در سوگ پیروز و رثای استاد
مهرداد رایجیان اصلی
برای جامعه حقوقی کشور، روز دوشنبه نهم اسفند ۱۴۰۱ با دو خبر مختلف مرگ آغاز شد:
یکی خبر مرگ "پیروز"، توله یوزپلنگ نگون بخت ایرانی و دیگری خبر درگذشت پیر دیر فقه و حقوق ایران، "استاد محمدجعفر جعفری لنگرودی".
بازتاب هر دو خبر (تا هنگام نگارش این یادداشت) نیز شکل متفاوتی در رسانه های اجتماعی داشته است. خبر مرگ پیروز بیش تر در شبکه های اجتماعی همگانی و خبر درگذشت استاد، در شبکه های اجتماعی تخصصی (حقوقی).
بی گمان، سنجه یا معیار مشخص و دقیقی برای برآورد کمیت و کیفیت اهمیت و مقیاس این دو خبر وجود ندارد و از این رو، نمی توان به قاطعیت گفت که کدام یک از این دو خبر (و در واقع، این دو مرگ)، هم خسارت جبران ناپذیرتری بر جامعه وارد آورده و هم احساسات همگانی را بیش تر آزرده است.
با وجود این، سنجش این دو مساله، ناممکن و ناشدنی هم نیست. زیرا می توان گفت که خلق و تولد یوزپلنگ دیگری مثل پیروز، امر ساده و آسانی نیست که بتوان در آشفته بازار زیست محیطی امروز ایران چندان به آن دل بست. اما خلق و تولد فقیه و حقوق دان دیگری همچون استاد لنگرودی (بلکه بهتر از او)، با وجود نسل جوان و خوش آتیه ای از حقوق دانان، که پیش تر در مقاله هایی چون #نسل_سوم_حقوقی(از #محمد_راسخ) و #از_نسل_اندیشه_ورزان_علوم_جنایی_ایران (از این جانب) مطرح شده اند، چندان دور از انتظار نخواهد بود.
نگارنده به عنوان یک پژوهش گر علوم جنایی (با تمرکز بر جرم شناسی و بزه دیده شناسی)، مرگ حیوان زبان بسته را از جنس بزه کاری ها و بزه دیدگی هایی می بینم که در روزگار ما انسان و غیر انسان نمی شناسد. اما درگذشت استاد را به اهل فن و هنر برای برگزاری بزرگداشت و انتشار نکوداشت نامه هایی در خور نام ایشان باید سپرد.
پیش از این، پژوهش گران علوم جنایی، در نوشتگان و آثار این پهنه با عنوان هایی چون "جرمها و بزه دیدگی های زیست محیطی"، "جرمشناسی و بزه دیده شناسی سبز، "جرم شناسی حیات وحش"، و مانند اینها آشنا بودهاند. اما شاید کمتر به نمونه ها یا مصداقهای واقعی و حقیقی به عنوان سوژه های این قلمروهای مطالعاتی توجه داشته اند. مگر تلف شدن یک سگو گربه یا حتی موش، چه ارزش و اهمیتی دارد که بخواهیم علم و شاخه های آن را درگیر کنیم؟ ولی آیا در واقع این تلف شدن (که حتی آن را شایسته واژه "مرگ" یا "درگذشت") نمی بینیم، ارزش و اهمیتی ندارد؟!
امروز برای پژوهش گران علوم جنایی و پهنه های جرم شناسی و بزه دیده شناسی به طور قطع جالب خواهد بود که در فهرست کتاب های روز این علوم (مثل #فرهنگ_جرم شناسی_سیج:_ ۲۰۱۹)، سرواژه هایی چون #جرمهای_حیات_وحش# یا #حیوان_آزاری را ببینند. اگر تا دیروز، محیط زیست فقط سوژه حقوق جنایی/کیفری بود (برای نمونه بنگرید به: کتاب #حقوق_کیفری_محیط_زیست از #احمد_قاسمی)، یا فقط به اعتبار محیط زیست بشر تعریف می شد، امروز همه موجودات زنده و نازنده آن، شایسته توجه و حساسیت شناخته می شوند. "جرم بر حیات وحش" به همان اندازه جرم است که "جرم بر حیات انسان"؛ اذیت و آزار حیوان به همان اندازه، بزه دیدگی شمرده می شود که اذیت و آزار بزه دیدگان خاص انسانی شامل کودکان و کم توانان و سالمندانِ بزه دیده.
به همین دلیل است که شرکت کنندگان #کنگره_چهاردهم_سازمان_ملل_متحد_برای_پیش گیری_از جرم_و_دادگری_جنایی در #مارس_ ۲۰۲۱، به جای یک جرم شناسی زیست محیطیِ صِرف، از یک "جرم شناسی مادرزمین"، سخن رانده اند. زیرا انسان ها نه تنها وظیفه دارند مادرزمین شان را برای تامین و تضمین حیات بشری پاس داری کنند بلکه متعهد اند از همه گونه های جانوری و موجودات آن، مثل چشم و جان خود، محافظت کنند.
به باور این جانب، هم زمانی خبر مرگ پیروز و درگذشت استاد لنگرودی، پیام ها و نشانه هایی دارد که یکی از آنها ضرورت عرض و ابراز تسلیت به هم برای از دست دادن سرمایه های مادرزمینی مان است. دیگری می تواند ضرورت برگزاری دو یادمان و انتشار دو یادنامه باشد برای دو موجود مشترک این سیاره، که مادرشان به سوگ یکی و در رثای دیگری نشسته است
#انجمن_حقوق_شناسی
@iranianlls
مهرداد رایجیان اصلی
برای جامعه حقوقی کشور، روز دوشنبه نهم اسفند ۱۴۰۱ با دو خبر مختلف مرگ آغاز شد:
یکی خبر مرگ "پیروز"، توله یوزپلنگ نگون بخت ایرانی و دیگری خبر درگذشت پیر دیر فقه و حقوق ایران، "استاد محمدجعفر جعفری لنگرودی".
بازتاب هر دو خبر (تا هنگام نگارش این یادداشت) نیز شکل متفاوتی در رسانه های اجتماعی داشته است. خبر مرگ پیروز بیش تر در شبکه های اجتماعی همگانی و خبر درگذشت استاد، در شبکه های اجتماعی تخصصی (حقوقی).
بی گمان، سنجه یا معیار مشخص و دقیقی برای برآورد کمیت و کیفیت اهمیت و مقیاس این دو خبر وجود ندارد و از این رو، نمی توان به قاطعیت گفت که کدام یک از این دو خبر (و در واقع، این دو مرگ)، هم خسارت جبران ناپذیرتری بر جامعه وارد آورده و هم احساسات همگانی را بیش تر آزرده است.
با وجود این، سنجش این دو مساله، ناممکن و ناشدنی هم نیست. زیرا می توان گفت که خلق و تولد یوزپلنگ دیگری مثل پیروز، امر ساده و آسانی نیست که بتوان در آشفته بازار زیست محیطی امروز ایران چندان به آن دل بست. اما خلق و تولد فقیه و حقوق دان دیگری همچون استاد لنگرودی (بلکه بهتر از او)، با وجود نسل جوان و خوش آتیه ای از حقوق دانان، که پیش تر در مقاله هایی چون #نسل_سوم_حقوقی(از #محمد_راسخ) و #از_نسل_اندیشه_ورزان_علوم_جنایی_ایران (از این جانب) مطرح شده اند، چندان دور از انتظار نخواهد بود.
نگارنده به عنوان یک پژوهش گر علوم جنایی (با تمرکز بر جرم شناسی و بزه دیده شناسی)، مرگ حیوان زبان بسته را از جنس بزه کاری ها و بزه دیدگی هایی می بینم که در روزگار ما انسان و غیر انسان نمی شناسد. اما درگذشت استاد را به اهل فن و هنر برای برگزاری بزرگداشت و انتشار نکوداشت نامه هایی در خور نام ایشان باید سپرد.
پیش از این، پژوهش گران علوم جنایی، در نوشتگان و آثار این پهنه با عنوان هایی چون "جرمها و بزه دیدگی های زیست محیطی"، "جرمشناسی و بزه دیده شناسی سبز، "جرم شناسی حیات وحش"، و مانند اینها آشنا بودهاند. اما شاید کمتر به نمونه ها یا مصداقهای واقعی و حقیقی به عنوان سوژه های این قلمروهای مطالعاتی توجه داشته اند. مگر تلف شدن یک سگو گربه یا حتی موش، چه ارزش و اهمیتی دارد که بخواهیم علم و شاخه های آن را درگیر کنیم؟ ولی آیا در واقع این تلف شدن (که حتی آن را شایسته واژه "مرگ" یا "درگذشت") نمی بینیم، ارزش و اهمیتی ندارد؟!
امروز برای پژوهش گران علوم جنایی و پهنه های جرم شناسی و بزه دیده شناسی به طور قطع جالب خواهد بود که در فهرست کتاب های روز این علوم (مثل #فرهنگ_جرم شناسی_سیج:_ ۲۰۱۹)، سرواژه هایی چون #جرمهای_حیات_وحش# یا #حیوان_آزاری را ببینند. اگر تا دیروز، محیط زیست فقط سوژه حقوق جنایی/کیفری بود (برای نمونه بنگرید به: کتاب #حقوق_کیفری_محیط_زیست از #احمد_قاسمی)، یا فقط به اعتبار محیط زیست بشر تعریف می شد، امروز همه موجودات زنده و نازنده آن، شایسته توجه و حساسیت شناخته می شوند. "جرم بر حیات وحش" به همان اندازه جرم است که "جرم بر حیات انسان"؛ اذیت و آزار حیوان به همان اندازه، بزه دیدگی شمرده می شود که اذیت و آزار بزه دیدگان خاص انسانی شامل کودکان و کم توانان و سالمندانِ بزه دیده.
به همین دلیل است که شرکت کنندگان #کنگره_چهاردهم_سازمان_ملل_متحد_برای_پیش گیری_از جرم_و_دادگری_جنایی در #مارس_ ۲۰۲۱، به جای یک جرم شناسی زیست محیطیِ صِرف، از یک "جرم شناسی مادرزمین"، سخن رانده اند. زیرا انسان ها نه تنها وظیفه دارند مادرزمین شان را برای تامین و تضمین حیات بشری پاس داری کنند بلکه متعهد اند از همه گونه های جانوری و موجودات آن، مثل چشم و جان خود، محافظت کنند.
به باور این جانب، هم زمانی خبر مرگ پیروز و درگذشت استاد لنگرودی، پیام ها و نشانه هایی دارد که یکی از آنها ضرورت عرض و ابراز تسلیت به هم برای از دست دادن سرمایه های مادرزمینی مان است. دیگری می تواند ضرورت برگزاری دو یادمان و انتشار دو یادنامه باشد برای دو موجود مشترک این سیاره، که مادرشان به سوگ یکی و در رثای دیگری نشسته است
#انجمن_حقوق_شناسی
@iranianlls