Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مفاهیم_و_تعاریف_مرتبط_با_جغرافیای_سیایی_و_ژئوپلتیک
#یک_مرز_چیست
☆5A
2- وجه دوم اگر اغراق نباشد،
« #سرشت_چند_معنايي» مرزهاست.
در شرايط عملي، اين وجه از مرز به وضوح نشان ميدهد که مرزها براي همه معناي واحدي ندارند. واقعيتهاي مربوط به اين وجه از مرز براي همه شناختهشده است و در واقع هستهی بحث حاضر را تشکيل ميدهد.
مرز از هر چيزي که فکرش را کنيد وجه مادي کمتري دارد، با اينکه هرجوري از مرز رد شويد، چه در يک سفر دانشگاهي براي شرکت در يک کنفرانس، چه به عنوان يک تاجر يا يک جوان بيکار مرز «همان» مرز است (با خودش يکي است و بنابراين کاملا تعريف شده). در مورد جوان بيکار، مرز تقريبا بدل ميشود به دو چيز متمايز که هيچ وجه اشتراکي با هم ندارند جز اسمشان. مرزهاي امروز (اگرچه تا بوده همين بوده) تاحدي ترسيم شدهاند تا دقيقا همين قضيه را پياده کنند:
نهتنها براي طبقات اجتماعي مختلف تجربهاي متفاوت از قانون، دم و دستگاه مدني، پليس و حقوق اوليه، حقوقي نظير آزادي حرکت و آزادي داد و ستد رقم ميزنند، بلکه به طور جدي با توجه به طبقهی اجتماعي افراد ميان آنها خطکشي و آنها را از هم جدا ميکنند.
در اينجا دولت، که با مرزهايش ساخته و مستقر ميشود، در طول تاريخ نقشي کاملن دوپهلو بازي کرده و يکي به نعل زده و يکي به ميخ. چون از يکسو بر تمايزات و تفاوتها سرپوش ميگذارد (و تا جايي، آنها را رسما محدود ميکند) تا بر مفهوم شهروند ملي تأکيد کند و بدينترتيب اقتدار عمومي را بر تخاصمهاي اجتماعي ارجح بداند. ولي از سوي ديگر هر چه عبور و مرور فراملي (چه عبور و مرور افراد و چه سرمايه) بيشتر ميشود، در نتيجه فضاي اقتصادي-سياسي فراملي بيشتر شکل گرفته و دولتهاي بيشتري (از جمله خصوصا قدرتمندترينهايشان) مايلند در خدمت يک تمايزگذاري طبقاتي بينالمللي باشند و در اين راه، از مرزها و دم و دستگاههاي نظارتيشان به عنوان ابزارهاي تبعيض و دستهبندي استفاده ميکنند. با وجود اين، دولتها ميکوشند اين کار را در حين محافظت حداکثري از منابع نمادينِ مشروعيت مردميشان انجام دهند. به همين دليل است که دولتها خود را گرفتار در اين موقعيت متناقض مييابند که هم برداشتي نسبي از مفهوم هويت و تعلق ملي به دست دهند و هم آن را تقويت کنند، يعني يکيگرفتن شهروندي با مليت.
تنگنايي از همين جنس در خود مفهوم ذاتي عبور و مرور (circulation) افراد وجود دارد. البته مسألهی اين دوگانگي چندان به تفاوت در تلقي بين گردش سرمايه و کالاها و عبور و مرور افراد برنميگردد، چرا که لفظ گردش در اينجا به يک معناي واحد به کار نرفته. در واقع مسأله اين است که عليرغم وجود شبکههاي کامپيوتري و ارتباطات مخابراتي، سرمايه هرگز بدون گردش انبوه انسانها به گردش در نميآيد (برخي از گردشها «رو به بالا»ست و برخي «رو به پايين»). اما تأسيس يک جهان «آپارتايدي» يا رژيم دوگانهاي براي عبورومرور افراد، معضلات سياسي چشمگيري در زمينه مقبوليت و مقاومت به بار ميآورد. «نوار رنگي» که اکنون ديگر به تفکيک مرکز از پيرامون يا شمال از جنوب خلاصه نميشود، خطي است که از درون همهی جوامع ميگذرد (درست به همين دليل شباهت ناخوشايندي دارد به نوعي رژيم آپارتايد). ادارهی فعلي اين «نوار رنگي» تاثير گسترده اما دوگانهاي دارد زيرا نژادپرستي افسارگسيختهاي را تقويت ميکند و چنان ناامني به بار ميآورد که به تبع آن، حدي افراطي از تأمين امنيت را ناگزير ميسازد. بگذريم از اين واقعيت که بين دو حد نهايت يعني بين آنهايي که سرمايه را به گردش در ميآورند و آنهايي که سرمايه با جابجايي کارخانههاي صنعتي فراملي و فرايند انعطافپذيري به گردششان در ميآورد، تودهاي عظيم و طبقهبندينشده وجود دارد.
شايد از اين منظر باشد که بايد به يکي از شنيعترين جنبههاي مسألهی پناهجويان و مهاجران بينديشيم، يعني مسألهی «مناطق بينالمللي» يا «مناطق عبور و مرور» در بنادر و فرودگاهها. نهتنها در اين مناطق با تصويري از خشونت تعميميافته مواجهيم که اکنون پسزمينه مهاجرت اقتصادي و جريان پناهجويان (اعم از شناخته شده يا ناشناخته) را ميسازد، بلکه شاهد عملکرد افتراقي آن در واقعيت مادي نيز هستيم و به تعبيري، با تکثير مفهوم مرز روبروييم که از قبل در تشريفات عبور از مرزها ظاهر شده بود.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مفاهیم_و_تعاریف_مرتبط_با_جغرافیای_سیایی_و_ژئوپلتیک
#یک_مرز_چیست
☆5A
2- وجه دوم اگر اغراق نباشد،
« #سرشت_چند_معنايي» مرزهاست.
در شرايط عملي، اين وجه از مرز به وضوح نشان ميدهد که مرزها براي همه معناي واحدي ندارند. واقعيتهاي مربوط به اين وجه از مرز براي همه شناختهشده است و در واقع هستهی بحث حاضر را تشکيل ميدهد.
مرز از هر چيزي که فکرش را کنيد وجه مادي کمتري دارد، با اينکه هرجوري از مرز رد شويد، چه در يک سفر دانشگاهي براي شرکت در يک کنفرانس، چه به عنوان يک تاجر يا يک جوان بيکار مرز «همان» مرز است (با خودش يکي است و بنابراين کاملا تعريف شده). در مورد جوان بيکار، مرز تقريبا بدل ميشود به دو چيز متمايز که هيچ وجه اشتراکي با هم ندارند جز اسمشان. مرزهاي امروز (اگرچه تا بوده همين بوده) تاحدي ترسيم شدهاند تا دقيقا همين قضيه را پياده کنند:
نهتنها براي طبقات اجتماعي مختلف تجربهاي متفاوت از قانون، دم و دستگاه مدني، پليس و حقوق اوليه، حقوقي نظير آزادي حرکت و آزادي داد و ستد رقم ميزنند، بلکه به طور جدي با توجه به طبقهی اجتماعي افراد ميان آنها خطکشي و آنها را از هم جدا ميکنند.
در اينجا دولت، که با مرزهايش ساخته و مستقر ميشود، در طول تاريخ نقشي کاملن دوپهلو بازي کرده و يکي به نعل زده و يکي به ميخ. چون از يکسو بر تمايزات و تفاوتها سرپوش ميگذارد (و تا جايي، آنها را رسما محدود ميکند) تا بر مفهوم شهروند ملي تأکيد کند و بدينترتيب اقتدار عمومي را بر تخاصمهاي اجتماعي ارجح بداند. ولي از سوي ديگر هر چه عبور و مرور فراملي (چه عبور و مرور افراد و چه سرمايه) بيشتر ميشود، در نتيجه فضاي اقتصادي-سياسي فراملي بيشتر شکل گرفته و دولتهاي بيشتري (از جمله خصوصا قدرتمندترينهايشان) مايلند در خدمت يک تمايزگذاري طبقاتي بينالمللي باشند و در اين راه، از مرزها و دم و دستگاههاي نظارتيشان به عنوان ابزارهاي تبعيض و دستهبندي استفاده ميکنند. با وجود اين، دولتها ميکوشند اين کار را در حين محافظت حداکثري از منابع نمادينِ مشروعيت مردميشان انجام دهند. به همين دليل است که دولتها خود را گرفتار در اين موقعيت متناقض مييابند که هم برداشتي نسبي از مفهوم هويت و تعلق ملي به دست دهند و هم آن را تقويت کنند، يعني يکيگرفتن شهروندي با مليت.
تنگنايي از همين جنس در خود مفهوم ذاتي عبور و مرور (circulation) افراد وجود دارد. البته مسألهی اين دوگانگي چندان به تفاوت در تلقي بين گردش سرمايه و کالاها و عبور و مرور افراد برنميگردد، چرا که لفظ گردش در اينجا به يک معناي واحد به کار نرفته. در واقع مسأله اين است که عليرغم وجود شبکههاي کامپيوتري و ارتباطات مخابراتي، سرمايه هرگز بدون گردش انبوه انسانها به گردش در نميآيد (برخي از گردشها «رو به بالا»ست و برخي «رو به پايين»). اما تأسيس يک جهان «آپارتايدي» يا رژيم دوگانهاي براي عبورومرور افراد، معضلات سياسي چشمگيري در زمينه مقبوليت و مقاومت به بار ميآورد. «نوار رنگي» که اکنون ديگر به تفکيک مرکز از پيرامون يا شمال از جنوب خلاصه نميشود، خطي است که از درون همهی جوامع ميگذرد (درست به همين دليل شباهت ناخوشايندي دارد به نوعي رژيم آپارتايد). ادارهی فعلي اين «نوار رنگي» تاثير گسترده اما دوگانهاي دارد زيرا نژادپرستي افسارگسيختهاي را تقويت ميکند و چنان ناامني به بار ميآورد که به تبع آن، حدي افراطي از تأمين امنيت را ناگزير ميسازد. بگذريم از اين واقعيت که بين دو حد نهايت يعني بين آنهايي که سرمايه را به گردش در ميآورند و آنهايي که سرمايه با جابجايي کارخانههاي صنعتي فراملي و فرايند انعطافپذيري به گردششان در ميآورد، تودهاي عظيم و طبقهبندينشده وجود دارد.
شايد از اين منظر باشد که بايد به يکي از شنيعترين جنبههاي مسألهی پناهجويان و مهاجران بينديشيم، يعني مسألهی «مناطق بينالمللي» يا «مناطق عبور و مرور» در بنادر و فرودگاهها. نهتنها در اين مناطق با تصويري از خشونت تعميميافته مواجهيم که اکنون پسزمينه مهاجرت اقتصادي و جريان پناهجويان (اعم از شناخته شده يا ناشناخته) را ميسازد، بلکه شاهد عملکرد افتراقي آن در واقعيت مادي نيز هستيم و به تعبيري، با تکثير مفهوم مرز روبروييم که از قبل در تشريفات عبور از مرزها ظاهر شده بود.
🆔👉 @iran_novin1