جامعه‌شناسی
40.4K subscribers
3.45K photos
474 videos
144 files
2.41K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
📝 لزوم شکل‌گیری شریعتی‌شناسی دانش‌پژوهانه:
نقدی به آرای حمیدرضا جلایی‌پور (4)
✍️ #حسن_محدثی
@IranSociology

3. اسلام سلبی یا ایجابی؟
نحیف‌سازی دین تحت عنوان "فربه‌تر از ایده‌ئولوژی"!
من در حال نقد یادداشت کوتاهی از حمیدرضا جلایی‌پور درباره‌ی علی شریعتی هستم و اینک این یادداشت چهارم من در این باره است و در این نقد به فراز جدیدی از سخنان جلایی‌پور رسیده‌ام. جلایی‌پور در پاراگراف چهارم این مطلب کوتاه چنین نوشته است: "پس از پیروزی انقلاب در چهار دهه گذشته میزان معرفت‌بخشی کارهای شریعتی مورد نقدهای گوناگون قرار گرفته است. یکی از نقدهای موثر از سوی سروش ارائه شد. او (از منظر معرفت‌شناسی) با دفاع از عقلانیت بشری و عدم مغایرت این عقلانیت با دین‌ورزی، تفسیر ایدئولوژیک شریعتی از شیعه را مورد نقد کوبنده قرار داد و از «دینی» که فربه‌تر از «ایدئولوژی» است دفاع کرد. اتفاقا پیامد سخن سروش این بود که شایسته است که انتظارات از دین معقول شود. اسلام منبع الهام معرفتی، اخلاقی و معنوی هست ولی نمی‌توان از دین انتظار ایدئولوژی‌های دنیوی و برنامه‌ریز برای خیابان را داشت-به بیان دیگر شایسته نیست اسلام و شیعه را به سوسیالیسم یا لیبرالیسم یا ناسیونالیسم یا فاشیسم و یا پاپولیسم یا فمینیسم فروبکاهیم" (جلایی‌پور، 1396).
من ناچاراَم در باب این پاراگراف، سه بحث متفاوت را دنبال کنم و در طی این سه قسمت اندکی "نقد کوبنده"ی سروش به شریعتی را در فشرده‌ترین بیان بکاوم: الف) در باب انتظارات‌مان‌ از اسلام، ب) در باب مفهوم ایده‌ئولوژی، ج) در باب نوعی پیشاسوسیالیسم در اسلام. در این نوبت فقط درباره‌ی مورد الف سخن می‌گویم.
جلایی‌پور نوشته است که "پیامد سخن سروش این بود که شایسته است که انتظارات از دین معقول شود. اسلام منبع الهام معرفتی، اخلاقی و معنوی هست ولی نمی‌توان از دین انتظار ایدئولوژی‌های دنیوی و برنامه‌ریز برای خیابان را داشت" (همان). امّا من فکر می‌کنم پی‌آمد مشی و اندیشه و سخن سروش سیاست‌زدایی از دین و آخرت‌گرایانه ساختن دین و زدودن توانش نقد اجتماعی دین از آن است؛ ویژه‌گی‌هایی که تقریر انتقادی شریعتی از اسلام بدان بخشیده بود. این همانا تقلیل اسلام به امور معرفتی و معنوی و اخلاقی است. سروش دست‌اندرکار تقلیل اسلام از دین به عرفان است. شریعتی به‌منزله‌ی متفکّری ذیل الاهیات انتقادی، از مدخلیّت اجتماعی دین سخن گفت و امّا در اندیشه و گفتار سروش هیچ بحث نظام‌مندی در باب مدخلیّت اجتماعی دین وجود ندارد. حتّا در قرون ماضی هم متفکّران مسلمان از دو جنبه‌ی "معادی" و "معاشی" نبوّت سخن می‌گفتند. در الاهیات لیبرال سروش، به رسالت معاشی پیامبر چندان اعتنایی نمی‌شود. شریعتی "جامعه‌سازی" را مهم‌ترین وجه جنبه‌ی معاشی حرکت پیامبر می‌دانست و "اسلام به‌مثابه ایده‌ئولوژی" شریعتی محصول این انتظار او از دین بود. اما با به‌اصطلاح "معقول‌سازی انتظارمان از دین"، آن‌طور که سروش صورت‌بندی می‌کند، اسلام سلبی آفریده می‌شود؛ یا به قول نیکفر "اسلام شیک" و "اسلام بی‌آزار" (نیکفر، 1396، https://www.radiozamaneh...586). وقتی که آثار سروش را می‌خوانیم بیش‌تر با گزاره‌هایی روبه‌رو هستیم که می‌گویند اسلام چه نیست و در شریعتی ما بیش‌تر با گزاره‌هایی مواجه هستیم که می‌گویند اسلام فقط این نیست آن هم هست...ادامه متن را در لینک زیر بخوانید:
http://yon.ir/HHrAu

🌐جامعه شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📚 معرفی تازه های #کتاب:

📕نظریه‌ای در باب دین و شادی؛ دین تاریخی و مهار دوگانه شادی نوشته #حسن_محدثی
اطلاعات بیشتر و خرید:
https://t.me/BarkhatBook/362

📕کتاب درباره‌ی رنگ‌ها اثر لودویگ ویتگنشتاین
اطلاعات بیشتر و خرید:
https://goo.gl/uJSoer

📕کتاب گفتمان چپ در ایران اثر محمد علی احمدی
اطلاعات بیشتر و خرید:
https://goo.gl/3Rvfbe

📕کتاب الفبای سوسیالیسم اثر باسکار سونکارا
اطلاعات بیشتر و خرید:
https://t.me/BarkhatBook/380

📕کتاب فلسفه در قرن جدید اثر جان سرل
اطلاعات بیشتر و خرید:
https://goo.gl/DiXDbC

📕کتاب ذهن ارتجاعی اثر کری رابین
اطلاعات بیشتر و خرید:
https://goo.gl/xpWCdx

📚 کتاب فروشی برخط 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAERYNFzptkeSmPQ-fw
Forwarded from اتچ بات
📝 تجاری شدن پزشکی و اقتدارگرایی پزشکی: سیطره‌ی اخلاق بازار بر فرآیند درمان در بیمارستان‌های دولتی و خصوصی

✍️ #حسن_محدثی گیلوایی، سیّده زهره میرعابدینی، اسماعیل حاجی‌آقا

@IranSociology

مسئله‌ی نگاه تجاری به پزشکی و صنایع و خدمات مربوط به آن امر جدیدی نیست و قبلاً نیز وجود داشته است، زیرا پزشک و دیگر متخصّصان پزشکی گناهی ندارند و کاری غیراخلاقی نمی‌کنند اگر که به فکر درآمد مطلوبی باشند و برای نیل به آن، دریکی از امور پزشکی یا صنایع و خدمات وابسته به آن تخصّصی پیدا کنند و از قِبَل خدماتی که به مردم و جامعه می‌دهند درآمد قابل توجّهی داشته باشند. آن‌ها از این طریق می‌توانند به مردم نیز خدمات باارزشی ارائه کنند. اما مشکل در این است که بیماری بیمار، ‌صرفاً فرصتی برای سودآوری تلقّی شود نه مجالی برای خدمت به مردم.... متن کامل این #مقاله را در فایل #PDF زیر بخوانید.


انگیزه‌ی آغازین تحقیق، از دست رفتن یکی از بسته‌گان محقّق طرّاح و مؤلّف این گروه تحقیقاتی (محدّثی) در بیمارستانی خصوصی در شهر رشت بوده است: بیمار بعد از جان سالم بردن از تصادف (که منجر به در رفته‌گی کتف و شکستن لگن وی شده بود) و طی فرآیند درمان در بیمارستانی دولتی و بعد از اصرار خانواده‌اش برای اقامت چند روز بیش‌تر در بیمارستان و تحت مراقبت قرار گرفتن بیش‌تر در بیمارستان مربوطه، ترخیص شد و سپس مدّت دو هفته در منزل دوران نقاهت خود را طی کرد. درد ناشی از پاره‌گی تاندون یکی از انگشت‌های دست (که پس از تصادف، درمان نشده باقی مانده بود) بیمار را مجدّداً به بیمارستان کشاند و این‌بار وی در بیمارستانی خصوصی به اتاق عمل رفت و دیگر هرگز برنگشت. بیمارستان مربوطه بعد از چهار ساعت از ورود بیمار به اتاق عمل، خانواده‌ی نگران وی را از مرگ بیمارشان مطّلع ساخت. این ماجرای دردناک،‌ و نیز شنیده‌های متعدّد از وضعیّت بیمارستان‌های ایران از سوی افراد متنوّع، انگیزه‌ی آغازین این مطالعه بود. .. متن کامل را در فایل #PDF زیر بخوانید.

🌐جامعه‌شناسی👇
https://t.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
📝ابن خلدون و اسکیزوفرنی فرهنگی متفکّران ایرانی:
📌موردِ سیّدجواد طباطبایی
✍️ #حسن_محدثی

🌏جامعه‌شناسی👇
https://t.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
📝ابن خلدون و اسکیزوفرنی فرهنگی متفکّران ایرانی:
📌موردِ سیّدجواد طباطبایی
✍️ #حسن_محدثی
@IranSociology

🔸مقدّمه
پیش از این، در مقاله‌‌ای مستقل، کتاب ابن خلدون و علوم اجتماعی: گفتار در شرایط امتناع علوم اجتماعی در تمدن اسلامی (طباطبایی، 1390) را از نظر نگارشی مورد نقد قرار داده‌ام (محدّثی، 1395). در این مقاله این کتاب را از نظر محتوای فکری مورد نقد و بررسی قرار خواهم داد و می‌کوشم بنیادی‌ترین مشکلات آن را نمایان سازم و ایرادهای فرعی‌تر صرف‌نظر کنم. نخست به مبانی نظری بحث می‌پردازم و پس از آن روش‌شناسی اثر را مورد مدّاقه قرار خواهم داد. در انتها نیز خطاهای بنیادی طباطبایی را در درک و تفسیر مقدّمه‌ی ابن خلدون شرح خواهم داد.

از متن:

مدّعای طباطبایی که نسبت دادن آن به کار فوکو مایه‌ی شگفتی است، این است که می‌گوید: "در این دفتر کوشش ما بر آن بوده است تا [...] روش‌شناسی میشل فوکو را با توجه به مضمون تاریخ اندیشه در دورة اسلامی، در خلاف جهت آن به کار بگیریم" (همان: 360-359). اما فوکو دقیقاً خلاف آن را می‌گوید و بر آن است که تحقیق او هیچ ربطی به تاریخ اندیشه ندارد: "چنین تحلیلی نسبتی با تاریخ اندیشه‌ها یا تاریخ علم ندارد؛ بلکه پژوهشی است که هدف آن کشف این مطلب است که بر چه اساسی شناخت و نظریه ممکن شد؛ در درون چه فضایی از نظم دانش بنیاد یافت؛ بر اساس چه مقولات پیشینی تاریخی ... اندیشه‌ها پدید آمدند، علوم تأسیس شدند، ‌تجربه در فلسفه‌ها بازتاب یافت، ‌عقلانیتها شکل گرفتند، تا اینکه پس از مدتی کوتاه احتمالاً منحل و ناپدید شوند" (نظم اشیاء، ص XXII , XXI به نقل از دریفوس و رابینو، 1384: 83). طباطبایی آشکارا مدّعی است که می‌خواهد "مشکل نظریه‌ای عمومی دربارة تاریخ اندیشه" را حل کند و "مبانی تاریخ اندیشه در ایران" را روشن سازد (طباطبایی، 1390: 18). کار طباطبایی در ابن خلدون و علوم اجتماعی دقیقاً در ذیل تاریخ اندیشه قرار می‌گیرد. او در جای جای کتاب از موضع فرانظری‌ -موضعی که فوکو در کار خود بدان پای‌بند است و بر آن تأکید دارد- فراتر می‌رود و وارد بحث از محتوای فکری مقدّمه‌ی‌ ابن خلدون می‌شود.... متن کامل را در فایل #PDF زیر بخوانید.

📜 متن کامل را در فایل #PDF زیر بخوانید.

🌏جامعه‌شناسی👇
https://t.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
ابن_خلدون_و_اسکیزوفرنی_فرهنگی_متفکّران.pdf
591.5 KB
📝#مقاله: ابن خلدون و اسکیزوفرنی فرهنگی متفکّران ایرانی:
📌موردِ سیّدجواد طباطبایی
✍️ #حسن_محدثی
متن کامل #PDF
🆔 @IRANSOCIOLOGY
چگونه جامعه شناسی بیاموزیم
دکتر حسن محدثی گیلوایی
🎧 #پادکست:
🔸چگونه جامعه شناسی بیاموزیم؟
▪️ دکتر #حسن_محدثی گیلوایی
▪️سامانه مدیریت آموزش #ادیبان
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📝نسبت عشق و ازدواج
دکتر #حسن_محدثی

🔻 #عشق و #ازدواج دو چیز متفاوت‌اند. ازدواج بیش‌تر یک قرارداد اجتماعی و حقوقی برای تشکیل زنده‌گی مشترک است.

@IranSociology

🔻عشق قبل از هر چیز امری وجودی است اما ازدواج یک نهاد اجتماعی است. عشق می‌تواند به ازدواج منتهی بشود یا نشود.

🔻عشق و ازدواج لازم و ملزوم هم نیستند و هم‌ارز هم نیز نیستند. بسیاری از عاشقی‌ها بوده که هرگز به ازدواج ختم نشده و حتا بسیاری‌شان به وصال هم ختم نشده است.

🔻در دوران ما معمولاً افراد اوّل عاشق می‌شوند و بعد بعضی از آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند. گویا گزارش‌هایی هم هست که برخی اول ازدواج کرده‌اند اما بعد عاشق هم شده‌اند! در این مورد باید مطالعه‌ای تجربی صورت بگیرد تا ببینیم واقعاً بعد از ازدواج بین دو نفر عاشقی رخ داده است یا خیر؟! اما امر غیرممکنی نیست و ممکن است در مواردی این‌گونه باشد.

🔻این‌که رابطه‌ی عاشقانه لزوماً "باید" به ازدواج ختم بشود یا ازدواج حتماً "باید" بر مبنای عشق صورت گیرد، بحث‌هایی هنجارین‌اند. اما آن‌چه در جهان واقع رخ می‌دهد، این‌گونه نیست؛ یعنی ازدواج‌هایی صورت می‌گیرد بدون عشق و عشق‌هایی رخ می‌دهد بدون این‌که به ازدواج منتهی شود.

🔻در مورد این‌که ازدواج با عشق خوب است یا بدون عشق، نمی‌توان فرمولی ارایه کرد. چون زنده‌گی مشترک یک فرآیند طولانی و پیچیده است نمی‌توان گفت که زنده‌گی مشترک با عشق آغازین تضمین می‌شود.

🔻مهم‌ترین عنصر در زنده‌گی مشترک مسؤولیت‌پذیری متقابل و حفاظت مداوم از رابطه است.

🔻زنده‌گی مشترک امر بسیار پیچیده‌ای است. هر نوع تصور خام در باب آن می‌تواند مشکل‌ساز باشد.

🔻ظاهراً بسیاری از نیاکان ما بدون عشق ازدواج می‌کردند اما زنده‌گی مشترک‌شان مشکلات کم‌تری داشت.

🔻در جهان ما تداوم طولانی مدت زنده‌گی مشترک هم‌راهِ با خشنودی، امری کم‌تر دست‌یافتنی است.

🔻چنین چیزی نیازمند برخورداری از هنر زنده‌گی کردن از سوی هر دو طرف است و چون ما هرگز در تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش‌مان چنین هنری را نمی‌آموزیم، لذا تحقّق آن در جهان واقعی امر بسیار نادری است.

🔻به نظر من از همان ابتدا (یعنی قبل از ازدواج) به‌تر است توقعات‌مان را از زنده‌گی مشترک کم کنیم و نگاه‌مان را تصحیح نماییم.

🔻ببخشایید که مأیوس‌تان می‌کنم!
@NewHasanMohaddesi

🌎جامعه‌شناسی👇
T.me/IRANSOCIOLOGY
♦️فرق عشق و دوست‌داشتن: پاسخ به سؤال وارده
(پرسش‌هایی پس از دوره‌ی عشق و خانواده)
#حسن_محدثی

🔹سؤال: "سلام وقت بخیر لطفا اگر امکان داره به استاد میفرمایید یک توضیح درباره فرق دوست داشتن و عاشق شدن در رابطه ها بفرمایند ممنونم."

پاسخ:‌ سلام بر مخاطب گرامی! پاسخ شما را عجالتاً از کتاب در حال انتشاراَم "زن، عشق، جنایت" تقدیم می‌کنم. البته، این موضوع نیاز به بحثی مبسوط‌تر دارد. اما بعد:

🔸"وقتی نقابِ عشق را برمی‌داریم، معمولاً نوعی خودخواهی می‌بینیم. کمی بدبینانه و سگ‌مسلکی است، امّا شاید بتوان گفت: هر چیزی نقابی دارد؛ مگر آن‌که خلاف‌اش ثابت شود. من سگ‌مسلکی را دوست ندارم. سگ‌مسلک (کلبی‌مسلک) همه چیز را منفی و سیاه می‌بیند. اما خوش‌بینیِ بیش از حد هم احمقانه است. عشق، نوعی دگرخواهی است (یعنی توجّه و خدمت به دیگری)، ولی در درون‌اش خودخواهانه است. در هسته‌ی عشق، نوعی خودخواهی نهفته است. آدمی در تجربه‌ی عاشقانه، با همه‌ی وجودش به‌ دیگری اعتنا می‌کند و او را می‌خواهد، امّا تا زمانی‌که به وصال آن دیگری نرسیده است، حسّی از ناکامی و درد را در خود تجربه می‌کند. شورید‌گی‌ها و ناله‌های عاشقان در آثار ادبی و داستان‌های عامیانه‌ی عاشقانه‌ی دنیا، نمود بارزی از این ناکامی و درد است. در واقع، عاشق، معشوق را برای خود می‌خواهد و وقتی او را به‌دست آورد، بدان غیرت‌مند می‌شود و گه‌گاه حسّی از تملّک به معشوق پیدا می‌کند. برخی صاحب‌نظران حتّا از وجود چیزی چون "احساس غیرت" و "احساس تملک" و "انحصارطلبی" در تجربه‌ی عاشقانه سخن گفته‌اند و آن را "غریزه‌ای ناظر به صیانت ذات" دانسته‌اند.

@IRANSOCIOLOGY

در حقیقت، در هر رابطه‌ی عاشقانه‌، دیگری در نهایت، دیگریِ من است یا به قول یک متفکر برجسته‌ی دانمارکی در چنین عشقی، دیگری، خودِ دیگر ماست یا منِ دیگر ما است. یعنی او من است در قالبی دیگر. در واقع، من در فرد دیگری بروز یافته‌ام و امتداد یافته‌ام. در حقیقت، در عشق ما به دنبال خواسته‌ها و ویژگی‌های مدّ نظرِ خودمان در شخصی دیگر هستیم. چیزی از من و چیزی در من هست که او بدان پاسخ می‌دهد. نقشی را به دیوار زده‌ام و دوست‌اش دارم، چون مرا به من نشان می‌دهد. اگر نقشی را بر دیوار بزنم که هر روز مرا انکار کند، معلوم است که طاقت نخواهم آورد. به زیرش می‌کشم. به گورِ پدرش خندیده. دردناک است که هر روز انکار شوم. برعکس، اگر خشنودم کند و حسِّ خوبی بدهد، من به او متمایل خواهم بود. خشنودی من در حضور اوست. پس در عشق، معشوق همان امتدادِ خود من است. در حالی که از نظر این متفکّر دانمارکی وقتی که به همسایه عشق می‌ورزی، دیگری (مثلاً همسایه) تویِ دیگر است؛ یعنی فرد دیگری مثل تو. فرق فاحشی است بین دیگری‌ای که برای من است و منی که برای دیگری است. او دیگر امتداد تو نیست. یک وجود مستقل در کنار تو است. در اوّلی (یعنی در عشق به تو محبوبِ نازنین‌ام) می‌خواهم با تو یگانه شوم تا "من" فربه‌تر شود. مثلاً مردی که

"جویای زنی بود که به [بازی] گُلف، شیمی معدنی، رابطة جنسی در فضای باز و موسیقی باخ علاقه داشته باشد، به دنبال خودش بود، منتها از نوع زنانه‌اش".

امّا در دومی من می‌خواهم مستقل از تو اما در کنار تو باشم تا تو ایمن و آسوده و کام‌یاب شوی. حالا باید من ترا جدای از خویش و مستقل از خویش به‌رسمیت بشناسم و دوست بدارم؛ نه به خاطر خودم که به خاطر تو. وجود مستقل تو چه بسا می‌تواند انکار وجودِ من باشد. مثلاً قامت بلند تو قامت کوتاه مرا نمایان می‌سازد. زیبایی تو زشتی مرا برملا می‌کند. نیکویی تو بدی مرا فریاد می‌زند. با این حال، من به تو عشق می‌ورزم و این عشق‌ورزی یعنی فَرارَوی از مرزهای وجود خویش. جانا من برای تواَم.

به قول این متفکّر دانمارکی، در عشقِ از نوع خودخواهانه‌اش، عوامل "تعیین‌گر طبیعی (گرایش‌ها و تمایلات)" حضور دارند و دو من در یک من جدید و در یک منِ "خودخواهانه‌ی جدید متّحد می‌شوند"، در حالی که در عشق به همسایه یا "عشق معنوی" نمی‌توان با دیگری متّحد شد. هر یک راه خود را می‌روند. در عشق به همسایه تو به دیگری اعتنا می‌کنی، نه به‌خاطر خودت بلکه به خاطر دیگری. این خیلی با تمایل خودخواهانه فرق دارد. حتّا وقتی که به نیازمندی کمک می‌کنی تا وجدان‌ات آسوده شود یا کمک می‌کنی تا از این خیرخواهی، خودت لذّت ببری و احساس خوب بودن بکنی، یعنی هنوز خودت و خودخواهی‌ات در میان است. یعنی که در پس نیّتِ خیر تو، سوء نیّتی خوابیده. شخصیتِ اصلی رمانِ "سقوط" آلبر کامو این را به خوبی توضیح می‌دهد. او می‌گوید:

"من در زندگی لااقل به یک عشق بزرگ دچار شده‌ام، عشقی که همیشه خود هدف آن بوده‌ام "!

این دقیقاً همان چیزی است که عرض کردم: ‌دیگرخواهیِ خودخواهانه! این‌جا ماجرا خیلی ظریف می‌شود و الآن طاقت این همه ظرافت را از کجا بیاورم؟! پس بگذریم."🔸

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
"سردی عاطفی به هزار و یک دلیل می‌تواند رخ دهد. اوّلاً گرما و شور موجود در رابطه‌ی زن و شوهر، اگر عاشقانه هم شروع شده باشد، دوام چندانی نخواهد داشت. عشق اصولاً عمر کوتاهی دارد. در قسمت "درباره‌ی عشق" مفصّل در این باره توضیح داده‌ام و این‌جا نیز فقط قول افلاطون را یادآوری می‌کنم که "وصال، مدفنِ عشق است." اگر محبّت و دوست‌داشتن جای‌گزین عشق نشود، افراد آرام‌آرام دچار سردی عاطفی می‌شوند. نیاز عاطفی، نیازی بسیار مهم و حیاتی است. امّا بدبختانه ما آدم‌ها اغلب آن را دست‌کم می‌گیریم. معمولاً بعد از چند سال از زندگی مشترک، سردی عاطفی شروع می‌شود. یکی از زنان شوهرکُش به‌خوبی و به‌سادگی و در نهایت ایجاز این حقیقت را توصیف کرده است:

"اوّل‌اش با هم ازدواج کردیم، نَفَس بود. بعد خراب شد همه چیز."

متأسّفانه زوجین یادشان می‌رود که باید مواظب رابطه‌شان باشند. یادشان می‌رود که باید هم‌‌دیگر را خشنود نگه دارند و به نیاز عاطفیِ یک‌دیگر پاسخی مناسب بدهند. از آن‌جا که خشنودی عاطفیِ زوجین از ارضای نیازهای دیگرشان نیز (مثل نیاز جنسی و سایر نیازها) تأثیر می‌پذیرد، ضرورت دارد آن‌ها به همه‌ی نیازهای هم توجّه جدّی داشته باشند. امّا متأسّفانه آنان در بسیاری اوقات از این وظایف مهم غفلت می‌کنند.

گاهی به‌خاطر مشکلات اقتصادی و کار فراوان، گاهی به‌خاطر بی‌توجّهی به نیاز جنسیِ هم‌دیگر، گاهی به‌خاطر وقت صرف نکردن برای یک‌دیگر، گاهی به‌خاطر دخالت این یا آن خویشاوند (مثلاً مادر شوهر یا خواهر شوهر یا دیگران) و ایجاد دعوا و منازعه، گاهی به‌خاطر اِبراز مداوم نارضایتی از سوی یکی از زوجین و توقّعات و انتظارات فراوان و یک‌طرفه، گاهی به‌خاطر عدمِ انجامِ تعهّدات یکی از طرفین، گاهی به خاطر مریضی و در نتیجه کوتاهی در انجام وظایف، گاهی به‌خاطر افسردگی پس از زایمان، گاهی به خاطر اشتغال فراوان به بچّه‌ها و غفلت از همسر، گاهی به‌خاطر در اولویّت قرار گرفتن کار و نادیده گرفتن همسر، گاهی به‌خاطر وسواس و حسّاسیت‌های بیمارگونه، گاهی به‌خاطر سلطه‌جویی یکی از طرفین و کنترل و محدودسازی بیش از حدِّ طرف مقابل، گاهی به خاطر بدگمانیِ مداوم و افراطی، گاهی به خاطر اعتیاد، گاهی به خاطر سردیِ جنسی، و خلاصه به هزار و یک دلیل این اتّفاق رخ می‌دهد و رابطه‌ی گرم و پرشور آغازین به رابطه‌ای سرد بدل می‌شود. به همین خاطر می‌بینیم که شوهرکشی‌ها اغلب بعد از چهار یا پنج سال زندگی مشترک رخ داده است و بسیار به‌ندرت در سال‌های آغازینِ زندگیِ مشترک اتّفاق می‌افتد. بنابراین، سردیِ عاطفی در ایستگاه (یعنی در خانواده)، در کمین همه‌ی ماست.
بدترین نوع سردی عاطفی، سردی عاطفی ناشی از "خُرده‌جنایت‌های زن و شوهری" و "خُرده‌جنایت‌های" خانوادگی است. در "خُرده‌جنایت‌های زن و شوهری" زن و شوهر در کنار هم هستند، امّا سخت از هم غافل‌اند. آنان بی آن‌که بدانند، مسیری را در پیش می‌گیرند که باعث دور شدن آنان از هم می‌شود. در خُرده‌جنایت‌های زن و شوهری معمولاً یکی در حال درد کشیدن و رنج بردن در کنار دیگری است، امّا آن دیگری به هر دلیلی غافل است. چه بسا اگر آن‌ها کنار هم نبودند، چنین درد و رنجی پدید نمی‌آمد.

ماجرا در این‌جا خیلی غمگین کننده و دردآور است. گاهی معصومانه و ناخواسته و گاهی از روی غفلت و بی‌توجّهی، صدای فریادِ خاموش آن دیگری را که در یک قدمی تُوست، نمی‌شنوی و تو خود، برای او درد و رنج می‌آفرینی!"

دکتر #حسن_محدثی، 1398، زن، عشق، جنایت؛ در دست انتشار

🌏جامعه‌شناسی👇
T.ME/IRANSOCIOLOGY