🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
371 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مفاهیم_و_تعاریف_مرتبط_با_جغرافیای_سیایی_و_ژئوپلتیک

#یک_مرز_چیست
☆5A

2- وجه دوم اگر اغراق نباشد،
« #سرشت_چند_معنايي» مرزهاست.
در شرايط عملي، اين وجه از مرز به وضوح نشان مي‌دهد که مرزها براي همه معناي واحدي ندارند. واقعيت‌هاي‌ مربوط به اين وجه از مرز براي همه شناخته‌شده است و در واقع هسته‌ی بحث‌ حاضر را تشکيل مي‌دهد.
مرز از هر چيزي که فکرش را کنيد وجه مادي کمتري دارد، با اين‌که هرجوري از مرز رد شويد، چه در يک سفر دانشگاهي براي شرکت در يک کنفرانس، چه به عنوان يک تاجر يا يک جوان بيکار مرز «همان» مرز است (با خودش يکي است و بنابراين کاملا تعريف ‌شده). در مورد جوان بيکار، مرز تقريبا بدل مي‌شود به دو چيز متمايز که هيچ وجه اشتراکي با هم ندارند جز اسم‌شان. مرزهاي امروز (اگرچه تا بوده همين بوده) تاحدي ترسيم شده‌اند تا دقيقا همين قضيه را پياده کنند:
نه‌تنها براي طبقات اجتماعي مختلف تجربه‌اي متفاوت از قانون، دم ‌و ‌دستگاه مدني، پليس و حقوق اوليه، حقوقي نظير آزادي حرکت و آزادي داد‌ و ستد رقم مي‌زنند، بلکه به طور جدي با توجه به طبقه‌ی اجتماعي افراد ميان آن‌ها خط‌کشي و آن‌ها را از هم جدا مي‌کنند.
در اين‌جا دولت، که با مرزهايش ساخته و مستقر مي‌شود، در طول تاريخ نقشي کاملن دوپهلو بازي کرده و يکي به نعل زده و يکي به ميخ. چون از يک‌سو بر تمايزات و تفاوت‌ها سرپوش مي‌گذارد (و تا جايي، آن‌ها را رسما محدود مي‌کند) تا بر مفهوم شهروند ملي تأکيد کند و بدين‌ترتيب اقتدار عمومي را بر تخاصم‌هاي اجتماعي ارجح بداند. ولي از سوي ديگر هر چه عبور و مرور فراملي (چه عبور و مرور افراد و چه سرمايه) بيشتر مي‌شود، در نتيجه فضاي اقتصادي-سياسي فراملي بيشتر شکل گرفته و دولت‌هاي بيشتري (از جمله خصوصا قدرتمندترين‌هايشان) مايلند در خدمت يک تمايزگذاري طبقاتي بين‌المللي باشند و در اين راه، از مرزها و دم‌ و دستگاه‌هاي نظارتي‌شان به عنوان ابزارهاي تبعيض و دسته‌بندي استفاده مي‌کنند. با ‌وجود اين، دولت‌ها مي‌کوشند اين کار را در حين محافظت حداکثري از منابع نمادينِ مشروعيت مردمي‌شان انجام دهند. به همين دليل است که دولت‌ها خود را گرفتار در اين موقعيت متناقض مي‌يابند که هم برداشتي نسبي از مفهوم هويت و تعلق ملي به دست دهند و هم آن را تقويت کنند، يعني يکي‌گرفتن شهروندي با مليت.
تنگنايي از همين جنس در خود مفهوم ذاتي عبور ‌و‌ مرور (circulation) افراد وجود دارد. البته مسأله‌ی اين دوگانگي چندان به تفاوت در تلقي بين گردش سرمايه و کالاها و عبور ‌و ‌مرور افراد برنمي‌گردد، چرا که لفظ گردش در اين‌جا به يک معناي واحد به کار نرفته. در واقع مسأله اين است که علي‌رغم وجود شبکه‌هاي کامپيوتري و ارتباطات مخابراتي، سرمايه هرگز بدون گردش انبوه انسان‌ها به گردش در نمي‌آيد (برخي از گردش‌ها «رو به بالا»ست و برخي «رو به پايين»). اما تأسيس يک جهان «آپارتايدي» يا رژيم دوگانه‌اي براي عبور‌و‌مرور افراد، معضلات سياسي چشم‌گيري در زمينه مقبوليت و مقاومت به بار مي‌آورد. «نوار رنگي» که اکنون ديگر به تفکيک مرکز از پيرامون يا شمال از جنوب خلاصه نمي‌شود، خطي است که از درون همه‌ی جوامع مي‌گذرد (درست به همين دليل شباهت ناخوشايندي دارد به نوعي رژيم آپارتايد). اداره‌ی فعلي اين «نوار رنگي» تاثير گسترده اما دوگانه‌اي دارد زيرا نژادپرستي افسارگسيخته‌‌اي را تقويت مي‌کند و چنان ناامني به بار مي‌آورد که به تبع آن، حدي افراطي از تأمين امنيت را ناگزير مي‌سازد. بگذريم از اين واقعيت که بين دو حد نهايت يعني بين آن‌هايي که سرمايه را به گردش در مي‌آورند و آن‌هايي که سرمايه با جابجايي کارخانه‌هاي صنعتي فراملي و فرايند انعطاف‌پذيري به گردش‌شان در مي‌آورد، توده‌اي عظيم و طبقه‌بندي‌نشده وجود دارد.
شايد از اين منظر باشد که بايد به يکي از شنيع‌ترين جنبه‌هاي مسأله‌ی پناهجويان و مهاجران بينديشيم، يعني مسأله‌ی «مناطق بين‌المللي» يا «مناطق عبور و مرور» در بنادر و فرودگاه‌ها. نه‌تنها در اين مناطق با تصويري از خشونت تعميم‌يافته مواجهيم که اکنون پس‌زمينه مهاجرت اقتصادي و جريان‌‌ پناهجويان (اعم از شناخته شده يا ناشناخته) را مي‌سازد، بلکه شاهد عملکرد افتراقي آن در واقعيت مادي نيز هستيم و به تعبيري، با تکثير مفهوم مرز روبروييم که از قبل در تشريفات عبور از مرزها ظاهر شده بود.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#مفاهیم_و_تعاریف_مرتبط_با_جغرافیای_سیایی_و_ژئوپلتیک

#یک_مرز_چیست
☆5B

نبايد در اين‌جا خودمان را منحصرن به بحثي درباره‌ی جنبه‌هاي قانوني محدود کنيم؛ ضروري است که به توصيف پديدارشناختي آن هم بپردازيم.

براي شخصي ثروتمند از کشوري غني، شخصي که به تدريج جهان‌وطن مي‌شود (کسي که گذرنامه‌اش ديگر نه صرفا حاکي از تابعيت ملي و حق شهروندي او، بلکه حاکي از «مازاد» حقوق است، دقيق‌‌تر بگوييم حاکي از يک حق جهاني براي عبور‌ومرور بي‌دردسر)، مرز جزئي از تشريفات سفر مي‌شود، نقطه‌ی تصديق نمادين شأن اجتماعي‌اش که با خيال راحت و آسوده از آن عبور مي‌کند.

اما براي شخصي فقير از کشوري محروم مرز حسابي فرق مي‌کند: نه‌تنها مانعي جدي است که دشوار بتوان از پس آن برآمد، بلکه مکاني است که او بارها و بارها به آن برمي‌‌خورد، از آن مي‌گذرد و دوباره بر مي‌گردد مثل وقتي که بيرونش مي‌کنند يا اجازه مي‌دهند به خانواده‌اش ملحق شود.
يعني آن‌قدر از آن‌جا رد مي‌شود، آن‌قدر او را مي‌برند و مي‌آورند که در نهايت مرز به محلي بدل مي‌شود که او در آن ساکن است.

مرز منطقه‌اي فضا-زماني است که به طرز خارق‌العاده‌اي بي‌رحم است، مثل يک خانه، خانه‌اي که در آن زيستن انتظار زندگي را کشيدن است، يک نازندگي است.

آندره گرين روانکاو فرانسوي، زماني نوشته بود زندگي «در» مرزها خود به قدر کافي دشوار است، اما دشواري‌اش در برابر اين‌که خودت مرز باشي هيچ است.
مقصود او دوپارگي هويت‌هاي متکثر بود (هويت‌هاي مهاجر) ولي ما بايد به بنيادهاي مادي اين پديده هم توجه داشته باشيم.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#یک_مرز_چیست ؟
☆6

3- از اين‌جا به وجه سوم مرز مي‌رسيم:

« #عدم_تجانس » و حضور فراگير و دائمي مرزها يا به عبارت ديگر اين واقعيت که « #انطباق » مرزهاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي بر روي هم (چيزي که ملت‌-‌دولت‌ها يا برخي از آن‌ها کم‌وبيش به آن رسيده‌اند) اکنون در حال فروپاشي است.

نتيجه آن‌که برخي مرزها ديگر اصلا در نقاط مرزي جغرافيايي-سياسي-اداري قرار ندارند. در حقيقت مرزها جاي ديگري‌اند، هر جا که نظارت‌هاي گزينشي هست، مثلا #بازرسیهاي_امنيتي_و_سلامتي (بازرسي‌هاي سلامتي بخشي از آن چيزي است که ميشل فوکو زيست‌-قدرت ناميد).
متمرکزشدنِ همه‌ی اين کارکردها (مثلا #نظارت_کامل_بر_کالاها_و_آدم‌ها، بگذريم از نظارت بر #ميکربها و #ويروس‌ها، #تفکيک_قوه‌ی_مجريه_و_قلمرو_فرهنگ، و غيره) در نقطه‌اي واحد (در امتداد خطي واحد که همزمان تصفيه شده و در عين حال متراکم و تيره و تار است)، گرايشي مسلط در دوره‌اي خاص بود، دوره‌ی استقرار ملت-دولت (دوره‌اي که ملت-دولت به‌راستي در قالبي نزديک به صورت مثالي يا آرماني‌اش هستي داشت)، اما نه ضرورتي تاريخي و برگشت ناپذير.
از مدت‌ها پيش، اين شکل از مرز به عينه جاي خود را به مرزهاي جديدي داده که همه‌جا هستند.

آن‌چه بر آن تأکيد داشتم (چه‌بسا توضيح واضحات باشد) اين است که در پيچيدگي تاريخي مفهوم مرز (که اينک دوباره چون اشکال جديدي از مرز به وجود آمده)، مسأله‌ی « #نهاد » وجود دارد.

مرز خود به عنوان يک نهاد اهميت دارد و نيز شيوه‌هايي که طي آن مرزها مي‌توانند نهادينه شوند؛ همچنين مرز به عنوان شرط امکان تعداد زيادي نهاد ديگر. دقيقا به همين دليل بود که مرز به صورت خيالي به شيوه‌‌اي ساده و ساده‌انگارانه تعريف شد و چنان‌که درآغاز بحث مطرح کردم اين سادگي تحميل شد، به اين معنا که دولت آن را تحميل کرد. اما پيامد آن اين بوده که هر جا مرزهايي وجود داشت و درون‌شان شرايط يک دموکراسي نيم‌بند برقرار مي‌شد، خود مرزها همواره نهادهايي کاملا ضددموکراتيک بودند که دست هر نوع معامله يا عمل سياسي از آن‌ها کوتاه است. «شهروندان» برهه‌هاي زماني مختلفي آن‌جا ساکن شده‌اند فقط با هدف نابودي همديگر…

#مرزها_شرط_ضد_دموکراتيک
آن دموکراسي ناقص و محدودي بوده‌اند که برخي ملت-‌دولت‌ها در دوره‌اي خاص از آن بهره برده‌اند، درگيري‌هاي داخلي‌شان را مديريت کرده‌اند (گاهي اين درگيري‌ها را به بيرون از مرزهايشان هم صادر کرده‌اند، اما اين قضيه بيشتر فرآيندي است که در گرو يک خط مرزي است). به همين دليل به نظرم نياز داريم به يک « #دموکراسي_راديکال ».

به محض آن‌که مرزها بار ديگر متکثر و متمايز شوند، يعني به محض آن‌که مرزها شروع کنند به ساخت شبکه‌اي گسترده بر روي فضاي اجتماعي جديد و ديگر به کار جداکردن بيرون از درون نيايند، آن‌گاه دو گزينه بيش نداريم:
تشديد اقتدارگرايانه و در حقيقت خشونت‌بار همه‌ی اَشکال تبعيض نژادي و راديکاليسم دموکراتيک که هدفش تخريب نهاد مرز است.
با اين‌حال در بحثي که پيش کشيدم، ترديد دارم بتوان چنين دموکراسي راديکالي را که الزاما بين‌المللي‌ يا دقيق‌تر فراملي است با دغدغه‌ی « #جهاني_بي‌مرز» به معناي سياسي و حقوقي کلمه شناسايي کرد.

چنين «جهاني» با اين خطر روبرو است که بدل به ميداني براي سلطه‌ی‌ نامحدود مراکز خصوصي قدرت شود که سرمايه، ارتباطات و چه‌بسا تسليحات را انحصاري مي‌کند.

ولي مسأله اين است که چه نظارت دموکراتيکي بايد بر آن‌هايي اعمال شود که مرزها را کنترل مي‌کنند یعنی به عبارت ديگر، بر خود دولت‌ها و نهادهاي فراملي. اين امر کاملا بستگي دارد به اين‌که آيا ساکنين طرفين مرز بالاخره منافع و زباني مشترک (يعني آرمان‌هاي مشترک) مي‌يابند يا نه. اما به اين مسأله هم بستگي دارد که در اين مکان‌هاي غيرقابل سکونت، در اين مرزهاي متفاوت، چه کساني به هم خواهند رسيد. اکنون براي اين به هم رسيدن اغلب اوقات به مترجمان و ميانجي‌گران‌ نياز است. به نظرم آن‌ها که مدافع حق پناهندگي‌اند، دقيقا در زمره‌ی همان ميانجي‌گرانند، هرقدر هم تجربه‌ی کنوني آن‌ها دلسردکننده باشد.

🆔👉 @iran_novin1