This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹انجمن حقوق شناسی با تبریک نوروز هزار سیصد و نود و نه خورشیدی، برای همه مردم ایران سالی خوش و توام با تندرستی آرزومند است.
#نوروز
#انجمن_حقوق_شناسی
موسیقی: نوروزخوانی - #همایون_شجریان
#نوروز
#انجمن_حقوق_شناسی
موسیقی: نوروزخوانی - #همایون_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نوروز یکهزار و چهارصد خورشیدی مبارک🌸
#انجمن_حقوق_شناسی
موسیقی از آلبوم #ایران_من - آهنگ #نوروز
آواز : #همایون_شجریان
شعر: #اسحاق_انوری_راد
#انجمن_حقوق_شناسی
موسیقی از آلبوم #ایران_من - آهنگ #نوروز
آواز : #همایون_شجریان
شعر: #اسحاق_انوری_راد
مارگَزیدگانی از ریسمان نَهَراسیده:
نگاهی جرم شناسانه به مَثَل
"مار گُزیده از ریسمان می ترسد"
مهرداد رایجیان اصلی
امروز دوم فروردین ۱۴۰۲ است و با تاملی بر رخدادهایش، جست و جویی در گزارش ها و خبرهای تصادفات رانندگی نوروز کردم. سرتیترهای اصلیِ چنین ردیف شدند:
#نوروز و مرگ در جاده های کشور (خبرگزاری دانشجویان ایران: ایسنا 5 days ago)
#آمار عجیب فوتی های تصادف در دو روز اول تعطیلات نوروز ۱۴۰۲ (اقتصاد نیوز 4 days ago)
# ۱۷۶ فوتی و ۴هزار مجروح در ۴ روز اول سفرهای نوروز ۱۴۰۲ (جماران 3 days ago)
#آمار فوتی های سفر نوروزی ۱۴۰۲ (تجارت نیوز 1 day ago)
#مرگ ۲۲۸ تن در تصادفات ۵ روز نخست طرح نوروزی ۱۴۰۲ (جماران 2 days ago)
نیازی به مقایسه آمارها با سال یا سال های گذشته نیست و افزایش یا کاهش آن نیز اهمیتی ندارد.
آن چه مهم است رخدادی تکراری ست که می توان پیش بینی کرد ولی پیش بینی نمی شود! پیش بینی نمی کنیم! انگار آن را سرنوشت محتوم خود میپنداریم و با گزاره هایی چون "مگر چاره دیگری داریم؟" یا "اگر سفر نرویم پس چه کار کنیم؟" آن را توجیه می کنیم.
هدف این یادداشت، سرزنش یا نصیحت کردن کسی یا تجویز نسخه ای برای این که چه کار باید یا نباید کرد، نیست بلکه پاسخی به علت یابی این رخداد و رویدادهایی مشابه با آن است که چند سالی ست در مطالعات و پژوهشهای جرم شناسی خود دنبال میکنم.
در برآمدِ #کلیات_جرم شناسی#نگاه_معاصر: ۱۴۰۱، در جمع بندی نظریه های کتاب، به دو الگوی نظری برای بافتار اجتماعی و فرهنگیِ ایران اشاره شده است که یکی از آنها شاید توانشِ تبیین رخدادهای پیش گفته را داشته باشد.
آن نظریه پیشنهادی، "بی هنجاریِ نیاگونه نما" ست که کوششی ست برای توضیحِ چیستی و چراییِ رفتارها یا پدیده هایی که گروهی از مردمان، به ظاهر از سَرِ بی باکی و جرات و شهامت، اما به واقع، از سَر ناآگاهی و نادانی و شِماتَت، مرتکب می شوند و از تکرار پیوسته آن نیز اِبایی ندارند.
هر دو مفهوم کلیدی، با الگوبرداری از نظریه های مطرح در جرم شناسی به کار رفته اند:
یکی، همان "اَنومی" (anomie) یا "بی هنجارمندی" یا "ناقاعده مندی" ست که به عنوان یک پژوهش گرِ جرم شناسی، آن را درست ترین نظریه در عمر یک صد و چندین ساله این رشته می شناسم و دیگری، یعنی "نیاگونه" از نظریه منسوخ، اما تاریخ سازِ لُمبروزو، گرفته شده که البته به عنوان مفهومی کلیدی، فارغ از نقشش در آن نظریه، در مطالعات و پژوهشهای زیست شناسی و انسان شناسی، هم چنان تعیین کننده است. فرضیه پیشنهادیِ این الگوی نظری استدلال میکند که وقتی یک جامعه در وضعیتی اَنومیک (بی هنجار یا ناقاعده مند) است و دست کم، گروهی از افرادِ آن نیز از نظرگاه نیاگونگیِ اجتماعی-فرهنگی، شبیه یا مثلِ نیاکان و گذشتگانِ خود در رویدادهای اجتماعی رفتار می کنند، پس یک وضعیت جامعه شناختی (یعنی "بی هنجاری") در برخورد با یک وضعیت زیست شناختی/انسان شناختی ("نیاگونگی")، به پدیده ای آمیخته به نامِ "بی هنجاریِ نیاگونه نما" میانجامد.
تا آن جا که به جامعه مربوط می شود، سلامت و نُرمال بودن آن، به معنای بهنجاریِ اجتماعی ست و بیماری و آنرمال بودن اش، به معنای بی هنجاری.
تا آن جا که به افراد یا مردم مربوط می شود، انسان آگاه، دانا و باتدبیر (در مقابل ناآگاهی ونادانی و شِماتت که پیش تر اشاره شدند)، چنان رفتار می کند که با درنظر گرفتنِ یک وضعیت پیش بینی پذیر (مثل بارندگی و ریزش کوه در جاده های کوهستانی یا خطر سیل و سیلاب در مسیرهای پرخطر)، جانبِ احتیاط را رعایت میکند و خود و دیگران را به خطر نمی اندازد. این همان پیش بینی خطرِ متعارَف است که از یک انسان عقلانی ("خردورز" نه لزوما "خردمند") انتظار می رود.
اما وقتی در جامعه ای با شمارِ رو به افزایشِ مردمی مواجه ایم که سود و زیان خود را نمیتوانند به درستی تشخیص دهند و تمام قوه تشخیص شان به دنبال کردنِ نوسانات بازار ارز برای خریدن یا فروختن دلار و سکه، خلاصه می شود، نتیجه ی حاصل، جامعه ای مبتلا به مرض بی هنجاری ست که مردمان اش در معرض خطر فزاینده نیاگونگی (یعنی یک بازگشت و عقب گردِ رفتاری-مَنِشی به خُلقیّات گذشته و گذشتگان خود) قرار دارند. روزگاری نیاکان ما با اسب و اَستَر، رنج و خطر سفر و رفت و آمدها را می خریدند و امروز ما با اتومبیل های نازل و ناایمن، رنج و خطری معادل یا مشابه با آن را به جان می خریم... .
پ.ن. ۱: ضمن قدردانی از حوصله خوانندگان گرامی، خواهشمندم پیش از هر داوری، موضوع و محتوای دو نظریه مطرح در این یادداشت را به دقت مطالعه کنند.
پ.ن. ۲: نگارنده واقف است که درستی یا نادرستیِ هر الگوی نظری یا نظریه ای، در گرو آزمون تجربیِ آن است و تا آن هنگام، دیدگاهی در اندازه یک گمانه زنیِ توام با استدلال و استناد باقی می مانَد.
#انجمن_حقوق_شناسی
@iranianlls
نگاهی جرم شناسانه به مَثَل
"مار گُزیده از ریسمان می ترسد"
مهرداد رایجیان اصلی
امروز دوم فروردین ۱۴۰۲ است و با تاملی بر رخدادهایش، جست و جویی در گزارش ها و خبرهای تصادفات رانندگی نوروز کردم. سرتیترهای اصلیِ چنین ردیف شدند:
#نوروز و مرگ در جاده های کشور (خبرگزاری دانشجویان ایران: ایسنا 5 days ago)
#آمار عجیب فوتی های تصادف در دو روز اول تعطیلات نوروز ۱۴۰۲ (اقتصاد نیوز 4 days ago)
# ۱۷۶ فوتی و ۴هزار مجروح در ۴ روز اول سفرهای نوروز ۱۴۰۲ (جماران 3 days ago)
#آمار فوتی های سفر نوروزی ۱۴۰۲ (تجارت نیوز 1 day ago)
#مرگ ۲۲۸ تن در تصادفات ۵ روز نخست طرح نوروزی ۱۴۰۲ (جماران 2 days ago)
نیازی به مقایسه آمارها با سال یا سال های گذشته نیست و افزایش یا کاهش آن نیز اهمیتی ندارد.
آن چه مهم است رخدادی تکراری ست که می توان پیش بینی کرد ولی پیش بینی نمی شود! پیش بینی نمی کنیم! انگار آن را سرنوشت محتوم خود میپنداریم و با گزاره هایی چون "مگر چاره دیگری داریم؟" یا "اگر سفر نرویم پس چه کار کنیم؟" آن را توجیه می کنیم.
هدف این یادداشت، سرزنش یا نصیحت کردن کسی یا تجویز نسخه ای برای این که چه کار باید یا نباید کرد، نیست بلکه پاسخی به علت یابی این رخداد و رویدادهایی مشابه با آن است که چند سالی ست در مطالعات و پژوهشهای جرم شناسی خود دنبال میکنم.
در برآمدِ #کلیات_جرم شناسی#نگاه_معاصر: ۱۴۰۱، در جمع بندی نظریه های کتاب، به دو الگوی نظری برای بافتار اجتماعی و فرهنگیِ ایران اشاره شده است که یکی از آنها شاید توانشِ تبیین رخدادهای پیش گفته را داشته باشد.
آن نظریه پیشنهادی، "بی هنجاریِ نیاگونه نما" ست که کوششی ست برای توضیحِ چیستی و چراییِ رفتارها یا پدیده هایی که گروهی از مردمان، به ظاهر از سَرِ بی باکی و جرات و شهامت، اما به واقع، از سَر ناآگاهی و نادانی و شِماتَت، مرتکب می شوند و از تکرار پیوسته آن نیز اِبایی ندارند.
هر دو مفهوم کلیدی، با الگوبرداری از نظریه های مطرح در جرم شناسی به کار رفته اند:
یکی، همان "اَنومی" (anomie) یا "بی هنجارمندی" یا "ناقاعده مندی" ست که به عنوان یک پژوهش گرِ جرم شناسی، آن را درست ترین نظریه در عمر یک صد و چندین ساله این رشته می شناسم و دیگری، یعنی "نیاگونه" از نظریه منسوخ، اما تاریخ سازِ لُمبروزو، گرفته شده که البته به عنوان مفهومی کلیدی، فارغ از نقشش در آن نظریه، در مطالعات و پژوهشهای زیست شناسی و انسان شناسی، هم چنان تعیین کننده است. فرضیه پیشنهادیِ این الگوی نظری استدلال میکند که وقتی یک جامعه در وضعیتی اَنومیک (بی هنجار یا ناقاعده مند) است و دست کم، گروهی از افرادِ آن نیز از نظرگاه نیاگونگیِ اجتماعی-فرهنگی، شبیه یا مثلِ نیاکان و گذشتگانِ خود در رویدادهای اجتماعی رفتار می کنند، پس یک وضعیت جامعه شناختی (یعنی "بی هنجاری") در برخورد با یک وضعیت زیست شناختی/انسان شناختی ("نیاگونگی")، به پدیده ای آمیخته به نامِ "بی هنجاریِ نیاگونه نما" میانجامد.
تا آن جا که به جامعه مربوط می شود، سلامت و نُرمال بودن آن، به معنای بهنجاریِ اجتماعی ست و بیماری و آنرمال بودن اش، به معنای بی هنجاری.
تا آن جا که به افراد یا مردم مربوط می شود، انسان آگاه، دانا و باتدبیر (در مقابل ناآگاهی ونادانی و شِماتت که پیش تر اشاره شدند)، چنان رفتار می کند که با درنظر گرفتنِ یک وضعیت پیش بینی پذیر (مثل بارندگی و ریزش کوه در جاده های کوهستانی یا خطر سیل و سیلاب در مسیرهای پرخطر)، جانبِ احتیاط را رعایت میکند و خود و دیگران را به خطر نمی اندازد. این همان پیش بینی خطرِ متعارَف است که از یک انسان عقلانی ("خردورز" نه لزوما "خردمند") انتظار می رود.
اما وقتی در جامعه ای با شمارِ رو به افزایشِ مردمی مواجه ایم که سود و زیان خود را نمیتوانند به درستی تشخیص دهند و تمام قوه تشخیص شان به دنبال کردنِ نوسانات بازار ارز برای خریدن یا فروختن دلار و سکه، خلاصه می شود، نتیجه ی حاصل، جامعه ای مبتلا به مرض بی هنجاری ست که مردمان اش در معرض خطر فزاینده نیاگونگی (یعنی یک بازگشت و عقب گردِ رفتاری-مَنِشی به خُلقیّات گذشته و گذشتگان خود) قرار دارند. روزگاری نیاکان ما با اسب و اَستَر، رنج و خطر سفر و رفت و آمدها را می خریدند و امروز ما با اتومبیل های نازل و ناایمن، رنج و خطری معادل یا مشابه با آن را به جان می خریم... .
پ.ن. ۱: ضمن قدردانی از حوصله خوانندگان گرامی، خواهشمندم پیش از هر داوری، موضوع و محتوای دو نظریه مطرح در این یادداشت را به دقت مطالعه کنند.
پ.ن. ۲: نگارنده واقف است که درستی یا نادرستیِ هر الگوی نظری یا نظریه ای، در گرو آزمون تجربیِ آن است و تا آن هنگام، دیدگاهی در اندازه یک گمانه زنیِ توام با استدلال و استناد باقی می مانَد.
#انجمن_حقوق_شناسی
@iranianlls