#زرتشت_در_اروپا
@iran_sarzamin_tamadon
✅ پس از در هم پاشيده شدن امپراتوری هخامنشی در سده سوم پيش از ميلاد، علاقه و شيفتگی دانشمندان يونانی به زرتشت حتی از دورانی که ايران امپراتوری جهانی داشت بيشتر شد. اين شيفتگی به جايی رسيد که هيچ فيلسوف يا دانشمندی را دراين دوره در يونان نميتوان پيدا کرد که برای وجهه دادن به کار و پژوهش علمی خود آنرا را به زرتشت نسبت نداده باشد! اعتبار گرفتن از زرتشت بعنوان « بالاترين نماد در همه دانشها» به جايی رسيد که حتی دانش ستاره شناسی و کيمياگری را هم به او نسبت دادند!
✅ شيفتگی به زرتشت به اندازه ای در اروپا رواج پيدا کرد که حتی با از ميان رفتن يونان فرو ننشست. با پيدايش امپراتوری رم دانشمندان رمی مانند فيلسوفان يونانی برای اعتبار دادن به کارهای خود از نام زرتشت تا جايی که ميتوانستند استفاده کردند.
✅ پس از سده نخست ميلادی دين رسمی درا مپراتوری رم مهر ستايی (ميترايزم) شد. مهرستايی که در جهان بينی زرتشت هضم شده بود و يکی از بخشهای اوستا را درست ميکرد از ايران به اروپا رفت و برای 400 سال درسراسر اين قاره گسترده شد بگونه ای که امروزدر انگلستان، آلمان، سويس، اسپانيا، ايتاليا و يونان بيش از 6000 معبد ميترا کشف شده.
✅ در سده چهارم ميلادی، مسيحيت در امپراتوری رم کم کم رواج پيدا کرد، ولی چون دين نو پا يی بود و هيچ آداب و رسوم ويژه ای نداشت تمام آداب و رسوم مهر ستايی را در خود هضم کرد. تاريخ 25 دسامبر را که تاريخ زاد روز ميترا بود که ايرانيان آنرا « شب يلدا » ميگويند تاريخ زاد روز مسيح قرار دادند. درخت کاج و سرو را هم که مهرستايان با آن مراسم شب يلدا را تزيين ميکردند وارد رسوم خود کردند. ميترايزم هفت رده يا گام برای پيشبرد روان و دنيای مينوی داشت که استاد رده هفتم را پير يا پدر ميگفتند. واژه پدر وارد مسيحت شد و کشيش را پدر خواندند. همچنين ميترايزم بعدها پايه ای شد برای ساختن فرا مسونری در اروپا که از سده هفدهم به بعد رواج گرفت.
✅در ايران و کشورهای آسيای ميانه از سده سوم ميلادی به آن سو کم کم انديشه زرتشت بعنوان يک جهان بينی واپسين دوران خود را مي پيمود. دين زوروانی و مغان خزنده وار جايگزين جهان بينی زرتشت شده بودند و فرمانراوايی ميکردند. جنگهای تمام نشدنی ميان ايران و رم هر دو امپراتوری را ناتوان کرده بود. در اين زمان بود که در سده هفت ميلادی عربها با يورش خود به ايران فرهنگ ايرانی را در هم شکستند و جهان بينی زرتشت که هنوز کمی از آن پا بر جا مانده بود به دست فراموشی سپرده شد،
✅ اگر در ايران و کشورهای آسيای ميانه yآتش زرتشت به خاموشی گراييد ، در اروپا هيچگاه پژوهش و علاقه در باره انديشه زرتشت کم نشد. حتی در قرون وسطای مسيحيت که تبليغات ضد زرتشت بعنوان يک نماد ضد دين به اوج خود رسيده بود، روشنگران و خردگرايان اروپا دوباره زرتشت را بعنوان يک ابزار نبرد بر عليه کورگرايی و اختناق به ميان آوردند.
✅ در سده پانزدهم ميلادی يکی ازبزرگترين فيلسوفان دوران رنسانس يا رستاخيز فرهنگی اروپا، گرگوری پلوتن که نفوذ سياسی زيادی هم در uدربار امپراتوری بيزانس به دست آورده بود کوشش کرد که جهان بينی uزرتشت را جايگزين سه دين يهودی، مسيحی و اسلام که در جنگ هميشگی با هم بودند بکند. با اينکه بسياری از دولتمردان و خردگرايان آن زمان با او همراه شدند اما در اين راه پيروز نشد. ولی موفق شد که انديشه زرتشت را وارد مکتب افلاتونی فلورانس(ايتاليا) بکند و آنرا پايه ای برای انقلاب رنسانس در اروپا گرداند و انسانگرايی( هومنيزم) را پی ريزی کند.
✅در دوران رونسانس و پس از آن، گرايش به زرتشت در ميان روشن بينان اروپايی نه تتها کم نگرديد بلکه بيش ازبيش گسترده شدو بعد ديگری به خود گرفت. ولی سده ها بود که زبان زرتشت فراموش شده بود و هر چيزی که از زرتشت گفته ميشد نقل قول از ديگران بود. بنابر اين ميبايستی به پژوهش پرداخت و زبان او را از نو کشف کرد.
✅ در سده هفدهم زبانشناس فرانسوی، انکتيل دو پرون، پس از 20 سال uکوشش سرانجام زبان اوستا را کشف کرد و آنرا در دو جلد به چاپ رسانيد. uاوستا سخنان زرتشت نبود. اين کتاب از نوشتارهای پراکنده ای درست شده بود که سده ها پس از مرگ زرتشت حتی در دوران اسلامی بوسيله موبدان نوشته شده بود. با اين حال اين کشف سرو صدای زيادی در اروپا به پا کرد. خردگرايان اروپا در اوستا ابزاری را پيدا کردند که با آن ميتوانستند دوباره کليسای مسيحيت را بکوبند. آنها ميگفتند
✅ چند سال پس از ترجمه گاتاهای. زرتشت، يکی از بزرگترين فيلسوفان اروپا فردريک نيچه در سال 1883 شاهکار معروف خود «آن چنان گفت زرتشت» را در دو جلد نوشت. اين کتاب که امروز به v. تمام زبانهای دنيا ترجمه شده ديدگاه اروپاييان را نسبت بزندگی زيرو رو کرد و فرهنگی نوين و مدرن را که تا امروز ادامه دارد به اين قاره ارمغان نمود.
@iran_sarzamin_tamadon
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
@iran_sarzamin_tamadon
✅ پس از در هم پاشيده شدن امپراتوری هخامنشی در سده سوم پيش از ميلاد، علاقه و شيفتگی دانشمندان يونانی به زرتشت حتی از دورانی که ايران امپراتوری جهانی داشت بيشتر شد. اين شيفتگی به جايی رسيد که هيچ فيلسوف يا دانشمندی را دراين دوره در يونان نميتوان پيدا کرد که برای وجهه دادن به کار و پژوهش علمی خود آنرا را به زرتشت نسبت نداده باشد! اعتبار گرفتن از زرتشت بعنوان « بالاترين نماد در همه دانشها» به جايی رسيد که حتی دانش ستاره شناسی و کيمياگری را هم به او نسبت دادند!
✅ شيفتگی به زرتشت به اندازه ای در اروپا رواج پيدا کرد که حتی با از ميان رفتن يونان فرو ننشست. با پيدايش امپراتوری رم دانشمندان رمی مانند فيلسوفان يونانی برای اعتبار دادن به کارهای خود از نام زرتشت تا جايی که ميتوانستند استفاده کردند.
✅ پس از سده نخست ميلادی دين رسمی درا مپراتوری رم مهر ستايی (ميترايزم) شد. مهرستايی که در جهان بينی زرتشت هضم شده بود و يکی از بخشهای اوستا را درست ميکرد از ايران به اروپا رفت و برای 400 سال درسراسر اين قاره گسترده شد بگونه ای که امروزدر انگلستان، آلمان، سويس، اسپانيا، ايتاليا و يونان بيش از 6000 معبد ميترا کشف شده.
✅ در سده چهارم ميلادی، مسيحيت در امپراتوری رم کم کم رواج پيدا کرد، ولی چون دين نو پا يی بود و هيچ آداب و رسوم ويژه ای نداشت تمام آداب و رسوم مهر ستايی را در خود هضم کرد. تاريخ 25 دسامبر را که تاريخ زاد روز ميترا بود که ايرانيان آنرا « شب يلدا » ميگويند تاريخ زاد روز مسيح قرار دادند. درخت کاج و سرو را هم که مهرستايان با آن مراسم شب يلدا را تزيين ميکردند وارد رسوم خود کردند. ميترايزم هفت رده يا گام برای پيشبرد روان و دنيای مينوی داشت که استاد رده هفتم را پير يا پدر ميگفتند. واژه پدر وارد مسيحت شد و کشيش را پدر خواندند. همچنين ميترايزم بعدها پايه ای شد برای ساختن فرا مسونری در اروپا که از سده هفدهم به بعد رواج گرفت.
✅در ايران و کشورهای آسيای ميانه از سده سوم ميلادی به آن سو کم کم انديشه زرتشت بعنوان يک جهان بينی واپسين دوران خود را مي پيمود. دين زوروانی و مغان خزنده وار جايگزين جهان بينی زرتشت شده بودند و فرمانراوايی ميکردند. جنگهای تمام نشدنی ميان ايران و رم هر دو امپراتوری را ناتوان کرده بود. در اين زمان بود که در سده هفت ميلادی عربها با يورش خود به ايران فرهنگ ايرانی را در هم شکستند و جهان بينی زرتشت که هنوز کمی از آن پا بر جا مانده بود به دست فراموشی سپرده شد،
✅ اگر در ايران و کشورهای آسيای ميانه yآتش زرتشت به خاموشی گراييد ، در اروپا هيچگاه پژوهش و علاقه در باره انديشه زرتشت کم نشد. حتی در قرون وسطای مسيحيت که تبليغات ضد زرتشت بعنوان يک نماد ضد دين به اوج خود رسيده بود، روشنگران و خردگرايان اروپا دوباره زرتشت را بعنوان يک ابزار نبرد بر عليه کورگرايی و اختناق به ميان آوردند.
✅ در سده پانزدهم ميلادی يکی ازبزرگترين فيلسوفان دوران رنسانس يا رستاخيز فرهنگی اروپا، گرگوری پلوتن که نفوذ سياسی زيادی هم در uدربار امپراتوری بيزانس به دست آورده بود کوشش کرد که جهان بينی uزرتشت را جايگزين سه دين يهودی، مسيحی و اسلام که در جنگ هميشگی با هم بودند بکند. با اينکه بسياری از دولتمردان و خردگرايان آن زمان با او همراه شدند اما در اين راه پيروز نشد. ولی موفق شد که انديشه زرتشت را وارد مکتب افلاتونی فلورانس(ايتاليا) بکند و آنرا پايه ای برای انقلاب رنسانس در اروپا گرداند و انسانگرايی( هومنيزم) را پی ريزی کند.
✅در دوران رونسانس و پس از آن، گرايش به زرتشت در ميان روشن بينان اروپايی نه تتها کم نگرديد بلکه بيش ازبيش گسترده شدو بعد ديگری به خود گرفت. ولی سده ها بود که زبان زرتشت فراموش شده بود و هر چيزی که از زرتشت گفته ميشد نقل قول از ديگران بود. بنابر اين ميبايستی به پژوهش پرداخت و زبان او را از نو کشف کرد.
✅ در سده هفدهم زبانشناس فرانسوی، انکتيل دو پرون، پس از 20 سال uکوشش سرانجام زبان اوستا را کشف کرد و آنرا در دو جلد به چاپ رسانيد. uاوستا سخنان زرتشت نبود. اين کتاب از نوشتارهای پراکنده ای درست شده بود که سده ها پس از مرگ زرتشت حتی در دوران اسلامی بوسيله موبدان نوشته شده بود. با اين حال اين کشف سرو صدای زيادی در اروپا به پا کرد. خردگرايان اروپا در اوستا ابزاری را پيدا کردند که با آن ميتوانستند دوباره کليسای مسيحيت را بکوبند. آنها ميگفتند
✅ چند سال پس از ترجمه گاتاهای. زرتشت، يکی از بزرگترين فيلسوفان اروپا فردريک نيچه در سال 1883 شاهکار معروف خود «آن چنان گفت زرتشت» را در دو جلد نوشت. اين کتاب که امروز به v. تمام زبانهای دنيا ترجمه شده ديدگاه اروپاييان را نسبت بزندگی زيرو رو کرد و فرهنگی نوين و مدرن را که تا امروز ادامه دارد به اين قاره ارمغان نمود.
@iran_sarzamin_tamadon
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
Forwarded from 🔥ایران سرزمین تمدن🔥
#زرتشت_در_اروپا
@iran_sarzamin_tamadon
✅ پس از در هم پاشيده شدن امپراتوری هخامنشی در سده سوم پيش از ميلاد، علاقه و شيفتگی دانشمندان يونانی به زرتشت حتی از دورانی که ايران امپراتوری جهانی داشت بيشتر شد. اين شيفتگی به جايی رسيد که هيچ فيلسوف يا دانشمندی را دراين دوره در يونان نميتوان پيدا کرد که برای وجهه دادن به کار و پژوهش علمی خود آنرا را به زرتشت نسبت نداده باشد! اعتبار گرفتن از زرتشت بعنوان « بالاترين نماد در همه دانشها» به جايی رسيد که حتی دانش ستاره شناسی و کيمياگری را هم به او نسبت دادند!
✅ شيفتگی به زرتشت به اندازه ای در اروپا رواج پيدا کرد که حتی با از ميان رفتن يونان فرو ننشست. با پيدايش امپراتوری رم دانشمندان رمی مانند فيلسوفان يونانی برای اعتبار دادن به کارهای خود از نام زرتشت تا جايی که ميتوانستند استفاده کردند.
✅ پس از سده نخست ميلادی دين رسمی درا مپراتوری رم مهر ستايی (ميترايزم) شد. مهرستايی که در جهان بينی زرتشت هضم شده بود و يکی از بخشهای اوستا را درست ميکرد از ايران به اروپا رفت و برای 400 سال درسراسر اين قاره گسترده شد بگونه ای که امروزدر انگلستان، آلمان، سويس، اسپانيا، ايتاليا و يونان بيش از 6000 معبد ميترا کشف شده.
✅ در سده چهارم ميلادی، مسيحيت در امپراتوری رم کم کم رواج پيدا کرد، ولی چون دين نو پا يی بود و هيچ آداب و رسوم ويژه ای نداشت تمام آداب و رسوم مهر ستايی را در خود هضم کرد. تاريخ 25 دسامبر را که تاريخ زاد روز ميترا بود که ايرانيان آنرا « شب يلدا » ميگويند تاريخ زاد روز مسيح قرار دادند. درخت کاج و سرو را هم که مهرستايان با آن مراسم شب يلدا را تزيين ميکردند وارد رسوم خود کردند. ميترايزم هفت رده يا گام برای پيشبرد روان و دنيای مينوی داشت که استاد رده هفتم را پير يا پدر ميگفتند. واژه پدر وارد مسيحت شد و کشيش را پدر خواندند. همچنين ميترايزم بعدها پايه ای شد برای ساختن فرا مسونری در اروپا که از سده هفدهم به بعد رواج گرفت.
✅در ايران و کشورهای آسيای ميانه از سده سوم ميلادی به آن سو کم کم انديشه زرتشت بعنوان يک جهان بينی واپسين دوران خود را مي پيمود. دين زوروانی و مغان خزنده وار جايگزين جهان بينی زرتشت شده بودند و فرمانراوايی ميکردند. جنگهای تمام نشدنی ميان ايران و رم هر دو امپراتوری را ناتوان کرده بود. در اين زمان بود که در سده هفت ميلادی عربها با يورش خود به ايران فرهنگ ايرانی را در هم شکستند و جهان بينی زرتشت که هنوز کمی از آن پا بر جا مانده بود به دست فراموشی سپرده شد،
✅ اگر در ايران و کشورهای آسيای ميانه yآتش زرتشت به خاموشی گراييد ، در اروپا هيچگاه پژوهش و علاقه در باره انديشه زرتشت کم نشد. حتی در قرون وسطای مسيحيت که تبليغات ضد زرتشت بعنوان يک نماد ضد دين به اوج خود رسيده بود، روشنگران و خردگرايان اروپا دوباره زرتشت را بعنوان يک ابزار نبرد بر عليه کورگرايی و اختناق به ميان آوردند.
✅ در سده پانزدهم ميلادی يکی ازبزرگترين فيلسوفان دوران رنسانس يا رستاخيز فرهنگی اروپا، گرگوری پلوتن که نفوذ سياسی زيادی هم در uدربار امپراتوری بيزانس به دست آورده بود کوشش کرد که جهان بينی uزرتشت را جايگزين سه دين يهودی، مسيحی و اسلام که در جنگ هميشگی با هم بودند بکند. با اينکه بسياری از دولتمردان و خردگرايان آن زمان با او همراه شدند اما در اين راه پيروز نشد. ولی موفق شد که انديشه زرتشت را وارد مکتب افلاتونی فلورانس(ايتاليا) بکند و آنرا پايه ای برای انقلاب رنسانس در اروپا گرداند و انسانگرايی( هومنيزم) را پی ريزی کند.
✅در دوران رونسانس و پس از آن، گرايش به زرتشت در ميان روشن بينان اروپايی نه تتها کم نگرديد بلکه بيش ازبيش گسترده شدو بعد ديگری به خود گرفت. ولی سده ها بود که زبان زرتشت فراموش شده بود و هر چيزی که از زرتشت گفته ميشد نقل قول از ديگران بود. بنابر اين ميبايستی به پژوهش پرداخت و زبان او را از نو کشف کرد.
✅ در سده هفدهم زبانشناس فرانسوی، انکتيل دو پرون، پس از 20 سال uکوشش سرانجام زبان اوستا را کشف کرد و آنرا در دو جلد به چاپ رسانيد. uاوستا سخنان زرتشت نبود. اين کتاب از نوشتارهای پراکنده ای درست شده بود که سده ها پس از مرگ زرتشت حتی در دوران اسلامی بوسيله موبدان نوشته شده بود. با اين حال اين کشف سرو صدای زيادی در اروپا به پا کرد. خردگرايان اروپا در اوستا ابزاری را پيدا کردند که با آن ميتوانستند دوباره کليسای مسيحيت را بکوبند. آنها ميگفتند
✅ چند سال پس از ترجمه گاتاهای. زرتشت، يکی از بزرگترين فيلسوفان اروپا فردريک نيچه در سال 1883 شاهکار معروف خود «آن چنان گفت زرتشت» را در دو جلد نوشت. اين کتاب که امروز به v. تمام زبانهای دنيا ترجمه شده ديدگاه اروپاييان را نسبت بزندگی زيرو رو کرد و فرهنگی نوين و مدرن را که تا امروز ادامه دارد به اين قاره ارمغان نمود.
@iran_sarzamin_tamadon
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
@iran_sarzamin_tamadon
✅ پس از در هم پاشيده شدن امپراتوری هخامنشی در سده سوم پيش از ميلاد، علاقه و شيفتگی دانشمندان يونانی به زرتشت حتی از دورانی که ايران امپراتوری جهانی داشت بيشتر شد. اين شيفتگی به جايی رسيد که هيچ فيلسوف يا دانشمندی را دراين دوره در يونان نميتوان پيدا کرد که برای وجهه دادن به کار و پژوهش علمی خود آنرا را به زرتشت نسبت نداده باشد! اعتبار گرفتن از زرتشت بعنوان « بالاترين نماد در همه دانشها» به جايی رسيد که حتی دانش ستاره شناسی و کيمياگری را هم به او نسبت دادند!
✅ شيفتگی به زرتشت به اندازه ای در اروپا رواج پيدا کرد که حتی با از ميان رفتن يونان فرو ننشست. با پيدايش امپراتوری رم دانشمندان رمی مانند فيلسوفان يونانی برای اعتبار دادن به کارهای خود از نام زرتشت تا جايی که ميتوانستند استفاده کردند.
✅ پس از سده نخست ميلادی دين رسمی درا مپراتوری رم مهر ستايی (ميترايزم) شد. مهرستايی که در جهان بينی زرتشت هضم شده بود و يکی از بخشهای اوستا را درست ميکرد از ايران به اروپا رفت و برای 400 سال درسراسر اين قاره گسترده شد بگونه ای که امروزدر انگلستان، آلمان، سويس، اسپانيا، ايتاليا و يونان بيش از 6000 معبد ميترا کشف شده.
✅ در سده چهارم ميلادی، مسيحيت در امپراتوری رم کم کم رواج پيدا کرد، ولی چون دين نو پا يی بود و هيچ آداب و رسوم ويژه ای نداشت تمام آداب و رسوم مهر ستايی را در خود هضم کرد. تاريخ 25 دسامبر را که تاريخ زاد روز ميترا بود که ايرانيان آنرا « شب يلدا » ميگويند تاريخ زاد روز مسيح قرار دادند. درخت کاج و سرو را هم که مهرستايان با آن مراسم شب يلدا را تزيين ميکردند وارد رسوم خود کردند. ميترايزم هفت رده يا گام برای پيشبرد روان و دنيای مينوی داشت که استاد رده هفتم را پير يا پدر ميگفتند. واژه پدر وارد مسيحت شد و کشيش را پدر خواندند. همچنين ميترايزم بعدها پايه ای شد برای ساختن فرا مسونری در اروپا که از سده هفدهم به بعد رواج گرفت.
✅در ايران و کشورهای آسيای ميانه از سده سوم ميلادی به آن سو کم کم انديشه زرتشت بعنوان يک جهان بينی واپسين دوران خود را مي پيمود. دين زوروانی و مغان خزنده وار جايگزين جهان بينی زرتشت شده بودند و فرمانراوايی ميکردند. جنگهای تمام نشدنی ميان ايران و رم هر دو امپراتوری را ناتوان کرده بود. در اين زمان بود که در سده هفت ميلادی عربها با يورش خود به ايران فرهنگ ايرانی را در هم شکستند و جهان بينی زرتشت که هنوز کمی از آن پا بر جا مانده بود به دست فراموشی سپرده شد،
✅ اگر در ايران و کشورهای آسيای ميانه yآتش زرتشت به خاموشی گراييد ، در اروپا هيچگاه پژوهش و علاقه در باره انديشه زرتشت کم نشد. حتی در قرون وسطای مسيحيت که تبليغات ضد زرتشت بعنوان يک نماد ضد دين به اوج خود رسيده بود، روشنگران و خردگرايان اروپا دوباره زرتشت را بعنوان يک ابزار نبرد بر عليه کورگرايی و اختناق به ميان آوردند.
✅ در سده پانزدهم ميلادی يکی ازبزرگترين فيلسوفان دوران رنسانس يا رستاخيز فرهنگی اروپا، گرگوری پلوتن که نفوذ سياسی زيادی هم در uدربار امپراتوری بيزانس به دست آورده بود کوشش کرد که جهان بينی uزرتشت را جايگزين سه دين يهودی، مسيحی و اسلام که در جنگ هميشگی با هم بودند بکند. با اينکه بسياری از دولتمردان و خردگرايان آن زمان با او همراه شدند اما در اين راه پيروز نشد. ولی موفق شد که انديشه زرتشت را وارد مکتب افلاتونی فلورانس(ايتاليا) بکند و آنرا پايه ای برای انقلاب رنسانس در اروپا گرداند و انسانگرايی( هومنيزم) را پی ريزی کند.
✅در دوران رونسانس و پس از آن، گرايش به زرتشت در ميان روشن بينان اروپايی نه تتها کم نگرديد بلکه بيش ازبيش گسترده شدو بعد ديگری به خود گرفت. ولی سده ها بود که زبان زرتشت فراموش شده بود و هر چيزی که از زرتشت گفته ميشد نقل قول از ديگران بود. بنابر اين ميبايستی به پژوهش پرداخت و زبان او را از نو کشف کرد.
✅ در سده هفدهم زبانشناس فرانسوی، انکتيل دو پرون، پس از 20 سال uکوشش سرانجام زبان اوستا را کشف کرد و آنرا در دو جلد به چاپ رسانيد. uاوستا سخنان زرتشت نبود. اين کتاب از نوشتارهای پراکنده ای درست شده بود که سده ها پس از مرگ زرتشت حتی در دوران اسلامی بوسيله موبدان نوشته شده بود. با اين حال اين کشف سرو صدای زيادی در اروپا به پا کرد. خردگرايان اروپا در اوستا ابزاری را پيدا کردند که با آن ميتوانستند دوباره کليسای مسيحيت را بکوبند. آنها ميگفتند
✅ چند سال پس از ترجمه گاتاهای. زرتشت، يکی از بزرگترين فيلسوفان اروپا فردريک نيچه در سال 1883 شاهکار معروف خود «آن چنان گفت زرتشت» را در دو جلد نوشت. اين کتاب که امروز به v. تمام زبانهای دنيا ترجمه شده ديدگاه اروپاييان را نسبت بزندگی زيرو رو کرد و فرهنگی نوين و مدرن را که تا امروز ادامه دارد به اين قاره ارمغان نمود.
@iran_sarzamin_tamadon
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥