Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#زندگینامه_و_زمانه_یورگن_هابرماس
قسمت اول
اودر۱۹۲۹ درآلمان در یک خانواده مرفه متولد شد. سپس در دانشگاه بن در زوریخ تحصیلاتش رامیگذارند و مدتی بعد به عنوان روزنامهنگار آزاد به کار مشغول میشود،
جریان نازیسم در آلمان را مستقیما تجربه میکند.
او رسالهی دکتری خود را در فلسفه با عنوان " #امری_مطلق_در_تاریخ " به تمام می رساند. سپس برای گسترش دیدگاههای خود در خصوص " #نظریه_انتقادی" همکاری خود را با آدرنو و هوکهایمر بیشتر میکند لذا به فرانکفورت رفته و در سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۹ دستیار آدرنو در فرانکفورت بود. او بعد ازآدرنو و هورکهایمر رهبری مکتب فرانکفورت را به عهده میگیرد .
هابرماس تا کنون دهها جلد کتاب تهیه و تدوین کرده و دست کم سه هزار اثر دربارهی او و اندیشههایش به چاپ رسیده است که معدودی از معروفترین آثار خود وی عبارتند از:
1ـ به سوی جامعهای عقلانی (1970)
2ـ شناخت/دانش و علائق انسانی(1971)
3ـ نظریه و عمل(1974)
4ـبحران مشروعیت(1976)
5ـ ارتباط و تکامل جامعه (1979)
6ـ نظریهی کنش ارتباطی(1981)
7ـ مقولات فلسفی نوگرایی(1987)
8ـ اندیشه ی پسامتافیزیکی(1988)
9ـ دربارهی منطق علوم اجتماعی(1988)
10ـ تغییر شکل ساختاری گسترهی همگانی(1989)
حوزه مطالعات و آثار او بسیار وسیع و متنوع بوده و شامل فلسفه، جامعه شناسی، فرهنگ و سیاست می شود.
و می دانیم که در خلال سالهای دهه 1960 مکتب فرانکفورت در عرصه علوم اجتماعی از شهرت، اعتبار و تاثیر و نفوذ چشمگیر و فوق العاده ای برخوردار شد.
یکی از مضامین عمده نظریات مکتب فرانکفورت این است که :
کلیه جوامع سرمایه داری از نظر ساختار و ایدئولوژی مشابه و همانند یکدیگر بوده، تحت سلطه دستگاه متمرکز دولتی قرار دارند که جزء لاینفک شیوه تولید سرمایه داری به شمار می رود.
به نظر هابرماس جامعه سرمایه داری به صورت یک نظام سرمایه داری دولتی درآمده است که بیش از حد متمرکز، قاعده مند و انتظام یافته شده است.
هابرماس با این استدلال که:
جامعه را باید همزمان به مثابه سیستم و زیست جهان تلقی نمود،
زیست جهان را قلمرو فرهنگ، شخصیت، معنا و سمبل ها تعریف می کند که جملگی زیربنا و اساس ارتباط و مفاهمه را تشکیل می دهند.
مضمون اصلی در اکثر آثار هابرماس عبارت است از :
مشارکت در تدوین و ارائه سیمایی واضح از یک " #جامعه_جهانی_بهتر " و اینکه
انسان توانایی تغییر حیاتاجتماعی خودش و ساختن یک زندگی مطلوب و تکامل یافتهای برای خود را داراست
که این نظر هم بر آمده از شرایط شکلگیری فکری هابرماس است که در واقع او از نسل جامعه شناسانی است که در فضای بحرانهای اجتماعی و سیاسی رشد کرده و شاهد بود که جوامع در چرخشهای تاریخی بارها ساختارهای اجتماعی و فرهنگیشان دست خوش تغییر قرار گرفت به همین دلیل دید انتقادی و رادیکال قوی دارد و به تعبیری شالوده شکن قوی است.
ازنظر بینش و روش یک بینش انتقادی دارد یعنی کل نظامهای موجود در جهان و مربوط به جهان را نقد میکند، هم نقادی نظریهها هم نقادی وضعیت، هم کمونیسم، سرمایهداری، با کارکردگرایی، اثباتگرایی، ساختگرایی، امثال آن.
ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#زندگینامه_و_زمانه_یورگن_هابرماس
قسمت اول
اودر۱۹۲۹ درآلمان در یک خانواده مرفه متولد شد. سپس در دانشگاه بن در زوریخ تحصیلاتش رامیگذارند و مدتی بعد به عنوان روزنامهنگار آزاد به کار مشغول میشود،
جریان نازیسم در آلمان را مستقیما تجربه میکند.
او رسالهی دکتری خود را در فلسفه با عنوان " #امری_مطلق_در_تاریخ " به تمام می رساند. سپس برای گسترش دیدگاههای خود در خصوص " #نظریه_انتقادی" همکاری خود را با آدرنو و هوکهایمر بیشتر میکند لذا به فرانکفورت رفته و در سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۹ دستیار آدرنو در فرانکفورت بود. او بعد ازآدرنو و هورکهایمر رهبری مکتب فرانکفورت را به عهده میگیرد .
هابرماس تا کنون دهها جلد کتاب تهیه و تدوین کرده و دست کم سه هزار اثر دربارهی او و اندیشههایش به چاپ رسیده است که معدودی از معروفترین آثار خود وی عبارتند از:
1ـ به سوی جامعهای عقلانی (1970)
2ـ شناخت/دانش و علائق انسانی(1971)
3ـ نظریه و عمل(1974)
4ـبحران مشروعیت(1976)
5ـ ارتباط و تکامل جامعه (1979)
6ـ نظریهی کنش ارتباطی(1981)
7ـ مقولات فلسفی نوگرایی(1987)
8ـ اندیشه ی پسامتافیزیکی(1988)
9ـ دربارهی منطق علوم اجتماعی(1988)
10ـ تغییر شکل ساختاری گسترهی همگانی(1989)
حوزه مطالعات و آثار او بسیار وسیع و متنوع بوده و شامل فلسفه، جامعه شناسی، فرهنگ و سیاست می شود.
و می دانیم که در خلال سالهای دهه 1960 مکتب فرانکفورت در عرصه علوم اجتماعی از شهرت، اعتبار و تاثیر و نفوذ چشمگیر و فوق العاده ای برخوردار شد.
یکی از مضامین عمده نظریات مکتب فرانکفورت این است که :
کلیه جوامع سرمایه داری از نظر ساختار و ایدئولوژی مشابه و همانند یکدیگر بوده، تحت سلطه دستگاه متمرکز دولتی قرار دارند که جزء لاینفک شیوه تولید سرمایه داری به شمار می رود.
به نظر هابرماس جامعه سرمایه داری به صورت یک نظام سرمایه داری دولتی درآمده است که بیش از حد متمرکز، قاعده مند و انتظام یافته شده است.
هابرماس با این استدلال که:
جامعه را باید همزمان به مثابه سیستم و زیست جهان تلقی نمود،
زیست جهان را قلمرو فرهنگ، شخصیت، معنا و سمبل ها تعریف می کند که جملگی زیربنا و اساس ارتباط و مفاهمه را تشکیل می دهند.
مضمون اصلی در اکثر آثار هابرماس عبارت است از :
مشارکت در تدوین و ارائه سیمایی واضح از یک " #جامعه_جهانی_بهتر " و اینکه
انسان توانایی تغییر حیاتاجتماعی خودش و ساختن یک زندگی مطلوب و تکامل یافتهای برای خود را داراست
که این نظر هم بر آمده از شرایط شکلگیری فکری هابرماس است که در واقع او از نسل جامعه شناسانی است که در فضای بحرانهای اجتماعی و سیاسی رشد کرده و شاهد بود که جوامع در چرخشهای تاریخی بارها ساختارهای اجتماعی و فرهنگیشان دست خوش تغییر قرار گرفت به همین دلیل دید انتقادی و رادیکال قوی دارد و به تعبیری شالوده شکن قوی است.
ازنظر بینش و روش یک بینش انتقادی دارد یعنی کل نظامهای موجود در جهان و مربوط به جهان را نقد میکند، هم نقادی نظریهها هم نقادی وضعیت، هم کمونیسم، سرمایهداری، با کارکردگرایی، اثباتگرایی، ساختگرایی، امثال آن.
ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1