انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
10.9K subscribers
2.08K photos
938 videos
59 files
2.21K links
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.



جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇

@FAtemeh_Hoseynaei
Download Telegram
🔴 از #ملت_عشق تا قاتل شدن #نجفی


#احسان_محمدی


⛔️ معلم عربی‌مان کوتاه قد و تندخو بود. علی را بلند کرد و پرسید: «دیک» چی میشه؟
علی، مرغ و خروس را قاطی کرد. چشم‌های آقای معلم مثل کروکودیلی که پای آهوی نوبالغی توی گِل کنار برکه گیر کند برق زد. آرام آمد طرفش برای شکنجه مورد علاقه‌اش.

⛔️ خودکار می‌‌گذاشت لای انگشت‌های باریک بچه‌ها و آنقدر فشار می‌داد تا ولو شوند کف کلاس. اما این بار تنوع به خرج داد.

موهای شقیقه علی را از دو طرف سرش گرفت و از زمین بلندش کرد. پسرک لاغری که به زحمت سی کیلو می‌شد، جیغ می‌کشید...

◾️بعدها تنبیه‌بدنی دانش‌آموزان ممنوع شد. یکی از کسانی که این ماجرا را جدی پیگیری کرد وزیر وقت آموزش و پرورش دولت هاشمی‌رفسنجانی بود. اسمش؟ #محمدعلی_نجفی!

◾️محمدعلی نجفی که حالا حتماً یک گوشه نشسته و دارد فکر می‌کند به مسیر پرپیچ و خم زندگی‌اش. به اینکه چه دانش آموز درسخوانی بود.

↙️ کسب رتبه دوم امتحانات نهایی سال ششم دبیرستان‌های ایران

↙️ کسب رتبه اول کنکور ورودی دانشگاه صنعتی شریف

↙️ کسب رتبه اول مسابقات ریاضی دانشجویان سراسر کشور

↙️ کسب رتبه اول در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف

↙️ کسب نمره A+ در تمام دروس در دانشگاه M.I.T آمریکا

◾️به وزیر آموزش و پرورش و علوم شدن. به شهردار تهران شدن. به رئیس سازمان میراث و رئیس سازمان برنامه و بودجه شدن.

به تحسین‌ها، مدال‌ها، افتخارها، به روزی که فسادهای مالی شهرداری را فاش کرد، به روزی که استعفا کرد، به روزی که سرش را گذاشت روی پای #میترا_استاد و رو به دوربین گوشی او سلفی گرفت.

با لبخندی که انگار پوزخند می‌زد به تمام آنها که زندگی را، پست و مقام و موی سفید را جدی گرفته‌اند.

◾️این خلاصه‌ی راه‌رفته‌ی مردی است که حالا در خلوتش از #شاملو زمزمه می‌کند: هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم!

◾️او آدم کُشته است. قابل دفاع نیست، حتی اگر محمدعلی نجفی شهردار خوش‌پوش تهران بوده باشی. حتی اگر توجیه کنی که «با نقشه آمده بود زندگی من را به هم بریزد. می‌خواست رازهایم را فاش کند».

چه رازی که فاش شدنش از این بدتر بود؟ که حالا شاید وزیر سابق را ببرد پای چوبه‌دار؟ امان از الاکلنگ روزگار!

◾️نمی‌دانم چرا از تمام کتاب «ملت عشق» این بخش عجیب توی ذهنم مانده است. وقتی خبر قتل را شنیدم رفتم سراغش.

📕 الیف شافاک می‌نویسد: «راستش را بخواهید برای همه، بدون استثنا، لحظه‌ای می‌رسد که می‌توانند یکی را بکشند، اما این را اکثر آدم‌ها نمی‌دانند. نمی‌خواهند بپذیرند. تا وقتی حادثه‌ای غیرمنتظره باعث می‌شود خون جلو چشمشان را بگیرد. چقدر هم مطمئنند که دستشان هیچ‌وقت به خون آلوده نمی‌شود و جان کسی را نمی‌گیرند. حال آنکه همه‌چیز به تصادفی بند است. گاهی حرکت چشم و ابرو کافی است تا خون کسی به جوش بیاید. از کاه، کوهی بسازد و سر هیچ و پوچ دعوا و کتک‌کاری راه بیندازد. راستش حتی در زمان و مکان اشتباه بودن کافی است برای آنکه حیوان درون آدم‌های پاک و تمیز و باشرف یک‌دفعه آشکار شود. همه می‌توانند آدم بکشند».

◾️فارغ از کار خودشونه گفتن‌ها، اینکه حقش بود یا نه؟ باید اعدام بشود یا نه؟ چرا خونسرد چای می‌نوشد و بعد مثل یک بازدید اداری از کلانتری دست می‌دهد؟ چرا لبخند می‌زند و جوری مقابل دوربین در مورد فاجعه حرف می‌زند که انگار گزارش #افتتاح یک پل را می‌دهد؟ اینکه آلت قتاله دست خبرنگار تلویزیون چه می‌کند و آیا پخش اعتراف قانونی است یا نه؟

◾️همه اینها به کنار، بگذاریم به حساب دادگاه و محکمه و اولیای دم.

فقط یادمان نرود که هر کدام از ما می‌توانیم آدم بکشیم. با گلوله، با کلمه‌هایمان. حتی ما که موقع راه رفتن مراقب هستیم روی مورچه‌ها پا نگذاریم.

فقط خدا کند لحظه‌اش نرسد. ثانیه‌اش نرسد و اینکه از رنج و درد دیگران شادی نکنیم، تسویه حساب سیاسی نکنیم و یادمان باشد که هرکس به زخم دیگری خندید، روزگار کنار اسمش تیک زد و یک‌روز، یک‌وقت و یک‌جا به او زخمی زد تا دیگران بخندند. به دردش... به رنجش.

◾️میترا استاد حالا در سردخانه خوابیده. توی همان کیسه‌هایی که زیپش را می‌کشند و هُلت می‌دهند داخل یک کشوی کوچک. آنقدر تنگ است که نمی‌توانی سلفی بگیری. این پایان قصه زنی شد که می‌گفت او و نجفی عاشق هم هستند و دیگران حسودی می‌کنند.

◾️حالا آسوده از قضاوت‌ها خوابیده است، خبرها را نمی‌خواند، توئیت ها را نمی‌بیند، نگران به هم ریختن آشپزخانه‌اش نیست و البته هیچ زنی به او حسودی نمی‌کند.

◾️دارم با صدای بلند #شجریان گوش می‌دهم: جهان پیر است و بی بنیاد/ از این فرهادکُش فریاد/ که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم

◾️به عکس و لبخندها و سلفی‌های سرخوشانه دیگران حسادت نکنیم، خیلی هم باورشان نکنیم، فقط دعا کنیم خدا کند آن لحظه شوم را نرساند، لحظه‌ای که خشم ارباب مغزت شود.


http://telegram.me/Iranianspa
🔴 #رومینا نام مستعار دخترانی است که هر روز می‌کُشیم؟

#احسان_محمدی



🔹در این سالها آن‌قدر اجازه دادم که موریانه اخبار تنه‌ام را بخورد که از درون پوسیدم، پوک شدم. به عنوان یک بیخودی‌الملک حرص همه چیز را خوردم. هر فاجعه‌ای. از قتل و تجاوز و کشتار گرفته تا زلزله و آتش‌سوزی و ...

درباره‌اش نوشتم. داد زدم. شیون کردم. فایده‌اش؟ کابوس‌های شبانه، احضار و تلخی، رنج شخصی و بر باد دادن زندگی و ...

🔹مدتهاست تصمیم گرفته‌ام اخبار را دنبال نکنم. در کشوری که اشک را با اشک می‌شوییم و درد تازه، درد کهنه را از یاد می‌برد، وفور این همه خبر سّم است. آدم را آرام‌آرام می‌کُشد.

🔹الان هم قصد تحلیل قتل #رومینا را ندارم. نه حوصله گلاویز شدن با مدعیان دین و ناموس‌پرستان دو نبش را دارم، نه توانی برای یقه‌گرفتن از آنها که با کودک‌همسری مخالف‌اند اما می‌گویند دختر سیزده-چهارده‌ساله عاشق شد باید گذاشت برود پی زندگی‌اش و ... من را چه به تقسیم حق و باطل؟

🔹اما این فاجعه تکراری باعث شد درس‌های قدیمی را دوباره مرور کنم تا حواسم باشد من قاتل یک رومینای دیگر نشوم.

رومینا نام مستعار دخترانی است که هر روز می‌کُشیم فقط صدایش این همه در نمی‌آید. تمرین کنیم حواسمان باشد:

1⃣ با متلک پراندن، تحقیر قد و وزن و پیشنهادهای جنسی بی‌شرمانه هیچ رومینایی را نکُشیم. کلمه‌ها مثل داس‌ها تن نازک زن‌ها را خونین می‌کنند.

2⃣ اگر خانواده‌ای گرفتار رنجی شد با سوال و جواب زخم‌ آنها را تازه نکنیم. با «غیرت، غیرت» کردن، بنزین روی آتش‌شان نریزیم.

3⃣ با کلمات شیرین هیچ زن و دختری را فریب ندهیم. کلمه‌ها شاید اسباب‌بازیِ لذت ما باشند اما یک دختر ممکن است عمیقاً باورشان کند.

4⃣ با تکرار «مرد غیرتی جذابه» آدم‌ها را به دام احساسات نیندازیم. غیرت کنترل‌نشده پدر رومینا الان یک کشور را سوگوار و بدنام کرده است.

5⃣ ما همان "مردمی" هستیم که به خاطر "حرف"‌مان ممکن است سر یک دختر با داس بریده شود. سرمان را از زندگی دیگران بیرون بکشیم.

6⃣ اغراق در هر چیزی فاجعه خلق می‌کند. در عشق، در غیرت، در پدرسالاری، در فمنیسم، در دین، در بی‌اعتقادی... اندازه نگهداریم.

7⃣ همه ما مستعد خشم آنی و قتل هستیم. پارسال #نجفی شهردار دانش‌آموخته و جنتلمن زنش را کُشت، امسال پدر گمنام رومینا دخترش را سلاخی کرد. پناه ببریم به عقل و به خدا از لحظه‌ شومی که خشم، گلوی عقل را می‌بُرد.

🔹این ماجرا با فاجعه تاز‌ه‌ای از یاد می‌رود، دختری با هزار آرزو حالا در خاک خفته و ما کماکان در حال درّیدن همیم. با کلمه‌ها و دخالت‌ها. با داس‌ها و گلوله‌ها. با حماقت‌ها و وقاحت‌ها.

محاکمه پدر رومینا واجب اما به آینه نگاه کنیم، واقعاً ما قاتل هیچ رومینای دیگری نیستیم؟


http://telegram.me/Iranianspa