Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مدیران
در زندگی قالب و سبک پدیده ها تغییر می کند نه محتوا و مفهوم
#مكاتب_مختلف_توسعه_اقتصادي :
3. #نظريه_ريكاردو (1823-1772):
ريكاردو با پذيرش نظريه جمعيتي مالتوس, به توسعه مكتب كلاسيك بنيانگذاريشده توسط اسميت پرداخت.
درحاليكه اسميت روي مساله ” #توليد “ تاكيد ميورزيد, ريكاردو بر مبحث ” #توزيع_درآمد “ متمركز گرديد و بعداً نئوكلاسيكها (شاگردان وي) بر ” #كارآيي “ متمركز شدند.
دو نظريه معروف او,
” #قانون_بازده_نزولي“ و
” #مزيت_نسبي“ است:
الف<<
#قانون_بازده_نهايي_نزولي:
به اعتقاد ريكاردو, همزمان با رشد اقتصادي و جمعيتي, بهدليل افزايش نياز به مواد غذايي و محصولات كشاورزي, كشاورزان مجبور خواهند شد زمينهاي داراي بهرهوري پايينتر را نيز زير كشت ببرند (بعد از زمينهاي درجه يك كه درآغاز زير كشت ميروند, زمينهاي درجه دو و درجه سه مورد استفاده قرار ميگيرند).
از آنجاييكه بهرهوري زمينهاي درجه 2, 3 و 4 كمتر از زمينهاي درجه 1 است, هزينه توليد در آنان افزايش مييابد.
درنتيجه قيمت مواد غذايي افزايش يافته و بالتبع سود بادآوردهاي (رانت) نصيب صاحبان زمينهاي درجه 1 ميگردد.
مقدار اين رانتِ دريافتي توسط صاحبان زمين, همگام با رشد جمعيت افزايش يافته و باعث كاهش درآمد كل جامعه (دردسترس كارگران و مهمتر از آن سود سرمايهگذاران) ميشود.
او از اينجا نتيجه ميگيرد كه منافع صاحبان زمين در مقابل منافع ديگر طبقات جامعه قرار ميگيرد.
او بيان ميدارد كه وقتي يك اقتصاد در حال رشد به حداكثر ميزان درآمد سرانه دست مييابد پس از آن بهدليل افزايش مستمر قيمت مواد غذايي, درآمد سرانه كاهش خواهد يافت. نهايتاً اقتصاد به يك وضعيت ايستا يا تعادلي ميرسد كه در آن, كارگران صرفاً دستمزدهايي در سطح حداقل معيشت دريافت ميكنند.
به اعتقاد او, رشد اقتصادي در يك جامعه سرمايهداري در سايه وجود مواد غذايي ارزانقيمت ( كه به معني پايينتر بودن دستمزدهاي كارگران صنعتي و بالاتر رفتن سودهاي سرمايهداران است) و درنتيجه افزايش امكان انباشت سرمايه در صنعت, توليد بيشتر و در نهايت افزايش درآمدهاي اقتصادي كل, تحقق مييابد.
از ديدگاه ريكاردو, افزايش بهرهوري كشاورزي (در مقايسه با صنعت), پايه اساسي رشد اقتصادي است.
او اعتقاد داشت در بلندمدت با پيشرفت فناوري, بهرهوري زمينهاي كشاورزي افزايش مييابد.
ريكاردو تعقيب سياست درهاي باز براي تجارت آزاد را براي پايين نگهداشتن سطح #دستمزدهاي_اسمي, توصيه نمود.
ب<<
#نظريه_مزيت_نسبي:
براساس اين نظريه, مبادله آزاد مابين كشورها, باعث افزايش مقدار توليدات (محصول) جهاني ميشود.
اگر هر كشوري به توليد كالاهايي روي آورد كه توانايي توليد آنها را با هزينه نسبي كمتري ( در مقايسه با ديگر شركا و رقباي تجاري خود ) دارد, در اين صورت, كشور مفروض قادر خواهد بود, مقداري از كالاهايي را كه با هزينه كمتري توليد ميكند با كالاهاي ديگري كه ملتهاي ديگر قادر به توليد ارزانتر آنها هستند, مبادله نمايد.
در پايان يك دوره زماني, ملتها در خواهند يافت كه امكانات مصرف انها, در اثر تجارت و تخصصيشدن, نسبت به زماني كه همه كالاهاي موردنياز خود را در داخل كشورهايشان توليد ميكردهاند, افزايش يافته است.
به همين خاطر, اقتصاددانان, تجارت آزاد جهاني را مطلوب ميدانند . چون باعث افزايش توليد ناخالص ملي كشورها و بالتبع افزايش رفاه ملتها خواهد شد.
او به كمك مفهوم ” #هزينه_فرصت “ نشان داد كه نبايد كشورها ( بنابر اعتقاد اقتصاددانان گذشته) صرفاً بر توليد كالاهايي كه در آنها داراي #مزيت_مطلق ( در مقابل ديگر كشورها ) هستند, متمركز شوند بلكه در داخل كشور نيز بايد با در نظرگرفتن هزينه جايگزيني يك كالا با كالاي ديگر, برمبناي مزيت نسبي ( #مقايسهاي ) عمل كرد.
بدين طريق همه كشورها متقابلاً منتفع خواهند شد.
تحليل مزيت نسبي (مقايسهاي) ريكاردو براي اثبات تخصصيشدن در توليد و تجارت, بهترين سياستي است كه كشورها بايد تعقيب كنند.
آنچه بايد بر نظريه ريكاردو بيفزاييم ( به عنوان نقد ) اينست كه اينكه كشوري در چه زمينهاي متخصص شود از صِرف تخصصيشدن, مهمتر است, چون برخي كالاها داراي تقاضاي روبهگسترشي در سطح جهان هستند كه ديگر كالاها از آن محرومند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مدیران
در زندگی قالب و سبک پدیده ها تغییر می کند نه محتوا و مفهوم
#مكاتب_مختلف_توسعه_اقتصادي :
3. #نظريه_ريكاردو (1823-1772):
ريكاردو با پذيرش نظريه جمعيتي مالتوس, به توسعه مكتب كلاسيك بنيانگذاريشده توسط اسميت پرداخت.
درحاليكه اسميت روي مساله ” #توليد “ تاكيد ميورزيد, ريكاردو بر مبحث ” #توزيع_درآمد “ متمركز گرديد و بعداً نئوكلاسيكها (شاگردان وي) بر ” #كارآيي “ متمركز شدند.
دو نظريه معروف او,
” #قانون_بازده_نزولي“ و
” #مزيت_نسبي“ است:
الف<<
#قانون_بازده_نهايي_نزولي:
به اعتقاد ريكاردو, همزمان با رشد اقتصادي و جمعيتي, بهدليل افزايش نياز به مواد غذايي و محصولات كشاورزي, كشاورزان مجبور خواهند شد زمينهاي داراي بهرهوري پايينتر را نيز زير كشت ببرند (بعد از زمينهاي درجه يك كه درآغاز زير كشت ميروند, زمينهاي درجه دو و درجه سه مورد استفاده قرار ميگيرند).
از آنجاييكه بهرهوري زمينهاي درجه 2, 3 و 4 كمتر از زمينهاي درجه 1 است, هزينه توليد در آنان افزايش مييابد.
درنتيجه قيمت مواد غذايي افزايش يافته و بالتبع سود بادآوردهاي (رانت) نصيب صاحبان زمينهاي درجه 1 ميگردد.
مقدار اين رانتِ دريافتي توسط صاحبان زمين, همگام با رشد جمعيت افزايش يافته و باعث كاهش درآمد كل جامعه (دردسترس كارگران و مهمتر از آن سود سرمايهگذاران) ميشود.
او از اينجا نتيجه ميگيرد كه منافع صاحبان زمين در مقابل منافع ديگر طبقات جامعه قرار ميگيرد.
او بيان ميدارد كه وقتي يك اقتصاد در حال رشد به حداكثر ميزان درآمد سرانه دست مييابد پس از آن بهدليل افزايش مستمر قيمت مواد غذايي, درآمد سرانه كاهش خواهد يافت. نهايتاً اقتصاد به يك وضعيت ايستا يا تعادلي ميرسد كه در آن, كارگران صرفاً دستمزدهايي در سطح حداقل معيشت دريافت ميكنند.
به اعتقاد او, رشد اقتصادي در يك جامعه سرمايهداري در سايه وجود مواد غذايي ارزانقيمت ( كه به معني پايينتر بودن دستمزدهاي كارگران صنعتي و بالاتر رفتن سودهاي سرمايهداران است) و درنتيجه افزايش امكان انباشت سرمايه در صنعت, توليد بيشتر و در نهايت افزايش درآمدهاي اقتصادي كل, تحقق مييابد.
از ديدگاه ريكاردو, افزايش بهرهوري كشاورزي (در مقايسه با صنعت), پايه اساسي رشد اقتصادي است.
او اعتقاد داشت در بلندمدت با پيشرفت فناوري, بهرهوري زمينهاي كشاورزي افزايش مييابد.
ريكاردو تعقيب سياست درهاي باز براي تجارت آزاد را براي پايين نگهداشتن سطح #دستمزدهاي_اسمي, توصيه نمود.
ب<<
#نظريه_مزيت_نسبي:
براساس اين نظريه, مبادله آزاد مابين كشورها, باعث افزايش مقدار توليدات (محصول) جهاني ميشود.
اگر هر كشوري به توليد كالاهايي روي آورد كه توانايي توليد آنها را با هزينه نسبي كمتري ( در مقايسه با ديگر شركا و رقباي تجاري خود ) دارد, در اين صورت, كشور مفروض قادر خواهد بود, مقداري از كالاهايي را كه با هزينه كمتري توليد ميكند با كالاهاي ديگري كه ملتهاي ديگر قادر به توليد ارزانتر آنها هستند, مبادله نمايد.
در پايان يك دوره زماني, ملتها در خواهند يافت كه امكانات مصرف انها, در اثر تجارت و تخصصيشدن, نسبت به زماني كه همه كالاهاي موردنياز خود را در داخل كشورهايشان توليد ميكردهاند, افزايش يافته است.
به همين خاطر, اقتصاددانان, تجارت آزاد جهاني را مطلوب ميدانند . چون باعث افزايش توليد ناخالص ملي كشورها و بالتبع افزايش رفاه ملتها خواهد شد.
او به كمك مفهوم ” #هزينه_فرصت “ نشان داد كه نبايد كشورها ( بنابر اعتقاد اقتصاددانان گذشته) صرفاً بر توليد كالاهايي كه در آنها داراي #مزيت_مطلق ( در مقابل ديگر كشورها ) هستند, متمركز شوند بلكه در داخل كشور نيز بايد با در نظرگرفتن هزينه جايگزيني يك كالا با كالاي ديگر, برمبناي مزيت نسبي ( #مقايسهاي ) عمل كرد.
بدين طريق همه كشورها متقابلاً منتفع خواهند شد.
تحليل مزيت نسبي (مقايسهاي) ريكاردو براي اثبات تخصصيشدن در توليد و تجارت, بهترين سياستي است كه كشورها بايد تعقيب كنند.
آنچه بايد بر نظريه ريكاردو بيفزاييم ( به عنوان نقد ) اينست كه اينكه كشوري در چه زمينهاي متخصص شود از صِرف تخصصيشدن, مهمتر است, چون برخي كالاها داراي تقاضاي روبهگسترشي در سطح جهان هستند كه ديگر كالاها از آن محرومند.
🆔👉 @iran_novin1