«دو هفتهست هر روز حرفش رو #تکـرار میکنه و وقتی #نتـیجه🥞 نمیگیره شروع میکنه به اذیت کردنم. فقط به خاطر این که منو عذاب بده زده تو #صورت معلمشون🥟 و حالا حتی از مدرسه هم #اخـراج🍑 شده. دیگه کشش ندارم يول.»⇝
────────────────
«میدونم میتونم بفرستمش #خوابگاه، ولی اون بچه، #بکـهیـون، #طبـیعی🔞☤ نیست. اون یه #شیـطان༆ واقعيه. مطـمئنم اگه به اونجا بره سر دو هفته اخـراجـش میکنن. باید کسی ازش مواظبت کنه که توانایـی #کـنترل کردن #سرکشیهاش⭕️ رو داشته باشه و یـول تو تنها گزینه مني!»
«باشه بفرستش.» خودش هم نفهمید چطور اون حرفها از #گلـوش خارج شدن ولی وقتی به خودش اومد که سورا داشت با خوشحالی ازش تشکر میکرد و بهش میگفت یه روز براش #جبـران میکنه🌾ᯤ
────────────────
اون زن، سورا، #عـشـقاول🥧⥉ چانیول بود.
────────────────
«میدونم میتونم بفرستمش #خوابگاه، ولی اون بچه، #بکـهیـون، #طبـیعی🔞☤ نیست. اون یه #شیـطان༆ واقعيه. مطـمئنم اگه به اونجا بره سر دو هفته اخـراجـش میکنن. باید کسی ازش مواظبت کنه که توانایـی #کـنترل کردن #سرکشیهاش⭕️ رو داشته باشه و یـول تو تنها گزینه مني!»
«باشه بفرستش.» خودش هم نفهمید چطور اون حرفها از #گلـوش خارج شدن ولی وقتی به خودش اومد که سورا داشت با خوشحالی ازش تشکر میکرد و بهش میگفت یه روز براش #جبـران میکنه🌾ᯤ
────────────────
اون زن، سورا، #عـشـقاول🥧⥉ چانیول بود.