجاوز اتباع و دولت‌های دیگر را نمی‌دهد.

در نتیجه وضعیت حقوقی یک انسان تابعی از قدرت دولت حامی آن و چینش قدرت در آن است. این خلاً موجود در فضای بین‌المللی را نمی‌توان با هیچ‌کدام از نهادهای بین‌المللی پُرکرد.

چنین نهادهایی در بهترین حالت به سادگی می‌توانند ما را فریب بدهند تا حقوق شهروندی خود را به حقوق بشر جهان‌شمول و خیالبافی‌های جهان‌وطنانه بفروشیم (و حقوق بشر را به جای حقوق عمومی بنشانیم) و در حالت عادی بیشتر اسباب دست دولت‌های قدرتمند برای پیش‌بُرد اهداف خود به نام انسانیت هستند...

اینک رویدادهای پیش آمده در میانمار به بهترین نحو حقانیت انتقادهای آرنت و نادرستی ایده‌هایی را که ۷۰ سال پیش به توهّمات جهان‌وطنانه از حقوق دامن زده بود، نشان داده است.

دسته‌ای که فاقد تابعیت بودند از امتیازات حقوق شهروندی محروم‌اند و در عین حال هیچ نهاد بین‌المللی هم صلاح نمی‌بیند که به آن‌ها یاری برساند؛ هرچند برای انسان باهوش نیازی به این رویداد هم نبود. جنگ لیبی و عراق کافی بود تا کنشگران اصلی در پشت نهادهای حقوق بین‌المللی را ببیند.

این‌بار امیدوار بودم روشنفکر بی‌وطن ایرانی بیاموزند که مسیر حقوق بشر از عفو بین‌الملل و جایزه‌ی صلح نوبل نمی‌گذرد، از صدای امریکا و بی‌بی‌سی و این دلقک‌هایی که با نام کارشناس به خورد ما می‌دهند هم نمی‌گذرد، که ریاکاری جامعه‌ی بین‌المللی در مواجهه با حقوق بشر را ببیند، که رابطه بین وطن‌گرایی و آزادی‌خواهی پدران مشروطه‌خواه ما را درک کند، که به قول اشمیت ایمان بیاورد که:

"هرآنکس از انسانیت می‌گوید می‌خواهد فریب دهد".

بلکه دریابد این مسیر از اراده‌ی مردمی می‌گذرد که مصمم هستند دولت قانون‌مداری تأسیس کنند؛ دولتی که حامی آن ها در داخل و خارج از مرزها باشد. و البته چنین دولتی اقتضائات خود را دارد، نمی‌شود آن را با ایده‌ی جهان‌وطنی ایجاد کرد و پاس داشت، بلکه نیازمند جدی گرفتن امر سیاسی و حقوق عمومی است.

لیکن خیلی زود ناامید شدم. وارونه نگاه کردن هنر روشنفکری است. روشنفکر اگر در هر رویدادی بدترین موضع را نگیرد روشنفکر نیست.

این بار هم به مقتضای ذات خود به جایی که بفهمد حقوق بشر جهان شمول دروغی بیش نیست، پاسخ مشکل را با تأکید بیشتر بر جهان‌شمولی آن داد و سیلی سرازیر شد از محکومیت‌ها و شعارهای توخالی!

حکایت روشنفکری حکایت آن گرگی است که بر ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ‌ﺍﯼ بُرنده که در قالب یخ قرار دارد، مقداری ﺧﻮﻥ می‌بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿ‌‌ﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ‌ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می‌بُرد.

ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می‌بیند اما نمی‌داند که با آن حرص وصف‌ناشدنی هربار ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ با ولع بیشتر می‌خورد و تا آنجا ادامه می‌دهد تا بمیرد.

لیکن این‌ها خون خود و ملت را یک‌جا می‌مکند و در آخر ملت را به نابودی می‌کشانند چنان‌که تا به امروز کشانده‌اند.

پرهام مهرآرام

#ایران_بزرگ_فرهنگی

https://t.me/joinchat/AAAAADwMiWbjlULni9IJPA
#Unlike_BBC_Dari

نمونه‌ای از زبان "دری افغانی" مورد نظر خانم مینه بکتاش، مدیر بی‌بی‌سی_دری، گلبدین حکمتیار، اسماعیل یون، و شوینیست‌های پشتون

@IrBozorg
Forwarded from Patriot | وطنخواه
فعال زبان مادری یا متجاوز جنسی؟!

"شاهد علوی" پای ثابت تمام فعالیت‌های تجزیه‌طلبانه علیه ایران، توسط چند فعال حقوق زنان به تجاوز جنسی متهم شده است.

@IrVatan

شرح کامل ماجرا را در PDF زیر بخوانید 👇
آیا افشاگری به معنی نقض حریم خصوصی متهم است؟

نسرین افضلی، فعال حقوق زنان و ساکن آمریکا:

سی سال پیش کوین اسپیسی٬ بازیگر معروف٬ با یک پسربچه ۱۴ ساله «شروع به سکس بدون توافق» کرده است. در کمتر از یک روز پس از افشای این واقعه از طرف قربانی٬ فردِ متجاوز عذرخواهی علنی و عمومی کرده٬ گروه‌های مختلف اعلام انزجار کرده‌اند٬ کمپانی نتفلیکس که متجاوز با آن همکاری داشته، ادامه پروژه را متوقف کرده است. جامعۀ سالم و مسئول یعنی این!
در این میان کسی نپرسید: "از کجا معلوم که قربانی دروغ نمی‌گوید ... شاید قضیه آنقدرها هم جدی نباشد ... شاید فقط یک انگولک ساده بوده ... نباید آینده حرفه‌ای یک هنرپیشه بزرگ به خاطر این خطا به خطر بیفتد ... هنوز که دادگاه تشکیل نشده پس نباید افشا میکرد... قضاوت نکنیم ... شاید مست بوده ... این فرد معروف است و ممکن است افراد مغرض بخواهند آبرویش را ببرند ... چرا همان موقع شکایت نکرده" و ...
پای هر مطلب درباره اتهامات آزار جنسی، تک تک جملات بالا را دیده‌ایم. جامعه نیمه سنتی ایران هنوز راه زیادی در پیش دارد تا متوجه ماهیت خاص اینگونه اتهامات و جرایم شوند و متوجه اینکه هنوز و همچنان پیامدهای افشای یک #تجاوز_جنسی برای #قربانی٬ اگر بیش از متجاوز نباشد کمتر نیست. بنابراین بسیار دور از ذهن است که کسی به دروغ ادعای تجاوز جنسی به خود کند٬ حتا قربانیان تجاوز به دلیل پیامدهای افشای آن مهر سکوت بر لب میزنند٬ چه رسد به کسی که این اتفاق برایش نیفتاده. هنوز برای بسیاری از مردم ایران جا نیفتاده که نباید #قربانی_نکوهی کرد و نوک پیکان را به جای متجاوز٬ به سوی قربانی گرفت. هنوز جا نیفتاده که کم و زیاد تجاوز٬ مست و هشیار بودن٬ معروف یا ناشناس بودن متجاوز ٬ شروع به تجاوز یا تجاوز کامل٬ تاثیری در جرم ندارد. به راحتی سرایدار مدرسه ای که اقدام به تجاوز به دختربچه نوجوان کرده را مبرا میکنند چون در معاینه ای که مسئولان مدرسه (چند فرد عادی بدون تخصص جرم شناسی یا پزشکی) انجام داده اند متوجه تجاوز کامل و خشونت امیز نشده اند٬ گویی شروع به تجاوز به این دختربچه تاثیری بر روح و روان او ندارد یا مجازات متجاوز فقط به میزان تجاوز بستگی دارد(چنانکه متاسفانه در قانون چنین است).
زمان شکایت قربانی نیز هیچ اهمیتی ندارد و هر زمان که به اندازه کافی برای افشای این اتفاق دردناک احساس راحتی و قدرت کند٬ به یک اندازه اهمیت و مشروعیت دارد و دیر و زود آن به قربانی مربوط است نه هیچ کس دیگر. و حتا اینکه اصولن بخواهد شکایت کند یا به افشای آن بسنده کند یا سکوت کند باز به کسی جز قربانی مربوط نیست.
سال گذشته همین موقع بود که عده‌ای (چهار فعال حقوق زنان) علیه آزارجنسی یک فعال حقوق بشر افشاگری کردند و بیانیه منتشر کردند و تمام جملات بالا را شنیدند و انتقاداتی علیه قربانیان مطرح شد که چرا به جای علنی کردن مساله به دادگاه شکایت نمی‌کنید. افشای علنی جرایم افراد مشهور (به خصوص در حوزه حقوق بشر) فایده و لزوم خیلی بیشتری از یک پروندۀ دادگاه دارد. این روش در این موارد به کار می‌رود تا دیگران هم عبرت بگیرند و حساب کار دستشان بیاید و بدانند که به صرف قدرت٬ روابط و شهرت نمی‌توانند صدای قربانیان خود را خاموش کنند و هر لحظه ممکن است به صدا درایند. قضاوت افکار عمومی خود بهترین دادگاه است. همانطور که خوشبختانه اخیرا موارد سواستفاده جنسی #آیدین_آغداشلو افشا شد٬ خبری که مدت‌ها زمزمه‌اش را می‌شنیدیم.
و هنوز و همچنان حملات و پیامدهایی که علیه افشاگران آزارهای جنسی و خشونت‌های مشابه شکل می‌گیرد٬ دلیلی برای سکوت قربانیان است.
یکی از خلط مبحث‌هایی که در این موارد صورت می‌گیرد بحث حریم خصوصی است. اگر به قوانین کشورهای مختلف مراجعه کنیم تعاریف متنوعی از حریم خصوصی می‌بینیم و مفهوم حقوقیِ کم و بیش تازه‌ای است. اما چیزی که اکثرا بر آن توافق وجود دارد آن است که جرم، مشمولِ حریم خصوصی نمی‌شود. به ویژه که جنبۀ عمومی داشته باشد. یعنی نمیتوان به روزنامه‌نگار یا قربانی گفت چرا پیش از اثبات جرم افشاگری کرده ای٬ اما متهم این حق را دارد که اگر ادعای علیه خود را دروغ می‌داند، علیه آن افراد شکایت کرده و اعاده حیثیت نماید. پس نفسِ افشاگری، نه غیرقانونی است (طبق قوانین جوامع آزاد) نه منافاتی با حفظِ حریمِ خصوصی دارد. چند مثال برای نقضِ حریم خصوصی می‌تواند این‌ها باشد: افشای بیماری افراد٬ دسترسی و افشای مکاتباتِ خصوصی یا شنودِ مکالماتِ تلفنی آنان. اما علنی کردن جرایم افراد ربطی به حریم خصوصی پیدا نمی‌کند!

🔸 @feminismeveryday
برخورد احساسی با روز جهانی #کوروش_بزرگ انتقاد بسیاری از روحانیون را نیز برانگیخته است. در این‌باره علی‌یونسی می‌گوید:

"مسئله کوروش و سپنتا به ضرر کشور تمام شد."


#ایران_بزرگ_فرهنگی

@IrBozorg
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکی‌ست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکی‌ست

ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز
نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکی‌ست

ما اگرچون شاخه‌ها دوریم از هم عیب نیست
ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکی‌ست

از درفش کاویان آواز دیگر می‌رسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکی‌ست

چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکی‌ست

فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکی‌ست

مرزها دیگر اساس دوریِ ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک می‌دانی یکی‌ست

«تاجیکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان پارسی را هرچه می‌خوانی، یکی‌ست!

نجیب بارور

#ایران_بزرگ_فرهنگی
https://t.me/joinchat/AAAAADwMiWbjlULni9IJPA