🔥ایران ققنوس🔥
336 subscribers
1.96K photos
568 videos
21 files
118 links
♦️هیچ چیز
شما را زندانی نمیکند،
مگر افکارتان

هیچ چیز
شما را محدود نمی کند،
مگر ترس تان

وهیچ چیز
شما را کنترل نمی کند،
مگر عقایدتان....

@iranghoghnoos
https://t.me/iranghoghnoos
Download Telegram
✔️ نگاره ی بانوی پارسی در پارسه (تخت جمشید)

#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت

@iranghoghnoos🔥
🚩 نگاره ی آشپزان مرد (خورش گران) در پارسه

@iranghoghnoos🔥
💥از بین بردن آتشکده ها توسط تازیان💥

شعری به زبان پهلوی که در اورامان کردستان پیدا شده ، که بر روی پوست آهو نوشته شده و در موزه ی سلیمانیه ی عراق (به زبان اراک) نگهداری می شود .
این شعر که به خط پهلوی نوشته شده ، مربوط به ویران کردن آتشکده ی بزرگ پاوه به دست تازیان است .



🥀 هورمزگان رمان آتران کژان
هوشان شاردوه گوره گورگان
زور کار ارب کردند خاپور
گنانی پاله هتا شاره زور
ژن و کینکان بدیل فشینا
میرد آزاتلی ره روی هونیا
روشت زردشتره ماند بیکس
زیکانیکا هورمزد هیوجکس کند🥀

"🥀🥀🥀 برگردان پارسی"

🥀"هورمزگان ، آتش آتشکده ها که جای پرستش اهورامزدا است خاموش شد و ویران گردید.
بزرگان بزرگ خود را نهان کردند . ستمکاری تازیان روستای «کارگرها» تا «شهر زور» را ویران کرد.
زنان و دختران به بردگی رفتند ، آزاد مردان به روی خون غلتیدند . روش زرتشت بی دستیار ماند ، اهورامزدا به هیچکس مهر ورزی نکرد .🥀

@iranghoghnoos🔥
🔲 شکسته باد دست اهریمن خیانتکار 🔲
@iranghoghnoos🔥

▪️ من نمی دانستم تازیان چگونه به حربه ی فیل های لشکر ایران پی برده بودند اما بعد ها مردم می گفتند فرزند پلید کازرونی، روزبه گجستک که نامش را سلمان گذارده بود در این راه یاری شان کرده.
این گجستک در ایران بود اما خون ایرانی نداشت. از کسانی بود که مزدکی شده بود و با ایرانیان دشمن بود.....


هنگامی که تازیان به تیسپون رسیدند من در جلوی لشگرشان این ناپاک زاده را نیز دیدم.
روزبه کازرونی در جلوی سپاهشان بود و با غرور به مردمان ایرانی می نگریست.

آری، خیانت شاید غرور بیاورد. مردمان ایرانی ایستاده بودند و به سپاهیان تازی می نگریستند. دیده بانان می گفتند دیوان آمدند. براستی ما با انسان ها نجنگیدیم.

در کنار هم ایرانیان ایستادم که به سپاه تازی می نگریستند. زیر لب می گفتند ننگ بر تو روزبه. ننگ بر خاندانت و ننگ بر پدرت که همچون تویی را پرورش داد و ننگ بر مادرت که همچون تویی زایید.

🏴 سلمان به آرزویش که حکمرانی بر تیسپون بود رسید آن هم با پا گذاشتن بر خون مردم ایرانی. شنیدم که سلمان بر در قصر سپید رفته بود که بسیاری از هم میهنانم آنجا بودند و دروازه را بسته بودند بر روی تازیان. سلمان گجستک بر کنار در رفته بود و سه بار آنان را دعوت کرده بود که من از شما هستم، اسلام بیاورید وگرنه سزای جنایتکاران شمشیر است.

می گفتند در راه هر ایرانی را که می دیده بدو می گفته اسلام بیاور یا کشته خواهی شد. و چندین ایرانی به دست سلمان کشته شدند.
براستی سلمان از خرد و میهن چیزی نمی دانست. بدو به دیده ی ترحم نگاه می شد.
فردی بی خرد و دارای عقده های فراوان.


▪️ ننگ بر او و آزرده باشد روانش ▪️


📚 پاره ای از نسک تازش دیوگان

@iranghoghnoos🔥
💥 بهزاد همدانی، شیر دلاور ایرانی و کشنده ی عثمان

پدرش ساتراپ ساسانی در یمن بود. هنگامی که تازیان به یمن ریختند، ایرانیان بسیار جنگیدند ولی بهزاد و پدرش اسیر شدند. در مدینه به وی می گفتند (ابن سبأ) یعنی پسر اسیر.
بهزاد در سیاست و جنگاوری بی نظیر بود. جنبش هایی را برای پا نگرفتن خلافت اسلامی و بهم زدن نظم جامعه ی اسلامی تدارک دید.
در کتاب "الطبقات و الشعوب الاسلامیه" نام بهزاد به این شکل آمده. (ابن سبأ بهی زاد)
در این کتاب می گوید که بهزاد جنبش هایی بر ضد خلافت اسلامی تدارک دید. جنبش نخستین آنان داشت پا می گرفت که علی ابن ابی طالب با آنان مخالفت کرد و می گوید که شما با اسلام دشمن هستید و اسلام را ضعیف می کنید. (عثمان داماد محمد بود)

جنبش نخست که شکست می خورد، بهزاد دست به سیاستی بس زیرکانه می زند.
در کتاب "عقد الفرید" آمده است که بهزاد، از طرف عثمان و با مهر عثمان برای تمامی والی های خلافت اسلامی نامه جعل کرد و در همگی نامه ها از قول عثمان گفت که باید جنبش گران را بکشید. حال این نامه ها هم با نقشه ی قبلی به دست جنبش گران می افتاد و خشم عمومی بر ضد عثمان فزونی می گرفت. نامه هایی از طرف علی ابن ابی طالب و عایشه نیز بر ضد عثمان، جعل و پخش شد.
البته علی ابن ابی طالب و عایشه این نامه ها را دروغین خواندند و این هرج و مرج باعث شد که نگهبانان کاخ عثمان دو برابر شوند.

شیر بیشه ایران، بهی زاد راسپ همدانی وارد کاخ عثمان می شود و عثمان را می کشد و هیچ کس نمی تواند وی را تعقیب کند. در کتاب "الطبقات و الشعوب الاسلامیه" آمده است که بهی زاد چنان از کنگره های این خانه بالا رفت و عثمان را کشت و رفت که تا سالیان سال هیچ رد پایی از او پیدا نشد. آورده اند که بهزاد، چندین سال بعد در شیراز بوده است.

بهزاد در هنگام اسارت به دلیل تلفظ سخت نامش، نام عبدالله را می گیرد و او را عبدالله ابن سبأ همدانی نیز می نامند.
او زاده ی راسپ همدان بود.
دلاوری با خون ایرانی.....
سرداری با قلبی آکنده از سوز میهن.....
روانش شاد باشد🌷🔥

بن مایه :
📚 کتاب عقد الفرید
📚 کتاب الطبقات و الشعوب الاسلامیه


موالی ایرانی و اسیر شدگان ایرانی در مدینه در تمام زمان ها، دست به دست هم داده بودند تا انتقام نیاکان و سرزمینشان را از تازیان مسلمان بگیرند


@iranghoghnoos🔥
آیا زرتشتیان آتش پرست هستند؟

#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت

@iranghoghnoos🔥
می ديد وطن را،
که سراپا همه درد است.
می ديد که خون در رگ مردم،
افسرده و سرد است.
بيگانه نشسته ست بر اورنگ
از ريشه دگرگون شده فرهنگ
می گفت که: “هنگام نبرد است”
با تيغ سخن روی بدان ميدان آورد.
شهنامه به ايران و به ايرانی می گفت:
يک روز شما در تن تان گوهر جان بود
يک روز شما بر سرتان تاج کيان بود
در خون شما گرمی شور و هيجان بود
وان پرچمتان رأيت مهر و خرد و داد
افراشته بر بام جهان بود.
شهنامه به آن مردم خود باخته می گفت،
بار دگر آن گونه توانمند، توان بود.
اين دفتر دانايی،
اين طرفه رهاورد،
الهام خدايی
فرمان اهوراست

"روانشاد فریدون مشیری برای فردوسی بزرگ"

#فردوسی
#شاهنامه
#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت

@iranghoghnoos🔥
در سال ۱۳۷ مردی به نام سنباد یا سپهبد فیروز که زرتشتی و زاده نیشابور بود در خراسان قیام کرد. در آن دوران خراسان زیر سلطه مسلمین بود. آمده است که روزی فرزند خردسال سنباد توسط اعراب مسلمان آن شهر ربوده و کشته شد و اعراب ضیافتی را تهیه کردند و از سنباد دعوت نمودند و در آن میهمانی گوشت پسر خردسالش را به سنباد خوراندند. سنباد که نمی دانست این خوراک چیست، تا از ماجرا باخبر شد از حال رفت. گویند که در چند روز تمام گیسوانش سپید شد. سنباد پس از این اتفاق به همراه برادرش در شبیخونی تمام اعراب مسلمان نیشابور را کشت طوری که جسدهایشان بر روی هم انباشته شده بود و از بوی بد اجساد، آن شهر مدتی غیر قابل سکونت بود. سنباد قیام بزرگی به راه انداخت و در این راه زرتشتیان و مزدکیان با او همراه شدند. شهرهای ری، قزوین، نیشابور و قومس به تسخیر سپاه ایرانی سنباد درآمدند و حاکمین مسلمان آنجا همگی اعدام شدند. سنباد گفته بود می خواهد به سمت مکه رفته و کعبه را ویران کند. در این هنگام منصور عباسی شخصی به نام جمهور بن مرار را با ده هزار سرباز به جنگ وی فرستاد. سپاه سنباد شکست خورد و عده زیادی از سربازانش کشته شدند. سنباد جهت کمک گرفتن از حاکم ایرانی طبرستان راهی آنجا شد اما به گفته ابن اثیر در نیمه راه طبرستان به قومس به خیانت عده ای از ایرانیان کشته شد.

📚 #تاریخ_ایران_کمبریج_از_فروپاشی_ساسانیان_تا_سلجوقیان - ریچارد فرای
📚 #مروج_الذهب - علی بن حسین مسعودی
📚 #تاریخ_ایران_از_روزگار_باستان_تا_انقراض_قاجاریه - محمد جواد مشکور
📚 #ری_باستان - دکتر حسین کریم

#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت

@iranghoghnoos🔥
بابک هیچگاه به فکر امان نامه و تسلیم نبود. آنگاه که افشین با خلیفه همدست شده بود و برای بابک خرمدین امان نامه گرفته بود تا با حیله و فریب، قیام بابک را سرکوب کند هیچکدام از یاران بابک جرئت نمی کردند که امان نامه را به بابک برسانند چون می دانستند که بابک مرگ را به زانو زدن در برابر دشمن ترجیح می دهد و تسلیم شدن را بدترین ننگ می داند. وقتی فرستاده افشین امان نامه را به بابک رساند، بابک پرخاشگر پیغامی به پسرش نگاشت و گفت: «یک روز پادشاهی بِه از چهل سال بردگی است. مهم نیست که زنده بمانم یا بمیرم، هر کجا از من یاد شود، من آنجا پادشاهم.»

#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت

@iranghoghnoos🔥
🔥ایران ققنوس🔥
بابک هیچگاه به فکر امان نامه و تسلیم نبود. آنگاه که افشین با خلیفه همدست شده بود و برای بابک خرمدین امان نامه گرفته بود تا با حیله و فریب، قیام بابک را سرکوب کند هیچکدام از یاران بابک جرئت نمی کردند که امان نامه را به بابک برسانند چون می دانستند که بابک مرگ…
🚩 بابک خرمدین، روان جاویدان

بابک دلاوری بود زاده آذرآبادگان که بیش از بیست سال بر ضد مسلمین جنگید و شکست نخورد. خرمدینان قیام های بسیاری بر ضد مسلمانان در ایران تدارک دیدند تا بتوانند دوباره فرهنگ پیشین را زنده کنند. بابک در قلعه خویش که در کلیبر آذربایجان شرقی واقع است به مسلمین ضربات مهلکی وارد کرد و خلیفه مسلمان عباسی را چنان ترسانده بود که خلیفه برای سر بابک، پول هنگفتی تعیین کرده بود. بابک، سربازانش را گارد جاویدان می‌نامید؛ نامی که هخامنشیان بر سپاه زبده خود گذاشته بودند و ساسانیان نیز از آنها پیروی کردند. مازیار کارنوندیان که از قیام کنندگان بزرگ بر ضد اسلام در مازندران بود می گوید: «من و افشین و بابک هر سه از دیرباز عهد کردیم بر آنکه دولت از عرب بازستانیم و ملک و جهانداری با خاندان کسرویان (خسروان ساسانی) کنیم.» در نهایت، بابک با خیانت افشین توسط خلیفه دستگیر شد و به بدترین شکل ممکن شهید شد. خلیفه دستور داد نخست پاها و سپس دست های بابک را بریدند و تنش را پاره پاره کردند. گویند هنگامی که پاهای بابک را جدا کردند، بابک دستانش را به خون آغشته کرد و به صورتش مالید و صورتش را سرخ کرد. خلیفه از او می پرسد که چرا چنین کردی؟ بابک می گوید: «صورتم را سرخ کردم تا زردی چهره ام که از خون هدر رفته ام است را بپوشانم تا تو گمان نکنی که زردی رخسارم از ترس خلیفه است.» باسورث، تاریخدان و خاور شناس انگلیسی می گوید که بی شک قیام های بابک پایه های دینی داشته است و بر ضد اسلام صورت گرفته. تورج دریایی می نویسد: خرمدینان نمایندگان احساسات ملی ایران بودند که مشتاقانه در انتظار بازگرداندن حکومت پادشاهی ایران بودند.

📚 بابک خرمدین - #امیرحسین_خنجی
📚 بابک خرمدین - #سعید_نفیسی

#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت

@iranghoghnoos🔥
رستم فرخ زاد 👇


ادامه مطلب 👇👇👇
@iranghoghnoos🔥
#کانال__ایران__ققنوس
🔥ایران ققنوس🔥
رستم فرخ زاد 👇 ادامه مطلب 👇👇👇 @iranghoghnoos🔥 #کانال__ایران__ققنوس
رستم فرخزاد

بخش نخست
@iranghoghnoos🔥

زاد(فرخ هرمز) آخرین سردار نامدار ایرانی و در واقع نایب السلطنه آخرین پادشاه ساسانی یزدگرد سوم بود.او بزرگترین قهرمان ملی ایران در قرن هفتم میلادی است که در پایان حکومت ساسانیان حکومت خراسان را نیز در دست داشت. رستم فرخزاد در سال‌های بعد قهرمان فردوسی در شاهنامه بود. پدر رستم با توطئه و نیرنگ توسط آزرمی‌دخت سی و دومین شاهنشاه ساسانی کشته شد. رستم به خونخواهی پدر به تاج و تخت آزرمیدخت حمله کرد و او را از سلطنت خلع کرد. در تاریخ ذکر شده که او به تلافی مرگ پدر چشمان آزرمی‌دخت را نابینا کرد. او پس از شکست آزرمیدخت ، شاهزاده یزدگرد سوم را به سلطنت نشاند و خود به عنوان یک سردار وفادار به پادشاهی در خدمت سپاه و ارتش ماند و اسپهبد خراسان بود تا روزی که در جنگ با اعراب در راه نجات وطن به شهادت رسید.
اکنون شرح واقعه را از آنجایی نقل میکنیم که در عربستان خلیفه عمر بر منبر رفته و خطبه کرد و گفت: «ای مردم خداوند شما را بزبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده داده است، پس برخیزید و جنگ با فارس را ساز کنید.»
اعراب کم کم دسته دسته به پشت مرزهای ایران می رسیدند و حملات پراکنده به دهات و شهرهای مرزی ایران انجام میگرفت. از جانب شهرهای مرزی مکرر تقاضای کمک به دربار ساسانی می رسید و گزارش از غارت و کشتار مردم مرز نشین به دست اعراب بود.
ادامه مطلب👇👇👇
@iranghoghnoos🔥
#کانال__ایران__ققنوس
🔥ایران ققنوس🔥
رستم فرخ زاد 👇 ادامه مطلب 👇👇👇 @iranghoghnoos🔥 #کانال__ایران__ققنوس
رستم فرخزاد

بخش دوم

@iranghoghnoos🔥

چون این اخبار را شنید با رستم مشاوره کرد، رستم که از ابتدا خطر هجوم اعرب را به روشنی درک کرده بود سعی کرد یزدگرد را به صبر و چاره جویی دعوت کند و پادشاه جوان را از انجام کارهای احساسی و لحظه ای بر حذر دارد. به همین دلیل در مقابل درخواست شاه برای فرستادن شخص رستم به منطقه مقاومت کرد و سعی کرد شاه را راضی کند تا به جای او فعلا شخص دیگری به منطقه فرستاده شود.
رستم گفت:» ای پادشاه مرا بگذار که عربان تا وقتی مرا به مقابله آنها وانداری پیوسته از پارس ها بیمناک باشند، شاید سیاست این باشد که فعلا مر ا نگه داری…، در جنگ، تامل از شتاب بهتر است و اینک تامل باید که جنگ سپاهی از پس سپاهی دیگر، از هزیمت یکجا درست تر می نماید و برای دشمن سخت تر«
در واقع عقیده رستم فرخزاد بر این اساس بود که چنانچه در اولین جنگ شکستی نصیب ایرانیان گردد و در این جنگ سپهسالار اصلی ایران کشته شود ، عربان از این شکست قدرت و نیرو و اعتماد به نفس فراوان میگیرند و دیگر هیچ چیز جلودار آنها نخواهد بود و از طرف دیگر سپاه ایران بدون فرمانده دچار هرج و مرج و ترس می شود. هرچند که در آخر همین نظریه رستم درست از آب درآمد و دقیقا همین پیش بینی در جنگ به حقیقت پیوست.
رستم در هنگام عزیمت نامه ای به برادران خود نوشت و به آنها تاکید کرد چنان دانم که این قوم احتمالا بر ما چیره شوند و بر ملک مجاور ما تسلط یابند. قلعه ها را استوار گردانید و آماده باشید و لوازم فراهم آورید که زود باشد که عربان به دیار شما آیند. سخت ترین چیزی که دیدم این بود که شاه گفت «یا تو سوی آنها میروی یا من خودم میروم» اکنون من سوی آنها روانم.

@iranghoghnoos🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺بکاربردن لفظ ٰ ملت عزیزِ من ٰ ازطرف اعلاحضرت #محمدرضاشاه نشاندهنده دلسوزی ومهرورزی پدرانه ایشان، نسبت بمردم کشور خود بود. هیچ رهبری دردنیا نمیشه پیداکرد که چنین احساسی بمردم خود داشته باشد.

#جاوید_شاه

🔺گوش بدهید به آنچه شاهنشاه آریامهر برای ایران میخواست
از جیمی کارتر پرسیدند که چگونه در کنفرانس گوادلوپ دنیا را به رفتن شاه ایران متقاعد کردی؟
کارتر: به آنها گفتم شما تاب مقابله با ژاپن را ندارید چگونه دارید با دست خود ژاپن دوم را در خاورمیانه بوجود میاورید؟

#شکوه_ایران_باز_خواهد_گشت

@iranghoghnoos🔥
نمادها وسنگ نگاره های تخت جمشید
نمادها
@iranghoghnoos🔥
گاو:
نقش برجستهٔ شیری را که به خوردن گاو مشغول است دارای اهمیت فصلی و شیر را نماد تابستان گرم و گاو را نماد بارش زمستانی دانسته‌اند.

شاهین:
ابوریحان بیرونی درکتاب «التفهیم» می‌گوید:

عقاب زرین نشان پرچم ایران باستان بوده‌است نقش شاهین بر درفش هخامنشی نشانه‌ای از پیروزی و نمادی از اهورامزدا در پرندگان می‌باشد.

شیر:نماد تابستان گرم بوده‌است.

لوتوسسرودیوارهای کنگره‌دار:آرتور پوپ دیوارهای کنگره‌دار را نماد کوهستان‌ها و ستون‌های پرشمار را نماد جنگل مقدس تفسیر کرده‌است.

سنگ‌نگاره‌ها
در سنگ‌نگاره‌های تخت‌_جمشید هیچ‌کس را نمی‌توان در حالت خضوع یا سرافکنده دید و نمایندگان ملل نه به عنوان شکست خوردگان یا برده بلکه همه به‌طور یکسان عضو جامعه بزرگ جهانی هستند و همه ملل از مادها تا هندی‌ها،تونسی‌ها، آفریقایی‌ها و یونانیان همه به صورت شخصیت مستقل و متکی به خود نقش شده‌اند.

در سنگ نگارهای تخت‌جمشید فاصله هر ملت به وسیلهٔ یک درخت سرو، که درخت مقدس می‌باشد، جدا شده‌است. درجه‌بندی نمایندگان ملل بر پایه فرهنگ و سابقه یا دوری و نزدیکی آنهاست مانندمادها، ایلامی‌ها، خوزی‌ها، بابلی‌ها، آشوریان.

راهنمای ملل، پارسی و مادی و یا ایلامی است که دست در دست ملل دیگر جهت راهنمایی مهمانان مشخص شده‌است و مردم همه ملل آزاد بودند تا از لباس، فرهنگ و زبان خود استفاده نمایند در صف نمایندگان و درکل تخت جمشید هیچ‌کس سوار بر اسب نیست، هیچ‌گونه سعی در برتر نشان دادن یا تفاخر پارسی‌ها نسبت به ملل دیگر را نمی‌توان دید.

نمایندگان ملل دستهایشان را به نشانه دوستی به طرف همدیگر دراز کرده‌اند. داشتن عصا نشان از مقام و درجه عالی‌است، کلاه شیاردار بلند نشانهٔ مقام ارتشی و کلاه بلند ساده نشانه از بزرگی وکلاه استوانه کوتاه نشانه از کارمند درباری و گارد سلطنتی و خدمتگزاران می‌باشد.

سنگ‌نگاره پیشکش‌آوران تخت جمشید طرح سنگ نگاره‌ای است که در قسمت‌های مختلف کاخ‌های هخامنشیان در تخت جمشید دیده می‌شود. این طرح، پیشکش‌آورانی را نمایش می‌دهد که هر کدام با حمل یک تحفه از پلکانی بالا می‌روند. از این طرح در کاخ هدیش (کاخ اختصاصی خشایارشا شاه) و کاخ تچر (کاخ اختصاصی داریوش بزرگ) استفاده شده‌است.

@iranghoghnoos🔥
👑 نقش شاهنشاه #خسرو_پرویز، مسلح و سوار بر اسب در طاق بستان

این مجسمه که از سنگ بیرون آورده اند، شوربختانه در اثر تعصب مهاجمان مسلمان شکسته است. پادشاه کلاه خودی بر سر نهاده که تاج بالدار با هلال ماه و قرص خورشید بر آن قرار دارد. زرهی با حلقه های آهنین پوشیده که تا کلاه خود می رسد و چهره پادشاه را می پوشاند و تن را تا ران فرو می گیرد. شاه نیزه ای در دست راست گرفته و آن را بر دوش تکیه داده است ولی مسلمانان بت شکن، آن دست را چنان قلم کرده اند که اثری از آن پدیدار نیست. در دست چپ شاه سپری مدور دیده می شود. کمربندی مزین و ترکشی پر تیر، سلاح شاهنشاه را کامل کرده است. اسبِ خسرو پرویز که شبدیز نام دارد در کمال آرامی بر روی قوائم درشت خود ایستاده و سر و سینه اش را برگستوانی منگوله دار پوشیده است.


@iranghoghnoos🔥
اثر یک مهر هخامنشی

یافته شده در: پارسه (تخت جمشید)
با نگاره دو کماندار ایستاده روبروی آتشدان و در حال نیایش و نگاره فروهر

@iranghoghnoos🔥
هنر بی نظیر هخامنشی
اقتدار ایرانیان

@iranghoghnoos🔥
ﺍﺭﺗﺶ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ

@iranghoghnoos🔥
_______________________
ﺍﺭﺗﺶ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﯾﮏ ﺍﺭﺗﺶ ﻣﺠﻬﺰﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻮﻉ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺩﺍﺭﺍ
ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻬﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺻﺤﺮﺍ ﻫﺎ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﮐﺜﺮ ﺩﻭﻟﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﺁﻥ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻮﺭﺧﯿﻦ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ:
1 ‏) ﺷﺘﺮ ﺳﻮﺍﺭﺍﻥ: ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ﻭ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﻫﺮﺩﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻪ ﺷﺘﺮ
ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .ﺣﺘﯽ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺳﺎﯾﺮﻭﭘﺪﯼ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﮐﻤﺎﻧﺪﺍﺭ
ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺸﺖ ﺷﺘﺮ ﻫﺎ ﻧﺸﺎﻧﯿﺪ . ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺘﺮ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻓﺘﺢ ﻟﯿﺪﯾﻪ ﮐﻤﮏ ﺑﺴﯿﺎﺭ
ﮔﺮﻓﺖ . ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﻟﯿﺪﯾﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺷﻬﺮ ﺳﺎﺭﺩ ﺩﺭ ﮔﺮﻓﺖ ‏( ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﻫﺮﻣﻮﺱ ﻗﺴﻤﺖ ﺷﺮﻗﯽ ﺳﺎﺭﺩ‏) ﺍﺳﺐ ﻫﺎﯼ ﻟﯿﺪﯼ ﺑﺎ
ﺩﯾﺪﻥ ﺷﺘﺮ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﻫﺎ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺭﻡ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﻨﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﺮﺩ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮔﺸﺖ 14
ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺷﻬﺮ ﺳﺎﺭﺩ ﺗﺼﺮﻑ ﺷﺪ .
2 ‏) ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎﻡ‏( ﺍﺳﺐ ﺳﻮﺍﺭﺍﻥ ‏): ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻮﺭﺧﯿﻦ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎﻡ
ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻗﻮﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻣﺪﺕ ﻫﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎﻡ
ﺑﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﭘﯿﺮ ﺑﺮﺍﯾﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﺸﻨﺎﺱ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺩﻭﻟﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩ ﻭ ﻟﯿﺪﯾﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺯﺍﻧﻮ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺩ ﻭ ﻟﯿﺪﯾﻪ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﻗﻮﯼ ﻭ ﻣﻘﺘﺪﺭﯼ
ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻣﻨﻄﻖ ﻧﯿﺰ ﺍﺭﺗﺶ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻧﯿﺰ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﻗﻮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﻫﺪ .ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻮﺭﺧﯿﻦ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻋﻼﻗﻪ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﺐ
ﺳﻮﺍﺭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻦ ﻏﻨﺎﯾﻢ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻭﻇﺎﯾﻒ ﺳﻮﺍﺭﻩ
ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺭﺗﺶ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﻮﺩ . ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺐ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺳﻮﺍﺭﻩ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ‏(ﺳﺎﯾﺮﻭﭘﺪﯼ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﮐﺘﺎﺏ 4 - ﻓﺼﻞ 3 ‏)
3 ‏) ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻧﻈﺎﻡ: ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺖ . ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ
ﺩﻭﻟﺖ ﻫﺎﯼ ﻟﯿﺪﯾﻪ ﻭ ﺑﺎﺑﻞ ﺁﮔﺎﻩ ﮔﺸﺖ ‏(ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﻭ ﮊﻭﺳﺘﻦ ‏) ﺍﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻧﻈﺎﻣﯽ
ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻫﻤﻮﺗﯿﻢ ﻫﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ . ﻫﻮﻣﻮﺗﯿﻢ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺟﻮﺷﻦ - ﺳﭙﺮ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ
ﺗﺮﮐﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪ‏( ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﭼﭗ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ ‏) - ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺗﺒﺮ ﯾﺎ ﻧﯿﺰﻩ
ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ‏( ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ‏) . ﻫﻮﻣﻮﺕﯾﻢ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﺍﯼ
2 ﻋﺪﺩ ﺯﻭﺑﯿﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﺎﯼ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺗﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﺗﺤﺎﺩﯾﻪ ﻟﯿﺪﯾﻪ ﻭ ﺑﺎﺑﻞ ﻫﻮﻣﻮﺗﯿﻢ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﮐﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻟﯿﺪﯼ
ﻭ ﺑﺎﺑﻠﯽ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﺎﯼ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺍﺩﻧﺪ .
4 ‏) ﻋﺮﺍﺑﻪ ﺳﻮﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﮔﺮﺩﻭﻧﻪ ﻫﺎ: ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺰﻧﻔﻮﻥ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﺮﺍﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩ .ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﺍﺑﻪ ﻫﺎ ﻭ ﮔﺮﺩﻭﻧﻪ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺳﺖ . ﻭﻟﯽ
ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﺎ ﻟﯿﺪﯼ ﻫﺎ ﻣﻮﺛﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ .
5 ‏) ﺗﻘﻮﯾﺐ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ: ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩ . ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ
ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﺪ ﻭﻗﺘﯽ 14 ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺷﻬﺮ ﺳﺎﺭﺩ ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮔﻔﺖ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﯾﺪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺷﻬﺮ ﺩﺭ 14 ﺩﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺣﯿﻠﻪ ﺟﻨﮕﯽ ﻓﺘﺢ ﺷﺪ . ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﺎﺩﺭ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻫﺮﯾﮏ ﮔﻨﺠﺎﯾﺶ 100 ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺟﻬﺖ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﯿﻦ ﺁﻧﺎﻥ - ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺩﺍﺩﻥ
ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﮐﻪ ﺳﺒﺐ ﻭﺭﺯﯾﺪﮔﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻧﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﺎ
ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﯼ ﺗﻘﻮﯾﺐ ﺭﻭﺣﯿﻪ
ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩ .


@iranghoghnoos🔥
الهه های ایران باستان

@iranghoghnoos🔥

وقتی از ایران باستان صحبت می شود یعنی ایران قبل از تاریخ نوشته شده یعنی تقریبا قبل از سلطنت مادها بر قسمتی از ایران .
ایرانیان باستان دارای الهه ها و یا به تعبیر ما فرشته های بسیاری بودند دقیقا مانند عقاید دین های مختلف امروزی كه به فرشته مرگ و یا فرشته پیغام رسان و …اعتقاد دارند.
و هر الهه یا فرشته با نامی خاص شناخته می شد و تقریبا شبیه به خدایان یونانی با این تفاوت كه ایرانیان به خدای یگانه كه معمولا به اسم اهورا مزدا از آن یاد می شد اعتقاد داشتند .
بعضی از الهه های ایران باستان عبارتند از :
میترا (الهه مهر)
آناهیتا ( الهه باران)
خشاتریا (الهه جنگ)
آذر ( الهه حرارت و گرمی آفرین )
ایندرا ( الهه خشم و قهر )
وایو (الهه طوفان)

بزرگترین و قدرتمندترین الهه ها در ایران باستان میترا بود میترا یا مهر به همان معنایی به كار می رفت كه امروزه بكار می رود واژه مهربان به معنای شخصی كه نگهدار مهر است امروزه نیز بكار می رود .

آناهیتا الهه بارندگی و رویش و زایندگی بود كه به اراده و تدبیرش باران فرو می آمد رودها به جریان می آمدندگیاهان می روییدند و حیوانات و انسانها زاد و ولد می كردند رحمت آناهیتا شامل تمام موجودات زنده میشد و ازین جهت یك ذات مقدس برای تمام ایرانیان بود
خشاتریا خدای جنگ آور بود به ایرانیان فنون نبرد و ساخت جنگ افزار را یاد میداد و به آنها می آموخت در برابر مهاجمان چگونه از خود دفاع كنند .

آذر حرارت و گرمی آفرین بود چون انسانها را دوست میداشت با حرارتش خانه های آنان را گرم می كرد گوشت را می پخت و اهریمن ها و حیوانات موذی را از آنها دور می كرد .

@iranghoghnoos🔥
درفش کاویانی
@iranghoghnoos🔥

درفش کاویانی (نام‌های دیگر: درفش کاویان، درفش کابیان، درفش کافیان، درفش کاوان، اختر کاویانی، علم فریدون)؛ درفش اسطوره‌ای و تاریخی ایران از عهد قدیم تا پایان امپراتوری ساسانیان بود که به گفتهٔ مورخین اسلامی هزار هزار (یک میلیون) سکهٔ طلا ارزش داشته‌است. این درفش پس از حمله اعراب به ایران به دست آن‌ها افتاد و از بین رفت. درفش کاویانی نقشی نمادین در بین جنبشهای با تفکرات ملی گرایانه ایران از آغاز اسلام تاکنون بازی کرده‌است.

اشاره به درفش کاویانی در اساطیر ایران، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی‌دهاک(ضحاک) برمی‌گردد. ضحاک ماردوش شاهی است که در اثر بی عدالتی و ظلم شیطان شانه‌هایش را بوسه می‌زند و از جای بوسه‌ها مارهایی می‌رویند. ضحاک برای اینکه زنده بماند باید روزانه مغز دو جوان را به مارها بدهد و کاوه آهنگر نیز کسی است که هفده فرزندش قربانی مارها شده‌است. در این هنگام، کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش‌بند چرمی خود را بر سر چوبی می‌کند و آن را بالا می‌گیرد تا مردم گرد او آیند. سپس با کمک مردم، کاخ فرمانروای ضحاک خونخوار را در هم می‌کوبد و فریدون را بر تخت شاهی می‌نشاند. فریدون نیز پس از آینکه به شاهی رسید فرمان می‌دهد تا چرم پیش‌بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش بیارایند و زر و گوهر به آن بیافزایند و آن را درفش شاهی خواند؛ و بدین شکل کلمه درفش کاویانیپدید آمد.

بعدها نیز هر پادشاهی به آن گوهری می‌افزود تا در شب نیز درفش کاویان بیشتر بدرخشد. درفش کاویان نشان جمشید و نشان فریدون نیز نامیده می‌شد.

از نظر تاریخی نه در متون اوستایی و نه در هیچ‌یک از نوشته‌های بجا مانده از دوران هخامنشی، سلوکی و اشکانی اشاره‌ی مستقیمی به درفش کاویانی نشده‌است. پژوهشگران امروزی در مورد اینکه آیا درفش کاویانی جدا از روایتهای اسطوره‌ای یک واقعیت تاریخی بوده‌است محتاطانه برخورد می‌کنند.بیشتر دانش ما در مورد درفش کاویانی به منابع اسلامی بر می‌گردد.محمد بن جریر طبری در کتاب خود به نام تاریخ الامم و الملوک می‌نویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش -که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است، ۶۰ سانتی‌متر به حساب آوریم- تقریباً پنج متر عرض و هفت متر طول می‌شود. ابوالحسن مسعودی نیز به همین موضوع اشاره می‌کند. ابن خلدون گزارش می‌کند که درفش کاویانی دارای ستاره‌ای بود و چنین اعتقادی وجود داشت که تا زمانی که کسی که این درفش را حمل می‌کند شکست ناپذیر است.


@iranghoghnoos🔥