📛 #من_عصبانی_هستم!
🚫 #آمار_نزاع در سه استان را در هشتماهه نخست سال ۱۳۹۶ می بینیم. به راستی چرا «من عصبانی هستم؟»
★پزشکی قانونی ایران به نقل از توانا
🇮🇷 @Iranianspa
🚫 #آمار_نزاع در سه استان را در هشتماهه نخست سال ۱۳۹۶ می بینیم. به راستی چرا «من عصبانی هستم؟»
★پزشکی قانونی ایران به نقل از توانا
🇮🇷 @Iranianspa
🔴 #من یک #زنم
✍ #صدیقه_احمدی
عاقد گفت «عروس خانوم وكيلم؟» گفتند «عروس رفته گل بچينه.» دوباره پرسيد «وكيلم عروس خانوم؟»
- عروس رفته گلاب بياره.
عاقد گفت:«براى بار سوم مى پرسم؛ عروس خانم. وكيلم؟»
- عروس رفته...
عروس رفته بود. پچ پچ افتاد بين مهمانها. شيرين سيزده سالش بود؛ وراج و پر هيجان. بلندبلند حرف مىزد و غشغش مىخنديد. هر روز سر ديوار و بالاى درخت پيدايش مىكردند. پدرش هم صلاح ديد زودتر شوهرش دهد. داماد بددل و غيرتى بود و گفته بود پرده بكشند دور عروس. شيرين هم از شلوغى استفاده كرده بود و چهاردست و پا از زير پاى خاله خانبانجیها كه داشتند قند مىسابيدند، زده بود به چاك.
مهمانى بهم ريخت. هر كس از يك طرف دويد دنبال عروس. مهمانها ريختند توى كوچه. شيرين را روى پشت بام همسايه پيدا كردند.لاى طنابهاى رخت. پدرش كشانكشان برگرداندش سر سفرهٔ عقد. گفتند پرده بىپرده! نامحرمها رفتند بيرون. كمال مچ شيرين را سفت نگه داشت.
عاقد گفت «استغفرالله! براى بار دهم مى پرسم. وكيلم؟» پدر چشم غره رفت و مادر پهلوى شيرين يك نيشگون ريز گرفت. عروس با صداى بلند بله را گفت و لگد زد زير آينه. زن ها كل كشيدند و مردها بهم تبريك گفتند. كمال زير لب غريد كه «آدمت مى كنم جوجه و خيره شد به تصوير خودش در آينه شكسته.»
فرداى عروسى شيرين را سر درخت توت پيدا كردند. كمال داد درخت هاى حياط را بريدند. سر ديوارها هم بطرى شكسته گذاشتند. به درها هم قفل زدند. اسم عروس را هم عوض كردند. كمال گفت «چه معنى دارد كه اسم زن آدم شيرينى و شكلات باشد.» شيرين شد زهره. زهره تمرين كرد يواش حرف بزند. كمال گفت «چه معنى دارد زن اصلا حرف بزند؟ فقط در صورت لزوم! آنهم طورى كه دهانت تكان نخورد. طورى هم راه برو كه دستهايت جلو و عقب نرود. به اطراف هم نگاه نكن، فقط خيره به پايين يا روبرو.فهمیدی ضعیفه؟!»
زهره شد يك آدم آهنى تمام و عيار. فاميلها گفتند اين زهره يك مرضى چيزى گرفته. آن از حرف زدنش، آن از راه رفتنش. كمال نگران شد. زهره را بردند دكتر. دكتر گفت يك اختلال نادر روانى است. همه گفتند از روز عروسى معلوم بود يك مرگش مى شود. الان خودش را نشان داده. بستريش كه كردند، كمال طلاقش داد.
خواهرها گفتند «دلت نگيره برادر! زهره قسمتت نبود. برايت يك دختر چهارده ساله پسنديدهايم به نام شربت.»
http://telegram.me/Iranianspa
✍ #صدیقه_احمدی
عاقد گفت «عروس خانوم وكيلم؟» گفتند «عروس رفته گل بچينه.» دوباره پرسيد «وكيلم عروس خانوم؟»
- عروس رفته گلاب بياره.
عاقد گفت:«براى بار سوم مى پرسم؛ عروس خانم. وكيلم؟»
- عروس رفته...
عروس رفته بود. پچ پچ افتاد بين مهمانها. شيرين سيزده سالش بود؛ وراج و پر هيجان. بلندبلند حرف مىزد و غشغش مىخنديد. هر روز سر ديوار و بالاى درخت پيدايش مىكردند. پدرش هم صلاح ديد زودتر شوهرش دهد. داماد بددل و غيرتى بود و گفته بود پرده بكشند دور عروس. شيرين هم از شلوغى استفاده كرده بود و چهاردست و پا از زير پاى خاله خانبانجیها كه داشتند قند مىسابيدند، زده بود به چاك.
مهمانى بهم ريخت. هر كس از يك طرف دويد دنبال عروس. مهمانها ريختند توى كوچه. شيرين را روى پشت بام همسايه پيدا كردند.لاى طنابهاى رخت. پدرش كشانكشان برگرداندش سر سفرهٔ عقد. گفتند پرده بىپرده! نامحرمها رفتند بيرون. كمال مچ شيرين را سفت نگه داشت.
عاقد گفت «استغفرالله! براى بار دهم مى پرسم. وكيلم؟» پدر چشم غره رفت و مادر پهلوى شيرين يك نيشگون ريز گرفت. عروس با صداى بلند بله را گفت و لگد زد زير آينه. زن ها كل كشيدند و مردها بهم تبريك گفتند. كمال زير لب غريد كه «آدمت مى كنم جوجه و خيره شد به تصوير خودش در آينه شكسته.»
فرداى عروسى شيرين را سر درخت توت پيدا كردند. كمال داد درخت هاى حياط را بريدند. سر ديوارها هم بطرى شكسته گذاشتند. به درها هم قفل زدند. اسم عروس را هم عوض كردند. كمال گفت «چه معنى دارد كه اسم زن آدم شيرينى و شكلات باشد.» شيرين شد زهره. زهره تمرين كرد يواش حرف بزند. كمال گفت «چه معنى دارد زن اصلا حرف بزند؟ فقط در صورت لزوم! آنهم طورى كه دهانت تكان نخورد. طورى هم راه برو كه دستهايت جلو و عقب نرود. به اطراف هم نگاه نكن، فقط خيره به پايين يا روبرو.فهمیدی ضعیفه؟!»
زهره شد يك آدم آهنى تمام و عيار. فاميلها گفتند اين زهره يك مرضى چيزى گرفته. آن از حرف زدنش، آن از راه رفتنش. كمال نگران شد. زهره را بردند دكتر. دكتر گفت يك اختلال نادر روانى است. همه گفتند از روز عروسى معلوم بود يك مرگش مى شود. الان خودش را نشان داده. بستريش كه كردند، كمال طلاقش داد.
خواهرها گفتند «دلت نگيره برادر! زهره قسمتت نبود. برايت يك دختر چهارده ساله پسنديدهايم به نام شربت.»
http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#من_قویتر_از_اعتیادم
✅ تشویق کودکان به عدم برقراری ارتباط با افرادی که به سیگار اعتیاد دارند!!
🔻توجه به ورزش و بازیهای مفرح
🇮🇷 @Iranianspa
✅ تشویق کودکان به عدم برقراری ارتباط با افرادی که به سیگار اعتیاد دارند!!
🔻توجه به ورزش و بازیهای مفرح
🇮🇷 @Iranianspa
🌐 اول دسامبر؛ مصادف با دهم آذر
⛔️ #روز_جهانی_ایدز
شعار سازمان جهانی بهداشت در سال 2018
#من_هم_آزمایش_میدهم.
🇮🇷 @Iranianspa
⛔️ #روز_جهانی_ایدز
شعار سازمان جهانی بهداشت در سال 2018
#من_هم_آزمایش_میدهم.
🇮🇷 @Iranianspa
🔴 #خانواده بزرگ #من
✍ #نرگس_کلباسی
چند روزی هست که دارم در مورد یک چیزی فکر می کنم که دوست داشتم به شما هم بگویم. داشتم فکر می کردم که من که الان سی و یک سالم است، اکثر عمرم بدون خانواده خونی زندگی کردم و چقدر این موضوع دلیل اصلی شکل گیری خیلی از اتفاقات زندگی و خصوصیات اخلاقی ام بوده است و آن کسی که امروز هستم، به خاطر همین بوده است.
همیشه این، موضوعی بود که فکر می کردم موضوع حساسی است و نمی شود در موردش حرف زد چون درک نمی شوم، ولی حقیقتش این بود که نمی توانستم با کلمات درست بیانش کنم. دیدم که با اینکه شاید حس شود که پدر و مادر از دست دادن و با خانواده بزرگ نشدن، چیز بدی است یا چیز ناراحت کننده ای است، می توانم بگویم در زندگی من این نعمت بوده و کاملا برای من برعکس است.
اتفاق های زندگی ام باعث شد که عاشق همه بشوم و همه را خانواده خودم ببینم و آن عشقی که شاید می توانست برای پدر یا مادر خودم باشد اگر هنوز بودند، از بچگی به تمام پدر و مادرها و کلا تمام بشریت بسط پیدا کرد. به یک آدم یا یک گروه از آدم ها محدود نشد. فقط به خاطر اینکه دی ان ای ما را محدود بهم کرد.
اینکه هیچ وقت یک جای ثابت زندگی نکردم، از بچگی تا حالا باعث شده که یک نژاد یا دین یا هر چیز دیگری محدودم نکند و کلا همه آدم ها حتی حیوانات، خانواده من بشوند. پس چطور می شود اتفاقی که در زندگی ام افتاده، چیزی به جز نعمت باشد؟ واقعا هر اتفاقی که افتاده، اصلا بدی در آن نیست، اصلا اینطور نمی بینم. همه اش نعمت بوده و چقدر خوشبختم. دلیل خوشحالی این روزهای من همین است. حالا امیدوارم توانسته باشم منظورم را درست برسانم. و وقتی به شما می گویم خیلی دوستتان دارم، از ته قلبم است چون خانواده من هستید و عاشقتونم.
http://telegram.me/Iranianspa
✍ #نرگس_کلباسی
چند روزی هست که دارم در مورد یک چیزی فکر می کنم که دوست داشتم به شما هم بگویم. داشتم فکر می کردم که من که الان سی و یک سالم است، اکثر عمرم بدون خانواده خونی زندگی کردم و چقدر این موضوع دلیل اصلی شکل گیری خیلی از اتفاقات زندگی و خصوصیات اخلاقی ام بوده است و آن کسی که امروز هستم، به خاطر همین بوده است.
همیشه این، موضوعی بود که فکر می کردم موضوع حساسی است و نمی شود در موردش حرف زد چون درک نمی شوم، ولی حقیقتش این بود که نمی توانستم با کلمات درست بیانش کنم. دیدم که با اینکه شاید حس شود که پدر و مادر از دست دادن و با خانواده بزرگ نشدن، چیز بدی است یا چیز ناراحت کننده ای است، می توانم بگویم در زندگی من این نعمت بوده و کاملا برای من برعکس است.
اتفاق های زندگی ام باعث شد که عاشق همه بشوم و همه را خانواده خودم ببینم و آن عشقی که شاید می توانست برای پدر یا مادر خودم باشد اگر هنوز بودند، از بچگی به تمام پدر و مادرها و کلا تمام بشریت بسط پیدا کرد. به یک آدم یا یک گروه از آدم ها محدود نشد. فقط به خاطر اینکه دی ان ای ما را محدود بهم کرد.
اینکه هیچ وقت یک جای ثابت زندگی نکردم، از بچگی تا حالا باعث شده که یک نژاد یا دین یا هر چیز دیگری محدودم نکند و کلا همه آدم ها حتی حیوانات، خانواده من بشوند. پس چطور می شود اتفاقی که در زندگی ام افتاده، چیزی به جز نعمت باشد؟ واقعا هر اتفاقی که افتاده، اصلا بدی در آن نیست، اصلا اینطور نمی بینم. همه اش نعمت بوده و چقدر خوشبختم. دلیل خوشحالی این روزهای من همین است. حالا امیدوارم توانسته باشم منظورم را درست برسانم. و وقتی به شما می گویم خیلی دوستتان دارم، از ته قلبم است چون خانواده من هستید و عاشقتونم.
http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
⚠️ تحلیلی بر کمپین و کارزار علیه #خشونت و #تجاوز_جنسی
✍🏼 #سیروان_محمودی
این روزها به مدد وجود و کارکرد شبکههای اجتماعی کارزار و کمپینی جهت افشاگری آزار و تجاوزهای جنسی شخصیتهای علمی و دانشگاهی، هنری و... از سوی قربانیان شکل گرفته است و هر روز داستان تجاوز شخصیتهای جدیدی برملا میشود. بسیاری از ما شاید تجربه خشونت و تجاوز جنسی را داشته باشیم و یا شاهد آن باشیم و یا شاید متجاوز نیز باشیم! مساله تجاوز، موضوع مهم و حساسی است هر کسی نمیتواند ادعا کند که قربانی تجاوز شده و یا متجاوز است. در جامعهای زندگی میکنیم که از همان دوران مهم و حساس زندگی، یعنی دوره کودکی و دوره مدرسه مسائل و موضوعات مهم را به ما آموزش ندادهاند حتی در دانشگاه هم دست خالی برگشتهایم. هنگامی که از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی موضوعات و مسائل مهم زندگی از جمله؛ شناخت جنس مخالف، دوستی، روابط اجتماعی و صمیمی، عشق، سکس، ازدواج، زندگی مشترک، آزار و تجاوز جنسی و صدها موضوع مهم و حیاتی دیگر را در خانواده، مدرسه، دانشگاه و در دیگر سازمان و نهادهای جامعه به ما آموزش ندادهاند و همیشه با سیاستهای انکار، کتمان و سانسور این نوع موضوعات و مسائل مهم روبهرو بودهایم، نتیجهای جز مسائل و بحرانهای اجتماعی امروز را هم نمیتوان انتظار داشت. در واقع و بطور خلاصه میخواهم این نکته را بیان کنم که ما در فرایند اجتماعی کردن، جامعهپذیری و تربیت و پروش فرزندان و نسلها توسط ساختارها و نهادهای اجتماعی و آموزشی ناکارآمد، شکست خوردهایم و هر روز شاهد مسائل اجتماعی، بحرانها، فاجعهها، خشونت و تجاوزهای جنسی، قتلهای ناموسی، خودکشیها، مهاجرتهای اجباری، فرارها و... هستیم. حتی تاریخ ما سرشار از خشونت و تجاوز است. اما اکنون زمان سکوت کردن و قربانیشدن نیست ما باید صدایمان را بلند کنیم، سکوتها و تاییدها را بشکنیم و بتوانیم در نقش یک سوژهی پرسشگر، مطالبهگر، کنشگر، منتقد و آزاد عمل کنیم.
اما نکته مهم در مورد افشای تجاوز شخصیتهای علمی و هنری این است که در درجه اول باید تعریف و ابعاد مفهوم خشونت و تجاوز جنسی را بشناسیم. هر رابطه یا سکسی تجاوز نیست. عنصر اصلی در یک عمل خشونت و تجاوز زور، عدم انتخاب و نبود آزادی در آن عمل است. در بسیاری از ماجراهای تجاوزی که مطالعه میکردم به تناقضها و تضادهای عجیبی برخورد میکردم و هر ادعا و افشاگری را نمیتوانیم تایید کنیم (و یا رد کنیم). و نکته مهمتر اینکه، بعضی از افراد بخاطر مسائل شخصی و تسویهحسابهای شخصی و سری و یا بدنام کردن بعضی از شخصیتها اقدام به داستانسرایی میکنند. و یا اینکه شاید از طرف برخی از گروهها و یا سازمانها طراحی شوند. به هر حال باید بپذیریم که خشونت و تجاوز جنسی در جامعه هست و زیادم هست! در نهایت معتقدم که ما باید واقعیتها را افشا کنیم، سکوت را بشکنیم و با صدای بلند علیه تجاوز و متجاوزین به دادخواهی بپردازیم و مراقب باشیم به قربانیان انگ و برچسب نزنیم و یا آنها را طرد و محروم نکنیم و همصدا با آنان همکاری و دادخواهی کنیم و از منظر حقوقی و قضایی هم باید مکانیسمهای شفافسازی و اثبات و برقراری عدالت باید برقرار باشد. بالاخره در یک جامعهی متجاوز و با سیستمها و ساختارهای متجاوزی زندگی میکنیم! منکر وجود تجاوز در جامعه، دانشگاه، مدارس و سازمانهای خصوصی و دولتی نیستم حتی یادم هست در دوران تحصیلم در یکی از دانشگاههای تهران در مورد یکی از اساتیدمان همیشه حرف و حدیث بود و دانشجویان اتاق او را به حرمسرا تشبیه میکردند و چندین خانم دانشجو هم از آزار جنسی او تعریف میکردند که بسیاری از این داستانها مسکوت ماندند و شاید الان افشا شوند. جالب است بدانید چندین مورد از افشاگری تجاوزهای جنسی اخیر مربوط به اساتید دانشگاهها و محققان و پژوهشگران (حتی حوزه علوم اجتماعی و جامعهشناسی) است که نباید به هیمن راحتی از کنار آنها گذشت و مهمتر اینکه صادقانه دیگر موارد تجاوز در دانشگاهها و در بین اجتماع علمی را افشا کنیم و چهره واقعی گرگهای انساننما را برملا کنیم.
#تجاوز_جنسی #آزار_جنسی #خشونت_جنسی
#سکوت_نکنیم #من_هم
http://telegram.me/Iranianspa
✍🏼 #سیروان_محمودی
این روزها به مدد وجود و کارکرد شبکههای اجتماعی کارزار و کمپینی جهت افشاگری آزار و تجاوزهای جنسی شخصیتهای علمی و دانشگاهی، هنری و... از سوی قربانیان شکل گرفته است و هر روز داستان تجاوز شخصیتهای جدیدی برملا میشود. بسیاری از ما شاید تجربه خشونت و تجاوز جنسی را داشته باشیم و یا شاهد آن باشیم و یا شاید متجاوز نیز باشیم! مساله تجاوز، موضوع مهم و حساسی است هر کسی نمیتواند ادعا کند که قربانی تجاوز شده و یا متجاوز است. در جامعهای زندگی میکنیم که از همان دوران مهم و حساس زندگی، یعنی دوره کودکی و دوره مدرسه مسائل و موضوعات مهم را به ما آموزش ندادهاند حتی در دانشگاه هم دست خالی برگشتهایم. هنگامی که از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی موضوعات و مسائل مهم زندگی از جمله؛ شناخت جنس مخالف، دوستی، روابط اجتماعی و صمیمی، عشق، سکس، ازدواج، زندگی مشترک، آزار و تجاوز جنسی و صدها موضوع مهم و حیاتی دیگر را در خانواده، مدرسه، دانشگاه و در دیگر سازمان و نهادهای جامعه به ما آموزش ندادهاند و همیشه با سیاستهای انکار، کتمان و سانسور این نوع موضوعات و مسائل مهم روبهرو بودهایم، نتیجهای جز مسائل و بحرانهای اجتماعی امروز را هم نمیتوان انتظار داشت. در واقع و بطور خلاصه میخواهم این نکته را بیان کنم که ما در فرایند اجتماعی کردن، جامعهپذیری و تربیت و پروش فرزندان و نسلها توسط ساختارها و نهادهای اجتماعی و آموزشی ناکارآمد، شکست خوردهایم و هر روز شاهد مسائل اجتماعی، بحرانها، فاجعهها، خشونت و تجاوزهای جنسی، قتلهای ناموسی، خودکشیها، مهاجرتهای اجباری، فرارها و... هستیم. حتی تاریخ ما سرشار از خشونت و تجاوز است. اما اکنون زمان سکوت کردن و قربانیشدن نیست ما باید صدایمان را بلند کنیم، سکوتها و تاییدها را بشکنیم و بتوانیم در نقش یک سوژهی پرسشگر، مطالبهگر، کنشگر، منتقد و آزاد عمل کنیم.
اما نکته مهم در مورد افشای تجاوز شخصیتهای علمی و هنری این است که در درجه اول باید تعریف و ابعاد مفهوم خشونت و تجاوز جنسی را بشناسیم. هر رابطه یا سکسی تجاوز نیست. عنصر اصلی در یک عمل خشونت و تجاوز زور، عدم انتخاب و نبود آزادی در آن عمل است. در بسیاری از ماجراهای تجاوزی که مطالعه میکردم به تناقضها و تضادهای عجیبی برخورد میکردم و هر ادعا و افشاگری را نمیتوانیم تایید کنیم (و یا رد کنیم). و نکته مهمتر اینکه، بعضی از افراد بخاطر مسائل شخصی و تسویهحسابهای شخصی و سری و یا بدنام کردن بعضی از شخصیتها اقدام به داستانسرایی میکنند. و یا اینکه شاید از طرف برخی از گروهها و یا سازمانها طراحی شوند. به هر حال باید بپذیریم که خشونت و تجاوز جنسی در جامعه هست و زیادم هست! در نهایت معتقدم که ما باید واقعیتها را افشا کنیم، سکوت را بشکنیم و با صدای بلند علیه تجاوز و متجاوزین به دادخواهی بپردازیم و مراقب باشیم به قربانیان انگ و برچسب نزنیم و یا آنها را طرد و محروم نکنیم و همصدا با آنان همکاری و دادخواهی کنیم و از منظر حقوقی و قضایی هم باید مکانیسمهای شفافسازی و اثبات و برقراری عدالت باید برقرار باشد. بالاخره در یک جامعهی متجاوز و با سیستمها و ساختارهای متجاوزی زندگی میکنیم! منکر وجود تجاوز در جامعه، دانشگاه، مدارس و سازمانهای خصوصی و دولتی نیستم حتی یادم هست در دوران تحصیلم در یکی از دانشگاههای تهران در مورد یکی از اساتیدمان همیشه حرف و حدیث بود و دانشجویان اتاق او را به حرمسرا تشبیه میکردند و چندین خانم دانشجو هم از آزار جنسی او تعریف میکردند که بسیاری از این داستانها مسکوت ماندند و شاید الان افشا شوند. جالب است بدانید چندین مورد از افشاگری تجاوزهای جنسی اخیر مربوط به اساتید دانشگاهها و محققان و پژوهشگران (حتی حوزه علوم اجتماعی و جامعهشناسی) است که نباید به هیمن راحتی از کنار آنها گذشت و مهمتر اینکه صادقانه دیگر موارد تجاوز در دانشگاهها و در بین اجتماع علمی را افشا کنیم و چهره واقعی گرگهای انساننما را برملا کنیم.
#تجاوز_جنسی #آزار_جنسی #خشونت_جنسی
#سکوت_نکنیم #من_هم
http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
🔴 #من و #سیندرلا
✍ #م.ح (دکتری حقوق)
اگر روزی بچه دار شوم
هرگز اجازه نمیدهم قصه ی سیندرلا را بشنود
یا کارتونش را ببیند....
این قصه برخلاف ظاهر خوش آب و رنگ و فریبنده ای که دارد
خطرناک ترین و مخرب ترین قصه ی دنیاست.....
سیندرلا در این داستان،به جز این که خوشگل است،هیچ ویژگی جالب توجه ای ندارد
ناخواهری ها هر دو زشت و بدجنسند
اصلا من با اینکه همیشه کلمه ی بدجنس بعد از کلمه ی زشت به کار میرود مشکل دارم....
اولا که آدم وقتی بچه است این داستان را میخواند و وقتی نویسنده میگوید:زشت،او همان زشت را میفهمد
ممکن است نابغه ی مادر زاد باشد و بفهمد که منظور نویسنده این است که ناخواهری ها از بس بدجنس و حسود بودند،ما به آنها گفته ایم زشت
اما همه نابغه نیستند....
تازه اگر هم باشند یا اگر پدر و مادر مسئول و حساس این را برای بچه توضیح دهد،باز هم این سوال وجود دارد که ناخواهر ی ها چرا باید به سیندرلا حسودی کنند؟
مگر نه اینکه سیندرلا نوکر آنهاست و آنها اربابش
پس تنها یک دلیل برای حسودی می ماند:سیندرلا از آنها خوشگل تر است....
همه ی خواننده های قصه که مثل سیندرلا نیستند
ممکن است دختری مثل ناخواهری های سیندرلا زشت باشد وداستان را بخواند
خوب البته چون او آن موقع بچه است و به احتمال زیاد قصه ی جوجه اردک زشت را هم خوانده،این قضیه خیلی روی او تاثیر نمیگذارد
اما اگر بزرگ شود وهمچنان زشت بماند چی؟
آن وقت،وقتی دارد یک کار کاملا بی ربط انجام میدهد
مثلا دستشویی میکند
یا دست توی دماغش کرده
یا موهایش را شانه میکند
یا برای خودش چای میریزد
یکدفعه یاد سیندرلا می افتد و ته دلش از او متنفر میشود
چون سیندرلا فقط به خاطر خوشگلی اش توانست شاهزاده را مال خودش کند
وگرنه شاید اگر مسابقه ی گلدوزی یا خیاطی یا آشپزی یا نقاشی برگزار میکردند ناخواهری های زشت برنده می شدند....
ولی او یادش می آید که هیچ وقت،هیچ فرصتی به ناخواهری ها داده نشد
چون زشت بودند اما سیندرلا هیچ عیبی نداشت و همیشه برنده بود
حتی اگر آنقدر دست و پا چلفتی بود که موقع دویدن کفشش از پایش بیرون بیفتد
و تازه مگر تمام لباس ها و کالسکه و این بند وبساط ها بعد از ساعت دوازده غیب نمیشدند
پس چرا کفشه غیب نشد؟
یعنی سیندرلا آنقدر خوشگل بود که جادوگره هم پارتی بازی کرد؟
دختر زشت بعد یادش می افتد که هیچ وقت،هیچ کس درباره ی غصه های ناخواهری ها حرف نزد
درباره ی تنهایی هایشان....
درباره ی اینکه چه شد اینقدر بدجنس شدند؟
و اصلا ما بدجنسی شان را از کجا فهمیدیم
بجز رفتار بدشان با سیندرلا که آن هم به نظرم حق داشتند به دختری که آنقدر خوشگل است حسودی کنند وقتی خودشان آنقدر زشتند.....
تازه،سیندرلا هم با آن قیافه ی بی عیب و نقص مطمئنا به آنها پز میداده و خودش را از آنها زیباتر میدانسته،چون دخترهای زشت میتوانند این را حس کنند
اصلا سیندرلا با شاهزاده خوشبخت شد اما آخر و عاقبت ناخواهری های زشت چی شد؟
چرا داستان نگفت که آنها هم خوشبخت شدندیا نه؟
داستان دیگر در باره ی آنها چیزی نگفت
همیشه همین است....
داستان همیشه در باره ی دخترهای زبباست نه زشت
دخترهای زشت،محکوم به شکستند
سعدی اگر دختر بود،هیچ وقت نمیگفت:صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
چون توی دنیا ی دخترها،همیشه صورت زیبای ظاهر همه چیز است
تازه حضرت سعدی بعد از آن میفرماید:ای برادر سیرت زیبا بیار
که این یعنی خواهر برای تو همان صورت زیبا کافی ست...
تعداد خوشگل های مهربان بیشتر است چون همه با لبخند به آنها نگاه کرده اند
بچه تر که بوده اند،دست روی موهای خوش حالت و نرمشان کشیده و گفته اند:چه دختر خوشگلی...
از آن طرف،زشت ها ی بدجنس بیشترند
لبخندی هم اگر به آنها زده شده،دستی هم اگر روی موهایشان کشیده شده،از روی ترحم بوده و یا از روی ادب و برای احترام به پدر و بیشتر هم مادر دختر تا دلش نشکند....
کسی به آنها نگفته:"خوشگلند."
بدی اش این است که هر دو بزرگ میشوند
هم سیندرلا های خوشگل و مهربان،هم ناخواهری های زشت و بدجنس...
زشتی در بچگی،یک جوجه ی کوچک است و در بزرگسالی یک هیولای بزرگ
بدی اش این است که تنهایی صورت سیندرلاها را که میبیند با سرعت از آنها دور میشود ومیرود خودش را میچسباند به زشت های بدجنس و داستان درست گفته...
به ازای هر یک سیندرلا دو ناخواهری هست
و ناخواهری ها آنقدر زشتند که حتی ارزشی ندارد بفهمیم عاقبتشان چه میشود
همین که بدانیم سیندرلا و شاهزاده تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند،کافی ست....
@http://telegram.me/Iranianspa
✍ #م.ح (دکتری حقوق)
اگر روزی بچه دار شوم
هرگز اجازه نمیدهم قصه ی سیندرلا را بشنود
یا کارتونش را ببیند....
این قصه برخلاف ظاهر خوش آب و رنگ و فریبنده ای که دارد
خطرناک ترین و مخرب ترین قصه ی دنیاست.....
سیندرلا در این داستان،به جز این که خوشگل است،هیچ ویژگی جالب توجه ای ندارد
ناخواهری ها هر دو زشت و بدجنسند
اصلا من با اینکه همیشه کلمه ی بدجنس بعد از کلمه ی زشت به کار میرود مشکل دارم....
اولا که آدم وقتی بچه است این داستان را میخواند و وقتی نویسنده میگوید:زشت،او همان زشت را میفهمد
ممکن است نابغه ی مادر زاد باشد و بفهمد که منظور نویسنده این است که ناخواهری ها از بس بدجنس و حسود بودند،ما به آنها گفته ایم زشت
اما همه نابغه نیستند....
تازه اگر هم باشند یا اگر پدر و مادر مسئول و حساس این را برای بچه توضیح دهد،باز هم این سوال وجود دارد که ناخواهر ی ها چرا باید به سیندرلا حسودی کنند؟
مگر نه اینکه سیندرلا نوکر آنهاست و آنها اربابش
پس تنها یک دلیل برای حسودی می ماند:سیندرلا از آنها خوشگل تر است....
همه ی خواننده های قصه که مثل سیندرلا نیستند
ممکن است دختری مثل ناخواهری های سیندرلا زشت باشد وداستان را بخواند
خوب البته چون او آن موقع بچه است و به احتمال زیاد قصه ی جوجه اردک زشت را هم خوانده،این قضیه خیلی روی او تاثیر نمیگذارد
اما اگر بزرگ شود وهمچنان زشت بماند چی؟
آن وقت،وقتی دارد یک کار کاملا بی ربط انجام میدهد
مثلا دستشویی میکند
یا دست توی دماغش کرده
یا موهایش را شانه میکند
یا برای خودش چای میریزد
یکدفعه یاد سیندرلا می افتد و ته دلش از او متنفر میشود
چون سیندرلا فقط به خاطر خوشگلی اش توانست شاهزاده را مال خودش کند
وگرنه شاید اگر مسابقه ی گلدوزی یا خیاطی یا آشپزی یا نقاشی برگزار میکردند ناخواهری های زشت برنده می شدند....
ولی او یادش می آید که هیچ وقت،هیچ فرصتی به ناخواهری ها داده نشد
چون زشت بودند اما سیندرلا هیچ عیبی نداشت و همیشه برنده بود
حتی اگر آنقدر دست و پا چلفتی بود که موقع دویدن کفشش از پایش بیرون بیفتد
و تازه مگر تمام لباس ها و کالسکه و این بند وبساط ها بعد از ساعت دوازده غیب نمیشدند
پس چرا کفشه غیب نشد؟
یعنی سیندرلا آنقدر خوشگل بود که جادوگره هم پارتی بازی کرد؟
دختر زشت بعد یادش می افتد که هیچ وقت،هیچ کس درباره ی غصه های ناخواهری ها حرف نزد
درباره ی تنهایی هایشان....
درباره ی اینکه چه شد اینقدر بدجنس شدند؟
و اصلا ما بدجنسی شان را از کجا فهمیدیم
بجز رفتار بدشان با سیندرلا که آن هم به نظرم حق داشتند به دختری که آنقدر خوشگل است حسودی کنند وقتی خودشان آنقدر زشتند.....
تازه،سیندرلا هم با آن قیافه ی بی عیب و نقص مطمئنا به آنها پز میداده و خودش را از آنها زیباتر میدانسته،چون دخترهای زشت میتوانند این را حس کنند
اصلا سیندرلا با شاهزاده خوشبخت شد اما آخر و عاقبت ناخواهری های زشت چی شد؟
چرا داستان نگفت که آنها هم خوشبخت شدندیا نه؟
داستان دیگر در باره ی آنها چیزی نگفت
همیشه همین است....
داستان همیشه در باره ی دخترهای زبباست نه زشت
دخترهای زشت،محکوم به شکستند
سعدی اگر دختر بود،هیچ وقت نمیگفت:صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
چون توی دنیا ی دخترها،همیشه صورت زیبای ظاهر همه چیز است
تازه حضرت سعدی بعد از آن میفرماید:ای برادر سیرت زیبا بیار
که این یعنی خواهر برای تو همان صورت زیبا کافی ست...
تعداد خوشگل های مهربان بیشتر است چون همه با لبخند به آنها نگاه کرده اند
بچه تر که بوده اند،دست روی موهای خوش حالت و نرمشان کشیده و گفته اند:چه دختر خوشگلی...
از آن طرف،زشت ها ی بدجنس بیشترند
لبخندی هم اگر به آنها زده شده،دستی هم اگر روی موهایشان کشیده شده،از روی ترحم بوده و یا از روی ادب و برای احترام به پدر و بیشتر هم مادر دختر تا دلش نشکند....
کسی به آنها نگفته:"خوشگلند."
بدی اش این است که هر دو بزرگ میشوند
هم سیندرلا های خوشگل و مهربان،هم ناخواهری های زشت و بدجنس...
زشتی در بچگی،یک جوجه ی کوچک است و در بزرگسالی یک هیولای بزرگ
بدی اش این است که تنهایی صورت سیندرلاها را که میبیند با سرعت از آنها دور میشود ومیرود خودش را میچسباند به زشت های بدجنس و داستان درست گفته...
به ازای هر یک سیندرلا دو ناخواهری هست
و ناخواهری ها آنقدر زشتند که حتی ارزشی ندارد بفهمیم عاقبتشان چه میشود
همین که بدانیم سیندرلا و شاهزاده تا آخر عمر به خوبی و خوشی زندگی کردند،کافی ست....
@http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei