Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#حکایت_فساد_و_غارت_سازمان_یافته_املاک_در_شهرداریها_سرتاسر_کشور
فساد و دزدی و غارت اموال مردم در ابعاد مختلف ان در کل سیستم نظام جمهوری اسلامی نهادینه شده و هر کسی که به هر روشی تلاشی برای کسب پست و مقامی در این سیستم دارد، غالبا قصدش یافتن موقعیتی است که بتواند به روشهایی دست به غارت زده و برای خود مال و منالی تامین کند .
در این میان شهرداری ها موقعیت های بسیار مساعدی برای این عمل شوم هستند.
در مورد غارت و اختلاس در این نهاد صحبتهای زیادی شده است که عموما رویکرد سیاسی داشته و توسط جناحهای داخل نظام در جهت رقابت با یکدیگر و جهت خارج کردن چهره های خاصی افشاگری شده است .
مثلا در مورد مفاسدی که توسط شهردار سابق تهران انجام شده بود اطلاعاتی داده شده است .
اما این اقدامات منحصر به رفتار غارتگران شهرداران کل نیست، بلکه غارت اموال مردم با انواع شگردها در این سازمانها توسط مدیران میانی و عواملشان در سطحی گسترده انجام میشود .
از گرفتن رشوه توسط کارشناسان گرفته تا قانون فروشی توسط کارمندان این سازمانها، از پیش پا افتاده ترین اموری است که هر کس با شهرداری ها سروکار داشته باشد با آنها آشنا بوده و میدانند که تنها راه حل مشکلاتشان پیدا کردن قواطی در این سازمان و پرداخت سهم کارمندان هست و این امر در تمام سطوح رایج بوده و کسی هم از مسئولان معترض آنها نبوده و همگی بر این امور آگاه هستند .
اما یک جنبه از این غارتها و چپاولها در سازمان چپاول و غارت شهرداری ها در مورد املاک شهری و توسط ادارات املاک و با همکاری مدیران مربوطه و همچنین همراهی و همکاری نزدیک اداره حقوقی که امور قصایی مربوط به ثبت اسناد و املاک را انجام داده و منافع کلانی را کسب می کنند.
یکی از روشهای مرسوم این چپاولگران چنین است که یک عده از مدیران و کارمندان در موقعیتهای مختلف باندی را تشکیل داده و با کمک اطلاعات موجود در اداره املاک شهرداری های مناطق مختلف املاکی را مد نظر گرفته و بنام شهرداری اقدام به تصرف آنها کرده و با عناوین متعددی مانند مسیر متروک و مسیل و مجهول المالک و یا فاقد سند آنها را تحت ید و کنترل خود درآورده و سپس شخصی را خارج از شهرداری بعنوان پیمانکار همکار وارد بازی کرده و قراردادی صوری با ایشان را برای احداث واحدهای مسکونی و تجاری و خدماتی وضع میکنند.
از آنجا که در واحد صدور پروانه و ماده صد و امور مالی و ... دارای افراد و دوست و آشنا هم هستند تمام قوانین را به نفع خود و قراردادشان استفاده کرده و پروژه را با حداقل هزینه به سرانجام رسانیده و واگذار میکنند .
واحد حقوقی که وظیفه تامین سند این واحدها را بر عهده دارند با روشهای مختلف برای این واحدها سند تهیه کرده و حقوق مالکان اصلی املاک را ضایع کرده و سود کلانی را از راه مفت به جیب می زنند .
در این راه این باندها در ادارات مختلف مانند دادگاهها جهت اخذ رای به نفع خودشان در اداره ثبت اسناد و املاک جهت گرفتن نظر مساعد کارشناسان اداره مذبور و تولید سند به روشهای مختلفی که قوانین ثبت اسناد اجازه میدهد؛ مثلا استفاده از روش استاندارد سازی که مشاهده شده با این بهانه قسمتی از یک پلاک را با بهانه های آبکی از آن جدا کرده و با این روش برای قسمتی که غارت کرده اند سند سازی کرده اند ... کار تهیه سند را انجام داده و با این روشها اموال مردم بیچاره ایی که دادشان را کسی نمی شنود را غارت کرده و ثروتهای کلانی را به جیب میزنند.
این دزدی ها در شهرداری ها از همان دوران اول جمهوری اسلامی با شروع کار هیات هفت نفره و لغو مالیک زمینهای زراعی خصوصا در حاشیه شهرهای کلان شروع و با قوانین غارتگرانه طرح تملک انجام میشد . اما این گونه دزدی های رذیلانه از زمان شروع ریاست جمهوری احمدی نژاد در سطحی گسترده در شهردلری و سارمانهای مختلف تشدید شد بطوری که این مفاسد آنچنان بالا گرفت که باندهایی شناسایی و افرادی در سطح شهرداران و معاونان و مدیران واحدهای مختلف دستگیر و روانه زندان شدند.
همکاری برخی سرداران و فرماندهان و حتی افسران سپاه پاسداران و ماموران وزارت اطلاعات و واحدهای حراست ادارات مختلف در این امور امری آشکار هست.
از آنجا که این کارهای رذیلانه در فضای خاموشی و سکوت رسانه ایی و بی عملی و عدم امکان اعتراض مردم انجام میشود ، پیشنهاد میکنیم مردم و مطلعین هرکس از چنین اموری اطلاع دارند ان را در فضای مجازی به اطلاع مردم رسانیده و با افشاگری موجب رسوایی غارتگران شوند.
شناسایی مدیران و کارمندان و پیمانکاران و ماموران و وکلا و حقوقدانان و نمایندگان شوراهای شهر که دست به دست هم داده و این غارتهای جمعی و سازمان یافته را عملی می کنند از مهم ترین اموری است که باید انجام شود .
#اعتراضات_و_اعتصابات_سراسری_تنها_راه_نجات_ایران.
#نافرمانی_مدنی
#رفاه_آسایش_ارامش_امنیت_فردای_ایران_ازاد
فساد و دزدی و غارت اموال مردم در ابعاد مختلف ان در کل سیستم نظام جمهوری اسلامی نهادینه شده و هر کسی که به هر روشی تلاشی برای کسب پست و مقامی در این سیستم دارد، غالبا قصدش یافتن موقعیتی است که بتواند به روشهایی دست به غارت زده و برای خود مال و منالی تامین کند .
در این میان شهرداری ها موقعیت های بسیار مساعدی برای این عمل شوم هستند.
در مورد غارت و اختلاس در این نهاد صحبتهای زیادی شده است که عموما رویکرد سیاسی داشته و توسط جناحهای داخل نظام در جهت رقابت با یکدیگر و جهت خارج کردن چهره های خاصی افشاگری شده است .
مثلا در مورد مفاسدی که توسط شهردار سابق تهران انجام شده بود اطلاعاتی داده شده است .
اما این اقدامات منحصر به رفتار غارتگران شهرداران کل نیست، بلکه غارت اموال مردم با انواع شگردها در این سازمانها توسط مدیران میانی و عواملشان در سطحی گسترده انجام میشود .
از گرفتن رشوه توسط کارشناسان گرفته تا قانون فروشی توسط کارمندان این سازمانها، از پیش پا افتاده ترین اموری است که هر کس با شهرداری ها سروکار داشته باشد با آنها آشنا بوده و میدانند که تنها راه حل مشکلاتشان پیدا کردن قواطی در این سازمان و پرداخت سهم کارمندان هست و این امر در تمام سطوح رایج بوده و کسی هم از مسئولان معترض آنها نبوده و همگی بر این امور آگاه هستند .
اما یک جنبه از این غارتها و چپاولها در سازمان چپاول و غارت شهرداری ها در مورد املاک شهری و توسط ادارات املاک و با همکاری مدیران مربوطه و همچنین همراهی و همکاری نزدیک اداره حقوقی که امور قصایی مربوط به ثبت اسناد و املاک را انجام داده و منافع کلانی را کسب می کنند.
یکی از روشهای مرسوم این چپاولگران چنین است که یک عده از مدیران و کارمندان در موقعیتهای مختلف باندی را تشکیل داده و با کمک اطلاعات موجود در اداره املاک شهرداری های مناطق مختلف املاکی را مد نظر گرفته و بنام شهرداری اقدام به تصرف آنها کرده و با عناوین متعددی مانند مسیر متروک و مسیل و مجهول المالک و یا فاقد سند آنها را تحت ید و کنترل خود درآورده و سپس شخصی را خارج از شهرداری بعنوان پیمانکار همکار وارد بازی کرده و قراردادی صوری با ایشان را برای احداث واحدهای مسکونی و تجاری و خدماتی وضع میکنند.
از آنجا که در واحد صدور پروانه و ماده صد و امور مالی و ... دارای افراد و دوست و آشنا هم هستند تمام قوانین را به نفع خود و قراردادشان استفاده کرده و پروژه را با حداقل هزینه به سرانجام رسانیده و واگذار میکنند .
واحد حقوقی که وظیفه تامین سند این واحدها را بر عهده دارند با روشهای مختلف برای این واحدها سند تهیه کرده و حقوق مالکان اصلی املاک را ضایع کرده و سود کلانی را از راه مفت به جیب می زنند .
در این راه این باندها در ادارات مختلف مانند دادگاهها جهت اخذ رای به نفع خودشان در اداره ثبت اسناد و املاک جهت گرفتن نظر مساعد کارشناسان اداره مذبور و تولید سند به روشهای مختلفی که قوانین ثبت اسناد اجازه میدهد؛ مثلا استفاده از روش استاندارد سازی که مشاهده شده با این بهانه قسمتی از یک پلاک را با بهانه های آبکی از آن جدا کرده و با این روش برای قسمتی که غارت کرده اند سند سازی کرده اند ... کار تهیه سند را انجام داده و با این روشها اموال مردم بیچاره ایی که دادشان را کسی نمی شنود را غارت کرده و ثروتهای کلانی را به جیب میزنند.
این دزدی ها در شهرداری ها از همان دوران اول جمهوری اسلامی با شروع کار هیات هفت نفره و لغو مالیک زمینهای زراعی خصوصا در حاشیه شهرهای کلان شروع و با قوانین غارتگرانه طرح تملک انجام میشد . اما این گونه دزدی های رذیلانه از زمان شروع ریاست جمهوری احمدی نژاد در سطحی گسترده در شهردلری و سارمانهای مختلف تشدید شد بطوری که این مفاسد آنچنان بالا گرفت که باندهایی شناسایی و افرادی در سطح شهرداران و معاونان و مدیران واحدهای مختلف دستگیر و روانه زندان شدند.
همکاری برخی سرداران و فرماندهان و حتی افسران سپاه پاسداران و ماموران وزارت اطلاعات و واحدهای حراست ادارات مختلف در این امور امری آشکار هست.
از آنجا که این کارهای رذیلانه در فضای خاموشی و سکوت رسانه ایی و بی عملی و عدم امکان اعتراض مردم انجام میشود ، پیشنهاد میکنیم مردم و مطلعین هرکس از چنین اموری اطلاع دارند ان را در فضای مجازی به اطلاع مردم رسانیده و با افشاگری موجب رسوایی غارتگران شوند.
شناسایی مدیران و کارمندان و پیمانکاران و ماموران و وکلا و حقوقدانان و نمایندگان شوراهای شهر که دست به دست هم داده و این غارتهای جمعی و سازمان یافته را عملی می کنند از مهم ترین اموری است که باید انجام شود .
#اعتراضات_و_اعتصابات_سراسری_تنها_راه_نجات_ایران.
#نافرمانی_مدنی
#رفاه_آسایش_ارامش_امنیت_فردای_ایران_ازاد
💎 #حکایت
💢 می گویند مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت:
- ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
♻️ مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت:
🔹 زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم!
♻️ مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت:
🔸 کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست!
♻️ مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:
🔻 چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم!
💎 حال شرایط جمهوری اسلامی وضعیت این پدر نگونبخت را دارد که چه باران ببارد و چه نبارد در هر حال بدبختی در انتظارشان هست .
🔻 کافی است نگاهی به گفتار و رفتار برخی از مردان سیاست رژیم بیندازید تا ببینید پراکنده و بدون سند و بر اساس علایق و سلایق خود حرف می زنند نه تحلیل منطقی فضا!
🔹 مردم وقتی این درجه از تحلیل های سطحی و غیرکارشناسی و مبتنی بر احساسات صرف را می بینند متوجه بحران موجود می شوند و به عمق بدبختی این گروه پی میبرند .
🔺 صفایی فراهانی می گوید: « من به عنوان کسی که 40 سال بعد از انقلاب مسئولیت داشتم. در دولت آقای مهندس موسوی قائم مقاوم وزیر بودم، در دولت آقای هاشمی مسئول بودم، در دولت آقای خاتمی مسئول بودم، نماینده مجلس بودم به صراحت می گویم که هرجایی بودم میزان سوء نیت را کمتر از نادانی دیدم. میزان نادانی و دادن سکان به کسانی که این کاره نیستند از اول انقلاب شروع شد. آدم هایی که اشل شان (اندازه شان) این کار نیست ولی اجازه تصمیم گیری کارهای بزرگ را دارند».
🔸 او به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: « من با مسئولی خارج از کشور رفتم. معاون وزیر بودم و ایشان مقامش بالاتر از من بود، بعد از چند دقیقه وزیر طرف مقابل جلسه را ترک کرد. از بس مقام ما چرت و پرت گفت! من خجالت کشیدم که چرا اصلاً با ایشان این سفر را آمدم»!
💢 بیشترین نگرانی مردم از همین تصمیم گیران است وگرنه خیلی وقت است که عادت کرده ایم چه باران بیاید و چه نیاید انگار قرار نیست اتفاق خاصی برای ما بیفتد! با این اعترافات و بیانات آشکار است که هیچ امیدی به نجات این گروه نادان و ناکارآمد و ناتوان و عاجز و بیسواد نیست و اضمحلالشان حتمی است .
🔺 آنچه مهم هست چگونگی و زمان این اتفاق هست.
🔹 مردم باید با اتحاد و انسجام اقدام هماهنگ و بدون خشونت زمینه این گذار را با هزینه کم فراهم کنند تا کشور بیشتر از این توسط این جاهلها و نادان ها دچار آسیب نشود و مردم بیشتر از این تحقیر و متضرر نشوند و دست و پای بیگانگان به کشورمان باز نشود .
💢 می گویند مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد. چندی بعد همسرش به او گفت:
- ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.
♻️ مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت:
🔹 زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم!
♻️ مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت:
🔸 کوزها را ساخته ایم ودر آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست!
♻️ مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:
🔻 چه باران بیاید و چه باران نیاید ما بدبختیم!
💎 حال شرایط جمهوری اسلامی وضعیت این پدر نگونبخت را دارد که چه باران ببارد و چه نبارد در هر حال بدبختی در انتظارشان هست .
🔻 کافی است نگاهی به گفتار و رفتار برخی از مردان سیاست رژیم بیندازید تا ببینید پراکنده و بدون سند و بر اساس علایق و سلایق خود حرف می زنند نه تحلیل منطقی فضا!
🔹 مردم وقتی این درجه از تحلیل های سطحی و غیرکارشناسی و مبتنی بر احساسات صرف را می بینند متوجه بحران موجود می شوند و به عمق بدبختی این گروه پی میبرند .
🔺 صفایی فراهانی می گوید: « من به عنوان کسی که 40 سال بعد از انقلاب مسئولیت داشتم. در دولت آقای مهندس موسوی قائم مقاوم وزیر بودم، در دولت آقای هاشمی مسئول بودم، در دولت آقای خاتمی مسئول بودم، نماینده مجلس بودم به صراحت می گویم که هرجایی بودم میزان سوء نیت را کمتر از نادانی دیدم. میزان نادانی و دادن سکان به کسانی که این کاره نیستند از اول انقلاب شروع شد. آدم هایی که اشل شان (اندازه شان) این کار نیست ولی اجازه تصمیم گیری کارهای بزرگ را دارند».
🔸 او به ذکر خاطره ای پرداخت و گفت: « من با مسئولی خارج از کشور رفتم. معاون وزیر بودم و ایشان مقامش بالاتر از من بود، بعد از چند دقیقه وزیر طرف مقابل جلسه را ترک کرد. از بس مقام ما چرت و پرت گفت! من خجالت کشیدم که چرا اصلاً با ایشان این سفر را آمدم»!
💢 بیشترین نگرانی مردم از همین تصمیم گیران است وگرنه خیلی وقت است که عادت کرده ایم چه باران بیاید و چه نیاید انگار قرار نیست اتفاق خاصی برای ما بیفتد! با این اعترافات و بیانات آشکار است که هیچ امیدی به نجات این گروه نادان و ناکارآمد و ناتوان و عاجز و بیسواد نیست و اضمحلالشان حتمی است .
🔺 آنچه مهم هست چگونگی و زمان این اتفاق هست.
🔹 مردم باید با اتحاد و انسجام اقدام هماهنگ و بدون خشونت زمینه این گذار را با هزینه کم فراهم کنند تا کشور بیشتر از این توسط این جاهلها و نادان ها دچار آسیب نشود و مردم بیشتر از این تحقیر و متضرر نشوند و دست و پای بیگانگان به کشورمان باز نشود .
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#حکایت_میمون_و_تاجر
#و_حکایت_دلار
روزی روزگاری در روستایی در هند، یک مرد پولداری به روستایی ها اعلام کرد که
به ازای هر میمون ۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.
روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمونها کردند.
حاج آقا هم هزاران میمون به قیمت ۲۰ دلار از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد
میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند..
به همین خاطر، آن مرد زرنگ این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فعالیتشان را از سر گرفتند.
پس از مدتی موجودی ها هم کمتر و کمتر شد، تا سرانجام روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزار های خود رفتند...
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و… در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به
سختی می شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
این بار آن مرد ادعا کرد که به ازای خرید هر میمون 70 دلار خواهد داد، ولی
چون برای کاری باید به شهر می رفت، کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون ها را بخرد. در نبود او، شاگرد به روستایی ها گفت: این همه میمون در قفس وجود دارد! من آنها را به 60 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت رئیسم، آنها را به 70 دلار به او بفروشید.. روستایی ها که وسوسه شده بودند پولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند.
البته از آن به بعد دیگر کسی نه حاج آقا را دید و نه شاگردش را.. و تنها
روستایی ها ماندند و یک دنیا میمون...!
چقدر شبیه بالا و پایین رفتن قیمت دلار در ایران است .
#حکومت_کلاهبرداران
#و_حکایت_دلار
روزی روزگاری در روستایی در هند، یک مرد پولداری به روستایی ها اعلام کرد که
به ازای هر میمون ۲۰ دلار به آنها پول خواهد داد.
روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمونها کردند.
حاج آقا هم هزاران میمون به قیمت ۲۰ دلار از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد
میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند..
به همین خاطر، آن مرد زرنگ این بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۴۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی ها فعالیتشان را از سر گرفتند.
پس از مدتی موجودی ها هم کمتر و کمتر شد، تا سرانجام روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزار های خود رفتند...
این بار پیشنهاد به ۴۵ دلار رسید و… در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به
سختی می شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد.
این بار آن مرد ادعا کرد که به ازای خرید هر میمون 70 دلار خواهد داد، ولی
چون برای کاری باید به شهر می رفت، کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون ها را بخرد. در نبود او، شاگرد به روستایی ها گفت: این همه میمون در قفس وجود دارد! من آنها را به 60 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت رئیسم، آنها را به 70 دلار به او بفروشید.. روستایی ها که وسوسه شده بودند پولهایشان را روی هم گذاشتند و تمام میمونها را خریدند.
البته از آن به بعد دیگر کسی نه حاج آقا را دید و نه شاگردش را.. و تنها
روستایی ها ماندند و یک دنیا میمون...!
چقدر شبیه بالا و پایین رفتن قیمت دلار در ایران است .
#حکومت_کلاهبرداران
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#حکایت_خورشید_و_ماه
از ملانصرالدین پرسیدند:
خورشید بهتره یا ماه؟
گفت:
ماه .
چونکه "خورشید روز درمیاد" که
روشنه و بودنش سودی نداره
اما "ماه شب درمیاد"
و شب رو روشن میکنه.
این حکایت زندگیه ما شده !
اینکه
لطف بیشاز اندازه "هیچوقت دیده نمیشه"
#روحت_شاد_رضا_شاه
از ملانصرالدین پرسیدند:
خورشید بهتره یا ماه؟
گفت:
ماه .
چونکه "خورشید روز درمیاد" که
روشنه و بودنش سودی نداره
اما "ماه شب درمیاد"
و شب رو روشن میکنه.
این حکایت زندگیه ما شده !
اینکه
لطف بیشاز اندازه "هیچوقت دیده نمیشه"
#روحت_شاد_رضا_شاه
#حکایت
در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت!
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه مردی غافل را می دزدد
هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است :
"خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما"
اندکی اندیشه کرد
سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند!
دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد!؟
دزد کیسه در پاسخ گفت :
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم
واین دور از انصاف است!
#حکومت_کلاهبرداران
#دزدان_عقاید_مردم
در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت!
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه مردی غافل را می دزدد
هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است :
"خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما"
اندکی اندیشه کرد
سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند!
دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد!؟
دزد کیسه در پاسخ گفت :
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم
واین دور از انصاف است!
#حکومت_کلاهبرداران
#دزدان_عقاید_مردم
#حکایت
#سلمانی_و_موسسات_اعتباری...
يک روز مردی دست بچه اي را گرفت و به سلماني برد.
به سلماني گفت: من عجله دارم، اول سر مرا بتراش بعد هم موهاي بچه را بزن.
سلماني سر او را تراشيد.
مرد به سلمانی گفت تا موهاي بچه را اصلاح كني برمي گردم.
سلماني سر بچه را هم اصلاح كرد ولي خبري از آمدن مرد نشد.
به بچه گفت: چرا پدرت نمي آيد؟
بچه جواب داد: اون پدرم نبود.
سلماني گفت: پس كي بود؟
گفت: نمیدانم. در كوچه مرا دید و به من گفت بيا دونفري برويم مجاني اصلاح كنيم!
🔹آرایشگر: #مردم
🔹مرد: #بانک_مرکزی
🔹بچه: #موسسات_اعتباری
#سلمانی_و_موسسات_اعتباری...
يک روز مردی دست بچه اي را گرفت و به سلماني برد.
به سلماني گفت: من عجله دارم، اول سر مرا بتراش بعد هم موهاي بچه را بزن.
سلماني سر او را تراشيد.
مرد به سلمانی گفت تا موهاي بچه را اصلاح كني برمي گردم.
سلماني سر بچه را هم اصلاح كرد ولي خبري از آمدن مرد نشد.
به بچه گفت: چرا پدرت نمي آيد؟
بچه جواب داد: اون پدرم نبود.
سلماني گفت: پس كي بود؟
گفت: نمیدانم. در كوچه مرا دید و به من گفت بيا دونفري برويم مجاني اصلاح كنيم!
🔹آرایشگر: #مردم
🔹مرد: #بانک_مرکزی
🔹بچه: #موسسات_اعتباری
#حکایت
💎 معلمی با خواهر فراش مدرسه ازدواج کرد گاهی اوقات معلم غیبت می کرد از فراش که برادر زنش بود می خواست بجایش به کلاس برود اینقدر این کار تکرار شد که فراش تقریبا شده بود آقا معلم.
بعد از مدتی آقا معلم شد رئیس آموزش و پرورش و برادر خانمش را به مدیریت مدرسه منصوب کرد،
بعد از مدتی معلم داستان ما شد مدیر کل استان و برادر خانمش را به ریاست آموزش و پرورش منصوب کرد،
چندی گذشت و از مقام مدیر کلی شد وزیر آموزش و پرورش و برادر خانمش را به مدیر کلی منصوب کرد.
چندی گذشت و وزیر آموزش و پرورش دستور تحقیق و تفحص در باره مدارک تحصیلی کارکنان و مدیران را صادر کرد و فراش که مدرک ابتدائی بیشتر نداشت آشفته شد و به شوهر خواهرش زنگ زد و گفت:
چکار می کنی؟ تو که می دانی من چند کلاس ابتدائی بیشتر ندارم و اگر این دستور را اجرا کنی بدبخت می شوم.
شوهر خواهر گفت: احمق نگران نباش، من شما را به ریاست هیئت تحقیق و تفحص منصوب کرده ام
🔚حكايت اين روزای کشور ماست...
💎 معلمی با خواهر فراش مدرسه ازدواج کرد گاهی اوقات معلم غیبت می کرد از فراش که برادر زنش بود می خواست بجایش به کلاس برود اینقدر این کار تکرار شد که فراش تقریبا شده بود آقا معلم.
بعد از مدتی آقا معلم شد رئیس آموزش و پرورش و برادر خانمش را به مدیریت مدرسه منصوب کرد،
بعد از مدتی معلم داستان ما شد مدیر کل استان و برادر خانمش را به ریاست آموزش و پرورش منصوب کرد،
چندی گذشت و از مقام مدیر کلی شد وزیر آموزش و پرورش و برادر خانمش را به مدیر کلی منصوب کرد.
چندی گذشت و وزیر آموزش و پرورش دستور تحقیق و تفحص در باره مدارک تحصیلی کارکنان و مدیران را صادر کرد و فراش که مدرک ابتدائی بیشتر نداشت آشفته شد و به شوهر خواهرش زنگ زد و گفت:
چکار می کنی؟ تو که می دانی من چند کلاس ابتدائی بیشتر ندارم و اگر این دستور را اجرا کنی بدبخت می شوم.
شوهر خواهر گفت: احمق نگران نباش، من شما را به ریاست هیئت تحقیق و تفحص منصوب کرده ام
🔚حكايت اين روزای کشور ماست...
#حکایت
واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد!
کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت:
روزی که میخواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر!...
واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانهی کدخدا رفت و از کیسههای برنج سراغ گرفت.
کدخدا گفت:
راستش برنجی در کار نیست...
آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید!
📚 امثال و حکم
👤 علیاکبر دهخدا
واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد!
کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت:
روزی که میخواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر!...
واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانهی کدخدا رفت و از کیسههای برنج سراغ گرفت.
کدخدا گفت:
راستش برنجی در کار نیست...
آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید!
📚 امثال و حکم
👤 علیاکبر دهخدا
#حکایت
⭕️ موشي در خانه ي صاحب مزرعه، تله موش ديد.
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد...
ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد.
و سپس از آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند.
زن مزرعه دار زنده نماند و مرد.
گاو را براي مراسم ترحيم کشتند.
« و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. »
حالا هی مردم ایران بگید به ما ربطی ندارد به مروز زمان سراغ شما هم میایند.
#بیتفاوتی_امروز_بزرگترین_خیانت_به_کشور_است
#فریاد_ستمدیدگان__باشیم
#قبل_از_انکه_خود_مورد_ستم_باشیم
#یک_ایران_اعتراض
#یک_ایران_خیزش
#یک_ایران_فریاد
⭕️ موشي در خانه ي صاحب مزرعه، تله موش ديد.
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد...
ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد.
و سپس از آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند.
زن مزرعه دار زنده نماند و مرد.
گاو را براي مراسم ترحيم کشتند.
« و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. »
حالا هی مردم ایران بگید به ما ربطی ندارد به مروز زمان سراغ شما هم میایند.
#بیتفاوتی_امروز_بزرگترین_خیانت_به_کشور_است
#فریاد_ستمدیدگان__باشیم
#قبل_از_انکه_خود_مورد_ستم_باشیم
#یک_ایران_اعتراض
#یک_ایران_خیزش
#یک_ایران_فریاد