Forwarded from ایران بوم
▫️ موضوع سهم ایران از دریای کاسپین واکاوی شد (بخش دوم)
▫️ اما و اگرهاي دو قرارداد معتبر
▫️ علیرضا افشاری
▪️ در بخش نخست این یادداشت با اشاره به متن قرارداد، دربارهی معتبر بودن سهم پنجاه درصدی ایران در دریای مازندران سخن گفته شد و از چند نقد بر این دیدگاه یاد شد. اینک سخن شماری دیگر از منتقدان به دیدگاه سهم پنجاه درصدی را، با توضیحاتی بیشتر، میکاوم.
[بخشهایی از این نوشتار در روزنامهی قانون به چاپ نرسید. متن کامل دو یادداشت را به زودی در کانال قرار خواهم داد]
▪️ این که عبدالله شهبازی در نگاهی کاملاً چپگرایانه وسط دعوا نرخ تعیین کرده و مشکلات را به خاطر عملکرد رضاشاه میداند که «سهم ایران از دریای خزر را با حکومت جدید شوروی تعیین نکرد» سخنانی شگفتانگیز است؛ چرا که نشاندهندهی این است که این پژوهشگر، که قلمش در موضوعات تاریخی دوران پهلوی از چهارچوب نگاه پژوهشی خارج میشود، یا قرارداد ۱۹۲۱ را نخوانده است که سهم مساوی ایران در آن به روشنی مشخص شده و نیازی به پیگیری سهمی کمتر (۳۰ درصد پیشنهادی ایشان!) نیست یا از ویژگیها و خوی استالین آگاهی ندارد که دیگر نه تنها امکان گرفتن امتیاز بیشتر از او وجود نداشت بلکه اگر رضاشاه اشتباه میکرد و همچون ماجرای قرارداد نفتی رویتر ــ که سبب طولانیتر شدنِ سلطهی انگلستان بر نفت ایران شد ــ وارد بحث دریای مازندران میشد به سلطهگری شوروی رسمیت میداد، کاری که در مورد رودهای یادشده میبینیم.
▪️ کسانی هم کوشیدند با توجه به بدنامی تاریخی بیبیسی فرافکنی کرده و با اتصال سخنان رجب صفروف به این رسانه و جنجالآفرینی بر سر آن، که گفته بود «ما تعجب کردیم که ایران خودش از ابتدا روی سهم پنجاه درصد پافشاری نکرد»، صورت مسأله را پاک کنند. واقعیت آن است که صفروف، جدا از آنکه چه عنوان داشته یا دارد، در این مورد سخن عجیبی نگفته بود همچنان که محسن امینزاده، معاون وزارت خارجهی دولت خاتمی، در روزنامهی ایران (۲۵ اسفند ۱۳۸۶)، تلویحی و غیرمستقیم موضوع دست کشیدن ایران از حقوق تاریخیاش را در ابتدای مذاکرات تأیید کرده بود: «برخی از حقوقدانان ایرانی معتقدند که قراردادهای تاریخی میان ایران و روسیه (قرارداد ۱۹۲۱) و ایران و اتحاد شوروی (۱۹۴۰) در مورد خزر، به رغم معایب بسیاری که ناشی از ابرقدرت بودن همسایهی شمالی ایران و ذلیل بودن ایران در آن دوره بوده، دارای تعابیری است که به استحکام مواضع حقوقی کنونی ایران در خزر برای ادعاهای سرزمینی کمک میکند. آنان معتقدند که اگر ایران بعد از فروپاشی اتحاد شوروی هیجانزده نشده و رضایت خود برای داشتن سهمی بهصورت مشاع در حد یکپنجم از منافع و ذخایر زیربستر دریا را ابراز نمیکرد حقوقدانان میتوانستند بر اساس همان قراردادهای پرمشکل تاریخی در مسیری حرکت کنند که حداقل سایر کشورهای ساحلی بهجای رفتار ناشایست کنونی برای جلب رضایت ایران برای قبول سهم ۲۰ درصد تلاش کنند».
▪️ استدلال دوستان بر روی آن که ما هیچگاه مالک دریا نبودهایم و از خط فرضیِ یادشده بالاتر نرفتهایم پس اکنون که ممکن است بیست درصد بگیریم خوشحال باشیم، بیشتر به مانند مدافعان جدایی بحرین از ایران ــ که همین روزها جداییاش ۴۷ ساله شد ــ میماند، که میگفتند مدتهاست آن سرزمین در دست انگلستان است و حال هم از دست بدهیم اما اعتبار مردمسالارانه و عدم تمایل به تجاوز (!) داشته باشیم، یا به روایتی دیگر سه جزیره را برگردانیم که کاملاً راهبردی هستند، نقدتر و بهتر است!
▪️ حقوق تاریخی به راحتی به دست نمیآیند که به راحتی از آنها چشم بپوشیم؛ آنها حاصل تاریخی پرتلاطم و دسترنج و سختیها و گاه جانفشانیها و خون دادنهای بسیار مردمان این دیار هستند که چشمپوشی از آن ادعاها در واقع فروختن و به فراموشی سپردن تلاشهای نیاکانمان است. و دیدیم آنان که به ثمن بخس ادعای تاریخیمان دربارهی بحرین را به چشمداشتِ دریافتِ نفعی موضعی، بیجنگ و ایستادگی، از دست دادند امروز هم [اگر همچنان میبودند] میبایست ادعاهای همان کشورهای کوچک و نوبنیاد را در چشمداشت به همان جزایر پاسخ دهند؛ پیامدی که با توجه به کوچکیِ ساحل ما در دریای مازندران که عمود بر سواحل دو همسایهی کناری است چندان دور از ذهن نیست که در آینده نیز باز تکرار گردد!
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17033-maaz-1921-1940-970712.html
#دریای_مازندران #دریای_خزر #دریای_کاسپین #عبدالله_شهبازی #رضا_نصری #مجید_صابر #احمد_زیدآبادی
@iranboom_ir
▫️ اما و اگرهاي دو قرارداد معتبر
▫️ علیرضا افشاری
▪️ در بخش نخست این یادداشت با اشاره به متن قرارداد، دربارهی معتبر بودن سهم پنجاه درصدی ایران در دریای مازندران سخن گفته شد و از چند نقد بر این دیدگاه یاد شد. اینک سخن شماری دیگر از منتقدان به دیدگاه سهم پنجاه درصدی را، با توضیحاتی بیشتر، میکاوم.
[بخشهایی از این نوشتار در روزنامهی قانون به چاپ نرسید. متن کامل دو یادداشت را به زودی در کانال قرار خواهم داد]
▪️ این که عبدالله شهبازی در نگاهی کاملاً چپگرایانه وسط دعوا نرخ تعیین کرده و مشکلات را به خاطر عملکرد رضاشاه میداند که «سهم ایران از دریای خزر را با حکومت جدید شوروی تعیین نکرد» سخنانی شگفتانگیز است؛ چرا که نشاندهندهی این است که این پژوهشگر، که قلمش در موضوعات تاریخی دوران پهلوی از چهارچوب نگاه پژوهشی خارج میشود، یا قرارداد ۱۹۲۱ را نخوانده است که سهم مساوی ایران در آن به روشنی مشخص شده و نیازی به پیگیری سهمی کمتر (۳۰ درصد پیشنهادی ایشان!) نیست یا از ویژگیها و خوی استالین آگاهی ندارد که دیگر نه تنها امکان گرفتن امتیاز بیشتر از او وجود نداشت بلکه اگر رضاشاه اشتباه میکرد و همچون ماجرای قرارداد نفتی رویتر ــ که سبب طولانیتر شدنِ سلطهی انگلستان بر نفت ایران شد ــ وارد بحث دریای مازندران میشد به سلطهگری شوروی رسمیت میداد، کاری که در مورد رودهای یادشده میبینیم.
▪️ کسانی هم کوشیدند با توجه به بدنامی تاریخی بیبیسی فرافکنی کرده و با اتصال سخنان رجب صفروف به این رسانه و جنجالآفرینی بر سر آن، که گفته بود «ما تعجب کردیم که ایران خودش از ابتدا روی سهم پنجاه درصد پافشاری نکرد»، صورت مسأله را پاک کنند. واقعیت آن است که صفروف، جدا از آنکه چه عنوان داشته یا دارد، در این مورد سخن عجیبی نگفته بود همچنان که محسن امینزاده، معاون وزارت خارجهی دولت خاتمی، در روزنامهی ایران (۲۵ اسفند ۱۳۸۶)، تلویحی و غیرمستقیم موضوع دست کشیدن ایران از حقوق تاریخیاش را در ابتدای مذاکرات تأیید کرده بود: «برخی از حقوقدانان ایرانی معتقدند که قراردادهای تاریخی میان ایران و روسیه (قرارداد ۱۹۲۱) و ایران و اتحاد شوروی (۱۹۴۰) در مورد خزر، به رغم معایب بسیاری که ناشی از ابرقدرت بودن همسایهی شمالی ایران و ذلیل بودن ایران در آن دوره بوده، دارای تعابیری است که به استحکام مواضع حقوقی کنونی ایران در خزر برای ادعاهای سرزمینی کمک میکند. آنان معتقدند که اگر ایران بعد از فروپاشی اتحاد شوروی هیجانزده نشده و رضایت خود برای داشتن سهمی بهصورت مشاع در حد یکپنجم از منافع و ذخایر زیربستر دریا را ابراز نمیکرد حقوقدانان میتوانستند بر اساس همان قراردادهای پرمشکل تاریخی در مسیری حرکت کنند که حداقل سایر کشورهای ساحلی بهجای رفتار ناشایست کنونی برای جلب رضایت ایران برای قبول سهم ۲۰ درصد تلاش کنند».
▪️ استدلال دوستان بر روی آن که ما هیچگاه مالک دریا نبودهایم و از خط فرضیِ یادشده بالاتر نرفتهایم پس اکنون که ممکن است بیست درصد بگیریم خوشحال باشیم، بیشتر به مانند مدافعان جدایی بحرین از ایران ــ که همین روزها جداییاش ۴۷ ساله شد ــ میماند، که میگفتند مدتهاست آن سرزمین در دست انگلستان است و حال هم از دست بدهیم اما اعتبار مردمسالارانه و عدم تمایل به تجاوز (!) داشته باشیم، یا به روایتی دیگر سه جزیره را برگردانیم که کاملاً راهبردی هستند، نقدتر و بهتر است!
▪️ حقوق تاریخی به راحتی به دست نمیآیند که به راحتی از آنها چشم بپوشیم؛ آنها حاصل تاریخی پرتلاطم و دسترنج و سختیها و گاه جانفشانیها و خون دادنهای بسیار مردمان این دیار هستند که چشمپوشی از آن ادعاها در واقع فروختن و به فراموشی سپردن تلاشهای نیاکانمان است. و دیدیم آنان که به ثمن بخس ادعای تاریخیمان دربارهی بحرین را به چشمداشتِ دریافتِ نفعی موضعی، بیجنگ و ایستادگی، از دست دادند امروز هم [اگر همچنان میبودند] میبایست ادعاهای همان کشورهای کوچک و نوبنیاد را در چشمداشت به همان جزایر پاسخ دهند؛ پیامدی که با توجه به کوچکیِ ساحل ما در دریای مازندران که عمود بر سواحل دو همسایهی کناری است چندان دور از ذهن نیست که در آینده نیز باز تکرار گردد!
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/maaz/17033-maaz-1921-1940-970712.html
#دریای_مازندران #دریای_خزر #دریای_کاسپین #عبدالله_شهبازی #رضا_نصری #مجید_صابر #احمد_زیدآبادی
@iranboom_ir
اگر از نگارنده می پرسیدند، اگر با فردوسی فرزانه دیداری کوتاه داشتید،به ایشان چه می گفتید؛این سروده را
که در چرایی نگارش نسک "فرهنگ موضوعی شاهنامه"
در هرمزد روز از ماهِ دی،سالِ ۱۳۹۴ است،به وی پیشکش می کردیم
سمیرا ستاری
با این شرح که ابیات درون گیومه،برگرفته از سعدی شیرازی و فردوسی بزرگ است.
"شبی یاد دارَم که چَشمَم نَخُفت"
سُروش آمَد و نَرم و آهسته گفت:
که چَندان درنگم دهد دادگر
کنم زنده مَر راهِ فرّخ پدر
وُ مَن از اَهورا همی خواستَم
زبان را به خواهش بیاراستَم
در این خویشکاری و کار از نُخُست
نشانَم دهد راه و رسم دُرُست
"یکی میوه داری بمانَد ز من
که نازَد هَمی بارِ او بر چمن"
چو این فکر بر ذهنِ ما چیره شد
رَوان با خردمان هم اندیشه شد
بیاوَردَم آن نامه ی باستان
پُر از دانش و رمز و پر داستان
همی بیت بیتش پر از دُرِّ ناب
رُبود از تن و چَشم ما،خورد و خواب
شب و روز و سال و مهان برگذشت
که نقدِ جوانی و عُمرم گذشت
همی چَشم و گوش و زبان،دست و پا
شده سُست و کم سو و بی حِسّ و نا
وَلیکن درختی بشد میوه دار
ثَمرهای نیکو و هم ریشه دار
همی آب دادَم وُرا خونِ دل
سراشیبِ عمرم بشد سویِ چِل
به نامِ جهان آفرین،کردگار
که هر کَس بخواهَد کند کامگار
کُنون آرزویَم سه باشد و بس
نیازَم ز هرسو نباشَد به کَس
دوم،قَدرِ دانش همی دانَدَند
سخن های دانَندگان خوانَدَند
سوم،آن که ❤ایران❤چو رخشان نگین
فُروزان کند آسمان و زمین
وُ با دانش و خوبی و هوش و سنگ
جهان را کُنَد بر بداندیش تَنگ
نگارگری های: #فردوسی_فرزانه
#روانشادان:
#استاد_حسین_بهزاد
#استاد_علی_اصغر_تجویدی
و
#رضا مهدوی( رستم در پیشگاه خداوندگارش)
و معرق:
#استاد_غلامرضا_اسماعیل_زاده
https://t.me/iranboom_ir/40760?single
که در چرایی نگارش نسک "فرهنگ موضوعی شاهنامه"
در هرمزد روز از ماهِ دی،سالِ ۱۳۹۴ است،به وی پیشکش می کردیم
سمیرا ستاری
با این شرح که ابیات درون گیومه،برگرفته از سعدی شیرازی و فردوسی بزرگ است.
"شبی یاد دارَم که چَشمَم نَخُفت"
سُروش آمَد و نَرم و آهسته گفت:
که چَندان درنگم دهد دادگر
کنم زنده مَر راهِ فرّخ پدر
وُ مَن از اَهورا همی خواستَم
زبان را به خواهش بیاراستَم
در این خویشکاری و کار از نُخُست
نشانَم دهد راه و رسم دُرُست
"یکی میوه داری بمانَد ز من
که نازَد هَمی بارِ او بر چمن"
چو این فکر بر ذهنِ ما چیره شد
رَوان با خردمان هم اندیشه شد
بیاوَردَم آن نامه ی باستان
پُر از دانش و رمز و پر داستان
همی بیت بیتش پر از دُرِّ ناب
رُبود از تن و چَشم ما،خورد و خواب
شب و روز و سال و مهان برگذشت
که نقدِ جوانی و عُمرم گذشت
همی چَشم و گوش و زبان،دست و پا
شده سُست و کم سو و بی حِسّ و نا
وَلیکن درختی بشد میوه دار
ثَمرهای نیکو و هم ریشه دار
همی آب دادَم وُرا خونِ دل
سراشیبِ عمرم بشد سویِ چِل
به نامِ جهان آفرین،کردگار
که هر کَس بخواهَد کند کامگار
کُنون آرزویَم سه باشد و بس
نیازَم ز هرسو نباشَد به کَس
دوم،قَدرِ دانش همی دانَدَند
سخن های دانَندگان خوانَدَند
سوم،آن که ❤ایران❤چو رخشان نگین
فُروزان کند آسمان و زمین
وُ با دانش و خوبی و هوش و سنگ
جهان را کُنَد بر بداندیش تَنگ
نگارگری های: #فردوسی_فرزانه
#روانشادان:
#استاد_حسین_بهزاد
#استاد_علی_اصغر_تجویدی
و
#رضا مهدوی( رستم در پیشگاه خداوندگارش)
و معرق:
#استاد_غلامرضا_اسماعیل_زاده
https://t.me/iranboom_ir/40760?single
Telegram
ایران بوم
@iranboom_ir