Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
رئالیسم در فلسفه و معرفت شناسی به حسب تنوع متعلق آن، متنوع و گوناگون خواهد بود، که در اینجا با چند نمونه آن آشنا می شویم:
1. #رئالیسم_عرفی
(common sense realism):
رئالیسم عرفی، مکتبی است که بر این اعتقاد است که انواع اشیای فیزیکی و عرفی که به طور رایج قابل مشاهده اند به طور عینی مستقل از ما، به عنوان موجودات ادراک کننده، وجود دارند.
2. #رئالیسم_علمی
(scientific realism):
رئالیسم علمی مکتبی است که بر آن است که بسیاری از انواع اشیای علمی و فیزیکی به طور عینی مستقل از ذهن وجود دارد. این نوع رئالیسم به نوعی به علم تجربی اتکا دارد، بدین معنا که این مکتب معتقد است آنچه را علم تجربی به عنوان اشیای واقعی مستقل از ذهن اثبات می کند، قابل قبول و ...است .
الف) واقع گرایی علمی ضد ابزار انگاری است.
رئالیسم علمی با ابزارانگاری سازگاری ندارد، زیرا واقع گرایی علمی، هویات مشاهده ناپذیر را فقط ابزاری برای پیش بینی نمی داند بلکه معتقد است آنها واقعا وجود دارند.
ب) واقع گرایی علمی هدفش کشف حقیقت درباره جهان است.
ج) واقع گرایی علمی به نظریه مطابقت در تعریف صدق معتقد است، نظریه ای که بر آن است که آنچه یک حکم را صادق می سازد این است که جهان واقعا چنان باشد که در حکم آمده است.
د) واقع گرایی علمی به واقعیتی مستقل از ذهن آدمی معتقد است، واقعیتی که وجود آن، ساختار آن، و شاخصه های آن، همگی از فعالیت ذهن آدمی مستقل است.
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
این نوع رئالیسم که در زبان فارسی به «رئالیسم خام»، مشهور است رئالیسم طبیعی و متعارف است که صرفا بر جهت انعکاسی معرفت اتکا دارد و از پیچیدگی هایی که فرایند ذهن در اکتساب معرفت با آن مواجه است، غفلت دارد. از این رو، این نوع رئالیسم را به «رئالیسم طبیعی» و «رئالیسم جزم گرایانه» موسوم ساخته اند. این رئالیسم را غالبا در مقابل رئالیسم انتقادی»، که بر ساخته کانت (Kant) است قرار می دهند.
کانت معتقد بود که معرفت و ادراک پدیده ای است که نباید آن را به نحو بسیط تحلیل کرد بلکه باید آن را با توجه به تمامی عناصر دخیل در تحقق آن واکاوی نمود. بعضی معتقدند رئالیسم طبیعی یا خام قابل پذیرش است فقط در جایی که ما درباره اشیای فیزیکی صحبت می کنیم، ولی وقتی درباره عناصر درونی و ذهنی بحث می کنیم، از قبیل آرزوها، امیدها، اهداف، رویاها، آرمان ها، خاطرات و غیره، نمی توانیم در آنجا در پی رئالیسم خام باشیم.
برخی نیز بر این عقیده اند که رئالیسم مراحلی را طی کرده است تا به رئالیسم نوین رسیده است.
در مرحله نخست، گرایش به رئالیسم خام بوده، سپس به رئالیسم دوگانه گرا (dualistic realism) قول به دوگانگی ذهن و بدن رسیده است، سپس مرحله ذهن گرایی (subjectivism)آغاز شده، و سرانجام به رئالیسمی منتهی شده که «رئالیسم نوین» نام دارد.
البته «ذهن گرایی» خود اَشکال متعدد یا درجات مختلف دارد. مانند ذهن گرایی دکارت، ذهن گرایی لاک، ذهن گرایی بارکلی و ذهن گرایی کسانی که به معرفت شناسی دوگانه گرا معتقدند. بعضی ذهن گرایی را نظریه ای دانسته اند که معتقد است جز ذهن و حالات ذهنی وجود ندارد. این مکتب بر آن است که شی ء (object) بدون فاعل شناسا (subject)وجود ندارد، و وجود
(existence)
بدون آگاهی
(consciousness)
تحقق ندارد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
رئالیسم در فلسفه و معرفت شناسی به حسب تنوع متعلق آن، متنوع و گوناگون خواهد بود، که در اینجا با چند نمونه آن آشنا می شویم:
1. #رئالیسم_عرفی
(common sense realism):
رئالیسم عرفی، مکتبی است که بر این اعتقاد است که انواع اشیای فیزیکی و عرفی که به طور رایج قابل مشاهده اند به طور عینی مستقل از ما، به عنوان موجودات ادراک کننده، وجود دارند.
2. #رئالیسم_علمی
(scientific realism):
رئالیسم علمی مکتبی است که بر آن است که بسیاری از انواع اشیای علمی و فیزیکی به طور عینی مستقل از ذهن وجود دارد. این نوع رئالیسم به نوعی به علم تجربی اتکا دارد، بدین معنا که این مکتب معتقد است آنچه را علم تجربی به عنوان اشیای واقعی مستقل از ذهن اثبات می کند، قابل قبول و ...است .
الف) واقع گرایی علمی ضد ابزار انگاری است.
رئالیسم علمی با ابزارانگاری سازگاری ندارد، زیرا واقع گرایی علمی، هویات مشاهده ناپذیر را فقط ابزاری برای پیش بینی نمی داند بلکه معتقد است آنها واقعا وجود دارند.
ب) واقع گرایی علمی هدفش کشف حقیقت درباره جهان است.
ج) واقع گرایی علمی به نظریه مطابقت در تعریف صدق معتقد است، نظریه ای که بر آن است که آنچه یک حکم را صادق می سازد این است که جهان واقعا چنان باشد که در حکم آمده است.
د) واقع گرایی علمی به واقعیتی مستقل از ذهن آدمی معتقد است، واقعیتی که وجود آن، ساختار آن، و شاخصه های آن، همگی از فعالیت ذهن آدمی مستقل است.
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
این نوع رئالیسم که در زبان فارسی به «رئالیسم خام»، مشهور است رئالیسم طبیعی و متعارف است که صرفا بر جهت انعکاسی معرفت اتکا دارد و از پیچیدگی هایی که فرایند ذهن در اکتساب معرفت با آن مواجه است، غفلت دارد. از این رو، این نوع رئالیسم را به «رئالیسم طبیعی» و «رئالیسم جزم گرایانه» موسوم ساخته اند. این رئالیسم را غالبا در مقابل رئالیسم انتقادی»، که بر ساخته کانت (Kant) است قرار می دهند.
کانت معتقد بود که معرفت و ادراک پدیده ای است که نباید آن را به نحو بسیط تحلیل کرد بلکه باید آن را با توجه به تمامی عناصر دخیل در تحقق آن واکاوی نمود. بعضی معتقدند رئالیسم طبیعی یا خام قابل پذیرش است فقط در جایی که ما درباره اشیای فیزیکی صحبت می کنیم، ولی وقتی درباره عناصر درونی و ذهنی بحث می کنیم، از قبیل آرزوها، امیدها، اهداف، رویاها، آرمان ها، خاطرات و غیره، نمی توانیم در آنجا در پی رئالیسم خام باشیم.
برخی نیز بر این عقیده اند که رئالیسم مراحلی را طی کرده است تا به رئالیسم نوین رسیده است.
در مرحله نخست، گرایش به رئالیسم خام بوده، سپس به رئالیسم دوگانه گرا (dualistic realism) قول به دوگانگی ذهن و بدن رسیده است، سپس مرحله ذهن گرایی (subjectivism)آغاز شده، و سرانجام به رئالیسمی منتهی شده که «رئالیسم نوین» نام دارد.
البته «ذهن گرایی» خود اَشکال متعدد یا درجات مختلف دارد. مانند ذهن گرایی دکارت، ذهن گرایی لاک، ذهن گرایی بارکلی و ذهن گرایی کسانی که به معرفت شناسی دوگانه گرا معتقدند. بعضی ذهن گرایی را نظریه ای دانسته اند که معتقد است جز ذهن و حالات ذهنی وجود ندارد. این مکتب بر آن است که شی ء (object) بدون فاعل شناسا (subject)وجود ندارد، و وجود
(existence)
بدون آگاهی
(consciousness)
تحقق ندارد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
دکارت از نظریه تصویری (picture theory)، که بیش تر با رئالیسم خام سازگاری داشت، با مطرح ساختن کیفیات اولیه
(primary qualities)
و کیفیات ثانویه (secondary qualities)
فاصله گرفت.
کیفیات ثانویه از آنچه موجود است برگرفته نیستند. بلکه تأثیرات مه آلودی هستند که در ذهن با ترکیب از کیفیات اولیه تشکیل می شوند.
کیفیات ثانویه نظیر اشیای غیر واقعی صرفا ذهنی هستند.
کیفیات اولیه مانند تصور امتداد، شکل، ضخامت و حرکت. و کیفیات ثانویه مانند تصور رنگ، بو، مزه و صورت.
کیفیات ثانویه نسبی اند، و به همین جهت نیز ذهنی می باشند. از این رو، تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه که در فلسفه دکارت وجود دارد را نمونه ای از ذهن گرایی در فلسفه دانسته اند.
البته دکارت در این تفکیک متأثر از پیشینیان است. تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه در فلسفه دموکریتوس، هابز، دکارت، لاک و نیز در سخن دانشمندانی چون گالیله، و رابرت بویل (Robert Boyle)، و دیگران، به چشم می خورد.
نکته قابل توجه اینکه کانت، گرچه از ذهن گراییِ امثال دکارت، لاک، بارکلی و هیوم فاصله گرفت ولی سرانجام به نوع دیگری از ذهن گرایی مبتنی بر رئالیسم انتقادی روی آورد که صرفا بر نفس الامر اشیا (نُومِن) اتکا ندارد، بلکه بر عناصری ذهنی نظیری مکان (space)، زمان (time) و مقولاتی خاص، معروف به مقولات کانت، ابتنا دارد.
4. #رئالیسم_انتقادی
( #critical_realism):
چنان که قبلاً اشاره کردیم، رئالیسم انتقادی در مقابل رئالیسم خام قرار دارد.
رئالیسم انتقادی، که می توانیم آن را #رئالیسم_کانتی بنامیم، رئالیسمی است که بر تحلیل استعلایی تکیه دارد و به همین جهت است که آن را
« #رئالیسم_استعلایی » هم نامیده اند.
در فلسفه انتقادی کانت از «رئالیسم انتقادی» سخن می رود و در فلسفه دگماتیسم یا جزم گرایی از رئالیسم خام.
چنین می نماید که « #رئالیسم_نوین» در صدد است به نوعی از فلسفه انتقادی کانت فاصله بگیرد و به نوعی به جزم اندیشی غیر کانتی و رئالیسم خام غیر انتقادی بازگشت کند.
کانت معتقد است ذهن در فرایند ادراک دخل و تصرف می کند. در نتیجه در تفسیر رئالیسم هم ضرورتا می بایست به سهم ذهن در این راستا توجه شود.
به بیان دیگر: عمل ادراک یک تاری دارد و یک پودی. پود ادراک از خارج می آید، ولی تار آن از ذهن است. و فلسفه انتقادی فلسفه ای است که توجه به حیثیات مختلف ادراک دارد و فلسفه جزمی یا دگماتیسم، به تعبیر کانت، فلسفه ای است که از سهمی که ذهن در ادراک دار غفلت می کند.
معرفت شناسان گاهی از «رئالیسم انتقادی کانت» به
« #آنتی_رئالیسم_نسبی_گرایانه_کانت» تعبیر کرده اند؛ همچنان که از رئالیستی که #پاتنم بدان معتقد است و شکلی از گرایش نو کانتی به مسأله است، به « #آنتی_رئالیسم_نوین_پاتنم» تعبیر کرده اند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
دکارت از نظریه تصویری (picture theory)، که بیش تر با رئالیسم خام سازگاری داشت، با مطرح ساختن کیفیات اولیه
(primary qualities)
و کیفیات ثانویه (secondary qualities)
فاصله گرفت.
کیفیات ثانویه از آنچه موجود است برگرفته نیستند. بلکه تأثیرات مه آلودی هستند که در ذهن با ترکیب از کیفیات اولیه تشکیل می شوند.
کیفیات ثانویه نظیر اشیای غیر واقعی صرفا ذهنی هستند.
کیفیات اولیه مانند تصور امتداد، شکل، ضخامت و حرکت. و کیفیات ثانویه مانند تصور رنگ، بو، مزه و صورت.
کیفیات ثانویه نسبی اند، و به همین جهت نیز ذهنی می باشند. از این رو، تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه که در فلسفه دکارت وجود دارد را نمونه ای از ذهن گرایی در فلسفه دانسته اند.
البته دکارت در این تفکیک متأثر از پیشینیان است. تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه در فلسفه دموکریتوس، هابز، دکارت، لاک و نیز در سخن دانشمندانی چون گالیله، و رابرت بویل (Robert Boyle)، و دیگران، به چشم می خورد.
نکته قابل توجه اینکه کانت، گرچه از ذهن گراییِ امثال دکارت، لاک، بارکلی و هیوم فاصله گرفت ولی سرانجام به نوع دیگری از ذهن گرایی مبتنی بر رئالیسم انتقادی روی آورد که صرفا بر نفس الامر اشیا (نُومِن) اتکا ندارد، بلکه بر عناصری ذهنی نظیری مکان (space)، زمان (time) و مقولاتی خاص، معروف به مقولات کانت، ابتنا دارد.
4. #رئالیسم_انتقادی
( #critical_realism):
چنان که قبلاً اشاره کردیم، رئالیسم انتقادی در مقابل رئالیسم خام قرار دارد.
رئالیسم انتقادی، که می توانیم آن را #رئالیسم_کانتی بنامیم، رئالیسمی است که بر تحلیل استعلایی تکیه دارد و به همین جهت است که آن را
« #رئالیسم_استعلایی » هم نامیده اند.
در فلسفه انتقادی کانت از «رئالیسم انتقادی» سخن می رود و در فلسفه دگماتیسم یا جزم گرایی از رئالیسم خام.
چنین می نماید که « #رئالیسم_نوین» در صدد است به نوعی از فلسفه انتقادی کانت فاصله بگیرد و به نوعی به جزم اندیشی غیر کانتی و رئالیسم خام غیر انتقادی بازگشت کند.
کانت معتقد است ذهن در فرایند ادراک دخل و تصرف می کند. در نتیجه در تفسیر رئالیسم هم ضرورتا می بایست به سهم ذهن در این راستا توجه شود.
به بیان دیگر: عمل ادراک یک تاری دارد و یک پودی. پود ادراک از خارج می آید، ولی تار آن از ذهن است. و فلسفه انتقادی فلسفه ای است که توجه به حیثیات مختلف ادراک دارد و فلسفه جزمی یا دگماتیسم، به تعبیر کانت، فلسفه ای است که از سهمی که ذهن در ادراک دار غفلت می کند.
معرفت شناسان گاهی از «رئالیسم انتقادی کانت» به
« #آنتی_رئالیسم_نسبی_گرایانه_کانت» تعبیر کرده اند؛ همچنان که از رئالیستی که #پاتنم بدان معتقد است و شکلی از گرایش نو کانتی به مسأله است، به « #آنتی_رئالیسم_نوین_پاتنم» تعبیر کرده اند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم
5. #رئالیسم_معناشناختی
( #semantical_realism):
رئالیسم معناشناختی رئالیسمی است که نتیجه پیوند ارتباط بین زبان و واقعیت است.
در اینجا سؤال این است که:
آیا صدق یک ارتباط زبانی عینی است، یا چنین نیست؟
رئالیست های معناشناختی کسانی هستند که «صدق» را به عنوان مطابقت بین «زبان» و «واقعیت» تعریف می کنند.
6. #رئالیسم_ارزش_شناختی
( #auiological_realism):
پرسش از اهداف تحقیق یکی از موضوعات مهم است.
از این رو، رئالیسمی که دستاورد این مکتب است به رئالیسم ارزش شناختی شهرت دارد.
در «رئالیسم ارزش شناختی» به این سوال که: "آیا «صدق» یکی از اهداف تحقیق محسوب می شود؟"، پاسخ مثبت داده می شود.
7. #رئالیسم_اخلاقی
( $ethical_realism):
در اخلاق در باب معیارهای ارزش یابی افعال بحث می شود، و در رئالیسم اخلاقی سؤال اساسی این است که:
"آیا ارزش های اخلاقی در واقعیت وجود دارند و یا نه؟"
قهرا در مقابل این نوع رئالیسم گرایش های ضد واقع گرایانه اخلاقی قرار می گیرد که گزاره های اخلاقی را صرفا به گزاره های قراردادی و یا انشائیاتی که مبنای نفس الامری ندارد، تحویل می دهند.
همچنین نزاع معروف در فلسفه اخلاق در مورد امکان با عدم امکان استنتاج «باید» از «هست» چهره دیگری از چالش بین رئالیسم و ضد رئالیسم در فلسفه اخلاق محسوب می شود؛ چنان که نزاع بین اشاعره و معتزله در حسن و قبح ذاتی افعال و یا مصالح و مفاسد نفس الامریه افعال اخلاقی، گونه دیگری از چالش رئالیسم در اخلاق به شمار می رود.
8. #رئالیسم_روش_شناختی
( #methodological_realism):
در روش شناسی بحث در این باب است که بهترین و مؤثرترین ابزار کسب معرفت کدام است؟
از این رو، رئالیسم روش شناختی در پی پاسخ واقع گرایانه به بهترین روش در نیل به معرفت خواهد بود.
این نوع رئالیسم در مقابل ضدرئالیسم روش شناختی قرار می گیرد، مکتبی که روش آن ما را به واقع نمی رساند. اوج جریان ضد واقع گرایانه روشی در «آنارشیسم روش شناختی» تجلی می یابد، مانند آنارشیسم روش شناختی فیرابند (Feyerabend)، که این نوع آنارشیسم نه تنها واقع گرا نیست بلکه به هرج و مرج در ارائه روش برای اکتساب معرفت دچار است.
9. #رئالیسم_هستی_شناختی
( #ontological_realism):
از آنجا که «هستی شناسی» مطالعه ای است در باب چیستی واقعیت، به ویژه مسایل مربوط به وجود؛ پس رئالیسم هستی شناختی در پی پاسخ به این سوال است که؛ کدام اشیا واقعی اند و آیا جهان مستقل از ذهن وجود دارد؟ و یا چنین نیست.
یکی از تفکیک های معروفی که وجود دارد، تفکیک بین رئالیسم وجودشناختی و رئالیسم معرفت شناختی است، ولی عموما هرگاه «رئالیسم» به کار رود، از آن «رئالیسم هستی شناختی» اراده می شود.
نیاز به گفتن نیست که رئالیسم هستی شناختی مستلزم رئالیسم معرفت شناختی است؛ گرچه از طرف دیگر هم گفته اند:
"بسیاری از تنسیق هایی که از رئالیسم معرفت شناختی می شود، بدون در نظر گرفتن فرض حداقلی از رئالیسم هستی شناختی بی معنا خواهد بود." ولی مینار رئالیسم هستی شناختی را مستلزم رئالیسم معرفت شناختی ندانسته، نوشته است:
«مذهب اصالت واقع را می توانیم بر دو قسم بدانیم:
1. مذهبی که حاکی از این است که هستی مستقل از شناسائی است، وجود خارج از وجدان اعم از شخصی و غیر شخصی است.
2. مذهبی که علاوه بر قول به رأی سابق حاکی از این است که شناخته شدن واقعیت از جانب انسان صورت آن را دگرگون نمی سازد.
در هر صورت، رئالیسم هستی شناختی گونه خاصی از رئالیسم است که با رئالیسم معرفتی فرق دارد، گرچه به نظر می رسد در مقام اثبات رئالیسم وجودشناختی بی نیاز از تمسک به رئالیسم معرفتی نیستیم.
10. #رئالیسم_معرفت_شناختی
( #epistemological_realism):
رئالیسم معرفت شناختی مستند به معرفت شناسی است.
می دانیم معرفت شناسی در این باره امکان معرفت، منبع معرفت، طبیعت و سرشت معرفت، و حد معرفت انسانی پژوهش می کند.
در رئالیسم معرفت شناختی این سؤال مطرح است که آیا معرفت نسبت به جهان ممکن است؟
که روشن است که در مکتب رئالیسم معرفت شناختی، پاسخ به این پرسش، مثبت است.
رئالیسم معرفت شناختی بر این عقیده است که معرفت و شناخت در باب واقعیت مستقل از ذهن امکان پذیر است.
#پایان
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم
5. #رئالیسم_معناشناختی
( #semantical_realism):
رئالیسم معناشناختی رئالیسمی است که نتیجه پیوند ارتباط بین زبان و واقعیت است.
در اینجا سؤال این است که:
آیا صدق یک ارتباط زبانی عینی است، یا چنین نیست؟
رئالیست های معناشناختی کسانی هستند که «صدق» را به عنوان مطابقت بین «زبان» و «واقعیت» تعریف می کنند.
6. #رئالیسم_ارزش_شناختی
( #auiological_realism):
پرسش از اهداف تحقیق یکی از موضوعات مهم است.
از این رو، رئالیسمی که دستاورد این مکتب است به رئالیسم ارزش شناختی شهرت دارد.
در «رئالیسم ارزش شناختی» به این سوال که: "آیا «صدق» یکی از اهداف تحقیق محسوب می شود؟"، پاسخ مثبت داده می شود.
7. #رئالیسم_اخلاقی
( $ethical_realism):
در اخلاق در باب معیارهای ارزش یابی افعال بحث می شود، و در رئالیسم اخلاقی سؤال اساسی این است که:
"آیا ارزش های اخلاقی در واقعیت وجود دارند و یا نه؟"
قهرا در مقابل این نوع رئالیسم گرایش های ضد واقع گرایانه اخلاقی قرار می گیرد که گزاره های اخلاقی را صرفا به گزاره های قراردادی و یا انشائیاتی که مبنای نفس الامری ندارد، تحویل می دهند.
همچنین نزاع معروف در فلسفه اخلاق در مورد امکان با عدم امکان استنتاج «باید» از «هست» چهره دیگری از چالش بین رئالیسم و ضد رئالیسم در فلسفه اخلاق محسوب می شود؛ چنان که نزاع بین اشاعره و معتزله در حسن و قبح ذاتی افعال و یا مصالح و مفاسد نفس الامریه افعال اخلاقی، گونه دیگری از چالش رئالیسم در اخلاق به شمار می رود.
8. #رئالیسم_روش_شناختی
( #methodological_realism):
در روش شناسی بحث در این باب است که بهترین و مؤثرترین ابزار کسب معرفت کدام است؟
از این رو، رئالیسم روش شناختی در پی پاسخ واقع گرایانه به بهترین روش در نیل به معرفت خواهد بود.
این نوع رئالیسم در مقابل ضدرئالیسم روش شناختی قرار می گیرد، مکتبی که روش آن ما را به واقع نمی رساند. اوج جریان ضد واقع گرایانه روشی در «آنارشیسم روش شناختی» تجلی می یابد، مانند آنارشیسم روش شناختی فیرابند (Feyerabend)، که این نوع آنارشیسم نه تنها واقع گرا نیست بلکه به هرج و مرج در ارائه روش برای اکتساب معرفت دچار است.
9. #رئالیسم_هستی_شناختی
( #ontological_realism):
از آنجا که «هستی شناسی» مطالعه ای است در باب چیستی واقعیت، به ویژه مسایل مربوط به وجود؛ پس رئالیسم هستی شناختی در پی پاسخ به این سوال است که؛ کدام اشیا واقعی اند و آیا جهان مستقل از ذهن وجود دارد؟ و یا چنین نیست.
یکی از تفکیک های معروفی که وجود دارد، تفکیک بین رئالیسم وجودشناختی و رئالیسم معرفت شناختی است، ولی عموما هرگاه «رئالیسم» به کار رود، از آن «رئالیسم هستی شناختی» اراده می شود.
نیاز به گفتن نیست که رئالیسم هستی شناختی مستلزم رئالیسم معرفت شناختی است؛ گرچه از طرف دیگر هم گفته اند:
"بسیاری از تنسیق هایی که از رئالیسم معرفت شناختی می شود، بدون در نظر گرفتن فرض حداقلی از رئالیسم هستی شناختی بی معنا خواهد بود." ولی مینار رئالیسم هستی شناختی را مستلزم رئالیسم معرفت شناختی ندانسته، نوشته است:
«مذهب اصالت واقع را می توانیم بر دو قسم بدانیم:
1. مذهبی که حاکی از این است که هستی مستقل از شناسائی است، وجود خارج از وجدان اعم از شخصی و غیر شخصی است.
2. مذهبی که علاوه بر قول به رأی سابق حاکی از این است که شناخته شدن واقعیت از جانب انسان صورت آن را دگرگون نمی سازد.
در هر صورت، رئالیسم هستی شناختی گونه خاصی از رئالیسم است که با رئالیسم معرفتی فرق دارد، گرچه به نظر می رسد در مقام اثبات رئالیسم وجودشناختی بی نیاز از تمسک به رئالیسم معرفتی نیستیم.
10. #رئالیسم_معرفت_شناختی
( #epistemological_realism):
رئالیسم معرفت شناختی مستند به معرفت شناسی است.
می دانیم معرفت شناسی در این باره امکان معرفت، منبع معرفت، طبیعت و سرشت معرفت، و حد معرفت انسانی پژوهش می کند.
در رئالیسم معرفت شناختی این سؤال مطرح است که آیا معرفت نسبت به جهان ممکن است؟
که روشن است که در مکتب رئالیسم معرفت شناختی، پاسخ به این پرسش، مثبت است.
رئالیسم معرفت شناختی بر این عقیده است که معرفت و شناخت در باب واقعیت مستقل از ذهن امکان پذیر است.
#پایان
🆔👉 @iran_novin1