💠۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری زاده سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور -- درگذشته سال ۶۱۸ هجری در نیشابور #شاعر #عارف
@iran_sarzamin_tamadon
♦️فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطار نیشابوری
✅ یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم است. شفیعی کدکنی در مقدمهای که بر منطقالطیر نوشتهاست اشاره میکند که شخصیت عطار در «ابر ابهام» است و اطلاعات ما حتی درباره سنایی، که یک قرن قبل عطار میزیسته، بسیار بیشتر از اطلاعاتی است که از عطار در دست داریم. تنها میدانیم که او در نیمه دوم قرن شش و ربع اول قرن هفتم میزیسته است. آنگونه که عطار گاهی در اشعارش به همنامی خود با پیامبر اسلام اشاره میکند، محمد بوده است.
💠 عوفی در لبابالالباب از او باعنوان «الاجل فریدالدین افتخار الافاضل ابوحامدِ ابوبکر العطار النیشابوری سالک جاده حقیقت و ساکن سجاده طریقت» یاد میکند. نام او «محمد» لقبش «فریدالدین» و کنیهاش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطار و گاهی نیز فرید تخلص کردهاست.
✅بنا بهروایت قدیمیترین کاتب دیوان اشعارش، نام پدر عطار محمود و بنا بهروایتی دیگری از تذکره نویسان قدیم ابراهیم بناسحاق بود و یوسف نیز پدر عطار است. در کدکن زیارتگاهی است بهنام «پیرِ زِرًوَند» که مورد احترام اهالی است و اهالی بر این باورند که این مزارِ «شیخ ابراهیم» پدر عطار است.با این که در نیشابوری بودن او هیچ شکی نیست اما انتساب او به کدکن که از قرای قدیم نیشابور بوده در هالهای از ابهام است.
💠 کودکی عطار با طغیان غزها همراه شد؛ زمان فاجعه غز، عطار ۶ - ۷ سال بیشتر نداشت. این فاجعه چنان عظیم و موحش بود که نمیتوانست در ذهن کودک خردسال تأثیر دردانگیز خود را نگذارد. سلطان به دست غزها اسیر شده بود و شهر در معرض خرابی و ویرانی قرار گرفته بود.
💠عطارِ خردسال شکنجهها، تجاوزها، خرابیها، مرگ و درد و وحشت را اطراف خود میدید و همین عامل بعدها موجب مرگاندیشی و درداندیشی بسیار در عطار شد. چند سال بعد، پس از فروکش فتنه غز، عطار در مکتب مشغول آموختن شد. در مکتب، حکایاتی از زندگی بزرگانی چون عباس طوسی، مظفر عبادی، رکنالدین اکاف و محمدبن یحیی، او را بهخود جذب میکرد. این حکایات علاوه بر اینکه مشوق عطار در طریقت بودند بعدها در تذکرهالاولیا گرد آمدند.
او داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و در عرفان مرید شیخ یا سلسله خاصی از مشایخ تصوف نبود و بهکار عطاری و درمان بیماران میپرداخت.
✅وی علاقهای بهمدرسه و خانقاه نشان نمیداد و دوست داشت راه عرفان را از داروخانه پیدا کند، علاوه بر این شغل عطاری خود عامل بینیازی و بیرغبتی عطار به مدحگویی برای پادشاهان شد. زندگی او به تنظیم اشعار بسیار گذشت از جمله چهار منظومه از وی علاوه بر دیوان اشعار و مجموعه رباعیاتش، مختارنامه. آوازه شعر او در روزگار حیاتش از نیشابور و خراسان گذشته و به نواحی غربی ایران رسیده بودهاست. اسنادی نیز در دست است که نشان میدهد حلقه درسهای عرفانی عطار در نیشابور بسیار گرم و پرشور بودهاست و بسیاری از بزرگان عصر در آنها حاضر میشدهاند.
💠 درباره پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشهگیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستانهای زیادی گفته شدهاست. مشهورترین این داستانها، داستانی است که جامی نقل میکند: عطار در محل کسب خود مشغول بهکار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت.
✅ دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد بهزندگی دنیوی وابستهای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان بهجان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت؛ که البته این روایت، بههیچ وجه پذیرفتنی نیست زیرا که زهد عطار از همان ابتدای کودکی نمایان بودهاست.
💠 مرگ عطار ۷۸ سالگی، به هنگام حمله مغول بود؛ وی در نزدیکی دروازه شهر بهدست سربازان مغول کشته شد. علاوه بر این تمام آثارش سوزانده شد و آنچه از وی در دست است تنها آثاری است که قبل از حمله مغول، بهسایر شهرها برده شده بودند.
@iran_sarzamin_tamadon
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
@iran_sarzamin_tamadon
♦️فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطار نیشابوری
✅ یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم است. شفیعی کدکنی در مقدمهای که بر منطقالطیر نوشتهاست اشاره میکند که شخصیت عطار در «ابر ابهام» است و اطلاعات ما حتی درباره سنایی، که یک قرن قبل عطار میزیسته، بسیار بیشتر از اطلاعاتی است که از عطار در دست داریم. تنها میدانیم که او در نیمه دوم قرن شش و ربع اول قرن هفتم میزیسته است. آنگونه که عطار گاهی در اشعارش به همنامی خود با پیامبر اسلام اشاره میکند، محمد بوده است.
💠 عوفی در لبابالالباب از او باعنوان «الاجل فریدالدین افتخار الافاضل ابوحامدِ ابوبکر العطار النیشابوری سالک جاده حقیقت و ساکن سجاده طریقت» یاد میکند. نام او «محمد» لقبش «فریدالدین» و کنیهاش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطار و گاهی نیز فرید تخلص کردهاست.
✅بنا بهروایت قدیمیترین کاتب دیوان اشعارش، نام پدر عطار محمود و بنا بهروایتی دیگری از تذکره نویسان قدیم ابراهیم بناسحاق بود و یوسف نیز پدر عطار است. در کدکن زیارتگاهی است بهنام «پیرِ زِرًوَند» که مورد احترام اهالی است و اهالی بر این باورند که این مزارِ «شیخ ابراهیم» پدر عطار است.با این که در نیشابوری بودن او هیچ شکی نیست اما انتساب او به کدکن که از قرای قدیم نیشابور بوده در هالهای از ابهام است.
💠 کودکی عطار با طغیان غزها همراه شد؛ زمان فاجعه غز، عطار ۶ - ۷ سال بیشتر نداشت. این فاجعه چنان عظیم و موحش بود که نمیتوانست در ذهن کودک خردسال تأثیر دردانگیز خود را نگذارد. سلطان به دست غزها اسیر شده بود و شهر در معرض خرابی و ویرانی قرار گرفته بود.
💠عطارِ خردسال شکنجهها، تجاوزها، خرابیها، مرگ و درد و وحشت را اطراف خود میدید و همین عامل بعدها موجب مرگاندیشی و درداندیشی بسیار در عطار شد. چند سال بعد، پس از فروکش فتنه غز، عطار در مکتب مشغول آموختن شد. در مکتب، حکایاتی از زندگی بزرگانی چون عباس طوسی، مظفر عبادی، رکنالدین اکاف و محمدبن یحیی، او را بهخود جذب میکرد. این حکایات علاوه بر اینکه مشوق عطار در طریقت بودند بعدها در تذکرهالاولیا گرد آمدند.
او داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و در عرفان مرید شیخ یا سلسله خاصی از مشایخ تصوف نبود و بهکار عطاری و درمان بیماران میپرداخت.
✅وی علاقهای بهمدرسه و خانقاه نشان نمیداد و دوست داشت راه عرفان را از داروخانه پیدا کند، علاوه بر این شغل عطاری خود عامل بینیازی و بیرغبتی عطار به مدحگویی برای پادشاهان شد. زندگی او به تنظیم اشعار بسیار گذشت از جمله چهار منظومه از وی علاوه بر دیوان اشعار و مجموعه رباعیاتش، مختارنامه. آوازه شعر او در روزگار حیاتش از نیشابور و خراسان گذشته و به نواحی غربی ایران رسیده بودهاست. اسنادی نیز در دست است که نشان میدهد حلقه درسهای عرفانی عطار در نیشابور بسیار گرم و پرشور بودهاست و بسیاری از بزرگان عصر در آنها حاضر میشدهاند.
💠 درباره پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشهگیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستانهای زیادی گفته شدهاست. مشهورترین این داستانها، داستانی است که جامی نقل میکند: عطار در محل کسب خود مشغول بهکار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت.
✅ دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد بهزندگی دنیوی وابستهای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان بهجان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت؛ که البته این روایت، بههیچ وجه پذیرفتنی نیست زیرا که زهد عطار از همان ابتدای کودکی نمایان بودهاست.
💠 مرگ عطار ۷۸ سالگی، به هنگام حمله مغول بود؛ وی در نزدیکی دروازه شهر بهدست سربازان مغول کشته شد. علاوه بر این تمام آثارش سوزانده شد و آنچه از وی در دست است تنها آثاری است که قبل از حمله مغول، بهسایر شهرها برده شده بودند.
@iran_sarzamin_tamadon
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥