🌟آرش کمانگیر
🔴 در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، ایرانیان با تورانیان وارد جنگ بودند و در جنگی، ایرانیان پیش نشستند و شکست خوردند. افراسیاب که شاه تورانیان بود ایرانیان را در مازندران محاصره کرد و چون می دانست که منوچهر ممکن است دوباره شکست بخورد تصمیم گرفت ایرانیان را بیشتر تحقیر کند و کوچک شمارد. افراسیاب با درباریان خویش گفتگو کرد و تصمیم بر این شد که از ایرانیان، کسی تیری رها کند و هر جا که تیر فرود آمد، آن جا مرز ایران و توران باشد.
افراسیاب نیز چون گمان می کرد کسی نمی تواند تیری به بلندی بیندازد در پی این بود که با تحقیر کردن ایرانیان، مرز توران را در قلمرو ایران گسترش دهد. پیکی از سوی ایرانیان به دربار افراسیاب رفت تا پیشنهاد افراسیاب را گرفته و به شاه ایران برساند. او آرش بود. تورانیان نیز به منظور کوچک شمردن ایرانیان دستور دادند که باید این پیک تیر بیندازد تا مرزها مشخص گردد.
در لشگر ایران و در میان ایرانیان شگفتی بر پا بود که چه روزگاری است که ایران اینچنین خوار شده است و یک پیک سواره باید مرزهای ایران را مشخص کند.
🔵 آرش بر فراز دماوند رفت، می دانست که هر چه تیر را دورتر رها کند دست تاراج تورانیان نیز دورتر خواهد شد. ایزد سپندارمذ، ایزد زمین به پیش روی آرش آمد و به وی کمانی را نشان داد و گفت اگر با این کمان تیر بیندازی، تیر بسیار دور می نشیند اما جانت از تن خواهد رفت و اگر با کمان عادی تیر بیندازی زنده می مانی اما مرز ایران کوچک می شود.
🌷 آرش که تمام جانش ایران بود کمان را از سپندارمذ گرفت و تمام توان و جانش را در تیر گذاشت و تیر را رها کرد. تیر از پگاه آن روز تا غروب رفت و بر درختی در نزدیکی جیحون نشست و آن جا شد مرز ایران و توران.
مردمان بر فراز کوه رفتند و در آن جا پیکر پاره پاره و بی جان آرش را یافتند...
🔥ذرات تن آرش در خاک ایران گسترده شد...
دشمنانش، در سکوتی ریشخند آمیز،
راه وا کردند.
کودکان از بام ها او را صدا کردند.
مادران او را دعا کردند.
پیرمردان چشم گرداندند.
دختران، بفشرده گردنبندها در مشت،
همره او قدرت عشق و وفا کردند.
آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش،
کار صدها صد هزاران تیغه ی شمشیر کرد آرش
📚بن مایه : اوستا، تاریخ ایران باستان (پیرنیا)، تاریخ طبری
#آرش_کمانگیر
#افتخارم_اینست_ایرانیم
#آرمان_ما_ایرانشهر_ماستr
#نور_بر_تاریکی_پیروز_است
#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت
#ایران_ققنوس
@iranghoghnoos🔥
🔴 در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، ایرانیان با تورانیان وارد جنگ بودند و در جنگی، ایرانیان پیش نشستند و شکست خوردند. افراسیاب که شاه تورانیان بود ایرانیان را در مازندران محاصره کرد و چون می دانست که منوچهر ممکن است دوباره شکست بخورد تصمیم گرفت ایرانیان را بیشتر تحقیر کند و کوچک شمارد. افراسیاب با درباریان خویش گفتگو کرد و تصمیم بر این شد که از ایرانیان، کسی تیری رها کند و هر جا که تیر فرود آمد، آن جا مرز ایران و توران باشد.
افراسیاب نیز چون گمان می کرد کسی نمی تواند تیری به بلندی بیندازد در پی این بود که با تحقیر کردن ایرانیان، مرز توران را در قلمرو ایران گسترش دهد. پیکی از سوی ایرانیان به دربار افراسیاب رفت تا پیشنهاد افراسیاب را گرفته و به شاه ایران برساند. او آرش بود. تورانیان نیز به منظور کوچک شمردن ایرانیان دستور دادند که باید این پیک تیر بیندازد تا مرزها مشخص گردد.
در لشگر ایران و در میان ایرانیان شگفتی بر پا بود که چه روزگاری است که ایران اینچنین خوار شده است و یک پیک سواره باید مرزهای ایران را مشخص کند.
🔵 آرش بر فراز دماوند رفت، می دانست که هر چه تیر را دورتر رها کند دست تاراج تورانیان نیز دورتر خواهد شد. ایزد سپندارمذ، ایزد زمین به پیش روی آرش آمد و به وی کمانی را نشان داد و گفت اگر با این کمان تیر بیندازی، تیر بسیار دور می نشیند اما جانت از تن خواهد رفت و اگر با کمان عادی تیر بیندازی زنده می مانی اما مرز ایران کوچک می شود.
🌷 آرش که تمام جانش ایران بود کمان را از سپندارمذ گرفت و تمام توان و جانش را در تیر گذاشت و تیر را رها کرد. تیر از پگاه آن روز تا غروب رفت و بر درختی در نزدیکی جیحون نشست و آن جا شد مرز ایران و توران.
مردمان بر فراز کوه رفتند و در آن جا پیکر پاره پاره و بی جان آرش را یافتند...
🔥ذرات تن آرش در خاک ایران گسترده شد...
دشمنانش، در سکوتی ریشخند آمیز،
راه وا کردند.
کودکان از بام ها او را صدا کردند.
مادران او را دعا کردند.
پیرمردان چشم گرداندند.
دختران، بفشرده گردنبندها در مشت،
همره او قدرت عشق و وفا کردند.
آری، آری، جان خود در تیر کرد آرش،
کار صدها صد هزاران تیغه ی شمشیر کرد آرش
📚بن مایه : اوستا، تاریخ ایران باستان (پیرنیا)، تاریخ طبری
#آرش_کمانگیر
#افتخارم_اینست_ایرانیم
#آرمان_ما_ایرانشهر_ماستr
#نور_بر_تاریکی_پیروز_است
#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت
#ایران_ققنوس
@iranghoghnoos🔥