🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_و_دین_ستیزی
قسمت سوم
#سوال:
از منظر حقوق بشری، آیا می توان به کسی گفت شما انتقادات خودت را مطرح نکن؟ اگر چنین توصیه ای بکنیم، بار حقوقی دارد یا صرفاً توصیه ای اخلاقی است؟
#جواب
نه، حتما نمی شود گفت انتقاداتت را مطرح نکن. بحث ما هم درباره صرف انتقاد نبود، درباره تندروی بود که نحوی جزمیت هم در آن هست.
به گمانم می شود گفت در طرح انتقاد نحوه بیان آن هم مدخلیت و تاثیر دارد ، به علاوه اگر قصد روشنگری و اصلاح جامعه در کار باشد عقلایی است که حتی در بیان انتقادها هم ظرفیتها و بسترها هم دیده و سنجیده شود. شما در جامعه الف زندگی می کنید و مردم آن جامعه باورهایی دارند.
فرض می کنیم شما به درستی فکر می کنید عقاید مردم آن جامعه اشتباه است و قصد اصلاح آن عقاید را دارید. حالا سوال این است که اگر شما با لحنی تند به عقاید مردم بتازید، باورهای مردم اصلاح می شود یا آنها در عقایدشان که طبق فرض ما نادرست هم بود راسخ تر می شوند؟ فرقی نمی کند جامعه مورد بحث ما دینی بوده باشد یا غیر دینی ؛ مردم در برخورد با حمله و هجمه به نحوه زیست و باورهایشان به طور غریزی و روانشناختی واکنش نشان می دهند و قاعدتا حالت دوم رخ می دهد.
در واقع به کار گرفتن لحن تند که بیشتر هم برای ارضای روانی خودآگاه یا ناخودآگاه به کار برنده است ، به برخوردها و واکنش های های هیجانی و عاطفی دامن می زند و جای استدلال را تنگ می کند. این روند به نفع هیچ کس نیست؛ نه متدینین نه غیرمتدینین.
#سوال :
اما تندروها از این فضا سود می برند.
#حواب
بله ، تندروهای هر دو سو - دینداران و غیر دینداران - که منافعشان در گرو رادیکال شدن فضا باشد، در کوتاه مدت ممکن است سود ببرند، ولی در درازمدت از محدود شدن فضای عقلانیت و استدلال و مبادله دانش و غلبه هیجان زدگی و عاطفه فروشی که به ضعف و انحطاط یک جامعه می انجامد هیچ کس سود نمی برد.
#سوال:
ولی شما گفتید این فضا به نفع هیچ کس نیست.
#حواب
منظورم این بود که به نفع جامعه نیست. همانطور که اشاره کردم تندروها هم در کوتاه مدت ممکن است از این نمد کلاهی دستشان را بگیرد وگرنه در دراز مدت و در بستر جامعه و تاریخ که نگاه کنیم به عنوان شهروندان جامعه سود بیشتری را از دست داده اند.
#سوال :
شما در واقع معتقدید نفرت پراکنی علیه دین در یک جامعه دینی، عقلانی نیست.
#جواب
نفرت پراکنی کلاً عقلانی نیست!
🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_و_دین_ستیزی
قسمت سوم
#سوال:
از منظر حقوق بشری، آیا می توان به کسی گفت شما انتقادات خودت را مطرح نکن؟ اگر چنین توصیه ای بکنیم، بار حقوقی دارد یا صرفاً توصیه ای اخلاقی است؟
#جواب
نه، حتما نمی شود گفت انتقاداتت را مطرح نکن. بحث ما هم درباره صرف انتقاد نبود، درباره تندروی بود که نحوی جزمیت هم در آن هست.
به گمانم می شود گفت در طرح انتقاد نحوه بیان آن هم مدخلیت و تاثیر دارد ، به علاوه اگر قصد روشنگری و اصلاح جامعه در کار باشد عقلایی است که حتی در بیان انتقادها هم ظرفیتها و بسترها هم دیده و سنجیده شود. شما در جامعه الف زندگی می کنید و مردم آن جامعه باورهایی دارند.
فرض می کنیم شما به درستی فکر می کنید عقاید مردم آن جامعه اشتباه است و قصد اصلاح آن عقاید را دارید. حالا سوال این است که اگر شما با لحنی تند به عقاید مردم بتازید، باورهای مردم اصلاح می شود یا آنها در عقایدشان که طبق فرض ما نادرست هم بود راسخ تر می شوند؟ فرقی نمی کند جامعه مورد بحث ما دینی بوده باشد یا غیر دینی ؛ مردم در برخورد با حمله و هجمه به نحوه زیست و باورهایشان به طور غریزی و روانشناختی واکنش نشان می دهند و قاعدتا حالت دوم رخ می دهد.
در واقع به کار گرفتن لحن تند که بیشتر هم برای ارضای روانی خودآگاه یا ناخودآگاه به کار برنده است ، به برخوردها و واکنش های های هیجانی و عاطفی دامن می زند و جای استدلال را تنگ می کند. این روند به نفع هیچ کس نیست؛ نه متدینین نه غیرمتدینین.
#سوال :
اما تندروها از این فضا سود می برند.
#حواب
بله ، تندروهای هر دو سو - دینداران و غیر دینداران - که منافعشان در گرو رادیکال شدن فضا باشد، در کوتاه مدت ممکن است سود ببرند، ولی در درازمدت از محدود شدن فضای عقلانیت و استدلال و مبادله دانش و غلبه هیجان زدگی و عاطفه فروشی که به ضعف و انحطاط یک جامعه می انجامد هیچ کس سود نمی برد.
#سوال:
ولی شما گفتید این فضا به نفع هیچ کس نیست.
#حواب
منظورم این بود که به نفع جامعه نیست. همانطور که اشاره کردم تندروها هم در کوتاه مدت ممکن است از این نمد کلاهی دستشان را بگیرد وگرنه در دراز مدت و در بستر جامعه و تاریخ که نگاه کنیم به عنوان شهروندان جامعه سود بیشتری را از دست داده اند.
#سوال :
شما در واقع معتقدید نفرت پراکنی علیه دین در یک جامعه دینی، عقلانی نیست.
#جواب
نفرت پراکنی کلاً عقلانی نیست!
🆔👉 @iran_novin1
🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
پرسش و پاسخ
قسمت چهارم
#سوال:
نقد نفرت آلود دین، در یک جامعه غیردینی، مثلاً در جوامع شمال اروپا، هم غیرعقلانی است؟
#جواب
بله، آن جا هم چنین عملی غیرعقلانی است. بگذارید استدلالی سودانگارانه مطرح کنم: فرض کنیم در دینی صرفا یک گزاره درست وجود داشته باشد. شما وقتی علیه آن دین نفرت پراکنی می کنید، خودتان را از آن یک گزاره درست هم محروم می کنید. روشن است که این انتخاب عقلایی نیست. شما وقتی از چیزی متنفرید، پیشاپیش تصمیم خودتان را گرفته اید ( تازه چنانکه گفتم این تصمیم را هم در انفعالی روانی گرفته اید). وقتی تصمیمتان را گرفته اید یعنی دیگر به بازبینی نظرتان نمی پردازید و سراغ آن دین یا آن کتاب نمی روید تا ببینید احیاناً چه گزاره های درستی در آن وجود دارد.
در همان جوامع شمال اروپا، ممکن است کسی زندگی خیلی مرفهی توام با آزادی بیان داشته باشد ولی نیازهایی معنوی داشته باشد، از سنخ مثلا اموری که یونگ در مورد روان آدمی مطرح می کند، چه اشکالی دارد که چنین کسی بتواند به محیط های دینی برود و از این ذخائر هم استفاده کند؟
#سوال:
از نظر یک ملحد، اشکالش این است که دین افیون و فریب است(!) و انسان را نباید فریب داد یا به تزریق افیون تشویق کرد.
#جواب
برای این که وارد گفتگوی درازدامنی درباره این عبارت مشهور مارکسیستی نشویم اجازه بدهید با توضیحی درباره خود تمثیل بحث را پیش ببریم، همان افیون مذکور را اگر کسی به کار گرفت برای اعتیاد یک حکم دارد و اگر کسی از آن استفاده کرد برای ساختن دارو و تسکین درد بیمار حکم دیگری دارد. فضای عقلانی و ارزیابی نقادانه است که مجال می دهد این دو کاربرد را از هم تفکیک کنیم و فضای هیجانی و حکم های پیشینی می تواند امکان استفاده درست را نیز سلب کند.
#سوال:
در تاریخ معاصر ایران، موضع روحانیان در قبال منتقدان دین گاه بسیار متفاوت بوده است (از نواب صفوی تا مطهری). چنین تفاوت هایی عمدتاً چه آبشخورهایی دارند (آبشخورهای روانی – شخصیتی یا فکری – عقیدتی)؟
#جواب
هر دو عامل می تواند موثر باشد. وضع روانشناختی آدم ها با یکدیگر متفاوت است. مثلا شما اگر اعتماد به نفس بالایی داشته باشید در برابر انتقاد دیگران کمتر ممکن است برآشفته شوید و اگر اعتماد به نفستان پایین باشد، ممکن است برآشفته شوید یا واکنش نامتناسب نشان دهید. رویکرد اعتقادی شما هم به نوبه خود هم از این وضع اثر می پذیرد و هم بر آن اثر می گذارد. علاوه بر اینها محیط و تربیت و مانند اینها هم موثر است.
گمان می کنم یکی از تفاوت های آقای مطهری را با برخی دیگر می توان در همین جنبه دید. هم شخصیت روانی او شخصیت فردی با اعتماد به نفس و مطمئن را نشان می دهد و هم به واسطه پرداختن به فلسفه این جنبه استدلالی عقاید در او تقویت شده بوده است و هم از حیث زندگی اجتماعی با اهل علم غیر هم عقیده اش داد و ستد فکری داشته و بالنسبه به برخی اقرانش محیط بزرگتری را تجربه کرده بوده است. البته مطهری استثنا هم نبوده است.
در روحانیت سنتی ما نمونه های سعه صدر در برابر دیگران کم نبوده است ، به عقب تر هم که برویم مؤیدات این سعه صدر کم نمی شود، چنانکه در حوزه عقاید، کلام عقلگرای متکلمان بزرگ شیعه مثل شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و خواجه نصیر و علامه حلی را داریم و در حوزه عمل اجتماعی، باز بودن تمدن اسلامی را نسبت به اقلیت های دینی و حتی این واقعیت را که در دوره هایی برخی اقلیت های دینی ترجیح می داده اند در سرزمین های اسلامی که حقوق پایه شان در آنها رعایت می شده است باشند تا در اروپا.
در مواجهه ناگهانی با تجدد و احساس هراس از این مهمان مقتدر ناخوانده ، انگار آن اعتماد به نفس و باور به خود کمتر می شود و گاهی آن سعه صدر جایش را به گریختن در خویشتن و رفتن به لاک خود می دهد و گاهی به پرخاش و تخطئه پیرامون.
این برخوردها را به نظر من بیشتر باید در این زمینه تاریخی دید و فهمید
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
پرسش و پاسخ
قسمت چهارم
#سوال:
نقد نفرت آلود دین، در یک جامعه غیردینی، مثلاً در جوامع شمال اروپا، هم غیرعقلانی است؟
#جواب
بله، آن جا هم چنین عملی غیرعقلانی است. بگذارید استدلالی سودانگارانه مطرح کنم: فرض کنیم در دینی صرفا یک گزاره درست وجود داشته باشد. شما وقتی علیه آن دین نفرت پراکنی می کنید، خودتان را از آن یک گزاره درست هم محروم می کنید. روشن است که این انتخاب عقلایی نیست. شما وقتی از چیزی متنفرید، پیشاپیش تصمیم خودتان را گرفته اید ( تازه چنانکه گفتم این تصمیم را هم در انفعالی روانی گرفته اید). وقتی تصمیمتان را گرفته اید یعنی دیگر به بازبینی نظرتان نمی پردازید و سراغ آن دین یا آن کتاب نمی روید تا ببینید احیاناً چه گزاره های درستی در آن وجود دارد.
در همان جوامع شمال اروپا، ممکن است کسی زندگی خیلی مرفهی توام با آزادی بیان داشته باشد ولی نیازهایی معنوی داشته باشد، از سنخ مثلا اموری که یونگ در مورد روان آدمی مطرح می کند، چه اشکالی دارد که چنین کسی بتواند به محیط های دینی برود و از این ذخائر هم استفاده کند؟
#سوال:
از نظر یک ملحد، اشکالش این است که دین افیون و فریب است(!) و انسان را نباید فریب داد یا به تزریق افیون تشویق کرد.
#جواب
برای این که وارد گفتگوی درازدامنی درباره این عبارت مشهور مارکسیستی نشویم اجازه بدهید با توضیحی درباره خود تمثیل بحث را پیش ببریم، همان افیون مذکور را اگر کسی به کار گرفت برای اعتیاد یک حکم دارد و اگر کسی از آن استفاده کرد برای ساختن دارو و تسکین درد بیمار حکم دیگری دارد. فضای عقلانی و ارزیابی نقادانه است که مجال می دهد این دو کاربرد را از هم تفکیک کنیم و فضای هیجانی و حکم های پیشینی می تواند امکان استفاده درست را نیز سلب کند.
#سوال:
در تاریخ معاصر ایران، موضع روحانیان در قبال منتقدان دین گاه بسیار متفاوت بوده است (از نواب صفوی تا مطهری). چنین تفاوت هایی عمدتاً چه آبشخورهایی دارند (آبشخورهای روانی – شخصیتی یا فکری – عقیدتی)؟
#جواب
هر دو عامل می تواند موثر باشد. وضع روانشناختی آدم ها با یکدیگر متفاوت است. مثلا شما اگر اعتماد به نفس بالایی داشته باشید در برابر انتقاد دیگران کمتر ممکن است برآشفته شوید و اگر اعتماد به نفستان پایین باشد، ممکن است برآشفته شوید یا واکنش نامتناسب نشان دهید. رویکرد اعتقادی شما هم به نوبه خود هم از این وضع اثر می پذیرد و هم بر آن اثر می گذارد. علاوه بر اینها محیط و تربیت و مانند اینها هم موثر است.
گمان می کنم یکی از تفاوت های آقای مطهری را با برخی دیگر می توان در همین جنبه دید. هم شخصیت روانی او شخصیت فردی با اعتماد به نفس و مطمئن را نشان می دهد و هم به واسطه پرداختن به فلسفه این جنبه استدلالی عقاید در او تقویت شده بوده است و هم از حیث زندگی اجتماعی با اهل علم غیر هم عقیده اش داد و ستد فکری داشته و بالنسبه به برخی اقرانش محیط بزرگتری را تجربه کرده بوده است. البته مطهری استثنا هم نبوده است.
در روحانیت سنتی ما نمونه های سعه صدر در برابر دیگران کم نبوده است ، به عقب تر هم که برویم مؤیدات این سعه صدر کم نمی شود، چنانکه در حوزه عقاید، کلام عقلگرای متکلمان بزرگ شیعه مثل شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و خواجه نصیر و علامه حلی را داریم و در حوزه عمل اجتماعی، باز بودن تمدن اسلامی را نسبت به اقلیت های دینی و حتی این واقعیت را که در دوره هایی برخی اقلیت های دینی ترجیح می داده اند در سرزمین های اسلامی که حقوق پایه شان در آنها رعایت می شده است باشند تا در اروپا.
در مواجهه ناگهانی با تجدد و احساس هراس از این مهمان مقتدر ناخوانده ، انگار آن اعتماد به نفس و باور به خود کمتر می شود و گاهی آن سعه صدر جایش را به گریختن در خویشتن و رفتن به لاک خود می دهد و گاهی به پرخاش و تخطئه پیرامون.
این برخوردها را به نظر من بیشتر باید در این زمینه تاریخی دید و فهمید
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#سوال :
در نقد دین، گاهی مرزهای "توهین" و "نقد" ، ادغام و یا مغشوش می شوند. یعنی فرد منتقد سخنی می گوید که صرف عقیده اش است اما بعضاً سخن او را مصداق توهین به عقاید خود می دانند.
#جواب :
مشکل جدی ای است که تلاشی دائمی می خواهد برای این که از یک حدی بزرگتر نشود، چون می تواند به سوءتفاهم های خطرناک بینجامد.
این که برای رسیدگی به برخی اتهامات هیات منصفه لازم است می تواند ناشی از این مشکل هم باشد و کوششی برای حل بهتر آن. چون به هر حال عرفیات یک جامعه در این که بیانی توهین تلقی شود یا نه تاثیر دارد.
دیگر این که در توهین قصد توهین هم مدخلیت دارد و فرق است میان کسی که قصد توهین و تحقیر دارد و این قصد را بیان می کند با کسی که چنین قصدی ندارد.
هر فرد خود کم و بیش می تواند تشخیص دهد که آنچه می گوید علل روانشناختی هم دارد و به بغض و غیظ هم آمیخته است و کارکرد تخلیه فشارهای روانی را هم دارد یا نه اظهار نظری است برای آگاهی بخشی. هر چه فردی کمتر در بند ناخودآگاهش باشد و بتواند بیشتر ناخودآگاه خود را در ساحت آگاهی اش حاضر کند این امر را بهتر تشخیص می دهد.
شهودهای اخلاقی و زبانی ما هم کمک می کند ، به این معنی که مثلا فرد با وجدان خود بسنجد که اگر خودش به جای طرف مقابل بود آن بیان را توهین تلقی می کرد یا خیر.
اگر اجازه بدهید دو نکته دیگر را هم اضافه کنم:
هر چه دنیای کسی بزرگتر باشد و گفتارها و رفتارهای متنوع تری دیده باشد خواه ناخواه ظرفیت و سعه صدرش بیشتر می شود و در برابر بیان و گفتار و رفتار دیگران دیرتر یا کمتر آشفته می شود و هر چه دنیای کوچکتری داشته باشد زودتر و بیشتر.
ما اکنون در دهکده ای جهانی زندگی می کنیم و برای ادامه حیات در این دهکده جهانی باید جهان مان را متناسب با زیستن در چنین فضایی بزرگ کنیم و تکثر و تنوع ناگزیر آن را درک نماییم.
نکته دیگر این که حتی اگر کسی دچار اشتباه و خطایی است به اصطلاح قدمای ما باید دید "قاصر" است یا "مقصر" و تفاوت های این دو را در نظر داشت.
اگر در جامعه ای بنا بر این گذاشته شده باشد که عموم آدم ها از حیث اخلاقی نادرستند و حقیقت جو نیستند ، مقصر دیدن دیگران بیشتر است و اگر بنابر این گذاشته شده باشد که انسانها علی الاغلب اخلاقی و دوستدار حقیقت اند و به اصطلاح سنتی ما فطرت پاکی دارند قاصر دیدن دیگران بیشتر است. روشن است که این دو رویکرد دو نوع برخورد مختلف را پدید می آورد و باز خیال می کنم روشن است که دومی سازنده تر و راهگشاتر است
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#سوال :
در نقد دین، گاهی مرزهای "توهین" و "نقد" ، ادغام و یا مغشوش می شوند. یعنی فرد منتقد سخنی می گوید که صرف عقیده اش است اما بعضاً سخن او را مصداق توهین به عقاید خود می دانند.
#جواب :
مشکل جدی ای است که تلاشی دائمی می خواهد برای این که از یک حدی بزرگتر نشود، چون می تواند به سوءتفاهم های خطرناک بینجامد.
این که برای رسیدگی به برخی اتهامات هیات منصفه لازم است می تواند ناشی از این مشکل هم باشد و کوششی برای حل بهتر آن. چون به هر حال عرفیات یک جامعه در این که بیانی توهین تلقی شود یا نه تاثیر دارد.
دیگر این که در توهین قصد توهین هم مدخلیت دارد و فرق است میان کسی که قصد توهین و تحقیر دارد و این قصد را بیان می کند با کسی که چنین قصدی ندارد.
هر فرد خود کم و بیش می تواند تشخیص دهد که آنچه می گوید علل روانشناختی هم دارد و به بغض و غیظ هم آمیخته است و کارکرد تخلیه فشارهای روانی را هم دارد یا نه اظهار نظری است برای آگاهی بخشی. هر چه فردی کمتر در بند ناخودآگاهش باشد و بتواند بیشتر ناخودآگاه خود را در ساحت آگاهی اش حاضر کند این امر را بهتر تشخیص می دهد.
شهودهای اخلاقی و زبانی ما هم کمک می کند ، به این معنی که مثلا فرد با وجدان خود بسنجد که اگر خودش به جای طرف مقابل بود آن بیان را توهین تلقی می کرد یا خیر.
اگر اجازه بدهید دو نکته دیگر را هم اضافه کنم:
هر چه دنیای کسی بزرگتر باشد و گفتارها و رفتارهای متنوع تری دیده باشد خواه ناخواه ظرفیت و سعه صدرش بیشتر می شود و در برابر بیان و گفتار و رفتار دیگران دیرتر یا کمتر آشفته می شود و هر چه دنیای کوچکتری داشته باشد زودتر و بیشتر.
ما اکنون در دهکده ای جهانی زندگی می کنیم و برای ادامه حیات در این دهکده جهانی باید جهان مان را متناسب با زیستن در چنین فضایی بزرگ کنیم و تکثر و تنوع ناگزیر آن را درک نماییم.
نکته دیگر این که حتی اگر کسی دچار اشتباه و خطایی است به اصطلاح قدمای ما باید دید "قاصر" است یا "مقصر" و تفاوت های این دو را در نظر داشت.
اگر در جامعه ای بنا بر این گذاشته شده باشد که عموم آدم ها از حیث اخلاقی نادرستند و حقیقت جو نیستند ، مقصر دیدن دیگران بیشتر است و اگر بنابر این گذاشته شده باشد که انسانها علی الاغلب اخلاقی و دوستدار حقیقت اند و به اصطلاح سنتی ما فطرت پاکی دارند قاصر دیدن دیگران بیشتر است. روشن است که این دو رویکرد دو نوع برخورد مختلف را پدید می آورد و باز خیال می کنم روشن است که دومی سازنده تر و راهگشاتر است
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#پرسش :
حالا اگر عقاید دینداران و غیر دینداران واقعاً به چشم طرف مقابل مضحک بیاید، آیا آنها در مقام نقد ، حق تمسخر عقاید یکدیگر را دارند؟
با توگجه به این که اخیراً بعضی افراد سخن از "حق تمسخر" به میان آورده اند.
#پاسخ
تمسخر کاری است مثل تحقیر و توهین. هیچ نظام اخلاقی ای به شما اجازه نمی دهد چنین کاری کنید.
البته طنز نوشتن و کارتون کشیدن (که یک جور طنز تصویری است) و مانند اینها تمسخر نیست. در طنز ، شما جنبه ای را که نادرست یا درخور نقد می دانید با ظرافت و شوخ طبعی برجسته می کنید. اینها مصداق تمسخر نیست و برای فهم آنها باید فرهنگ درک طنز زبانی یا بصری داشت. اما به اصطلاحِ اهل ادبیات بین طنز و هزل و دیگر بیانها می توان تفاوت گذاشت.
برگردیم به همان تعبیر تمسخر که فرمودید.
اگر در نحوه به کار بردن این واژه اختلافی نداشته باشیم و فرق بگذاریم بین طنز با تمسخر که در آن نیت تحقیر امر یا شخصی هست، گمان نمی کنم اختلافی در این که تمسخر اخلاقا جایز نیست باقی بماند. به اضافه این که این کار مفید هم نیست.
فرض کنیم کسی پوششی دارد که دیگری نمی پسندد و درست نمی داند. اگر شخص دوم اولی را استهزاء و مسخره کند صرف نظر از این که کار اخلاقا قبیحی انجام داده است، کارش فایده ای هم برای تقویت نظرش ندارد و به نتیجه مطلوبش نمی انجامد.
پرسس:
البته شاید مفید، یعنی وافی به مقصود، باشد. مثلاً فرض کنید در یک جامعه اسلامی، عامه مردم خانمی مینی ژوپ پوش را مسخره کنند و یا عموم مردم کانادا، یک خانم چادر به سر را مسخره کنند، خیلی محتمل است که این دو خانم، پوششان را در این دو جامعه تغییر دهند.
#پاسخ :
در پدیده های اجتماعی، میل به همرنگ شدن با جامعه کمابیش موثر است ولی وقتی پای عقاید انسان ها به میان می آید، قضیه پیچیده می شود. ممکن است آن خانم چادری مثال شما به واسطه فشار جامعه، کمتر در جامعه ظاهر شود و چادرش را کنار بگذارد اما بعید نیست که همان فرد بر اثر فشار ناشی از این تحقیر فرزندش را جوری تربیت کند که بنیادگرای تروریست شود. جای آن خانم چادری و آن جامعه، آن خانم مینی ژوپ پوش و جامعه دیگر را هم بگذارید، در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمی شود.
تحقیر به کینه توزی می انجامد و کینه توزی به میل به تلافی و راه های خشونت آمیز. تحقیر به قصد تغییر، راه حل هوشمندانه ای به نظر نمی رسد. هر سبک زندگی و هر باوری که با تمسخر و تحقیر مواجه شود، پاسخش بغض و کینه است. بغض و کینه هم سرانجام روزی به خشن ترین وجه ممکن خودش را نشان می دهد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#پرسش :
حالا اگر عقاید دینداران و غیر دینداران واقعاً به چشم طرف مقابل مضحک بیاید، آیا آنها در مقام نقد ، حق تمسخر عقاید یکدیگر را دارند؟
با توگجه به این که اخیراً بعضی افراد سخن از "حق تمسخر" به میان آورده اند.
#پاسخ
تمسخر کاری است مثل تحقیر و توهین. هیچ نظام اخلاقی ای به شما اجازه نمی دهد چنین کاری کنید.
البته طنز نوشتن و کارتون کشیدن (که یک جور طنز تصویری است) و مانند اینها تمسخر نیست. در طنز ، شما جنبه ای را که نادرست یا درخور نقد می دانید با ظرافت و شوخ طبعی برجسته می کنید. اینها مصداق تمسخر نیست و برای فهم آنها باید فرهنگ درک طنز زبانی یا بصری داشت. اما به اصطلاحِ اهل ادبیات بین طنز و هزل و دیگر بیانها می توان تفاوت گذاشت.
برگردیم به همان تعبیر تمسخر که فرمودید.
اگر در نحوه به کار بردن این واژه اختلافی نداشته باشیم و فرق بگذاریم بین طنز با تمسخر که در آن نیت تحقیر امر یا شخصی هست، گمان نمی کنم اختلافی در این که تمسخر اخلاقا جایز نیست باقی بماند. به اضافه این که این کار مفید هم نیست.
فرض کنیم کسی پوششی دارد که دیگری نمی پسندد و درست نمی داند. اگر شخص دوم اولی را استهزاء و مسخره کند صرف نظر از این که کار اخلاقا قبیحی انجام داده است، کارش فایده ای هم برای تقویت نظرش ندارد و به نتیجه مطلوبش نمی انجامد.
پرسس:
البته شاید مفید، یعنی وافی به مقصود، باشد. مثلاً فرض کنید در یک جامعه اسلامی، عامه مردم خانمی مینی ژوپ پوش را مسخره کنند و یا عموم مردم کانادا، یک خانم چادر به سر را مسخره کنند، خیلی محتمل است که این دو خانم، پوششان را در این دو جامعه تغییر دهند.
#پاسخ :
در پدیده های اجتماعی، میل به همرنگ شدن با جامعه کمابیش موثر است ولی وقتی پای عقاید انسان ها به میان می آید، قضیه پیچیده می شود. ممکن است آن خانم چادری مثال شما به واسطه فشار جامعه، کمتر در جامعه ظاهر شود و چادرش را کنار بگذارد اما بعید نیست که همان فرد بر اثر فشار ناشی از این تحقیر فرزندش را جوری تربیت کند که بنیادگرای تروریست شود. جای آن خانم چادری و آن جامعه، آن خانم مینی ژوپ پوش و جامعه دیگر را هم بگذارید، در اصل قضیه تفاوتی ایجاد نمی شود.
تحقیر به کینه توزی می انجامد و کینه توزی به میل به تلافی و راه های خشونت آمیز. تحقیر به قصد تغییر، راه حل هوشمندانه ای به نظر نمی رسد. هر سبک زندگی و هر باوری که با تمسخر و تحقیر مواجه شود، پاسخش بغض و کینه است. بغض و کینه هم سرانجام روزی به خشن ترین وجه ممکن خودش را نشان می دهد.
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
پرسش و پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#پرسش:
اگر کسی تمسخر امر نادرست را اخلاقاً روا بداند و بگوید در سیستم اخلاقی ما ، چنین کاری رواست، شما چه پاسخی به او می دهید؟
شهودهای اخلاقی مشترک آدم ها، یکی از پایه هایی است که اخلاق بر آن استوار می شود.
ما چرا قتل بلادلیل را کار بدی می دانیم؟
کسی در مذمت این عمل استدلالی نمی کند.
ما به عنوان انسان، اخلاقاً شهود می کنیم که قتل بلادلیل کار بدی است.
وجدان اخلاقی ما می گوید که تمسخر دیگران کار بدی است چون طبق قاعده طلایی مشهور دوست نمی داریم کسی خودمان را تمسخر کند.
#پرسش:
فرض کنیم کسی می گوید به قصد مبارزه با خرافه می خواهد چنین کاری بکند یا چنین حقی دارد.
فرض کنیم چنین شخصی ماتریالست است و عقاید دیگران را خرافه می داند، می شود از او پرسید باور به آنچه او خرافه می داند ناشی از چیست؟
غیر از این است که طبق مبانی او برآمده از شرایط مادی آن باورمندان است؟
حالا می توان پرسید با تمسخر آن شرایط عوض می شود؟
مثلاً اگر مارکسیست هستید و زیربناهای اقتصادی و اجتماعی فلان فرد دیندار را علت پیدایش عقاید او می دانید، اگر عقاید او را به استهزاء بگیرید، آیا شرایط زیربنایی او عوض می شود؟
می خواهم بگویم طبق مبانی چنین فردی هم باز جایی برای تمسخر باقی نمی ماند.
#پزسش:
اگر طرف ماتریالیست، ِ غیرمارکسیست باشد، چطور؟
باز هم در اصل قضیه فرقی نمی کند.
به هر حال وقتی اعتقادی به خدایی که اختیار آدمی را تضمین کند ندارد باید توضیح بدهد چگونه از دایره دترمینیسم و جبر علی خارج می شود.
چنین فردی می تواند بگوید باید شرایط اقتصادی یا اجتماعی را تغییر داد، باید مثلا مدرسه ساخت و علم را در دسترس عده بیشتری قرار داد، اما نمی تواند توضیح بدهد که تمسخر عقاید دیگران که در انتخاب آنها علی الاصول نقشی نداشته اند چرا اخلاقی است.
#پرسش:
او می تواند بگوید که من برای این افراد احترامی قائل نیستم و عقایدشان را مسخره می کنم.
#پاسخ :
او این ها را مسخره می کند و می گوید نادان هستند.
آنها هم متقابلا او را نادان می دانند و مسخره می کنند.
آخر این بازی به کجا می انجامد؟
#پرسش:
یعنی باب خطرناکی باز می شود؟
#پاسخ :
بله، مسیری پیش روی انسان ها قرار می گیرد که انتهایش فقط زور است و بس.
در این مسیر هیچ جایی برای اخلاق نیست.
#پرسش:
اگر این ادعا که حق تمسخر یکی از مشتقات اصل آزادی بیان است پذیرفته شود، آیا منطقاً نباید به حق فحاشی هم به عنوان یکی از مشتقات این اصل قائل باشیم؟
#پاسخ :
همان طور که عرض کردم اگر در معنا و کاربرد تعبیر تمسخر اختلافی نداشته باشیم، تمسخر آن گونه که من از دلالتهای این واژه می فهمم یکی از مصادیق توهین است و ربطی به آزادی بیان ندارد، فحاشی هم به همین ترتیب.
آزادی بیان عقاید و افکار غیر از مجاز بودن توهین است. اولی ممدوح و مفید است و دومی در همه جوامع مذموم و مضر.
#پرسش:
البته ممکن است کسی که دیگران را مسخره می کند، از واژه های رکیک استفاده نکند.
#پاسخ :
فرقی نمی کند.
مهم حالت روانی ای است که حرف ما در طرف مقابل ایجاد می کند.
یک واژه ممکن است در سیاقی دوستانه معنایی محبت آمیز و حاکی از نزدیکی و رفاقت داشته باشد و در سیاقی دیگر آشکارا توهین باشد و برخورنده.
مساله واژه نیست مساله نیت تحقیر و توهین است، مساله زمینه و سیاق بحث است و دلالت هایی که پیدا می کند.
#پرسس:
پس شما موافقید که گشوده شدن باب تمسخر می تواند باب فحاشی را هم باز کند؟
#پاسخ :
من می گویم تمسخر اخلاقاً روا نیست.
وقتی هم که شما کاری غیراخلاقی را در پیش گرفتید، با هر واکنش غیر اخلاقی ای که مواجه شوید، حق اعتراض ندارید.
من باید با شما مودبانه رفتار کنم اگر از شما انتظار رفتار مودبانه دارم.
اگر من بگویم من حق دارم شما را مسخره کنم، ممکن است شما هم بگویی من هم حق دارم به تو فحش بدهم و دیگری هم بگوید من هم حق کتک زدن دارم.
در این صورت دیگر چیزی از اخلاق باقی نمی ماند!
اگر عده ای حق تمسخر دیگران را برای خودشان قائل باشند بعید نیست که عده ای هم حق زدن آنها را برای خودشان قائل باشند
و به همین ترتیب. وقتی اصول مشترک اخلاقی را دلبخواهی تغییر بدهیم یا تفسیر کنیم نهایتا چیزی از آنها باقی نمی ماند که بتوان به آنها استناد و اتکا کرد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
پرسش و پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#پرسش:
اگر کسی تمسخر امر نادرست را اخلاقاً روا بداند و بگوید در سیستم اخلاقی ما ، چنین کاری رواست، شما چه پاسخی به او می دهید؟
شهودهای اخلاقی مشترک آدم ها، یکی از پایه هایی است که اخلاق بر آن استوار می شود.
ما چرا قتل بلادلیل را کار بدی می دانیم؟
کسی در مذمت این عمل استدلالی نمی کند.
ما به عنوان انسان، اخلاقاً شهود می کنیم که قتل بلادلیل کار بدی است.
وجدان اخلاقی ما می گوید که تمسخر دیگران کار بدی است چون طبق قاعده طلایی مشهور دوست نمی داریم کسی خودمان را تمسخر کند.
#پرسش:
فرض کنیم کسی می گوید به قصد مبارزه با خرافه می خواهد چنین کاری بکند یا چنین حقی دارد.
فرض کنیم چنین شخصی ماتریالست است و عقاید دیگران را خرافه می داند، می شود از او پرسید باور به آنچه او خرافه می داند ناشی از چیست؟
غیر از این است که طبق مبانی او برآمده از شرایط مادی آن باورمندان است؟
حالا می توان پرسید با تمسخر آن شرایط عوض می شود؟
مثلاً اگر مارکسیست هستید و زیربناهای اقتصادی و اجتماعی فلان فرد دیندار را علت پیدایش عقاید او می دانید، اگر عقاید او را به استهزاء بگیرید، آیا شرایط زیربنایی او عوض می شود؟
می خواهم بگویم طبق مبانی چنین فردی هم باز جایی برای تمسخر باقی نمی ماند.
#پزسش:
اگر طرف ماتریالیست، ِ غیرمارکسیست باشد، چطور؟
باز هم در اصل قضیه فرقی نمی کند.
به هر حال وقتی اعتقادی به خدایی که اختیار آدمی را تضمین کند ندارد باید توضیح بدهد چگونه از دایره دترمینیسم و جبر علی خارج می شود.
چنین فردی می تواند بگوید باید شرایط اقتصادی یا اجتماعی را تغییر داد، باید مثلا مدرسه ساخت و علم را در دسترس عده بیشتری قرار داد، اما نمی تواند توضیح بدهد که تمسخر عقاید دیگران که در انتخاب آنها علی الاصول نقشی نداشته اند چرا اخلاقی است.
#پرسش:
او می تواند بگوید که من برای این افراد احترامی قائل نیستم و عقایدشان را مسخره می کنم.
#پاسخ :
او این ها را مسخره می کند و می گوید نادان هستند.
آنها هم متقابلا او را نادان می دانند و مسخره می کنند.
آخر این بازی به کجا می انجامد؟
#پرسش:
یعنی باب خطرناکی باز می شود؟
#پاسخ :
بله، مسیری پیش روی انسان ها قرار می گیرد که انتهایش فقط زور است و بس.
در این مسیر هیچ جایی برای اخلاق نیست.
#پرسش:
اگر این ادعا که حق تمسخر یکی از مشتقات اصل آزادی بیان است پذیرفته شود، آیا منطقاً نباید به حق فحاشی هم به عنوان یکی از مشتقات این اصل قائل باشیم؟
#پاسخ :
همان طور که عرض کردم اگر در معنا و کاربرد تعبیر تمسخر اختلافی نداشته باشیم، تمسخر آن گونه که من از دلالتهای این واژه می فهمم یکی از مصادیق توهین است و ربطی به آزادی بیان ندارد، فحاشی هم به همین ترتیب.
آزادی بیان عقاید و افکار غیر از مجاز بودن توهین است. اولی ممدوح و مفید است و دومی در همه جوامع مذموم و مضر.
#پرسش:
البته ممکن است کسی که دیگران را مسخره می کند، از واژه های رکیک استفاده نکند.
#پاسخ :
فرقی نمی کند.
مهم حالت روانی ای است که حرف ما در طرف مقابل ایجاد می کند.
یک واژه ممکن است در سیاقی دوستانه معنایی محبت آمیز و حاکی از نزدیکی و رفاقت داشته باشد و در سیاقی دیگر آشکارا توهین باشد و برخورنده.
مساله واژه نیست مساله نیت تحقیر و توهین است، مساله زمینه و سیاق بحث است و دلالت هایی که پیدا می کند.
#پرسس:
پس شما موافقید که گشوده شدن باب تمسخر می تواند باب فحاشی را هم باز کند؟
#پاسخ :
من می گویم تمسخر اخلاقاً روا نیست.
وقتی هم که شما کاری غیراخلاقی را در پیش گرفتید، با هر واکنش غیر اخلاقی ای که مواجه شوید، حق اعتراض ندارید.
من باید با شما مودبانه رفتار کنم اگر از شما انتظار رفتار مودبانه دارم.
اگر من بگویم من حق دارم شما را مسخره کنم، ممکن است شما هم بگویی من هم حق دارم به تو فحش بدهم و دیگری هم بگوید من هم حق کتک زدن دارم.
در این صورت دیگر چیزی از اخلاق باقی نمی ماند!
اگر عده ای حق تمسخر دیگران را برای خودشان قائل باشند بعید نیست که عده ای هم حق زدن آنها را برای خودشان قائل باشند
و به همین ترتیب. وقتی اصول مشترک اخلاقی را دلبخواهی تغییر بدهیم یا تفسیر کنیم نهایتا چیزی از آنها باقی نمی ماند که بتوان به آنها استناد و اتکا کرد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
@iran_novin1
اندیشه
#نقد_دین_و_دین_ستیزی
قسمت اول
#سوال1 :
#نقد_دین با #دین_ستیزی چه نسبتی دارد؟
پاسخ به این پرسش کاملا به این بستگی دارد که این تعابیر را به چه معنایی به کار برده باشیم، اما به معنایی می توان گفت که به اصطلاح اهل منطق رابطه این دو عموم و خصوص مطلق است.
یعنی اگر فرض بگیریم منظور از دین ستیزی داشتن نقد رادیکال به دین است به گونه ای که نفی آن را لازم آورد و منظور از نقد دین تامل عقلانی درباره دین است و سنجش و ارزیابی مدعیات یک دین بخصوص یا ادیان به طور کلی، یعنی اصطلاح آلمانی ای که پس از فلسفه کانت رایج شد، روشن است که دین ستیزی ذیل نقد دین می گنجد، ولی هر نقد دینی الزاما به دین ستیزی نمی انجامد چنانکه فی الواقع هم نینجامیده است.
مثلا در همان جریان نقد دین پیشگفته به عنوان یکی از مصادیق نقد دین، به طور کلی اندیشه کانت و هگل و متالهان اروپایی قرن بیستم را داریم که دین ستیز نیستند و مارکس یا فوئرباخ را هم داریم که می توان آنها را دین ستیز دانست و البته باز شاید فرق باشد بین نقد و نظر آنها درباره دین با نقد و نظرهای دین ستیزانه عامیانه تر. در سنت ادیان مختلف هم همواره کسانی به نقد مذاهب یا دینهای دیگر پرداخته اند در حالی که طبیعتا دین ستیز که نبوده اند هیچ، دینداران سخت اعتقادی هم بوده اند.
در عالم اسلامی مذاهب گوناگون تاریخ و عقاید یکدیگر را گاه به تندی نقد کرده اند و در مواجهه با ادیان دیگر هم بسته به مورد از نقدهای پایه ای تا نقدهای موردی داشته اند.
صرفا به عنوان نمونه اجازه بدهید اشاره بکنم به ابن حزم اندلسی و ابن قیم جوزیه که هر دو به نقد تاریخی کتاب مقدس مسیحیان پرداخته اند.
واضح است که آنها در مقام مسلمان به دین حضرت عیسی باور دارند، اما مسیحیت تاریخی و کتاب مقدس آن را نقد می کنند.
فکر می کنم با این توصیفات روشن باشد که هر نوع نقد دینی الزاما مترادف دین ستیزی نیست.
در خود یک دین یا مذهب هم ممکن است کسانی نقدهای درون دینی یا درون مذهبی مطرح کنند، در حالی که نه فقط در پی دین ستیزی نیستند بلکه در صدد پیرایش و تقویت آن دین اند. کاری که معمولا مصلحان در هر دینی به آن می پردازند.
ادامه دارد...
🆔 @iran_novin1
اندیشه
#نقد_دین_و_دین_ستیزی
قسمت اول
#سوال1 :
#نقد_دین با #دین_ستیزی چه نسبتی دارد؟
پاسخ به این پرسش کاملا به این بستگی دارد که این تعابیر را به چه معنایی به کار برده باشیم، اما به معنایی می توان گفت که به اصطلاح اهل منطق رابطه این دو عموم و خصوص مطلق است.
یعنی اگر فرض بگیریم منظور از دین ستیزی داشتن نقد رادیکال به دین است به گونه ای که نفی آن را لازم آورد و منظور از نقد دین تامل عقلانی درباره دین است و سنجش و ارزیابی مدعیات یک دین بخصوص یا ادیان به طور کلی، یعنی اصطلاح آلمانی ای که پس از فلسفه کانت رایج شد، روشن است که دین ستیزی ذیل نقد دین می گنجد، ولی هر نقد دینی الزاما به دین ستیزی نمی انجامد چنانکه فی الواقع هم نینجامیده است.
مثلا در همان جریان نقد دین پیشگفته به عنوان یکی از مصادیق نقد دین، به طور کلی اندیشه کانت و هگل و متالهان اروپایی قرن بیستم را داریم که دین ستیز نیستند و مارکس یا فوئرباخ را هم داریم که می توان آنها را دین ستیز دانست و البته باز شاید فرق باشد بین نقد و نظر آنها درباره دین با نقد و نظرهای دین ستیزانه عامیانه تر. در سنت ادیان مختلف هم همواره کسانی به نقد مذاهب یا دینهای دیگر پرداخته اند در حالی که طبیعتا دین ستیز که نبوده اند هیچ، دینداران سخت اعتقادی هم بوده اند.
در عالم اسلامی مذاهب گوناگون تاریخ و عقاید یکدیگر را گاه به تندی نقد کرده اند و در مواجهه با ادیان دیگر هم بسته به مورد از نقدهای پایه ای تا نقدهای موردی داشته اند.
صرفا به عنوان نمونه اجازه بدهید اشاره بکنم به ابن حزم اندلسی و ابن قیم جوزیه که هر دو به نقد تاریخی کتاب مقدس مسیحیان پرداخته اند.
واضح است که آنها در مقام مسلمان به دین حضرت عیسی باور دارند، اما مسیحیت تاریخی و کتاب مقدس آن را نقد می کنند.
فکر می کنم با این توصیفات روشن باشد که هر نوع نقد دینی الزاما مترادف دین ستیزی نیست.
در خود یک دین یا مذهب هم ممکن است کسانی نقدهای درون دینی یا درون مذهبی مطرح کنند، در حالی که نه فقط در پی دین ستیزی نیستند بلکه در صدد پیرایش و تقویت آن دین اند. کاری که معمولا مصلحان در هر دینی به آن می پردازند.
ادامه دارد...
🆔 @iran_novin1
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
🆔👉 @iran_novin1
اندیشه
( #نقد_دین_یا_دین_ستیزی )
قسمت دوم
#سوال_٢:
واژه "دین ستیزی" انگار بیشتر یک واژه غیرعلمی و تحریک کننده است. لااقل بیشتر جنبه عملی دارد تا نظری.
#جواب
بله، حاکی از حالتی تهاجمی است.
نقد و نظر داشتن یک حالت است و خصومت و دشمنی حالتی دیگر.
وقتی از ستیز با یک پدیده سخن می گویید گویی پیشاپیش تصمیمها گرفته شده و حکم صادر شده و حالا باید در صدد حذف امر مورد ستیز بود.
در حالی که نقادی علی الاصول ارزیابی منصفانه است و چنین وضعی اقتضا می کند نسبت به ماجرا باز باشد، گشودگی و انفتاح برای ادامه بحث لازمه نقادی درست است.
#سوال_٣:
اینکه واژه دین ستیزی در فرهنگ ما پررنگ و مطنطن است، شاید تا حد زیادی ناشی از ناسیونالیسم باستانگرایانه و نوشته های نفرت آلود کسانی چون صادق هدایت درباره دین اسلام باشد.
#جواب
نمی دانم چنین وضعی هست یا نه و اگر هست دقیقا ناشی از چیست ولی چون نام هدایت را آوردید اجازه بدهید به او اشاره ای بکنم.
می دانید که من درباره هدایت کتاب نوشته ام، از دوستداران بوف کور او هستم به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مواجهه فکری ما با تجدد و از تحسین کنندگان ذوق و دانش ادبی هدایت.
اما این جنبه هدایت را نقطه ضعف او می دانم.
نفرت یک حالت روانی است و ربطی به نقادی که وضعیتی عقلانی است ندارد.
برای نقادی اعتدال و انصاف لازم است و برای رسیدن به اینها باید کوشید از انفعالات نفسانی خودآگاه و ناخودآگاه فراتر رفت.
بغض یا فرقی نمی کند حب و به عبارت دیگر نفرت و عشق که دو روی یک سکه اند، هر دو انفعال هایی روانی هستند که امکان ارزیابی منصفانه را کمتر می کنند.
هدایت به شهادت دوستان و زندگینامه نویسانش چنین حالتی داشته است، و این حالت به ادبیات قابل توجه و تامل برانگیزی هم نینجامیده است.
آثار هدایت به رغم این حالت ها ارزشمند است نه به سبب آنها.
چنین حالت هایی هم فقط حالت های روانی متقابل را تشدید و فضا را رادیکال می کند و چنین فضاهایی بستر مناسب بروز انواع و اقسام سوءتفاهم ها و تندروی هاست که جا را برای ارزیابی های نقادانه و راه جستن های خردمندانه تنگ می کند.
استاد محمدعلی موحد مقاله ای داشتند در یکی از شماره های نگاه نو درباره کسروی.
در پایان مقاله گفته بودند (از حافظه نقل به مضمون می کنم و امیدوارم لب مطلب را درست منتقل کنم)
سخنان کسروی گروه فداییان اسلام را پدید آورد.
آنها کسروی را کشتند، اما پس از کشتن کسروی هم اندیشه و روش شان باقی ماند.
به عبارت دیگر "تندروی تندروی می آورد"
و چه بسا نه تنها به اصلاح و بهبود نینجامد که خود خرابی بیشتر ایجاد کند.
ادامه دارد...
🆔 👉 @iran_novin1
اندیشه
( #نقد_دین_یا_دین_ستیزی )
قسمت دوم
#سوال_٢:
واژه "دین ستیزی" انگار بیشتر یک واژه غیرعلمی و تحریک کننده است. لااقل بیشتر جنبه عملی دارد تا نظری.
#جواب
بله، حاکی از حالتی تهاجمی است.
نقد و نظر داشتن یک حالت است و خصومت و دشمنی حالتی دیگر.
وقتی از ستیز با یک پدیده سخن می گویید گویی پیشاپیش تصمیمها گرفته شده و حکم صادر شده و حالا باید در صدد حذف امر مورد ستیز بود.
در حالی که نقادی علی الاصول ارزیابی منصفانه است و چنین وضعی اقتضا می کند نسبت به ماجرا باز باشد، گشودگی و انفتاح برای ادامه بحث لازمه نقادی درست است.
#سوال_٣:
اینکه واژه دین ستیزی در فرهنگ ما پررنگ و مطنطن است، شاید تا حد زیادی ناشی از ناسیونالیسم باستانگرایانه و نوشته های نفرت آلود کسانی چون صادق هدایت درباره دین اسلام باشد.
#جواب
نمی دانم چنین وضعی هست یا نه و اگر هست دقیقا ناشی از چیست ولی چون نام هدایت را آوردید اجازه بدهید به او اشاره ای بکنم.
می دانید که من درباره هدایت کتاب نوشته ام، از دوستداران بوف کور او هستم به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مواجهه فکری ما با تجدد و از تحسین کنندگان ذوق و دانش ادبی هدایت.
اما این جنبه هدایت را نقطه ضعف او می دانم.
نفرت یک حالت روانی است و ربطی به نقادی که وضعیتی عقلانی است ندارد.
برای نقادی اعتدال و انصاف لازم است و برای رسیدن به اینها باید کوشید از انفعالات نفسانی خودآگاه و ناخودآگاه فراتر رفت.
بغض یا فرقی نمی کند حب و به عبارت دیگر نفرت و عشق که دو روی یک سکه اند، هر دو انفعال هایی روانی هستند که امکان ارزیابی منصفانه را کمتر می کنند.
هدایت به شهادت دوستان و زندگینامه نویسانش چنین حالتی داشته است، و این حالت به ادبیات قابل توجه و تامل برانگیزی هم نینجامیده است.
آثار هدایت به رغم این حالت ها ارزشمند است نه به سبب آنها.
چنین حالت هایی هم فقط حالت های روانی متقابل را تشدید و فضا را رادیکال می کند و چنین فضاهایی بستر مناسب بروز انواع و اقسام سوءتفاهم ها و تندروی هاست که جا را برای ارزیابی های نقادانه و راه جستن های خردمندانه تنگ می کند.
استاد محمدعلی موحد مقاله ای داشتند در یکی از شماره های نگاه نو درباره کسروی.
در پایان مقاله گفته بودند (از حافظه نقل به مضمون می کنم و امیدوارم لب مطلب را درست منتقل کنم)
سخنان کسروی گروه فداییان اسلام را پدید آورد.
آنها کسروی را کشتند، اما پس از کشتن کسروی هم اندیشه و روش شان باقی ماند.
به عبارت دیگر "تندروی تندروی می آورد"
و چه بسا نه تنها به اصلاح و بهبود نینجامد که خود خرابی بیشتر ایجاد کند.
ادامه دارد...
🆔 👉 @iran_novin1
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_و_دین_ستیزی
قسمت سوم
#سوال:
از منظر حقوق بشری، آیا می توان به کسی گفت شما انتقادات خودت را مطرح نکن؟ اگر چنین توصیه ای بکنیم، بار حقوقی دارد یا صرفاً توصیه ای اخلاقی است؟
#جواب
نه، حتما نمی شود گفت انتقاداتت را مطرح نکن. بحث ما هم درباره صرف انتقاد نبود، درباره تندروی بود که نحوی جزمیت هم در آن هست.
به گمانم می شود گفت در طرح انتقاد نحوه بیان آن هم مدخلیت و تاثیر دارد ، به علاوه اگر قصد روشنگری و اصلاح جامعه در کار باشد عقلایی است که حتی در بیان انتقادها هم ظرفیتها و بسترها هم دیده و سنجیده شود. شما در جامعه الف زندگی می کنید و مردم آن جامعه باورهایی دارند.
فرض می کنیم شما به درستی فکر می کنید عقاید مردم آن جامعه اشتباه است و قصد اصلاح آن عقاید را دارید. حالا سوال این است که اگر شما با لحنی تند به عقاید مردم بتازید، باورهای مردم اصلاح می شود یا آنها در عقایدشان که طبق فرض ما نادرست هم بود راسخ تر می شوند؟ فرقی نمی کند جامعه مورد بحث ما دینی بوده باشد یا غیر دینی ؛ مردم در برخورد با حمله و هجمه به نحوه زیست و باورهایشان به طور غریزی و روانشناختی واکنش نشان می دهند و قاعدتا حالت دوم رخ می دهد.
در واقع به کار گرفتن لحن تند که بیشتر هم برای ارضای روانی خودآگاه یا ناخودآگاه به کار برنده است ، به برخوردها و واکنش های های هیجانی و عاطفی دامن می زند و جای استدلال را تنگ می کند. این روند به نفع هیچ کس نیست؛ نه متدینین نه غیرمتدینین.
#سوال :
اما تندروها از این فضا سود می برند.
#حواب
بله ، تندروهای هر دو سو - دینداران و غیر دینداران - که منافعشان در گرو رادیکال شدن فضا باشد، در کوتاه مدت ممکن است سود ببرند، ولی در درازمدت از محدود شدن فضای عقلانیت و استدلال و مبادله دانش و غلبه هیجان زدگی و عاطفه فروشی که به ضعف و انحطاط یک جامعه می انجامد هیچ کس سود نمی برد.
#سوال:
ولی شما گفتید این فضا به نفع هیچ کس نیست.
#حواب
منظورم این بود که به نفع جامعه نیست. همانطور که اشاره کردم تندروها هم در کوتاه مدت ممکن است از این نمد کلاهی دستشان را بگیرد وگرنه در دراز مدت و در بستر جامعه و تاریخ که نگاه کنیم به عنوان شهروندان جامعه سود بیشتری را از دست داده اند.
#سوال :
شما در واقع معتقدید نفرت پراکنی علیه دین در یک جامعه دینی، عقلانی نیست.
#جواب
نفرت پراکنی کلاً عقلانی نیست!
🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_و_دین_ستیزی
قسمت سوم
#سوال:
از منظر حقوق بشری، آیا می توان به کسی گفت شما انتقادات خودت را مطرح نکن؟ اگر چنین توصیه ای بکنیم، بار حقوقی دارد یا صرفاً توصیه ای اخلاقی است؟
#جواب
نه، حتما نمی شود گفت انتقاداتت را مطرح نکن. بحث ما هم درباره صرف انتقاد نبود، درباره تندروی بود که نحوی جزمیت هم در آن هست.
به گمانم می شود گفت در طرح انتقاد نحوه بیان آن هم مدخلیت و تاثیر دارد ، به علاوه اگر قصد روشنگری و اصلاح جامعه در کار باشد عقلایی است که حتی در بیان انتقادها هم ظرفیتها و بسترها هم دیده و سنجیده شود. شما در جامعه الف زندگی می کنید و مردم آن جامعه باورهایی دارند.
فرض می کنیم شما به درستی فکر می کنید عقاید مردم آن جامعه اشتباه است و قصد اصلاح آن عقاید را دارید. حالا سوال این است که اگر شما با لحنی تند به عقاید مردم بتازید، باورهای مردم اصلاح می شود یا آنها در عقایدشان که طبق فرض ما نادرست هم بود راسخ تر می شوند؟ فرقی نمی کند جامعه مورد بحث ما دینی بوده باشد یا غیر دینی ؛ مردم در برخورد با حمله و هجمه به نحوه زیست و باورهایشان به طور غریزی و روانشناختی واکنش نشان می دهند و قاعدتا حالت دوم رخ می دهد.
در واقع به کار گرفتن لحن تند که بیشتر هم برای ارضای روانی خودآگاه یا ناخودآگاه به کار برنده است ، به برخوردها و واکنش های های هیجانی و عاطفی دامن می زند و جای استدلال را تنگ می کند. این روند به نفع هیچ کس نیست؛ نه متدینین نه غیرمتدینین.
#سوال :
اما تندروها از این فضا سود می برند.
#حواب
بله ، تندروهای هر دو سو - دینداران و غیر دینداران - که منافعشان در گرو رادیکال شدن فضا باشد، در کوتاه مدت ممکن است سود ببرند، ولی در درازمدت از محدود شدن فضای عقلانیت و استدلال و مبادله دانش و غلبه هیجان زدگی و عاطفه فروشی که به ضعف و انحطاط یک جامعه می انجامد هیچ کس سود نمی برد.
#سوال:
ولی شما گفتید این فضا به نفع هیچ کس نیست.
#حواب
منظورم این بود که به نفع جامعه نیست. همانطور که اشاره کردم تندروها هم در کوتاه مدت ممکن است از این نمد کلاهی دستشان را بگیرد وگرنه در دراز مدت و در بستر جامعه و تاریخ که نگاه کنیم به عنوان شهروندان جامعه سود بیشتری را از دست داده اند.
#سوال :
شما در واقع معتقدید نفرت پراکنی علیه دین در یک جامعه دینی، عقلانی نیست.
#جواب
نفرت پراکنی کلاً عقلانی نیست!
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
پرسش و پاسخ
قسمت چهارم
#سوال:
نقد نفرت آلود دین، در یک جامعه غیردینی، مثلاً در جوامع شمال اروپا، هم غیرعقلانی است؟
#جواب
بله، آن جا هم چنین عملی غیرعقلانی است. بگذارید استدلالی سودانگارانه مطرح کنم: فرض کنیم در دینی صرفا یک گزاره درست وجود داشته باشد. شما وقتی علیه آن دین نفرت پراکنی می کنید، خودتان را از آن یک گزاره درست هم محروم می کنید. روشن است که این انتخاب عقلایی نیست. شما وقتی از چیزی متنفرید، پیشاپیش تصمیم خودتان را گرفته اید ( تازه چنانکه گفتم این تصمیم را هم در انفعالی روانی گرفته اید). وقتی تصمیمتان را گرفته اید یعنی دیگر به بازبینی نظرتان نمی پردازید و سراغ آن دین یا آن کتاب نمی روید تا ببینید احیاناً چه گزاره های درستی در آن وجود دارد.
در همان جوامع شمال اروپا، ممکن است کسی زندگی خیلی مرفهی توام با آزادی بیان داشته باشد ولی نیازهایی معنوی داشته باشد، از سنخ مثلا اموری که یونگ در مورد روان آدمی مطرح می کند، چه اشکالی دارد که چنین کسی بتواند به محیط های دینی برود و از این ذخائر هم استفاده کند؟
#سوال:
از نظر یک ملحد، اشکالش این است که دین افیون و فریب است(!) و انسان را نباید فریب داد یا به تزریق افیون تشویق کرد.
#جواب
برای این که وارد گفتگوی درازدامنی درباره این عبارت مشهور مارکسیستی نشویم اجازه بدهید با توضیحی درباره خود تمثیل بحث را پیش ببریم، همان افیون مذکور را اگر کسی به کار گرفت برای اعتیاد یک حکم دارد و اگر کسی از آن استفاده کرد برای ساختن دارو و تسکین درد بیمار حکم دیگری دارد. فضای عقلانی و ارزیابی نقادانه است که مجال می دهد این دو کاربرد را از هم تفکیک کنیم و فضای هیجانی و حکم های پیشینی می تواند امکان استفاده درست را نیز سلب کند.
#سوال:
در تاریخ معاصر ایران، موضع روحانیان در قبال منتقدان دین گاه بسیار متفاوت بوده است (از نواب صفوی تا مطهری). چنین تفاوت هایی عمدتاً چه آبشخورهایی دارند (آبشخورهای روانی – شخصیتی یا فکری – عقیدتی)؟
#جواب
هر دو عامل می تواند موثر باشد. وضع روانشناختی آدم ها با یکدیگر متفاوت است. مثلا شما اگر اعتماد به نفس بالایی داشته باشید در برابر انتقاد دیگران کمتر ممکن است برآشفته شوید و اگر اعتماد به نفستان پایین باشد، ممکن است برآشفته شوید یا واکنش نامتناسب نشان دهید. رویکرد اعتقادی شما هم به نوبه خود هم از این وضع اثر می پذیرد و هم بر آن اثر می گذارد. علاوه بر اینها محیط و تربیت و مانند اینها هم موثر است.
گمان می کنم یکی از تفاوت های آقای مطهری را با برخی دیگر می توان در همین جنبه دید. هم شخصیت روانی او شخصیت فردی با اعتماد به نفس و مطمئن را نشان می دهد و هم به واسطه پرداختن به فلسفه این جنبه استدلالی عقاید در او تقویت شده بوده است و هم از حیث زندگی اجتماعی با اهل علم غیر هم عقیده اش داد و ستد فکری داشته و بالنسبه به برخی اقرانش محیط بزرگتری را تجربه کرده بوده است. البته مطهری استثنا هم نبوده است.
در روحانیت سنتی ما نمونه های سعه صدر در برابر دیگران کم نبوده است ، به عقب تر هم که برویم مؤیدات این سعه صدر کم نمی شود، چنانکه در حوزه عقاید، کلام عقلگرای متکلمان بزرگ شیعه مثل شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و خواجه نصیر و علامه حلی را داریم و در حوزه عمل اجتماعی، باز بودن تمدن اسلامی را نسبت به اقلیت های دینی و حتی این واقعیت را که در دوره هایی برخی اقلیت های دینی ترجیح می داده اند در سرزمین های اسلامی که حقوق پایه شان در آنها رعایت می شده است باشند تا در اروپا.
در مواجهه ناگهانی با تجدد و احساس هراس از این مهمان مقتدر ناخوانده ، انگار آن اعتماد به نفس و باور به خود کمتر می شود و گاهی آن سعه صدر جایش را به گریختن در خویشتن و رفتن به لاک خود می دهد و گاهی به پرخاش و تخطئه پیرامون.
این برخوردها را به نظر من بیشتر باید در این زمینه تاریخی دید و فهمید
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
پرسش و پاسخ
قسمت چهارم
#سوال:
نقد نفرت آلود دین، در یک جامعه غیردینی، مثلاً در جوامع شمال اروپا، هم غیرعقلانی است؟
#جواب
بله، آن جا هم چنین عملی غیرعقلانی است. بگذارید استدلالی سودانگارانه مطرح کنم: فرض کنیم در دینی صرفا یک گزاره درست وجود داشته باشد. شما وقتی علیه آن دین نفرت پراکنی می کنید، خودتان را از آن یک گزاره درست هم محروم می کنید. روشن است که این انتخاب عقلایی نیست. شما وقتی از چیزی متنفرید، پیشاپیش تصمیم خودتان را گرفته اید ( تازه چنانکه گفتم این تصمیم را هم در انفعالی روانی گرفته اید). وقتی تصمیمتان را گرفته اید یعنی دیگر به بازبینی نظرتان نمی پردازید و سراغ آن دین یا آن کتاب نمی روید تا ببینید احیاناً چه گزاره های درستی در آن وجود دارد.
در همان جوامع شمال اروپا، ممکن است کسی زندگی خیلی مرفهی توام با آزادی بیان داشته باشد ولی نیازهایی معنوی داشته باشد، از سنخ مثلا اموری که یونگ در مورد روان آدمی مطرح می کند، چه اشکالی دارد که چنین کسی بتواند به محیط های دینی برود و از این ذخائر هم استفاده کند؟
#سوال:
از نظر یک ملحد، اشکالش این است که دین افیون و فریب است(!) و انسان را نباید فریب داد یا به تزریق افیون تشویق کرد.
#جواب
برای این که وارد گفتگوی درازدامنی درباره این عبارت مشهور مارکسیستی نشویم اجازه بدهید با توضیحی درباره خود تمثیل بحث را پیش ببریم، همان افیون مذکور را اگر کسی به کار گرفت برای اعتیاد یک حکم دارد و اگر کسی از آن استفاده کرد برای ساختن دارو و تسکین درد بیمار حکم دیگری دارد. فضای عقلانی و ارزیابی نقادانه است که مجال می دهد این دو کاربرد را از هم تفکیک کنیم و فضای هیجانی و حکم های پیشینی می تواند امکان استفاده درست را نیز سلب کند.
#سوال:
در تاریخ معاصر ایران، موضع روحانیان در قبال منتقدان دین گاه بسیار متفاوت بوده است (از نواب صفوی تا مطهری). چنین تفاوت هایی عمدتاً چه آبشخورهایی دارند (آبشخورهای روانی – شخصیتی یا فکری – عقیدتی)؟
#جواب
هر دو عامل می تواند موثر باشد. وضع روانشناختی آدم ها با یکدیگر متفاوت است. مثلا شما اگر اعتماد به نفس بالایی داشته باشید در برابر انتقاد دیگران کمتر ممکن است برآشفته شوید و اگر اعتماد به نفستان پایین باشد، ممکن است برآشفته شوید یا واکنش نامتناسب نشان دهید. رویکرد اعتقادی شما هم به نوبه خود هم از این وضع اثر می پذیرد و هم بر آن اثر می گذارد. علاوه بر اینها محیط و تربیت و مانند اینها هم موثر است.
گمان می کنم یکی از تفاوت های آقای مطهری را با برخی دیگر می توان در همین جنبه دید. هم شخصیت روانی او شخصیت فردی با اعتماد به نفس و مطمئن را نشان می دهد و هم به واسطه پرداختن به فلسفه این جنبه استدلالی عقاید در او تقویت شده بوده است و هم از حیث زندگی اجتماعی با اهل علم غیر هم عقیده اش داد و ستد فکری داشته و بالنسبه به برخی اقرانش محیط بزرگتری را تجربه کرده بوده است. البته مطهری استثنا هم نبوده است.
در روحانیت سنتی ما نمونه های سعه صدر در برابر دیگران کم نبوده است ، به عقب تر هم که برویم مؤیدات این سعه صدر کم نمی شود، چنانکه در حوزه عقاید، کلام عقلگرای متکلمان بزرگ شیعه مثل شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و خواجه نصیر و علامه حلی را داریم و در حوزه عمل اجتماعی، باز بودن تمدن اسلامی را نسبت به اقلیت های دینی و حتی این واقعیت را که در دوره هایی برخی اقلیت های دینی ترجیح می داده اند در سرزمین های اسلامی که حقوق پایه شان در آنها رعایت می شده است باشند تا در اروپا.
در مواجهه ناگهانی با تجدد و احساس هراس از این مهمان مقتدر ناخوانده ، انگار آن اعتماد به نفس و باور به خود کمتر می شود و گاهی آن سعه صدر جایش را به گریختن در خویشتن و رفتن به لاک خود می دهد و گاهی به پرخاش و تخطئه پیرامون.
این برخوردها را به نظر من بیشتر باید در این زمینه تاریخی دید و فهمید
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#سوال :
در نقد دین، گاهی مرزهای "توهین" و "نقد" ، ادغام و یا مغشوش می شوند. یعنی فرد منتقد سخنی می گوید که صرف عقیده اش است اما بعضاً سخن او را مصداق توهین به عقاید خود می دانند.
#جواب :
مشکل جدی ای است که تلاشی دائمی می خواهد برای این که از یک حدی بزرگتر نشود، چون می تواند به سوءتفاهم های خطرناک بینجامد.
این که برای رسیدگی به برخی اتهامات هیات منصفه لازم است می تواند ناشی از این مشکل هم باشد و کوششی برای حل بهتر آن. چون به هر حال عرفیات یک جامعه در این که بیانی توهین تلقی شود یا نه تاثیر دارد.
دیگر این که در توهین قصد توهین هم مدخلیت دارد و فرق است میان کسی که قصد توهین و تحقیر دارد و این قصد را بیان می کند با کسی که چنین قصدی ندارد.
هر فرد خود کم و بیش می تواند تشخیص دهد که آنچه می گوید علل روانشناختی هم دارد و به بغض و غیظ هم آمیخته است و کارکرد تخلیه فشارهای روانی را هم دارد یا نه اظهار نظری است برای آگاهی بخشی. هر چه فردی کمتر در بند ناخودآگاهش باشد و بتواند بیشتر ناخودآگاه خود را در ساحت آگاهی اش حاضر کند این امر را بهتر تشخیص می دهد.
شهودهای اخلاقی و زبانی ما هم کمک می کند ، به این معنی که مثلا فرد با وجدان خود بسنجد که اگر خودش به جای طرف مقابل بود آن بیان را توهین تلقی می کرد یا خیر.
اگر اجازه بدهید دو نکته دیگر را هم اضافه کنم:
هر چه دنیای کسی بزرگتر باشد و گفتارها و رفتارهای متنوع تری دیده باشد خواه ناخواه ظرفیت و سعه صدرش بیشتر می شود و در برابر بیان و گفتار و رفتار دیگران دیرتر یا کمتر آشفته می شود و هر چه دنیای کوچکتری داشته باشد زودتر و بیشتر.
ما اکنون در دهکده ای جهانی زندگی می کنیم و برای ادامه حیات در این دهکده جهانی باید جهان مان را متناسب با زیستن در چنین فضایی بزرگ کنیم و تکثر و تنوع ناگزیر آن را درک نماییم.
نکته دیگر این که حتی اگر کسی دچار اشتباه و خطایی است به اصطلاح قدمای ما باید دید "قاصر" است یا "مقصر" و تفاوت های این دو را در نظر داشت.
اگر در جامعه ای بنا بر این گذاشته شده باشد که عموم آدم ها از حیث اخلاقی نادرستند و حقیقت جو نیستند ، مقصر دیدن دیگران بیشتر است و اگر بنابر این گذاشته شده باشد که انسانها علی الاغلب اخلاقی و دوستدار حقیقت اند و به اصطلاح سنتی ما فطرت پاکی دارند قاصر دیدن دیگران بیشتر است. روشن است که این دو رویکرد دو نوع برخورد مختلف را پدید می آورد و باز خیال می کنم روشن است که دومی سازنده تر و راهگشاتر است
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_دین_یا_دین_ستیزی
#سوال :
در نقد دین، گاهی مرزهای "توهین" و "نقد" ، ادغام و یا مغشوش می شوند. یعنی فرد منتقد سخنی می گوید که صرف عقیده اش است اما بعضاً سخن او را مصداق توهین به عقاید خود می دانند.
#جواب :
مشکل جدی ای است که تلاشی دائمی می خواهد برای این که از یک حدی بزرگتر نشود، چون می تواند به سوءتفاهم های خطرناک بینجامد.
این که برای رسیدگی به برخی اتهامات هیات منصفه لازم است می تواند ناشی از این مشکل هم باشد و کوششی برای حل بهتر آن. چون به هر حال عرفیات یک جامعه در این که بیانی توهین تلقی شود یا نه تاثیر دارد.
دیگر این که در توهین قصد توهین هم مدخلیت دارد و فرق است میان کسی که قصد توهین و تحقیر دارد و این قصد را بیان می کند با کسی که چنین قصدی ندارد.
هر فرد خود کم و بیش می تواند تشخیص دهد که آنچه می گوید علل روانشناختی هم دارد و به بغض و غیظ هم آمیخته است و کارکرد تخلیه فشارهای روانی را هم دارد یا نه اظهار نظری است برای آگاهی بخشی. هر چه فردی کمتر در بند ناخودآگاهش باشد و بتواند بیشتر ناخودآگاه خود را در ساحت آگاهی اش حاضر کند این امر را بهتر تشخیص می دهد.
شهودهای اخلاقی و زبانی ما هم کمک می کند ، به این معنی که مثلا فرد با وجدان خود بسنجد که اگر خودش به جای طرف مقابل بود آن بیان را توهین تلقی می کرد یا خیر.
اگر اجازه بدهید دو نکته دیگر را هم اضافه کنم:
هر چه دنیای کسی بزرگتر باشد و گفتارها و رفتارهای متنوع تری دیده باشد خواه ناخواه ظرفیت و سعه صدرش بیشتر می شود و در برابر بیان و گفتار و رفتار دیگران دیرتر یا کمتر آشفته می شود و هر چه دنیای کوچکتری داشته باشد زودتر و بیشتر.
ما اکنون در دهکده ای جهانی زندگی می کنیم و برای ادامه حیات در این دهکده جهانی باید جهان مان را متناسب با زیستن در چنین فضایی بزرگ کنیم و تکثر و تنوع ناگزیر آن را درک نماییم.
نکته دیگر این که حتی اگر کسی دچار اشتباه و خطایی است به اصطلاح قدمای ما باید دید "قاصر" است یا "مقصر" و تفاوت های این دو را در نظر داشت.
اگر در جامعه ای بنا بر این گذاشته شده باشد که عموم آدم ها از حیث اخلاقی نادرستند و حقیقت جو نیستند ، مقصر دیدن دیگران بیشتر است و اگر بنابر این گذاشته شده باشد که انسانها علی الاغلب اخلاقی و دوستدار حقیقت اند و به اصطلاح سنتی ما فطرت پاکی دارند قاصر دیدن دیگران بیشتر است. روشن است که این دو رویکرد دو نوع برخورد مختلف را پدید می آورد و باز خیال می کنم روشن است که دومی سازنده تر و راهگشاتر است
🆔👉 @iran_novin1